[pr’Ø] fr¦z: فراز، جلو
پیشوند فعلی، صفت، به صورت قید هم گاهی به کار میرود.
ایرانی باستان: *fr¦nk-. سنسکریت: pr¦¤c-pr¦c-. اوستایی: fraØa"قید” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۹۷۸). فارسی میانه: fr¦z، پهلوی اشکانی: fr¦¹ (بویس، ۱۹۷۷: ۳۸). پازند: fr¦z، فارسی نو: far¦z (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۷۴). ۶
[prznd] frazand: فرزند
اسم
اوستایی: frazanti- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۱۰۰۴). فارسی میانه و پهلوی اشکانی: frazend (بویس، ۱۹۷۷: ۴۱). پهلوی: farzand- (هرن، ۱۹۷۴: ۱۸۱). پازند: frazand-,farzand- و فارسی نو: farzand- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۷۸). ۴۴، ۴۵، ۴۶
[plytwn] Fr§d©n: فریدون
اسم خاص
اوستایی: θra§taona- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۷۹۹). ۱۲
g
[g’s] g¦h: گاه، زمان
اسم
فارسی باستان: g¦θu- (کنت، ۱۹۵۳: ۱۸۳). اوستایی: g¦tu- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۵۱۸). فارسی میانه مانوی و پهلوی اشکانی: g¦h (بویس، ۱۹۷۷: ۴۱). پهلوی: g¦s (هرن، ۱۹۷۴: ۱۹۹). پازند و فارسی نو: g¦h (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۰). ۴۷
[gn’k'mynwk] gan (n)¦g m§n©g: مینوی بد، مینوی زننده (لقبی برای اهریمن)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
اسم مرکب: gan- (ریشه: “زدن") + -¦g (پسوند سازندهی صفت فاعلی) + m§n©g (اسم)
نک. m§n©g و در مورد ریشه gan- نک. zad§d.
اوستایی: m§n©ī-, mainyu-, mainyava- (هرن، ۱۹۷۴: ۲۲۷). ۳۷
[KNgdc] gang-diz: گنگدز
اسم خاص. پهلوی: kang diz.
gang:
اوستایی: kangha- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۴۳۷).
diz:
سنسکریت: dhī-: “دیوار” (کنت، ۱۹۵۳: ۱۹۱)؛ diz: قلعه (بویس، ۱۹۷۷: ۳۹). فارسی باستان: did¦- (کنت، ۱۹۵۳: ۱۹۱). اوستایی: da§z- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۶۷۳)؛ daeza- (هرن، ۱۹۷۴: ۱۲۵). فارسی میانه و پهلوی اشکانی ترفانی: dyz (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۶۴). فارسی نو: -diz. 29
[glwtm’n] gar©dm¦n: گرودمان، بهشت برین
اسم
اوستایی: ریشهی gar-5gar©.dÆm¦na-/gar©.nm¦na-: “خانهی بهشت” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۵۱۲). پهلوی اشکانی: garÛm¦n (بویس، ۱۹۷۷: ۴۲). ۲۱، ۲۳، ۳۹
[g’ywkmlt] Gay©mard: کیومرث، اولین انسان
اسم خاص
اوستایی: gay©marÆtan-: “زندگی میرنده” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۵۰۳). فارسی میانه: Gehmurd (بویس، ۱۹۷۷: ۴۳). پازند: Gay©mard. فارسی نو: Gayªmart (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۲). ۱۹،۵،۴
[gyh’n] g§h¦n: کیهان، جهان
اسم
از ریشهی gay-: “زندگی کردن” (در مورد این ریشه نک. zīwistan). از صورت اوستایی: ga§θ¦n¦m که حالت اضافی جمع واژه ga§θ¦- است (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۴۷۶). فارسی باستان: gaiθ¦- (کنت، ۱۹۵۳: ۱۸۲). پهلوی اشکانی ترفانی: g§h¦n (بویس، ۱۹۷۷: ۴۳). پازند: g§h¿ (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۲). فارسی نو: jih¦n,gih¦n, g§h¦n: “کیهان، گیهان". ۴۷،۳۴،۱۲،۱۰،۹،۷،۴
[gyh’nyk’n] g§h¦nīg¦n: جهانیان، عالمیان
اسم جمع: g§h¦nīg + ¦n
نک. g§h¦n. 2
[glptn’ OHDWN-tn’] griftan: گرفتن، ستاندن، اندازهگیری کردن
مصدر. grift- (مادهی ماضی) + -an (پسوند مصدرساز). مادهی ماضی: grift و مادهی مضارع gīr-.
ایرانی باستان: ریشهی: *grab-: “گرفتن” (چئونگ، ۲۰۰۷: ۱۱۹). هند و اروپایی: ریشهی *ghreb-: “گرفتن” (پوکرنی، ۱۹۵۹: ۴۵۵). سنسکریت: ریشهی gra (b)h-1: “گرفتن، به دست آوردن” (مایرهوفر، ۱۹۸۶: ۵۰۵). فارسی باستان: ریشهی grab-: “گرفتن” (کنت، ۱۹۵۳: ۱۸۳). اوستایی: ریشهی grab-: “گرفتن” (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۵۲۶). فارسی میانه ترفانی: gīr- (مادهی مضارع)، grift- (مادهی ماضی) (هنینگ، ۱۹۷۷: ۲۰۵)؛ پهلوی اشکانی ترفانی: grīw- (مادهی مضارع)، grift- (مادهی ماضی) (گیلن، ۱۹۶۶: ۸۹). فارسی میانه کتیبهای و پهلوی اشکانی کتیبهای: gīr- (مادهی مضارع)، grift (مادهی ماضی) (ژینیو، ۱۹۷۲: ۲۹). پازند: gīr, griftan (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۴). فارسی نو: گرفتن، گرفت، گیر.
[OHDWN-yt] gīr§d: “میگرفت، میستاند، جلوگیری میکرد". فعل مضارع اخباری سوم شخص مفرد. ۳۰
[BSLYA] g©øt: گوشت
اسم
اوستایی: gav- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۵۰۴). فارسی میانه مانوی: pit- (بویس، ۱۹۷۷: ۷۷). پازند: g"sht (رضایی باغبیدی، ۱۳۹۱: ۱۰۸). فارسی نو: g©øt (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۴). ۴۱۲
[gl’myk-tl] gr¦mīg-tar: گرامیتر
صفت تفضیلی: gramīg (صفت) + -tar پسوند صفت تفضیلیساز
اوستایی: ریشهی gar-2 (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۵۱۲). فارسی میانه: gr¦mīg (بویس، ۱۹۷۷: ۴۲). پازند gar¦mī مشتق از *garamna->*gar¦m (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۱). ۱
[gyw’k] gy¦g: جای
اسم
[شنبه 1400-09-27] [ 09:44:00 ب.ظ ]
|