فلاسفه مسلمان ور کنار مسایل فلسفی به مبحث زیبایی نیز توجه داشته اند که البته زیباییی که طبق تعریف متون دینی و فلسفی اسلامی به آن پرداخته شده مد نظر فیلسوفان مسلمان می باشد و به زیبایی به عنوان غایت فی نفسه نمی نگرند بلکه غایت آن زیبایی باید منتهی به خداوند شود تا بتوان آن را زیبا نامید.
بیان مصادیق زیبایی و اظهار نظر در مواردی مانند موسیقی بیان گر این مطلب است که فلاسفه هم از مفاهیم کلی زیبایی مطلع بوده و هم در مصادیق آن صاحب نظر بوده اند، که بدین ترتیب می توان به یک تعریف مشترک و بیان کلی از زیبایی دست پیدا کرد.
فصل چهارم
تخیل و ادراک خیالی
مباحثی که تا کنون در زمینه زیبایی در دیدگاه ابن‌سینا مورد بررسی قرار گرفت، زیبایی‌های وجودی را در بر می گرفت و نظرات ابن‌سینا در زمینه وجود شناسی زیبایی مورد بررسی قرار گرفت. در این فصل به بررسی قسم دیگری از زیبایی می‌پردازیم که می‌توان از آن به زیبایی معرفت شناسانه یاد کرد. همانطور که در مقدمه بیان شد تقسیم بندی زیبایی به دو قسم زیبایی وجودشناسانه و زیبایی معرفت شناسانه تقسیم بندی است که در قرون اخیر صورت گرفته و این تقسیم بندی در نظر ابن‌سینا لحاظ نشده است و وی صرفا به بررسی انواع زیبایی‌های موجود پرداخته است که این نوشته نیز طبق آثار ابن‌سینا صرفا زیبایی در نظر و دیدگاه ابن‌سینا را مورد بررسی قرار داده است.
در این فصل به برسی زیبایی‌های متون ادبی پرداخته شده است. و به علت اهمیت و گستردگی مبحث خیال و تخیل که از ابتکارات فیلسوفان مسلمان بویژه ابن‌سینا است در فصلی جداگانه مورد بررسی قرار گرفته است. در این فصل نیز تاثیر ایمان و عقاید ابن‌سینا در ارائه مبانی و نظرات زیباشناسانه در باب متون ادبی، به خوبی نمایان است.
ابن‌سینا در چند مبحث به بررسی زیبایی‌های متون ادبی پرداخته است که مهم‌ترین آن نوشته‌ها نهمین قسمت از کتاب «الشفاء» در منطق است. با بررسی این منبع، در می‌یابیم که اساس کار ابن‌سینا در این نوشتار «فن شعر» ارسطو است؛ اما نکته قابل تأمل، اجتهاد و ابتکاری است که ابن‌سینا در تبیین افکار ارسطو از خود نشان داده است. بنابراین، این مبحث گر چه متأثر از اقوال ارسطوست، اما ابن‌سینا صرفا یک مفسر و توضیح دهنده نظرات ارسطو نیست وافکار و نظرات ابن سینا در آن یافت می شود. وی هر جا نظرات ارسطو را مطابق با نظریات خود دانسته، عینا آن را نقل کرده و هر جا تفاوتی میان نظرات ارسطو و خود قایل بوده، بسیار استادانه به این تفاوت اشاره کرده است وبا دقت بالایی ابتکارات خود را بیان کرده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

از مطالب برجسته‌ای که در فن شعر ابن‌سینا مورد بررسی قرار می‌گیرد مبحث خیال است که در این فصل به بررسی نظرات ابن‌سینا در باب خیال می‌پردازیم در واقع خیال نیز یکی از قوای نفس است که باید در کنار مباحث نفس بیان می‌شد اما به دلیل اهمیت بحث خیال و گستردگی مطالب، انرا در فصلی جداگانه مورد بررسی قرار دادیم.
نظری بر موضع ابن‌سینا در فن شعر
شعر از دیدگاه شیخ الرئیس
ابن‌سینا در دو اثر مهم خود یعنی شفا و اشارات درباره شعر سخن گفته است و این بدان معنا نیست که در دیگر آثار منطقی خود، از آن چیزی نگفته باشد. بلکه اصل کلام و تمام آرا وی را در این موضوع (شعر) به تمامه، در این دو اثر می‌توان دید. ماخذ شیخ در این فن، ترجمه ابوبشر متی ابن یونس قنایی از فن شعر ارسطو بوده است که تحت عنوان «فی الشعر» آن را به عربی ترجمه کرده بود.[۸۶]
این نکته در اینجا قابل یادآوری است که شیخ در فهم متون ارسطو به طور کلی و نیز در بحث فن شعر او به شدت متاثر از شرح‌ها و گفتار فارابی است، به ویژه در تقسیمات انواع شعر و کلام و. . . و تعریف آن‌ها نظرات فارابی را پذیرفته است. این کلام صراحتا در نظر ابن‌سینا بیان شده است. و هو) ابن‌سینا) هنا انما ینقل عن الفارابی نقلا مع شی ء من الایجاز. . . بل کلام الفارابی هنا اوسع و ادق و اوضح و لم نستطع عن آن نفهم کلام ابن‌سینا الا بعد اطلاعنا علی کلام الفارابی.[۸۷]
همان طور که در مقدمه بیان شد فلسفه از لا مکان بوجود نمی‌آید و در طول تاریخ با پشت سر گذاشتن نظرات فلاسه پیشین، زمینه برای بیان نظرات جدید فراهم می‌گردد.
فن نهم (الفن التاسع) از کتاب المنطق شفا به شعر اختصاص یافته است، این قسمت دارای هشت فصل است.
تاریخچه‌ای از شعر و آغاز هنر اسلامی
در ابتدا به بیان تاریخچه‌ای از شعر در اسلام می‌پردازیم زیرا همان گونه که نظرات ابن‌سینا متاثر از نظرات ارسطو در این باب است به همان اندازه نیز متاثر از تاریخچه شعر در اسلام است و نمی‌توان این وجهه نظر را در کلمات ابن‌سینا نادیده گرفت.
ظهور اسلام روح شرک شعر جاهلی را مستور کرد. شعر حالتی ماورالطبیعی و قدسی به خود می‌گیرد ودیگر صرفا به امور مادی نمی‌پردازد. در زمان امویان با نفوذ روح جاهلی، شعر برای تحریک شهوات و تبلیغات سیاسی باطل به کار گرفته شد. ادیبان در نقد شعر خود بیشتر به صورت ظاهر، یعنی جهت موزون، قافیه اندیشی یا بلاغت شعر پرداختند و از تنبیهات و کنایات شاعرانه و تاثیر آن در آدمی سخن گفتند و در باب حقیقت کمتر سخن گفتند وکمتر مضامین و محتوای صحیح اشعار مورد بررسی قرار گرفت.
در عهد عباسی شعر از نظر بلاغت و نفوذ در اذهان مورد توجه قرار گرفت و در همین دوران پرداختن به عظمت ظاهری بناها و مساجد مورد توجه قرار گرفت که این نمایانگر پررنگ شدن روح ایمان در ظواهر جامعه آن روز است.
نهضت ترجمه به همراه ملل و نحل متعدد در سرزمین‌های اسلامی دید تازه‌ای را نسبت به هنر و شعر بوجود اورد. ترجمه آثار ارسطو در باب خطابه وشعرو منطق ومابعدالطبیعه باعث نفوذ فرهنگ یونانی شد و زمینه را برای بیان نظریات نو در باب شعر هموار کرد.
در یونانیت فلسفی افلاطونی ارسطویی شعر و موسیقی و معماری بالکل از عالم معنا و ماورایی رانده شده بود و قلمرو آن را طبیعت می‌دانستند اما در نظریه جدید اسلامی، شعر وموسیقی و. . . از حصار ظاهر پرستی و حسیت و عواطف صرف خارج شد و معنایی تازه به خود گرفت.
نگاه به شعر سه دیدگاه پیدا کرد: عده‌ای به الفاظ شعر و کلام می‌پرداختند و در بلاغت آن می‌اندیشیدند که می‌توان از آن‌ها به ادبا یاد کرد اینان اساس شعر را صناعت و بلاغت می‌دانستند و شعر در نزد انان «کلام موزون مقفایی» بودکه دلالت بر معنایی داشت. وهرگاه متنی موزن بود و صناعات شعری در آن وجود داشت آن را در زمره اشعار قرار می‌دادند صرف نظر از این که متن و محتوای آن چه بود که به این معنا خود ابن‌سینا نیز اشاره دارد و بیان می‌دارد
نقول نحن اولا آن الشعر هو کلام مخیل مؤلف من اقوال موزونه متساویه و عند العرب مقفاه… و لانظر للمنطقی فی شی ء من ذلک الا فی کونه کلاما مخیلا.[۸۸]
دسته دیگر فلاسفه بودندکه از نظر گاه صرف زیبایی‌شناسی ارسطویی شعر نظر می‌کردند و تابع نظر ارسطو در فن شعر شده بودندو به شعر، در باب صادق بودن یا کاذب بودن آن بنا به قاعده احسن الشعر اکذبه، می‌اندیشیدند و شعر را کلام مخیل می‌دانستند و شعر را به محاکات عالم واقع و طبیعت محدود می‌کردند و باید خاطر نشان کرد که مراد از محاکات در نظر این افراد فقط تقلید و رونمایی از عالم واقع بود وشاعر چیزی از خود به مطالب نمی‌افزود کار شاعر فقط تقلید بود.
منظر یونانی هنر و شعر برخیال، تخیل و سمبلیسم و محاکات حسانی تاکید دارد نه بر موسیقی آن.
در حقیقت در عرف فلسفی یونانی سقراطی، شعر نوعی محاکات از عالم واقع است. در نظر ارسطو دو چیز در شاعر وجود دارد که او را به محاکات وا می‌دارد: اول اشتیاق به محاکات و تقلید و تشبیه و دوم علاقه به تناسب و آهنگ و موزون. که در این دیدگاه خود شخص باید قابلیت و ذوق شعری را دارا باشد و باید علاقه‌ای برای تقلید و محاکات در ضمیر وی وجود داشته باشد.[۸۹]
تخیلات شعری در وجود شاعر متوقف نمی‌ماند و در برانگیختن افراد اثر بالایی دارد که این نظر مطابق این جمله است «ان من البیان لسحرا» چرا که تاثیر شعر در قوه مخیله است و تحت تاثیر این قوه است و همین موجب تاثیر گذاری بالای شعر بر نفس آدمی می‌شود.
در نظر ارسطو شعر کلام مخیل است. شعری که فاقد خیال است اگر وزن و قافیه شعری نیز داشته باشد شعر نیست. اگر دانش مابعد الطبییعه و ما فی الطبیعه هم به صورت موزون ارائه شوند شعر نخواهد بود ونگاه صرفا زیبایی‌شناسانه است. در این نگرش، به شعر صرف زیبایی ظاهری و یا داشتن محتوای عمیق و والا نگاه نشده است و شعر بودن شعر به داشتن عنصر خیال در آن است.[۹۰]
گروه سوم متفکران مسلمان بودند که زمینه گذار از عالم محسوس و معقول را فراهم کردند یعنی نه صرف زیبایی‌شناسی ملاک شعر بودن است ونه صرف به کار گرفتن قوه خیال بلکه چیزی فراتر از آن را بیان می‌کنند.
ابن‌سینا در پرسش از ماهیت و غایت شعر و هنر سخنی مغایر با ارسطو نگفته است و البته این طور هم نبوده که فقط نظرات وی را تکرار کند بلکه مضامینی بر تعاریف وی نیز افزوده است، شعر محاکات است اما محاکات عالم واقع است. و در ادامه توضیح داده می‌شود که مراد از محاکات در کلام ابن‌سینا، صرف تقلید نیست بلکه مراد حکایت گری است.[۹۱]
فیلسوف هنر را در چارچوب خیال می‌بیند که قوه‌ای متعلق به نفس حیوانی است و مناسبت با وهم و شهوت و غضب دارد و ادبا صرف زیبایی صوری، خیالی و موسیقایی هنر و شعر را در نظر می‌آورند و فیلسوف مسلمان شعر را نوعی تولید و خلق می‌داند که محاکات را به حکایت گری تبیین می‌کند.
درمورد ابن‌سینا، نکته قابل توجه این است که ابن‌سینا یک فرد مسلمان است و مباحث ایمانی در نظرات وی مشهود است. و ابن‌سینا به هنری می‌پردازد و بسط می‌دهد که در کلام پیامبر و قران بیان شده است. بنابراین نمی‌توان در بررسی ریشه‌های نظرات ابن‌سینادر شعر، فقط به بررسی آرا ارسطو اکتفا کرد و باید کلام پیامبررا نیز در مورد شعرمورد بررسی قرار دهیم.[۹۲]
پیامبر شعر و هنر حقیقی را عین حکمت می‌داند. ایشان از شاعران صالح حمایت می‌کرد و فرمودند برای حسان بن ثابت منبری مخصوص در مسجد قرار دادند تا بر سر منبر رود و شعر گوید. و پیامبر به وی فرمود قل و روح القدس معک.[۹۳] شاعر و هنر مند حقیقی از نظر اسلامی کسی است که تزکیه و تهذیب کند و کسی که به تزکیه و تهذیب باطن و درون می‌پردازد تقوی الهام اوست و اگر باطن الوده شودو تزکیه در کار نباشد الهام شاعر فجور می‌شود. یعنی به چیزی که پیامبر فرمود اگر درون انسان از آن پر شود از کثیف‌ترین اشیا پر شده است. شاعر اگر ملهم به تقوی باشد، شعر وهنر او عین حکمت است. مراد از حکایت گری که از آن سخن به میان آمد این نوع حکایت گری است یعنی حکایت گری که بر پایه ایمان به خداوند است.
فن شعر ابن‌سینا
مهمترین نظرات ابن‌سینا در مورد شعر، در فن شعر او مورد بررسی قرار گرفته که در الهیات شفا به آن پرداخته است و در هر فصل به نکته‌ای اشاره کرده است. در اینجا به بررسی جمع بندی گونه از نظرات وی می‌پردازیم.
ابن‌سینا در فصل اول و دوم بسیاری از نظرات ابتکاری خود را بیان می‌کند و به بیان کلام مخیل می‌پردازد:
«والمخیل هوالکلام الذی تذعن له النفس فتنبسط عن امور و تنقبض عن امور من غیر رویه و فکر و اختیار و بالجمله تنفعل له انفعالا نفسانیا غیر فکری، سواء کان القول مصدقا به او غیر مصدق به؛ فان کونه مصدقا به غیر کونه مخیلا او غیر مخیل. فانه قد یصدق بقول من الاقوال و لاینفعل عنه؛ فان قیل مر – اخری و علی هیئه اخری، فکثیرا ما یؤثر الانفعال و لایحدث تصدیقا، و ربما کان المتیقن کذبه مخیلا و اذا کانت محاکاه الشیء بغیره تحرک النفس و هو کاذب، فلا عجب آن تکون صفه الشیء علی ما هو علیه تحرک النفس و هو صادق؛ بل ذلک اوجب، لکن الناس اطوع للتخیل منهم للتصدیق…»[۹۴]
کلام مخیل کلامی است که نفس از آن در حالتی غیر حالت فکر و اختیار فرمان می‌برد و انبساط و انقباضی برایش حاصل می‌شود و خلاصه این که شخص را دچار انفعالی نفسانی و غیرفکری می‌کند. به تعبیر دیگر اثر شعری از حیث تأثیرش در نفس اهمیت دارد، چه این تأثیر معقول باشد چه غیرمعقول. ابن‌سینا به بیان تفاوت خطابه و شعر می‌پردازد در کلام ابن‌سینا بین تخیل و تصدیق فرق گذاشته می‌شود. تخییل بر آمده از شعر است و مقصود آن تحریک نفس است و موجب التذاذ و اعجاب می‌شود، تفاوتی هم نمی‌کند محرک حقیقی باشد یا غیر حقیقی. وی بیان می‌دارد که در فضای حاکم بر داستان امر غیر معقول و محال هم جایز است ویکی از موارد جایز را اعتقادی که بین مردم جایز است می‌داند. اما غرض از تصدیق معرفت حقیقت شی موجود است. و اعتراف بر قبول شی است.
اسباب تولید و خلق شعر
ابن‌سینا در فصل سوم به برسی منشا شعر می‌پردازد و این که چه چیزی موجب می‌شود تا فرد شعر بسرایدابن‌سینا منشا آن را دو چیز بیان می‌کند یکی غریزه تقلید که در نهان همه انسان‌ها وجود دارد ودیگری لذتی است که از شباهت و تقلید حاصل می‌شود. و هرچه تقلید به طبیعت نزدیک‌تر باشد لذت بیشتری برای انسان تأمین می‌شود. لذا الحان موسیقی و شعر بر اساس تقلید و محاکات از طبیعت بوجود آمده‌اند و همان طور که بیان شد موسیقی در زمره علوم هندسه و ریاضی واقع شد و هر چه تناسب ریاضی در موسیقی بالا‌تر باشد آن موسیقی دل نواز‌تر به نظر می‌رسد چرا که به قواعد ریاضی عالم نزدیک‌تر است.
زیبایی در تصویر هم اینگونه است و هر چه به طبیعت شبیه‌تر باشد زیباتر است بنابراین یکی از مهمترین اصول زیبایی‌شناسی شعرتقلید و شباهت صحیح و براساس معرفت و تأمل است.
تناسب لفظ و معنی در شعر
از اصول دیگری که ابن‌سینا در فصل چهارم بدان اشاره می‌کند تناسب لفظ و معنا ست. اصل زیبایی در کلام ابن‌سینا در بردارنده تناسب است. تناسب و اعتدال از مولفه‌های اساسی دین اسلام است و در جای جای مباحث مختلف به این اصل اشاره شده است، که در نظر زیبایی‌شناسانه این فیلسوف نیز جایگاه خاص خود را دارد.
ابن‌سینامی‌گوید: میزان واژگان، اوزان و تخیلات موجود در شعر باید با مفهوم و معنایی که شعر درصدد بیان آن است تناسب داشته باشد. بر این اساس، نه ایجاز و نه اطناب را به طور مطلق جایز نمی‌داند و معتقد است که ایجاز، اطناب و کلام متوسط هر کدام جایگاه خاص خود را دارندو تصریح می‌کند که در شعر باید اندازه طبیعی باشد و اطناب بی مورد آن صحیح نیست.
زیبایی در تناسب و مقدار
در فصل پنجم می‌گوید:
«بل یجب آن یکون لها طول و تقدیر معتدل کالطبیعی و آن تکون الاشتمالات التی فیه التی ذکرنا، آن‌ها توجب الانتقالات محدوده الازمنه، لاکما ظن ناس انه انما کان القصد فی الطراغوذیه الکلام فی معنی بسیط و لایلتفت الی جمیع مایعرض للشیء فیطول فیه…»[۹۵]
از دیگر اصولی که ابن‌سینا بیان می‌کند کیفیت ترتیب اجزا است و این را در تمام آثار ادبی لازم می‌دارد او می گوید: شعر باید از اول و وسط و اخر تشکیل شده باشد وبهتر است که زیباترین قسمت شعر در میانه آن قرار گیرد. وی با اشاره به کلیله و دمنه از اعتدال در آن یاد می‌کند و ساختار کلیله و دمنه را به شعر مخصوصا به تراژدی نزدیک می‌داند. یعنی تاکید بر هارمونی در زیبایی دارد لذا می‌توان این ادعا را تکرار کرد که هر چه شی کامل‌تر باشد زیباتر به نظر می‌رسد وکامل‌ترین انسان‌ها زیباترین آنهااست.
تراژدی
در فصل ششم به مهمترین گونه ادبی که تراژدی است پرداخته و اجزای آن را که «مدخل، مخرج، مجاز و تقویم است را شبیه قصاید عرب که از «نسبیت، مدخل وخاتمه » تشکیل شده می‌داند. در نظر وی در ترکیب اجزا تراژدی و شعر باید حس‌های مختلف مانند ترس و حزن سعادت و شقاوت با هم آمیخته شوند تا در مخاطب ترس و شفقت را برانگیزانند. یعنی عنصر در هم آمیختگی باید به صورتی کامل و متناسب وجود داشته باشد.[۹۶]
واژه‌های به کار رفته در شعر
ابن‌سینا در فصل هفتم به الفاظ و اسم هایی که شاعر در شعر خود به کار می‌برد پرداخته و آن‌ها را به شش نوع تقسیم می‌کند؛ حقیقی، لغت، زینت، موضوع، منفصل ومتغیر. هر کدام از این واژه‌ها تعاریف و توضیحات خاص خود را دارد که به دلیل این که این پایان نامه دنبال توصیف و توضیح زیبایی در دیدگاه ابن‌سینا است، اطناب کلام در این موارد ما را از پرداختن به اصل موضوع بازمی‌دارد لذا به این تعاریف و توضیحات نمی‌پردازیم.[۹۷]
تشبیه شعر به نقاشی
ابن‌سینا در فصل هشتم شعر را به نقاشی تشبیه کرده و بیان می‌کند که شاعران نیز باید مانند نقاش‌ها در شعر خود به تقلید از طبیعت بپردازند و هرچه این تقلید و قرابت به طبیعت بیشتر باشد شعر زیباتر به نظر می‌رسد. ابن‌سینا بیان می‌دارد که شاعران باید در توصیفات خود یکی از سه شیوه زیر را به کار گیرنداین سه شیوه عبارت‌اند از: باید اشیا را چنان که بوده‌اند و هستند تصویر کنند یعنی تقلید از چیزی که وجود دارد. هر چه تقلید بیشتر باشد و شبیه‌تر به واقعیت باشد زیباتر به نظرمی‌رسد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...