کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب

 



الف) تعریف نظریبه اعتقاد ولز، فرا نگرانی یا نگرانی نوع ۲، به ارزیابی منفی نگرانی و علایم مرتبط به آن، دلالت می کند. هنگامی که فرانگرانی، فعال می شود، فرد دچار نگرانی درباره ی نگرانی می شود (نگرانِ نگران شدن) و همین امر موجب افزایش اضطراب و احساس ناتوانی در مقابله می شود (ولز، ۱۳۸۸). فرانگرانی به ارزیابی منفی نگرانی اشاره دارد، به گونه ای که در آن، نگرانی به صورت غیرقابل کنترل و آسیب رسان تلقی می شود (ولز و دیوی، ۲۰۰۶).
ب) تعریف عملیاتیمیزان فرانگرانی در این پژوهش، براساس نمره ای که فرد در خرده مقیاس فرانگرانی در پرسش نامه ی افکار اضطرابی ولز (ولز، ۱۹۹۴؛ به نقل از فتی و همکاران، ۱۳۸۹) بدست می آورد، تعیین می گردد. توضیحات تکمیلی در قسمت ابزارهای تحقیق، در فصل سوم ارائه خواهد شد.
فصل دو
مطالعات نظری
۲- ۱- گستره نظری
۲-۱-۱- مقدمه
نگرانی می تواند هم به عنوان فعالیت شناختی معمول و هم به صورت نشانه ای از اختلال روان شناختی در نظر گرفته شود. بسته به شدت آن، این مولفه می تواند یک نشانگر کلی در خصوص احتمال ابتلا به اضطراب قلمداد شود و یا به عنوان نشانه ای معنادار برای اختلالات بالینی، مثل آن چه که در اختلال اضطراب فراگیر وجود دارد، محسوب شود. نگرانی به صورت یک طیف در نظر گرفته می شود، پیوستاری از فواید بالقوه ی نگرانی که دربردارنده ی کیفیتی انگیزشی است، تا نگرانی آسیب زا که به صورت افکار فاجعه آمیز تکراری مشخص می شود و منجر به ایجاد مشکل در عملکرد فردی می شود (گلادستون[۵۶] و همکاران، ۲۰۰۵).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نظریات مختلفی در خصوص ایجاد و تداوم نگرانی به خصوص در بافت اختلال اضطراب فراگیر وجود دارد، نظریاتی که هر یک به نوعی در پی تبیین کارکرد نگرانی هستند. کنترل ناپذیری ادراک شده در نگرانی، فراگیری و ایجاد اختلال در فعالیت های روزانه، و وجود فرانگرانی (نگران شدن درباره ی نگرانی)، همه و همه ویژگی هایی هستند که مشخص کننده ی نگرانی بسیار شدید یا نگرانی بیمارگونه می باشند (گلادستون و همکاران، ۲۰۰۵). با توجه به اهمیت نگرانی بیمارگونه و نقش بالقوه ی آن در اختلالات روان شناختی، تقلیل و یا ترمیم آن از طریق درمان های روان شناختی مثل درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند در حیطه ی بالینی بسیار سودمند باشد.
۲-۱-۲- تعریف نگرانی
قبل از این که نگرانی در ملاک های تشخیصی اختلال اضطراب فراگیر جای بگیرد، با عنوان مولفه ی اضطراب (دیفن باچر[۵۷]، ۱۹۸۰؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲) و به عنوان عنصری مهم در درک و درمان بی خوابی در نظر گرفته شده بود (بورکووک، ۱۹۸۲؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲). پس از آن بود که مطالعاتی با تمرکز بر خودِ ساخت نگرانی، پدیدار شد (بورکووک، ۱۹۸۵؛ بورکووک، رابینسون[۵۸]، پروزینسکی[۵۹] و دی پی[۶۰]، ۱۹۸۳؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲). در واقع تحقیقات اخیر گویای این مساله است که نگرانی بیمارگونه مستقل از اختلال اضطراب فراگیر (GAD)، بسیار شایع تر از آن چیزی است که قبلا تصور می شد (دیوی و ولز، ۲۰۰۶).
یکی از اولین تعاریف در خصوص نگرانی توسط بورکووک، رابینسون، پروزینسکی و دی پی (۱۹۸۳؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲) مطرح شد:
“نگرانی زنجیره از افکار، تصاویر دارای بار عاطفه منفی و نسبتا غیرقابل کنترلی است، که منجر به تلاش هایی در جهت حل ذهنی مسایل می شود، مسایلی که با وجود نامشخص بودن پیامدهای آن، احتمال یک یا چند پیامد منفی در آن ها وجود دارد. براین اساس، نگرانی ارتباط نزدیکی با فرایند ترس دارد".
ضابطه بندی های جدید، تعریف نگرانی را گسترده تر ساخته اند و نگرانی را به عنوان درک اضطراب گونه از آینده و اتفاقات منفی توصیف کرده اند (بارلو، ۲۰۰۲). فعالیتی که دربردارنده ی تفوق فعالیت فکری به صورت کلامی و منفی و سطوح پایینی از تصویرسازی ذهنی است (بورکووک، ری[۶۱] و استوبر[۶۲]، ۱۹۸۹؛ به نقل از دیوی و ولز، ۲۰۰۶). این تعاریف عمدتا از گزارشات افراد در خصوص این سوال که “آن ها در هنگام نگرانی چه انجام می دهند؟” به دست آمده است (دیوی و ولز، ۲۰۰۶).
دیوی (۱۹۹۴؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵) ماهیت مساله گشایی نگرانی را مورد تاکید قرار می دهد و اذعان می دارد که نگران بودن نشانه “مساله گشایی” ناکام است.
داگاس نگرانی را به صورت فرایندی شناختی توصیف می کند که مرتبط با اتفاقات آینده است، اتفاقاتی که پیامدهای آن نامشخص است، اما افکار، بیش تر بر پیامدهای منفی آن متمرکز می شود (داگاس، ۲۰۰۴؛ به نقل از استاک[۶۳] و هیرش[۶۴]، ۲۰۱۰).
البته باید توجه داشت که نگرانی عمدتا شامل مجموعه ای از جملات “چه می شود، اگر..” است و به نظر می رسد که به این طریق اولین گام حل مساله را بدون داشتن گام های موفقیت آمیز بعدی در حل یا مقابله با مشکل، ارائه می کند (بورکووک، ۱۹۸۵؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲).
عموما نگرانی از نظر محتوایی، حول اتفاقات منفی آینده و تلاش برای اجتناب از پیامدهای منفی یا آماده شدن برای بدترین پیامدها می گردد (بورکووک، ری و استوبر، ۱۹۹۸؛ مولینا[۶۵]، بورکووک، پیسلی[۶۶] و پرسون[۶۷]، ۱۹۹۸؛ به نقل از دیوی و ولز، ۲۰۰۶). از نظر فرایندی، عمدتا نگرانی به صورت نشخوار توصیف می شود. نشخواری که بیش تر تفکری است تا تصویری و به صورت مبهم است که این ابهام در تضاد با تفکرات عینی در خصوص تهدید قرار می گیرد و معمولا به جای حل مساله، منجر به پیچیده تر شدن مساله می شود (بورکووک و همکاران، ۱۹۹۸؛ مولینا و همکاران، ۱۹۹۸؛ به نقل از دیوی و ولز، ۲۰۰۶).
۲-۱-۳- کارکرد نگرانی
بسیاری از پژوهش ها (به عنوان مثال، دیوی، ۱۹۹۴؛ ولز، ۱۹۹۹؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲) میان نگرانی سودمند و ناسازگار تمایز قایل می شوند و نگرانی سودمند را در ارتباط نزدیک با حل مساله و راهبردهای مقابله ای توصیف می کنند (بارلو، ۲۰۰۲).
بورکووک اظهار می دارد که مبتلایان به اختلال اضطراب فراگیر از نگرانی استفاده می کنند تا از افکار بسیار آزارنده و ناراحت کننده اجتناب ورزند و فرض ولز بر این است که نگرانی های مزمن دربرگیرنده باورهای بسیار درباره ی فواید نگرانی است (کلارک و فربورن، ۱۳۸۵).
پژوهش ها نشان می دهند که احساس کنترل ناپذیری و غیر قابل پیش بینی بودن، مولفه ی اضطراب است. نگرانی دربردارنده ی پیش بینی پیامدهای منفی بالقوه در آینده است و با این عقیده همراه است که پیش بینی باعث کنترل بیش تر بر این نتایج می شود (از طریق آماده شدن برای پیامدها، حل سودمند مساله، یا توانایی در اجتناب از پیامدها) (بورکووک و رومر، ۱۹۹۵؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲).
براین اساس کراسک (۱۹۹۵؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲) بیان می دارد که این قابلیت پیش بینی و حس کنترل، ممکن است گرایش به نگرانی را تقویت کند. به اعتقاد کراسک، نگرانی اولین مرحله پیش بینی تهدید و خطر است که باعث کاهش برانگیختگی می شود. به دلیل این که نگرانی به فرد احساس کاهش احتمال وقوع خطر را می دهد، می تواند به گونه ای مثبت از طریق حس کنترل و کاهش خطر رخ دادن تهدید، تقویت شود.
با این وجود بسیاری از مطالعات نشان داده اند که افراد مبتلا به نگرانی مزمن، تمایل دارند که احتمال رخداد خطر را بیش برآورد کنند. در حقیقت، نگرانی می تواند یک تلاش موثر در کنترل کردن باشد تا این که به عنوان عاملی برای ایجاد کنترل بیش تر در نظر گرفته شود (بارلو، ۲۰۰۲). این طرح، همزمان با توضیحاتی فراهم شده از سوی افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر درخصوص نگرانی، مطرح شد.
بیش تر پژوهش ها در خصوص فرایند نگرانی دریافتند که نگرانی القا شده به صورت تجربی در نمونه های بهنجار، با نگرانی مزمن و بالینی، همبستگی دارند. این مساله نشان می دهد که فرایندهای قابل مقایسه ای در زیربنای هر دو است اما با این وجود، فراوانی و شدت آن به طور آشکاری میان افرادی که از نظر بالینی دارای درجاتی از نگرانی بودند و گروه کنترل غیر نگران، متفاوت بود (بارلو، ۲۰۰۲).
پروزینسکی و بورکووک (۱۹۸۳؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲) دریافتند که آزمودنی های مبتلا به نگرانی مزمن نسبت به آزمودنی هایی که چنین نگرانی را ندارند، در مقیاس های عاطفی، افسرده تر و مضطرب تر هستند.
براساس یافته های راشی (۲۰۰۲؛ به نقل از دیوی و ولز، ۲۰۰۶)، تاکنون بیش تر مقایسه ها میان نگرانی بهنجار و بیمارگونه از مقایسه ی افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و افرادی که فاقد ملاک های اختلال اضطرابی هستند، به دست آمده است. اما با وجود این، ما به بررسی این تفاوت ها میان نگرانی بهنجار و بیمارگونه در قسمت های بعدی خواهیم پرداخت.
۲-۱-۴- نگرانی و انواع فرایندهای فکری
شواهد علمی به دست آمده از شماری از منابع، تفاوت میان نگرانی و دیگر انواع فکر را تائید می کند و گویای آن است که این تفاوت ممکن است برای ساختن مدلی برای اختلال های اضطرابی مفید باشد (مثلا، ولز، ۱۹۹۴؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵).
۲-۱-۴- ۱- نگرانی و افکار وسواسی
افکار وسواسی و نگرانی نقاط مشترک فراوانی با یکدیگر دارند، به گونه ای که گاه به جای هم مورد استفاده قرار می گیرند به عنوان مثال: هر دو از عناصر مزاحم و تکرار پذیر تشکیل شده اند،دارای بار عاطفی منفی هستند، به راحتی قابل فراموشی نیستند و فقدان کنترل ذهنی، ویژگی محوری و مشترک هر دو محسوب می شود (علیلو، ۱۳۸۵).
اما با این حال باید به طور آشکاری میان این دو فرایند، تمایز قایل شد. تمایزی که از جنبه ی بالینی اهمیت فراوانی دارد. ترنر و همکاران متون مربوط به دو نوع فکر – نگرانی و افکار وسواسی – را بررسی کردند و نتیجه گرفتند که تفاوت های بسیاری بین آن ها وجود دارد. به ویژه، نگرانی معمولا به صورت یک فکر روی می دهد در حالی که افکار وسواسی می تواند به صورت افکار، تصاویر ذهنی یا تکانش ها بروز کند. استنباط افراد از این مقوله آن است که فکرهای وسواسی مزاحم و گریزناپذیرتر از نگرانی هستند. درون مایه نگرانی به اندازه درون مایه معمول فکرهای وسواسی، به صورت غیرقابل قبول درک نمی شود (کلارک و فربورن، ۱۳۸۵).
در پژوهش ولز و موریسون (۱۹۹۴؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵) نگرانی در مقایسه با افکار وسواسی دارای درون مایه کلامی تر، بیش تر واقعی، کمتر غیرارادی، سخت تر برای رها شدن از آن ها، بیش تر پرت کننده حواس و طولانی تر است.
نگرانی ممکن است به صورت خود هم خوان توصیف شود یعنی معمولا به عنوان خصیصه ی خود در نظر گرفته می شود و دیدگاه فرد درباره ی خود را نقض نمی کند. در مقابل، سایر انواع تفکر منفی پایدار مانند افکار مزاحم وسواسی، خود ناهم خوان هستند؛ یعنی فرد آن ها را نامناسب، زشت و نفرت انگیز قلمداد می کند (ولز، ۱۳۸۸).
۲-۱-۴- ۲- نگرانی و افکار خودآیند
به اعتقاد ولز، روشن ساختن تفاوت های موجود میان نگرانی، افکار وسواسی و افکار خودآیند سودمند است. اقکار خودآیند (بک، ۱۹۶۷؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵) به سرعت روی می دهد و در ظاهر، جنبه خودبه خودی دارد و به شکل کلامی موجز یا تصویری بروز می کند. ماهیت کوتاه و تلگرافی افکار خودآیند منفی در تقابل با ارزیابی های نشخواری گسترده (که تصور می شود مشخص کننده نگرانی هستند) قرار دارد. درون مایه افکار خودآیند، خاص هر اختلال است اما درون مایه ی نگرانی ها در اختلال اضطراب فراگیر نسبت به درون مایه افکار خودآیند در دیگر اختلال های اضطرابی، از گوناگونی بیش تری برخوردار است. تفاوت های میان افکار خودآیند و نگرانی دلالت بر پیوند آن ها با انواع خاص پردازش اطلاعات دارد (ولز و متیوز، ۱۹۹۳؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵). به ویژه آن که افکار خودآیند بیش تر غیرارادی به نظر می رسند. در صورتی که پدیدآیی ارادی و دائمی تر نگرانی مستلزم اختصاص توجه فزون تر است.
اگر چه آغاز نگرانی ممکن است نسبتا خودآیند باشد، اما ماهیت پیچیده و دشوار رفتارهای عادتی مربوط به نگرانی در اختلال اضطراب فراگیر و اصلاح آن ها به وسیله پسخوراند درونی و بیرونی، نشان گر آن است که تداوم نگرانی مستلزم توجه دائمی فرد است (کلارک و فربورن، ۱۳۸۵).
۲-۱-۴- ۳- نگرانی و نشخوار فکری
مولفه های شناختی تکرار شونده، همانند نگرانی و نشخوار فکری، نقش بسیار مهمی در توسعه و تداوم اختلالات خلقی، اختلالات اضطرابی و اختلال خواب دارند (بورکووک، ری و استوبر، ۱۹۹۸؛ نولن-هوکسیما، ۲۰۰۰؛ به نقل از ورکویل[۶۸]و همکاران، ۲۰۰۷). نشخوار فکری افسرده ساز نیز مشابه با نگرانی، ماهیتی خود هم خوان دارد، به این معنی که اغلب فرد آن را روشی برای درک احساسات و حل مسایل خود در نظر می گیرد.
هر چند نگرانی، خود نیز نوعی نشخوار فکری گسترده در نظر گرفته می شود اما با این حال باید میان آن و نشخوار فکری افسرده ساز نیز تمایز قائل شویم. نگرانی بیش تر معطوف به آینده است، در حالی که نشخوار فکری افسرده ساز بیش تر متمرکز بر گذشته است. نگرانی و افکار اضطرابی شامل موضوع های خطر است، ولی نشخوار فکری بیش تر به از دست دادن، شکست و بی کفایتی شخصی مربوط می شود (ولز، ۱۳۸۸).
۲-۱-۵- نگرانی بهنجار و نگرانی بیمارگونه
نگرانی فرایندی بهنجار یا انطباقی است که اگر شدت پیدا کند، می تواند از حالت بهنجار به بیمارگونه تبدیل شود. بنابراین بر این اساس، به نظر می رسد که نگرانی نیز، همانند بسیاری از خصایص بیمارگونه ، در یک پیوستار از بهنجار تا بیمارگونه امتداد پیدا می کند و گاه طرح مرز بندی در آن، دشوار می شود.
نظریه های متعددی میان نگرانی بیمارگونه و سازگارانه تمایز قائل می شوند (به عنوان مثال، تالیس، آیزنک و متیوز، ۱۹۹۱؛ به نقل از کلی[۶۹]، ۲۰۰۲). به عنوان مثال، دیوی (۱۹۹۴؛ به نقل از کلی، ۲۰۰۲) نگرانی بیمارگونه را به عنوان رویدادی ناکارآمد و مرتبط با اضطراب توصیف می کند که منجر به تشدید مشکلات و حالات خلقی منفی در افراد می شود. در مقابل، نگرانی سازگارانه را به عنوان پدیده ای معمول، سازنده و گاه حتی ضروری یاد می کند که در پی حل مشکلات فعلی و یا مشکلات بالقوه است.
با وجود این که شباهت هایی میان نگرانی بهنجار و نگرانی مرتبط با اختلال اضطراب فراگیر وجود دارد اما بیش تر بررسی ها نشان می دهد که افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، نسبت به همتایان غیرمضطرب خود، در خصوص مسایل گوناگون، نگرانی پربسامدتر و دشواری بیش تر در کنترل آن را گزارش می کنند (دیوی و ولز، ۲۰۰۶).
ویژگی های گوناگون مورد بررسی قرار گرفته اند که بالقوه در تمایز میان نگرانی بهنجار و بیمارگونه کمک کننده بوده اند. این ویژگی ها عبارتند از محتوای نگرانی، فراگیر بودن نگرانی، تداخل نگرانی با عملکردهایی که نتیجه نگرانی هستند و میزان کنترل ادراک شده بر فرایند نگرانی.
در خصوص محتوای نگرانی تاکنون پژوهش های مختلفی صورت گرفته است که عمدتا، افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، نمونه ی آن را تشکیل داده اند (به عنوان مثال ساندرسون و بارلو، ۱۹۹۰؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-09-27] [ 07:28:00 ب.ظ ]




دانشکده معارف اسلامی و حقوق
پایان نامه دوره کارشناسی ارشد رشته معارف اسلامی و حقوق
گرایش حقوق خصوصی
تحلیل حقوقی قراردادهای باز در نظام حقوقی ایران و کامن لا
استاد راهنما
دکتر سید بهزاد پورسید
استاد مشاور
دکتر ربیعا اسکینی
دانشجو
سید علی اکبر طبایی عقدا
شهریور ۱۳۹۳
کلیه حقوق اعم از چاپ و تکثیر، نسخه‌برداری، ترجمه، اقتباس و… از این پایان‌نامه کارشناسی ارشد برای دانشگاه امام صادق(ع) محفوظ است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نقل مطالب با ذکر مأخذ بلامانع است.
چکیده
نگرش اقتصادی به حقوق قراردادها در زمینه انعقاد قرارداد به دنبال خود نظریه قرارداد ناقص را به وجود آورد. بدین ترتیب رویکرد سنتی که انعقاد قرارداد را محصول برخورد ارادههای حاوی تمام شرایط اساسی انعقاد عقد میدانست تا حدودی تعدیل و مکتب اقتصادی با تکیه بر معیار کارایی و ارائه تحلیلهای اقتصادی، قواعد حقوقی را با منطق انعطاف پذیری همراه کرد. نتیجه آن ایجاد نهاد قرارداد باز بود که با قابلیت انعطاف و سازگاری با شرایط و تحولات آتی بازار، کارآمدی و مطلوبیت را تضمین میکند. از این رو قرارداد خود اداره آینده را حسب شرایطی که ممکن است رخ دهد برای دو طرف، تأمین میکند. بی آنکه به اختلاف در روابط آنها بینجامد.
قرارداد باز که مقررات مربوط به آن در قانون متحدالشکل تجاری با عنوان «شروط تکمیل کننده» تدوین شده است، یک چهارچوب قراردادی است که به موجب آن برخی از موضوعات در زمان انعقاد به صورت باز طراحی میشوند و بر اساس شیوه های موجود در نظامهای حقوقی تکمیل میشوند و میتوان عقود معینی را در آن جای داد. بنابراین از نظر ماهیت حقوقی قرارداد است و تحلیل آن بر مبنای روابط حقوقی پیش از قرارداد یا توافقهای مقدماتی و قرارداد مستقل خصوصی وفق ماده ۱۰ ق.م. نادرست به نظر میرسد. این قراردادها برای طرفین الزامآور و نسبت به اشخاص دیگر قابل استناد هستند. اگرچه برخی از موضوعات آن در زمان عقد مسکوت گذاشته و با ابهام روبه‌رو است، نظریه کفایت علم اجمالی اصل لزوم علم تفصیلی را تعدیل میکند. در ادامه قواعد تکمیلی انعطاف پذیر و مقامات قضایی این خلأها را حسب شرایطی که پیش میآید تکمیل میکنند.
واژگان کلیدی: قرارداد باز، شروط باز، شروط تکمیل کننده
فهرست مطالب صفحه
۱ مقدمه ۱
۲ فصل نخست: کلیات ۴
۲.۱ مبحث نخست: مفهوم شناسی ۵
۲.۱.۱ گفتار نخست: مفهوم قرارداد ۵
۲.۱.۱.۱ قرارداد در حقوق سنتی ۶
۲.۱.۱.۱.۱ قرارداد ناقص ۶
۲.۱.۱.۱.۲ قرارداد کامل ۷
۲.۱.۱.۲ قرارداد در حقوق اقتصادی ۸
۲.۱.۱.۲.۱ قرارداد ناقص ۸
۲.۱.۱.۲.۲ قرارداد کامل ۹
۲.۱.۱.۳ نظریه پیشنهادی قرارداد ۹
۲.۱.۱.۳.۱ تشکیل قرارداد ۱۰
۲.۱.۱.۳.۲ ضمانت اجرا ۱۱
۲.۱.۱.۳.۲.۱ مفهوم خسارت کامل ۱۲
۲.۱.۱.۳.۲.۲ مفهوم اتکا ۱۲
۲.۱.۲ گفتار دوم: مفهوم خلأ و شکاف در قرارداد ۱۳
۲.۱.۲.۱ مفهوم خلأ و شکاف ۱۳
۲.۱.۲.۲ اقسام خلأ ۱۳
۲.۱.۲.۳ روش های مواجهه با خلأها در قرارداد ۱۴
۲.۱.۲.۳.۱ کم کردن مدت قرارداد ۱۵
۲.۱.۲.۳.۲ توافق بر توافق در آینده ۱۵
۲.۱.۲.۳.۳ استفاده از قراردادهای جایگزین ۱۵
۲.۱.۲.۳.۴ پر کردن خلأها از سوی دادرس ۱۶
۲.۱.۲.۳.۵ تدوین قواعد تکمیلی از سوی مقنن ۱۶
۲.۱.۲.۳.۵.۱ مبانی نظری قواعد تکمیلی ۱۶
۲.۱.۲.۳.۵.۱.۱ حاکمیت اراده ۱۶
۲.۱.۲.۳.۵.۱.۲ کارایی اقتصادی ۱۷
۲.۱.۲.۳.۵.۲ اقسام قواعد تکمیلی ۱۸
۲.۱.۲.۳.۵.۲.۱ قواعد تکمیلی کیفری ۱۸
۲.۱.۲.۳.۵.۲.۲ قواعد تکمیلی مفروض ۱۸
۲.۱.۳ گفتار سوم: مفهوم قرارداد باز ۱۹
۲.۱.۳.۱.۱ مفهوم قرارداد باز ۱۹
۲.۱.۳.۱.۱.۱ شروط تکمیل کننده ۱۹
۲.۱.۳.۱.۱.۲ قرارداد ناقص و قرارداد باز ۲۰

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:28:00 ب.ظ ]




وسواس یکی از صدها رفتاری است که از آدمی سرمی زند؛ امّا تفاوت آن با سایر رفتارها در این است که وسواس یک رفتار نابهنجاربوده و ریشه ی فیزیولوژیک دارد یعنی اینکه این اختلال را نمی توان فقط به عوامل محیطی یا فرهنگی نسبت داد بلکه فاکتور مهم دیگری به نام «وضعیت و شرایط خود انسان» نیز در بروز آن دخیل است.
جنبه ها ی فیزیکی رفتار وسواسی را باید در چگونگی عملکرد مغز، اعصاب، غدد و دستگاه های حسّی فرد مبتلا به وسواس جستجو کرد.[۱۶۷] امّا جنبه غیر فیزیکی آن تحت تأثیر عوامل متعدّد دیگری قرار می گیرد. ازجمله عوامل فیزیکی که موجب آشکارسازی علائم وسواس می گردد، می توان به التهاب مغز، جراحات سر وغدد مغزی اشاره کرد. «محقّقان به کمک توموگرافی نشر پوزیترون(PET) و سایر فنون تصویرسازی مغزی، برای اختلال وسواس فکری-عملی ریشه های عصب شناختی پیدا کرده اند.»[۱۶۸] در افراد مبتلا به OCD ، فعّالیّت قطعه پیشانی مغز بیشتر از افراد غیر وسواسی است. این افزایش می تواند منعکس کننده توجّه بیش از حد فرد وسواسی به افکار و تصوّراتش باشد. علاوه بر این، پژوهش های بیو شیمیایی انجام شده درباره فعل و انفعالات شیمیایی مغز، تأیید می کنند که تغییر در میزان برخی از مواد شیمیایی مغز می تواند بر نحوه ی بروز وسواس اثرگذار باشد. در اینجا به بررسی برخی از این فاکتورهای اصلی زیستی ( هم فیزیکی و هم شیمیایی) که در ایجاد وسواس دخالت دارند، می پردازیم:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۱-۱-۱- نقش وراثت در ایجاد وسواس
یکی از مهم ترین عوامل زمینه ساز بروز وسواس که در دهه های اخیر مورد توجه ویژه ی پژوهش گران قرار گرفته ومطالعات گسترده ای را به خود اختصاص داده است، مسئله توارث وژنتیک در انتقال وسواس است. نتایج برخی از تحقیقات وپژوهش ها نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسی ها، این بیمارى را از والدین خود به ارث برده‏اند. اگرچه گروه دیگری از محققان جنبه ارثى بودن وسواس را محتمل می دانند؛ ولی شواهد قابل ملاحظه ای وجود دارند که تأیید می کنند عوامل وراثتی یعنی «ژن ها»[۱۶۹] را می توان به عنوان واسطه های اصلی در انتقالِ بعضی از نشانگان منحصر به فرد وسواس ، منشاء اثر دانست. بررسی های انجام شده برروی خانواده ها ونیز دوقلوهای یک تخمکی[۱۷۰] یا دو تخمکی،[۱۷۱] حاکی از آن است که فقط چند ژن محدود- نه تعداد زیادی- در ظهور وبروز علائم وسواس ایفای نقش می کنند.[۱۷۲]
همچنان که فرزندان ویژگی های ظاهری خود مثل: رنگ پوست، قد و شکل و… را به طور ژنتیکی از والدین خود دریافت می کنند، گروهی از ویژگی های روانی خود را نیز از پدر و مادر ارث می برند. استرس‌هایی که فرد در طول زندگی با آن ها مواجه می شود و نیز آنچه که یاد می گیرد و روش یادگیری آن ها، در بالفعل نمودن و شعله ور ساختن این اختلال تأثیر گذار هستند.
مطالعه بر روی خانواده ها، نشان داده است که در خانواده ی افراد وسواسی اختلالات اضطرابی و افسردگی بیشتری دیده می شود. این یعنی این که وسواس می تواند پایه ی وراثتی مشابهی با این اختلالات داشته باشد. هم ابتلائی وسواس با اختلالات اضطرابی دیگر و نیز افسردگی می تواند مهر تأییدی بر صحّت این ادّعا باشد.
محقّقینی که درمورد زمینه های وراثتی اختلال وسواس کار می کنند اعتقاد دارند که برخی از رفتارها برای بقاء زندگی ویا به منظور پرورش یافتن، ضروری و اجتناب ناپذیر هستند. به عنوان مثال، « شستن و تمییز کردن و پاکیزه بودن» در مورد انسان های اولیّه، شاید وسیله ی خوبی برای جفت یابی ویا جلوگیری از شیوع بیماری ها و آلودگی ها بوده است. « کنترل کردن»، رفتار مفیدی برای ممانعت از خطر حمله ی حیوانات وحشی و خطرناک بوده و یا « ذخیره سازی» یک نوع رفتار غریزی است که در مواقع خاص و یا کمبود غذا می تواند مفید وقابل استفاده باشد. با توجّه به سودمند بودن این رفتارها، ژن های مربوط به آنها ، به طور طبیعی، در انسان های اولیه انتخاب شده وبه نسل های بعدی انتقال یافته است وبه این ترتیب احتمالاً زمینه وراثتی انتقال وسواس ، شکل گرفته است.[۱۷۳]
لازم است هنگام بحث از تئوریِ ارثی دانستن اختلال وسواس، به این نکته هم دقّت داشته باشیم که صِرف رأی دادن به عامل وراثت و پذیرفتن آن، به عنوانِ انتقال دهنده ی وسواس، به معنای « فعّال و شعله ور دانستنِ» ناهنجاری وسواس نیست، بلکه پذیرفتن این تئوری به این معناست که اگر فردی به طور ذاتی وارثی دارای ژن ایجاد وسواس باشد ، در صورتی که در معرض سایر علل – روانی واجتماعی- قرار نگیرد هرگز به وسواس مبتلا نمی شود والبته بالعکس.
از آن چه که در توصیف زمینه ی وراثتی وسواس گفته شد می توانیم به این نتیجه برسیم که چون تعداد زیادی از افراد وسواسی دارای زمینه های ارثی ابتلا به این اختلال هستند، نحوه آموزش دادن افکار واعتقادات، مهارت ها، رفتارها، اعمال وآئین های دینی به آن ها باید به گونه ای باشد که ایجاد اضطراب واسترس نکند وبه دنبال آن موجب فعّال سازی رفتارهای وسواس گونه نگردد. این افراد اگر شرایط زندگیِ خانوادگی و اجتماعی خوب ومتعادلی داشته باشند، یا در دوره ی کودکی و نوجوانی خود با بحران های شدید عاطفی وروحی مواجه نشده باشند وهمچنین وقایع کم اهمیّت تری مثل تغییر مدرسه، تغییرشغل یا محیط زندگی برایشان پیش نیامده باشد، استعداد آن ها برای ابتلاء به وسواس به راحتی شعله ور نمی شود.[۱۷۴]
۲-۱-۱-۲- عوامل جسمی اثر گذار در ایجاد وسواس
عوارض واختلال های مختلف پزشکی و یا عصبی از قبیل عفونت ها، مسمومیّت ها، ضایعات ویا آسیب های حادّ مغزی ویا آسیب ها و بیماری های مغزی وجود دارند که تأثیر آنها را در بروز وسواس نمی توان نادیده گرفت ویا انکار نمود. متخصّصین این رشته علاوه بر این موارد، موارد بسیار دیگری را ذکر کرده اند که از جمله ی عوامل جسمی اثرگذار در ایجاد وسواس هستند که پرداختن به همه ی آنها در این مجمل نمی گنجد.[۱۷۵] من باب نمونه به چند مورد مهم تر در زیر اشاره می گردد:
۲-۱-۱-۲-۱– کارکرد نابهنجار مغز واثر آن در بروز وسواس
مطالعات تصویر برداریِ مغزی که در خصوص نحوه عملکرد مغز، در مبتلایان به وسواس انجام شده اند، اغلب تفاوت های ظریفی را در ساختار مغزی[۱۷۶] افراد وسواسی وغیر وسواسی نشان داده اند. این مطالعات ناهنجاری هایی[۱۷۷] را در برخی از مناطق مغزی افراد وسواسی ثابت می کنند. عدّه ای از متخصّصین امر براین باورند که عامل اصلی شکل گیری این اختلال در ساختار مغز، مداربندی و فعل وانفعالات شیمیایی و نورونی آن قرار دارد و این امر، علّت اصلی تمایز افراد مبتلا به وسواس از افراد سالم است. اطلاعات واردشده از دنیای خارج از مغز، در این بخش ها دسته بندی و مرتب شده و اطلاعات غیر ضروری غربال و از دور خارج می گردند.این بخش ها خود را درگیر کنترل تکانه ها یا واکنش ترس هم می کنند. این بخش ها در موقعیت هایی که افکار مزاحم به ذهن هجوم می آورند و فرد قادر به عدم توجه یا بی اعتنایی به آن ها نیست به شدت درگیر می شوند وتحت فشار قرار می گیرند.
قشر پیشینِ حدقه ای در بخش جلو مغز و در بالای چشم ها قرار گرفته است. در این مکان، اطلاعاتی که از کانال حواس بساوایی، شنوایی و بینایی به مغز راه می یابند تعبیر و تفسیر می شوند. اطلاعات واردشده با هیجان ها و قضات های اخلاقی پیوند می خورند. تصاویر مغزی نشان داده است که این بخش از مغز افراد وسواسی بسیار فعّال است. فعالیت بیش از حد این بخش از مغز باعث هوشیاری و شک زیاد می گردد، به طوری که فرد با نگاهی موشکافانه تر به محیط اطراف خو د می نگرد و ازدقت و هوشیاری زیادی برخوردار می شود. جالب است بدانید که معمولاً بعد از درمان به روش داروئی ودرمان های شناختی- رفتاری، فعالیت بیش از حد این بخش از مغز کاهش می یابد. « این نواحی در بازداری رفتار و فرآیندهای توجّه نقش اساسی دارند.»[۱۷۸]
از دهه ۱۹۸۰ به بعد ، محقّقان به یافته های جدیدی درباره ی «ناهنجاری های نوروبیولوژیکی»[۱۷۹] به عنوان مشخّصه ها و ویژگی های متمایز کننده وسواس دست یافتند، که مورد اتّفاق نظر اکثر دانشمندان روان شناسی نیز بوده است. این ناهنجاری ها به دو گروه اصلی زیرتقسیم می شوند:
۲-۱-۱-۲-۱- ۱- ناهنجاری در کارکردهای مغز
هنگامی که بخشی از مغز آسیب می بیند، دیگر مناطق فعال تر شده وسعی می کنند که وظایف بخش آسیب دیده را برعهده گرفته وکم کاری آن را جبران نمایند.[۱۸۰] درنتیجه ی این اقدام، ترافیک وتراکم کنش ها و واکنش ها در عملکرد مغز افزایش می یابد تا بتواند نابهنجاری وعدم تعادل حاصله را درمان کرده وبه حالت متعادل پیشین خود برگرداند. در اختلال وسواس نیز وضع به همین منوال است. یعنی این اختلال زمانی آشکار می شود که کل سیستم مغزی به علّت تراکم وظایف بامشکل مواجه گشته ودر انجام مأموریت خود، که جبران نتایج حاصل از افزایش میزان سروتونین[۱۸۱] است، ناکام می ماند.
از آنجائی که فرد وسواسی می پندارد دارای نیرویی است که می تواند از بسیاری از حوادث بد وناگوار جلوگیری کند، اما در عین حال چون به این احساس و ظنّ خود اطمینان ندارد ، دچار اضطراب می گردد.اینجاست که مغز وارد میدان می شود تا با بهترین شیوه ممکن با این اضطراب سازش ومصالحه نماید. اگرچه این فرایند یک فرایند و پروسه طبیعی در عملکرد مغز به حساب می آید، ولیکن مغز را به یک سیستم غیرطبیعی، تبدیل می کند که درضمن اشتغال به سازوکار خنثی کنندگیِ اثر افزایش اضطراب، تغییراتی را نیز در فعّالیّت عصب-رسانه ی سروتونین پدید می آورد. به دنبال تغییرات مقدار سروتونین، به تدریج علائم ونشانه های اختلال وسواس نیز آشکار می شوند.[۱۸۲]
بنابراین به بیان ساده تر هرقدر ورودی اضطراب به کورتکس مغز بیشتر باشد عملکرد بهنجار مغز در کنترل رفتارها، کاهش و فعّال سازی رفتارهای نابهنجار افزایش می یابد. بدین ترتیب اگر ورودی اضطراب به مغز، به ویژه در افرادی که زمینه مستعد ومناسبی برای بروز رفتارهای وسواسی دارند، کاهش یابد عملکرد بهنجار مغز هم در کنترل رفتارها، افزایش می یابد. این فرایند به عنوان یک پروسه ی طبیعی ، قطعاً در فعالیت ها و عملکردهای مغزی همه ی انسان ها وجود دارد ؛ اما از آن جایی که بررسی سازوکار بروز وسواس ، به طور خاص، در افراد متدیّن و مقیّد به رعایت احکام و دستورات و آموزه های دینی، در کانون توجه این پژوهش قرارگرفته است، خوب است که در این جا به ارتباط بین این فرایند علمی و تأثیر آن در ایجاد رفتارهای وسواسی در گروه فوق الذکر، اشاره ای داشته باشیم.
۲-۱-۱-۲-۱- ۲- ناهنجاری های نوروشیمیایی ِ مغز
انسان ها به طور ذاتی دارای رفتارهای قالبی از قبیل شستن و تمیزی وپاکیزگی هستند. این نوع رفتارهای ذاتی توسط بخش عقده های قاعده ایِ مغز کنترل و ساماندهی می شوند. در مقابل، بخش دیگری در مغز وجود دارد که مسئول تفکّرات انسان است و وجود رفتارهای غیرمنطقی را درک کرده و سعی می کند از بروز این نوع رفتارهای قالبی که به وسیله عقده های قاعده ای به وجود می آیند، جلوگیری کند. پاره ای از تحقیقات نشان داده اند که فعالیّت قطعه پیشانی[۱۸۳] مغز در افراد مبتلا به وسواس نسبت به افراد عادی ، افزایش بیشتری دارد و دیگر اینکه اندازه عقده های قاعده ای نیز، در این افراد کوچک تر می شود.
قطعه پیشانی مغر مسئول کنترل چیز های جدید و خطرناک است در حالیکه عقده های قاعده ای رفتارهای خودبه خودی مثل شستن، کنترل کردن وپاکیزگی را حفظ می کند. هنگام بروز وسواس، قطعه پیشانی سعی می کند فعالیت عقده های قاعده ای را خنثی ساخته وبه رفتارهای تشریفاتی پایان دهد.[۱۸۴] بعضی دیگر از محققان معتقدند که فرد مبتلا به وسواس در «کُدبندی» و تقسیم بندی اطلاعات واردشده به مغز دچار اشکال است. همه ی ما انسان ها در طول زندگی با موضوعات ترس آور روبه رو شده و هیجان منفی ترس را احساس کرده و انبوهی از اطلاعات مرتبط با ترس را در لایه ها وشبکه بندی های حافظه ی خود ذخیره کرده ایم. هر شبکه حاوی اطلاعاتی درباره ی محرک های بیرونی یا محیطی مزاحم، واکنش هایی به ترس یا ناراحتی و همین طور شیوه ی تجزیه وتحلیل محرک ها و واکنش هاست. در این شبکه بندی ها و در بستر اطلاعات ذخیره شده( با موضوع ترس) ارزیابی بیش از حد خطر وتهدید شکل می گیرد و بارور می شود.[۱۸۵]
در اکثر نظریّه هایی که درباره سبب شناسی وسواس ارائه شده اند، به نوعی اختلال وکارکرد نابهنجار در مدارهای عصبی مغزی که بسیار پیچیده نیز هستند، اشاره شده است.[۱۸۶] این اختلال در اثر «عدم توازن» در مواد شیمیایی درون اعصاب به وجود می آید. مواد شیمیایی ای که در مدارهای مغزی نقش یک ناقل عصبی بسیار مهم را بازی می کنند و عامل ارتباطی بین سلول های نورونی مغز محسوب می شوند سروتونین ودوپامین هستند که تحت عنوان عصب رسانه[۱۸۷] شناخته می شوند.
سروتونین تنظیم فعل وانفعالات فیزیولوژیکی مختلفی را مدیریّت می کند. از جمله این فعل وانفعالات می توان مواردی مانند: ادراک درد، رفتارهای مرتبط با پرخاشگری ، اعمال جنسی وتکانه ای، رفتارهای خُلقی و اضطرابی، خوابیدن، تنظیمات درجه حرارت بدن و اشتها، ایجاد حرکت و تعادل را برشمرد.
تغییر در میزان سروتونینِ نرمال مغز، وغیرطبیعی شدن مقدار آن ، آسیب پذیری نسبت به وسواس را افزایش می دهد. بااین وجود امکان دارد که سروتونین به تنهایی و مستقیماً علّت ایجاد وسواس نباشد بلکه یک نقش ثانویه داشته باشد. باتوجه به کارکردهای گوناگون سروتونین در بدن، نمی توان برای سروتونین ایجاد وسواس نقش اختصاصی خیلی مشخّصی قائل شد؛[۱۸۸] اما شواهدی وجود دارد دالّ بر اینکه سروتونین موجب تغییراتی در یاخته های عصبی (سلول های عصبی) افراد مبتلا به وسواس می شود. به هرحال آنچه که در این باره قطعی وتردیدناپذیر است این است که هر عاملی که میزان اضطراب را در فرد وسواسی کاهش دهد باعث می شود عملکرد یاخته های عصبی بدون نیاز به مصرف داروهای مولّد سروتونین، بهبود یافته و در پی آن اضطراب فرد مبتلا ازبین برود ودرنهایت بهتر می تواند درجهت غلبه بر رفتارهای وسواسی اقدام کند.[۱۸۹]
با توجه به این که هیجاناتی مثل اضطراب و احساس گناه در افراد کمال طلب متدیّنی که از یک سو دارای زمینه مناسبِ ابتلاء به وسواس هستند وازسوی دیگر، مشتاق اند که امر شارع مقدس را اطاعت کنند و اعمال عبادی و تکالیف دینی خود را به نحو احسن به جای آورند، هنگام عمل کردن به احکامی که با ظرافت ودقّت بسیار در جزئیّات، بیان شده اند، به شدّت دچار استرس، تشویش ونگرانیِ اضطراب آور می گردند وبدین ترتیب ظرفیت وپتانسیل اضطرابی بالایی را کسب نموده و آن را وارد سیستم مغزی خود می کنند. این حالت، روند فعالیت بهنجار مغزی را برای کنترل وتنظیم رفتار، مختل کرده، آن را کاهش داده کارکرد مثبت یاخته های مغزی را با مشکل مواجه می کند، ونوعی نابهنجاری در مدارهای عصبی بین دو قطعه پیشانی مغز و عقده های قاعده ای آن پدید آورده وسپس میزان عملکرد نابهنجار و وسواسی آن را افزایش می دهد.[۱۹۰] درپی چنین فرآیندی، احساس ناکامی و عدم بهره وری متعالی از انجام فعل عبادی، شخص را دچار ، کسالت و درماندگی،سرخوردگی و یأس و ناامیدی از درگاه فضل الهی می سازد. بدین ترتیب، انجام عمل عبادی که قرار بود با خود آرامش روحی وروانی به همراه بیاورد، به جای ایجاد آرامش، به تشویش خاطر ونگرانی بیشتر فرد وسواسی می انجامد. وجود عامل ترس از ناکامی در انجام تکالیف دینی به نحو احسن ومطلوب وترس از عذاب شدن در دادگاه عدل الهی به دلیل نقص در اعمال ، زمینه ی مناسبی را برای فعال کردن و اشتعال رفتارهای وسواسی ، به ویژه در افراد مستعد، پدید می آورد.
از آنچه گفته شد می توان چنین استنباط کرد که عمل به تدابیر پیش بینی شده درفقه اسلامی در قالب قواعد واصول فقهی متعدّد ( اصل طهارت، قاعده نفی عسروحرج، اصل صحت…) در واقع یک فنّ وتکنیکِ اضطراب زدایی – ریلکسیشن- است. فرد مکلّف، هنگام رویارویی با شک و تردیدهای تکلیفی و عبادی، با عمل کردن به این اصول وقواعد فقهی، مانع از بروز نگرانی وعذاب وجدان در ضمیر ناخودآگاه خودشده و به این ترتیب ورودی اضطراب را به کورتکس مغز کاهش می دهد، وهمان طور که پیش تر هم اشاره شد، ورود اضطراب کم تر یعنی « عملکرد بهنجارتر مغز در کنترل رفتارها وحرکات.»
۲-۱-۱-۲-۲- ضعف قوای جسمانی
ضعف جسمی یکی از عوامل تشدیدکننده وسواس به شمار می رود.[۱۹۱] وقتی قدرت جسمی افراد کاهش می یابد، عوامل بیماری زا اعمّ ازجسمی و روحی زمینه مساعدتری برای رشدو نمو پیدا کرده و حمله قوی تری را علیه این جسم نحیف و رنجور تدارک می بینند. همان طور که شکست وضعف اراده و قدرت روحی در پیدایش بیماری وسواس مؤثر است، ضعف جسمانی نیز آن را توسعه می دهد. بیماران وسواسی خود معترفند که در دوره ضعف جسمی، گرایش وسواسی آن ها بیش تر شده و حملات افکار وسواسی، به شیوه ی حادتری، عارض آنان می گردد. براساس «فرضیه روان تنی»،[۱۹۲] همچنان که عوامل روان شناختی تأثیر بسزایی در مستعد ساختن فرد برای ابتلاء به بیماری های جسمانی دارد، عکس آن نیز صادق است؛ یعنی بیمار شدن نیز به نوبه خود حالت ذهنی فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. اکثر کسانی که بیماری جسمی دارند ومجبورند طولانی مدّت با این ضعف زندگی کنند، خیلی از مواقع دچار حالت های افسردگی، اضطراب، خشم، احساس ناامیدی و درماندگی می شوند. وجود چنین حالت هایی می تواند شخص وسواسی را از لحاظ جسمی سست کرده و عجز و ناتوانی اورا افزون نماید ودرنتیجه به عنوان عامل تقویت کننده افکار واعمال وسواسی، در این فرد به شمار آید.[۱۹۳] در چنین مواقعی فرد وسواسی دیرتر می تواند خود را از چنگال افکار وسواس گونه نجات دهد، بر عکس هرچه انسان از سلامتی وتندرستی بیشتری برخوردار باشد، مقاومت او دربرابر ابتلاء به وسواس بیشتر می شود ودرصورت ابتلاء شدّت آن کمتر خواهد بود. بنابراین اگر فرد وسواسی از نظر جسمی وبنیه، تقویت شود و ازطرفی زمینه عصبانیت ها وهیجاناتش نیز ازبین بروند، راحت تر می تواند بر افکار واعمال وسواسی خود غلبه کرده ونجات یابد. [۱۹۴]
۲-۱-۱-۲-۳- گلودرد استرپتوکوکی
برخی مطالعات نشان می دهند که تعدادی از کودکان پس از ابتلا به یک نوع گلو درد استروپتوکوکی[۱۹۵] دچار OCD می شوند. البته در این مطالعات جای بحث وجود دارد و برای این که گلودرد استرپتوکوکی به عنوان علت شناخته شود شواهد بیشتری مورد نیاز است.
۲-۱-۲ - ریشه ها و علل شخصی بروز وسواس
ریشه های بروز وسواس همیشه از نوع ارثی، جسمی، فیزیولوژیکی، مغزی یا نوروبیولوژیکی نیستند بلکه در خیلی از موارد، علل بنیادین شروع وسواس، به انگیزه های فرد در درون خود انسان برمی گردند؛ یا به عبارت دیگر عواملی در وجود خودِ فرد وسواسی، ریشه دوانیده اند که زمینه ظهور وسواس را فراهم می سازند . برخی از این عوامل شامل موارد زیر می شوند :
۲-۱-۲– ۱- حبّ ذات
عدّه ای از افراد در «دوست داشتن خود» به افراطی گری و خروج از حد اعتدال گرفتار می شوند. این گونه افراد انتظار دارند همه آنان را دوست داشته باشند و به آنان احترام خاص بگذارند، دستوراتشان را مو به مو اجرا کنند وهرگز کاری بر خلاف میل و خواسته آن ها انجام ندهند.این افراد اگر با شرایطی روبرو شوند که خلاف انتظارشان باشد، دچار عوارض روحی شده ودر دراز مدت، مستعد ابتلاء به وسواس می گردند. [۱۹۶]
۲-۱-۲ – ۲- فراموشی خدا
در آیات قرآن وروایات معصومین (ع) به کرّات در مورد وساوس شیطان وتأثیر آن ها در دوری واعراض از یاد خداوند تأکید شده است. از نظر اسلام ایمان به خدا ویاد او تنها پناهگاه مطمئن برای حفظ انسان از آسیب های گوناگون جسمی وروحی ، ازجمله غلبه برافکار واعمال وسواس گونه به شمار می آید.(در ادامه ی این فصل به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت.)
علاوه بر این، یکی از دلایل عمده ی عدم حضور قلب در نماز، همین وسوسه های شیطانی و افکار مزاحم و واسواس گونه است.فرد مبتلا به وسواس، به علت توجه و دقت افراطی به ظواهر نماز و درگیر شدن با افکار مزاحم، نمی تواند به سادگی بر امور مهم تمرکز کافی داشته باشد. کم حافظه شدن در فرد وسواسی به دلیل به خاطر سپردن تعداد بسیار زیادی از موضوعات غیرطبیعی وغیر مفید، و فراموش کردن مسائل مهم امری است رایج که فراوان اتّفاق می افتد؛ مثلا به راحتی و با دقت به یاد می آورد آخرین بار چند دفعه هر کدام از دمپایی های دستشویی را آب کشیده است، اما تاریخ دقیق امروز را به خاطر نمی آورد.[۱۹۷]
۲-۱-۲-۳- فعالیت ها و نشخوارهای ذهنی
برخی اوقات اموری ذهن انسان را به خود مشغول می سازند که بسیار ساده، ناچیز وبی اهمیّت هستند. درچنین وضعیتی، ذهن دچار سرگشتگی و تحیّر می گردد و در واقع به دنبال بهانه ایست که خود را از این شرایط برهاند. اما فقدان یک برنامه منسجم و هدفمند در خودآگاه انسان، موجب بی ثباتی و تزلزل ذهنی فرد می گردد.این تزلزل و ازهم گسیختگی باعث می شود ذهن فرد به هر سوی گرایش پیدا کرده، به هر چیز ارزشمند و بی ارزشی متمسّک شود و مدّت ها به نشخوار آن بپردازد. این نشخوار دائمی افکار، توهّمات بی اساسی را در مخیّله فرد شکل می دهد که بستر مناسبی برای ایجاد وسواس به شمار می آید. [۱۹۸]
۲-۱-۲ -۴- ترس وکمروئی واحساس ناامنی
ترس وکمروئی از دسته عواملی هستند که ریشه در نحوه تربیت هر انسانی دارند وبرخوردهای عاطفی اطرافیان به ویژه در دوره کودکی،تأثیر بسزایی در شکل گیر و رشد این احساسات دارند. نامهربانی ها، ناامنی ها وسختگیری های نامتعادل در دوره کودکی، اعتماد به نفس وتوان موضع گیری در موقعیّت های مختلف را از فرد می گیرند؛ چنین فردی در بزرگسالی، برای این که مورد سرزنش دیگران قرار نگیرد ویا درارتباط با دیگران ، در درون خود احساس امنیّت کند، نظم خاصی را برای خود طراحی می کند وسعی می کند همه کارهای خود را برآن اساس، بدون کوچک ترین تخطّی و به نحو احسن انجام دهد و درنتیجه ی این دقّت ها و جزئی نگری ها، دچار اضطراب وتکرار اعمال می گردد. چنین شرایطی درصد میزان آمادگی برای ابتلاء به وسواس را در فرد افزایش می دهند. [۱۹۹]
۲-۱-۲– ۵- ضعف روحی
فقدان توانایی روحی ویا حتّی ضعف قوای روحی، موجب می شود که فرد قدرت اراده واستحکام فکری خود را از دست بدهد. چنین فردی هنگام رویاروئی با شک ها وتردیدهای گوناگون زندگی توانایی کافی برای اتّخاذ یک تصمیم درست ومنطقی ندارد ودراین زمینه همواره وابسته و متکی به دیگران است و دائم در پی آن است که دیگران برایش تعیین تکلیف کنند وتردیدهایش را برطرف سازند.
فردی که از چنین خصوصیات روحی ای برخوردار است، چون فاقد یک اراده محکم و استوار بوده و دچار بی تصمیمی وبلاتکلیفی، تزلزل و بی ثباتی فکری و شخصیّتی است، هرگز نمی تواند برسر دوراهی ها به یقین برسد و مستقلاً یک تصمیم قاطعانه بگیرد و آن را اجراکند. وجود این ویژگی ها ، بستر مناسبی را برای ایجاد اضطراب ، نگرانی، بی قراری و تشویش خاطر ، فراهم می سازد.
وقتی این عوامل در کنار هم قرار می گیرند نتیجه طبیعی و منطقی آن، روی آوردن به وسوسه های فکری و به دنبال آن گرفتارآمدن در یک چرخه ی بسته است که از سه رکنِ اصلی، یعنی اضطراب، فکر وسواسی وانجام عمل جبریِ وسواسیِ تکرار شونده، تشکیل می گردد. شخص وسواسی در اثر ضعف روحی، به جای مقاومت کردن و بی اعتنایی درمقابل وساوس شیطانی خود را تسلیم آن ها می نماید، در نتیجه نیرویی نامرئی، به نام «افکار و احتمالات وسواسی» محرک رفتارهای او می شوند و زمینه ی تکرار یک عمل معیّن را در وی پدید می آورند. درمقابل این گروه، دسته ی دیگری قرار دارند که هیچ گاه خود را اسیر و درمانده تخیلات روحی وشک وشبهه های غیرعقلانی نمی کنند و پس از حصول اطمینان عقلایی، همه تردیدها را از خود دور ساخته و قاطعانه دست به عمل می زنند.[۲۰۰]
۲-۱-۲ –۶- تحوّلات زمان بلوغ و وجود خلاء های عاطفی گوناگون
در دوره ی بلوغ، به دلیل بروز دگرگونی های هورمونی و جسمی ، روحی، عاطفی، احساسی و شخصیّتی بسیار که در وجود نوجوان اتفاق می افتند، دغدغه ها و آشفتگی های متعدّدی در ذهن و روان فرد پدید می آیند که به طور طبیعی منشأ تغییرات و تاثیراتی می گردند. اما اگر با این پریشانی ها و درگیری های روحی درست و سنجیده برخورد نکنیم، بحران های شدید روانی در وجود نوجوان حادث می گردند. فقدان مراقبت های عاطفی، روانی و شخصیّتی کافی از نوجوانان در این برهه ی زمانی خاص ونیز نقص در ارائه ی آموزش های مطلوب و متعادل دینی که پاسخگوی تردیدها وتشکیک ها ی بسیار در این سن باشند ، شرایط مساعدی را برای پایه گذاری زمینه های اولیه ی وسواس در این سن بحرانی، پدید آورند. [۲۰۱]
تأثیرات چشمگیر فقدان محبت وآرامش، احساس عدم امنیت خاطر عاطفی و روانی کافی ، وجود محرومیت ها و عقده های روانی، استرس ها، رفتارهای خشونت آمیز، تحقیر ها وسرکوفت ها، تنبیه ها وعقوبات نابجا، اجازه نداشتن برای ابراز وجود و کسب شخصیت مستقل را، به ویژه در دوره ی کودکی نمی توان در پیدایش وسواس های گوناگون فکری و عملی نادیده انگاشت. [۲۰۲]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 03:02:00 ب.ظ ]




وسواس یکی از صدها رفتاری است که از آدمی سرمی زند؛ امّا تفاوت آن با سایر رفتارها در این است که وسواس یک رفتار نابهنجاربوده و ریشه ی فیزیولوژیک دارد یعنی اینکه این اختلال را نمی توان فقط به عوامل محیطی یا فرهنگی نسبت داد بلکه فاکتور مهم دیگری به نام «وضعیت و شرایط خود انسان» نیز در بروز آن دخیل است.
جنبه ها ی فیزیکی رفتار وسواسی را باید در چگونگی عملکرد مغز، اعصاب، غدد و دستگاه های حسّی فرد مبتلا به وسواس جستجو کرد.[۱۶۷] امّا جنبه غیر فیزیکی آن تحت تأثیر عوامل متعدّد دیگری قرار می گیرد. ازجمله عوامل فیزیکی که موجب آشکارسازی علائم وسواس می گردد، می توان به التهاب مغز، جراحات سر وغدد مغزی اشاره کرد. «محقّقان به کمک توموگرافی نشر پوزیترون(PET) و سایر فنون تصویرسازی مغزی، برای اختلال وسواس فکری-عملی ریشه های عصب شناختی پیدا کرده اند.»[۱۶۸] در افراد مبتلا به OCD ، فعّالیّت قطعه پیشانی مغز بیشتر از افراد غیر وسواسی است. این افزایش می تواند منعکس کننده توجّه بیش از حد فرد وسواسی به افکار و تصوّراتش باشد. علاوه بر این، پژوهش های بیو شیمیایی انجام شده درباره فعل و انفعالات شیمیایی مغز، تأیید می کنند که تغییر در میزان برخی از مواد شیمیایی مغز می تواند بر نحوه ی بروز وسواس اثرگذار باشد. در اینجا به بررسی برخی از این فاکتورهای اصلی زیستی ( هم فیزیکی و هم شیمیایی) که در ایجاد وسواس دخالت دارند، می پردازیم:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۱-۱-۱- نقش وراثت در ایجاد وسواس
یکی از مهم ترین عوامل زمینه ساز بروز وسواس که در دهه های اخیر مورد توجه ویژه ی پژوهش گران قرار گرفته ومطالعات گسترده ای را به خود اختصاص داده است، مسئله توارث وژنتیک در انتقال وسواس است. نتایج برخی از تحقیقات وپژوهش ها نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسی ها، این بیمارى را از والدین خود به ارث برده‏اند. اگرچه گروه دیگری از محققان جنبه ارثى بودن وسواس را محتمل می دانند؛ ولی شواهد قابل ملاحظه ای وجود دارند که تأیید می کنند عوامل وراثتی یعنی «ژن ها»[۱۶۹] را می توان به عنوان واسطه های اصلی در انتقالِ بعضی از نشانگان منحصر به فرد وسواس ، منشاء اثر دانست. بررسی های انجام شده برروی خانواده ها ونیز دوقلوهای یک تخمکی[۱۷۰] یا دو تخمکی،[۱۷۱] حاکی از آن است که فقط چند ژن محدود- نه تعداد زیادی- در ظهور وبروز علائم وسواس ایفای نقش می کنند.[۱۷۲]
همچنان که فرزندان ویژگی های ظاهری خود مثل: رنگ پوست، قد و شکل و… را به طور ژنتیکی از والدین خود دریافت می کنند، گروهی از ویژگی های روانی خود را نیز از پدر و مادر ارث می برند. استرس‌هایی که فرد در طول زندگی با آن ها مواجه می شود و نیز آنچه که یاد می گیرد و روش یادگیری آن ها، در بالفعل نمودن و شعله ور ساختن این اختلال تأثیر گذار هستند.
مطالعه بر روی خانواده ها، نشان داده است که در خانواده ی افراد وسواسی اختلالات اضطرابی و افسردگی بیشتری دیده می شود. این یعنی این که وسواس می تواند پایه ی وراثتی مشابهی با این اختلالات داشته باشد. هم ابتلائی وسواس با اختلالات اضطرابی دیگر و نیز افسردگی می تواند مهر تأییدی بر صحّت این ادّعا باشد.
محقّقینی که درمورد زمینه های وراثتی اختلال وسواس کار می کنند اعتقاد دارند که برخی از رفتارها برای بقاء زندگی ویا به منظور پرورش یافتن، ضروری و اجتناب ناپذیر هستند. به عنوان مثال، « شستن و تمییز کردن و پاکیزه بودن» در مورد انسان های اولیّه، شاید وسیله ی خوبی برای جفت یابی ویا جلوگیری از شیوع بیماری ها و آلودگی ها بوده است. « کنترل کردن»، رفتار مفیدی برای ممانعت از خطر حمله ی حیوانات وحشی و خطرناک بوده و یا « ذخیره سازی» یک نوع رفتار غریزی است که در مواقع خاص و یا کمبود غذا می تواند مفید وقابل استفاده باشد. با توجّه به سودمند بودن این رفتارها، ژن های مربوط به آنها ، به طور طبیعی، در انسان های اولیه انتخاب شده وبه نسل های بعدی انتقال یافته است وبه این ترتیب احتمالاً زمینه وراثتی انتقال وسواس ، شکل گرفته است.[۱۷۳]
لازم است هنگام بحث از تئوریِ ارثی دانستن اختلال وسواس، به این نکته هم دقّت داشته باشیم که صِرف رأی دادن به عامل وراثت و پذیرفتن آن، به عنوانِ انتقال دهنده ی وسواس، به معنای « فعّال و شعله ور دانستنِ» ناهنجاری وسواس نیست، بلکه پذیرفتن این تئوری به این معناست که اگر فردی به طور ذاتی وارثی دارای ژن ایجاد وسواس باشد ، در صورتی که در معرض سایر علل – روانی واجتماعی- قرار نگیرد هرگز به وسواس مبتلا نمی شود والبته بالعکس.
از آن چه که در توصیف زمینه ی وراثتی وسواس گفته شد می توانیم به این نتیجه برسیم که چون تعداد زیادی از افراد وسواسی دارای زمینه های ارثی ابتلا به این اختلال هستند، نحوه آموزش دادن افکار واعتقادات، مهارت ها، رفتارها، اعمال وآئین های دینی به آن ها باید به گونه ای باشد که ایجاد اضطراب واسترس نکند وبه دنبال آن موجب فعّال سازی رفتارهای وسواس گونه نگردد. این افراد اگر شرایط زندگیِ خانوادگی و اجتماعی خوب ومتعادلی داشته باشند، یا در دوره ی کودکی و نوجوانی خود با بحران های شدید عاطفی وروحی مواجه نشده باشند وهمچنین وقایع کم اهمیّت تری مثل تغییر مدرسه، تغییرشغل یا محیط زندگی برایشان پیش نیامده باشد، استعداد آن ها برای ابتلاء به وسواس به راحتی شعله ور نمی شود.[۱۷۴]
۲-۱-۱-۲- عوامل جسمی اثر گذار در ایجاد وسواس
عوارض واختلال های مختلف پزشکی و یا عصبی از قبیل عفونت ها، مسمومیّت ها، ضایعات ویا آسیب های حادّ مغزی ویا آسیب ها و بیماری های مغزی وجود دارند که تأثیر آنها را در بروز وسواس نمی توان نادیده گرفت ویا انکار نمود. متخصّصین این رشته علاوه بر این موارد، موارد بسیار دیگری را ذکر کرده اند که از جمله ی عوامل جسمی اثرگذار در ایجاد وسواس هستند که پرداختن به همه ی آنها در این مجمل نمی گنجد.[۱۷۵] من باب نمونه به چند مورد مهم تر در زیر اشاره می گردد:
۲-۱-۱-۲-۱– کارکرد نابهنجار مغز واثر آن در بروز وسواس
مطالعات تصویر برداریِ مغزی که در خصوص نحوه عملکرد مغز، در مبتلایان به وسواس انجام شده اند، اغلب تفاوت های ظریفی را در ساختار مغزی[۱۷۶] افراد وسواسی وغیر وسواسی نشان داده اند. این مطالعات ناهنجاری هایی[۱۷۷] را در برخی از مناطق مغزی افراد وسواسی ثابت می کنند. عدّه ای از متخصّصین امر براین باورند که عامل اصلی شکل گیری این اختلال در ساختار مغز، مداربندی و فعل وانفعالات شیمیایی و نورونی آن قرار دارد و این امر، علّت اصلی تمایز افراد مبتلا به وسواس از افراد سالم است. اطلاعات واردشده از دنیای خارج از مغز، در این بخش ها دسته بندی و مرتب شده و اطلاعات غیر ضروری غربال و از دور خارج می گردند.این بخش ها خود را درگیر کنترل تکانه ها یا واکنش ترس هم می کنند. این بخش ها در موقعیت هایی که افکار مزاحم به ذهن هجوم می آورند و فرد قادر به عدم توجه یا بی اعتنایی به آن ها نیست به شدت درگیر می شوند وتحت فشار قرار می گیرند.
قشر پیشینِ حدقه ای در بخش جلو مغز و در بالای چشم ها قرار گرفته است. در این مکان، اطلاعاتی که از کانال حواس بساوایی، شنوایی و بینایی به مغز راه می یابند تعبیر و تفسیر می شوند. اطلاعات واردشده با هیجان ها و قضات های اخلاقی پیوند می خورند. تصاویر مغزی نشان داده است که این بخش از مغز افراد وسواسی بسیار فعّال است. فعالیت بیش از حد این بخش از مغز باعث هوشیاری و شک زیاد می گردد، به طوری که فرد با نگاهی موشکافانه تر به محیط اطراف خو د می نگرد و ازدقت و هوشیاری زیادی برخوردار می شود. جالب است بدانید که معمولاً بعد از درمان به روش داروئی ودرمان های شناختی- رفتاری، فعالیت بیش از حد این بخش از مغز کاهش می یابد. « این نواحی در بازداری رفتار و فرآیندهای توجّه نقش اساسی دارند.»[۱۷۸]
از دهه ۱۹۸۰ به بعد ، محقّقان به یافته های جدیدی درباره ی «ناهنجاری های نوروبیولوژیکی»[۱۷۹] به عنوان مشخّصه ها و ویژگی های متمایز کننده وسواس دست یافتند، که مورد اتّفاق نظر اکثر دانشمندان روان شناسی نیز بوده است. این ناهنجاری ها به دو گروه اصلی زیرتقسیم می شوند:
۲-۱-۱-۲-۱- ۱- ناهنجاری در کارکردهای مغز
هنگامی که بخشی از مغز آسیب می بیند، دیگر مناطق فعال تر شده وسعی می کنند که وظایف بخش آسیب دیده را برعهده گرفته وکم کاری آن را جبران نمایند.[۱۸۰] درنتیجه ی این اقدام، ترافیک وتراکم کنش ها و واکنش ها در عملکرد مغز افزایش می یابد تا بتواند نابهنجاری وعدم تعادل حاصله را درمان کرده وبه حالت متعادل پیشین خود برگرداند. در اختلال وسواس نیز وضع به همین منوال است. یعنی این اختلال زمانی آشکار می شود که کل سیستم مغزی به علّت تراکم وظایف بامشکل مواجه گشته ودر انجام مأموریت خود، که جبران نتایج حاصل از افزایش میزان سروتونین[۱۸۱] است، ناکام می ماند.
از آنجائی که فرد وسواسی می پندارد دارای نیرویی است که می تواند از بسیاری از حوادث بد وناگوار جلوگیری کند، اما در عین حال چون به این احساس و ظنّ خود اطمینان ندارد ، دچار اضطراب می گردد.اینجاست که مغز وارد میدان می شود تا با بهترین شیوه ممکن با این اضطراب سازش ومصالحه نماید. اگرچه این فرایند یک فرایند و پروسه طبیعی در عملکرد مغز به حساب می آید، ولیکن مغز را به یک سیستم غیرطبیعی، تبدیل می کند که درضمن اشتغال به سازوکار خنثی کنندگیِ اثر افزایش اضطراب، تغییراتی را نیز در فعّالیّت عصب-رسانه ی سروتونین پدید می آورد. به دنبال تغییرات مقدار سروتونین، به تدریج علائم ونشانه های اختلال وسواس نیز آشکار می شوند.[۱۸۲]
بنابراین به بیان ساده تر هرقدر ورودی اضطراب به کورتکس مغز بیشتر باشد عملکرد بهنجار مغز در کنترل رفتارها، کاهش و فعّال سازی رفتارهای نابهنجار افزایش می یابد. بدین ترتیب اگر ورودی اضطراب به مغز، به ویژه در افرادی که زمینه مستعد ومناسبی برای بروز رفتارهای وسواسی دارند، کاهش یابد عملکرد بهنجار مغز هم در کنترل رفتارها، افزایش می یابد. این فرایند به عنوان یک پروسه ی طبیعی ، قطعاً در فعالیت ها و عملکردهای مغزی همه ی انسان ها وجود دارد ؛ اما از آن جایی که بررسی سازوکار بروز وسواس ، به طور خاص، در افراد متدیّن و مقیّد به رعایت احکام و دستورات و آموزه های دینی، در کانون توجه این پژوهش قرارگرفته است، خوب است که در این جا به ارتباط بین این فرایند علمی و تأثیر آن در ایجاد رفتارهای وسواسی در گروه فوق الذکر، اشاره ای داشته باشیم.
۲-۱-۱-۲-۱- ۲- ناهنجاری های نوروشیمیایی ِ مغز
انسان ها به طور ذاتی دارای رفتارهای قالبی از قبیل شستن و تمیزی وپاکیزگی هستند. این نوع رفتارهای ذاتی توسط بخش عقده های قاعده ایِ مغز کنترل و ساماندهی می شوند. در مقابل، بخش دیگری در مغز وجود دارد که مسئول تفکّرات انسان است و وجود رفتارهای غیرمنطقی را درک کرده و سعی می کند از بروز این نوع رفتارهای قالبی که به وسیله عقده های قاعده ای به وجود می آیند، جلوگیری کند. پاره ای از تحقیقات نشان داده اند که فعالیّت قطعه پیشانی[۱۸۳] مغز در افراد مبتلا به وسواس نسبت به افراد عادی ، افزایش بیشتری دارد و دیگر اینکه اندازه عقده های قاعده ای نیز، در این افراد کوچک تر می شود.
قطعه پیشانی مغر مسئول کنترل چیز های جدید و خطرناک است در حالیکه عقده های قاعده ای رفتارهای خودبه خودی مثل شستن، کنترل کردن وپاکیزگی را حفظ می کند. هنگام بروز وسواس، قطعه پیشانی سعی می کند فعالیت عقده های قاعده ای را خنثی ساخته وبه رفتارهای تشریفاتی پایان دهد.[۱۸۴] بعضی دیگر از محققان معتقدند که فرد مبتلا به وسواس در «کُدبندی» و تقسیم بندی اطلاعات واردشده به مغز دچار اشکال است. همه ی ما انسان ها در طول زندگی با موضوعات ترس آور روبه رو شده و هیجان منفی ترس را احساس کرده و انبوهی از اطلاعات مرتبط با ترس را در لایه ها وشبکه بندی های حافظه ی خود ذخیره کرده ایم. هر شبکه حاوی اطلاعاتی درباره ی محرک های بیرونی یا محیطی مزاحم، واکنش هایی به ترس یا ناراحتی و همین طور شیوه ی تجزیه وتحلیل محرک ها و واکنش هاست. در این شبکه بندی ها و در بستر اطلاعات ذخیره شده( با موضوع ترس) ارزیابی بیش از حد خطر وتهدید شکل می گیرد و بارور می شود.[۱۸۵]
در اکثر نظریّه هایی که درباره سبب شناسی وسواس ارائه شده اند، به نوعی اختلال وکارکرد نابهنجار در مدارهای عصبی مغزی که بسیار پیچیده نیز هستند، اشاره شده است.[۱۸۶] این اختلال در اثر «عدم توازن» در مواد شیمیایی درون اعصاب به وجود می آید. مواد شیمیایی ای که در مدارهای مغزی نقش یک ناقل عصبی بسیار مهم را بازی می کنند و عامل ارتباطی بین سلول های نورونی مغز محسوب می شوند سروتونین ودوپامین هستند که تحت عنوان عصب رسانه[۱۸۷] شناخته می شوند.
سروتونین تنظیم فعل وانفعالات فیزیولوژیکی مختلفی را مدیریّت می کند. از جمله این فعل وانفعالات می توان مواردی مانند: ادراک درد، رفتارهای مرتبط با پرخاشگری ، اعمال جنسی وتکانه ای، رفتارهای خُلقی و اضطرابی، خوابیدن، تنظیمات درجه حرارت بدن و اشتها، ایجاد حرکت و تعادل را برشمرد.
تغییر در میزان سروتونینِ نرمال مغز، وغیرطبیعی شدن مقدار آن ، آسیب پذیری نسبت به وسواس را افزایش می دهد. بااین وجود امکان دارد که سروتونین به تنهایی و مستقیماً علّت ایجاد وسواس نباشد بلکه یک نقش ثانویه داشته باشد. باتوجه به کارکردهای گوناگون سروتونین در بدن، نمی توان برای سروتونین ایجاد وسواس نقش اختصاصی خیلی مشخّصی قائل شد؛[۱۸۸] اما شواهدی وجود دارد دالّ بر اینکه سروتونین موجب تغییراتی در یاخته های عصبی (سلول های عصبی) افراد مبتلا به وسواس می شود. به هرحال آنچه که در این باره قطعی وتردیدناپذیر است این است که هر عاملی که میزان اضطراب را در فرد وسواسی کاهش دهد باعث می شود عملکرد یاخته های عصبی بدون نیاز به مصرف داروهای مولّد سروتونین، بهبود یافته و در پی آن اضطراب فرد مبتلا ازبین برود ودرنهایت بهتر می تواند درجهت غلبه بر رفتارهای وسواسی اقدام کند.[۱۸۹]
با توجه به این که هیجاناتی مثل اضطراب و احساس گناه در افراد کمال طلب متدیّنی که از یک سو دارای زمینه مناسبِ ابتلاء به وسواس هستند وازسوی دیگر، مشتاق اند که امر شارع مقدس را اطاعت کنند و اعمال عبادی و تکالیف دینی خود را به نحو احسن به جای آورند، هنگام عمل کردن به احکامی که با ظرافت ودقّت بسیار در جزئیّات، بیان شده اند، به شدّت دچار استرس، تشویش ونگرانیِ اضطراب آور می گردند وبدین ترتیب ظرفیت وپتانسیل اضطرابی بالایی را کسب نموده و آن را وارد سیستم مغزی خود می کنند. این حالت، روند فعالیت بهنجار مغزی را برای کنترل وتنظیم رفتار، مختل کرده، آن را کاهش داده کارکرد مثبت یاخته های مغزی را با مشکل مواجه می کند، ونوعی نابهنجاری در مدارهای عصبی بین دو قطعه پیشانی مغز و عقده های قاعده ای آن پدید آورده وسپس میزان عملکرد نابهنجار و وسواسی آن را افزایش می دهد.[۱۹۰] درپی چنین فرآیندی، احساس ناکامی و عدم بهره وری متعالی از انجام فعل عبادی، شخص را دچار ، کسالت و درماندگی،سرخوردگی و یأس و ناامیدی از درگاه فضل الهی می سازد. بدین ترتیب، انجام عمل عبادی که قرار بود با خود آرامش روحی وروانی به همراه بیاورد، به جای ایجاد آرامش، به تشویش خاطر ونگرانی بیشتر فرد وسواسی می انجامد. وجود عامل ترس از ناکامی در انجام تکالیف دینی به نحو احسن ومطلوب وترس از عذاب شدن در دادگاه عدل الهی به دلیل نقص در اعمال ، زمینه ی مناسبی را برای فعال کردن و اشتعال رفتارهای وسواسی ، به ویژه در افراد مستعد، پدید می آورد.
از آنچه گفته شد می توان چنین استنباط کرد که عمل به تدابیر پیش بینی شده درفقه اسلامی در قالب قواعد واصول فقهی متعدّد ( اصل طهارت، قاعده نفی عسروحرج، اصل صحت…) در واقع یک فنّ وتکنیکِ اضطراب زدایی – ریلکسیشن- است. فرد مکلّف، هنگام رویارویی با شک و تردیدهای تکلیفی و عبادی، با عمل کردن به این اصول وقواعد فقهی، مانع از بروز نگرانی وعذاب وجدان در ضمیر ناخودآگاه خودشده و به این ترتیب ورودی اضطراب را به کورتکس مغز کاهش می دهد، وهمان طور که پیش تر هم اشاره شد، ورود اضطراب کم تر یعنی « عملکرد بهنجارتر مغز در کنترل رفتارها وحرکات.»
۲-۱-۱-۲-۲- ضعف قوای جسمانی
ضعف جسمی یکی از عوامل تشدیدکننده وسواس به شمار می رود.[۱۹۱] وقتی قدرت جسمی افراد کاهش می یابد، عوامل بیماری زا اعمّ ازجسمی و روحی زمینه مساعدتری برای رشدو نمو پیدا کرده و حمله قوی تری را علیه این جسم نحیف و رنجور تدارک می بینند. همان طور که شکست وضعف اراده و قدرت روحی در پیدایش بیماری وسواس مؤثر است، ضعف جسمانی نیز آن را توسعه می دهد. بیماران وسواسی خود معترفند که در دوره ضعف جسمی، گرایش وسواسی آن ها بیش تر شده و حملات افکار وسواسی، به شیوه ی حادتری، عارض آنان می گردد. براساس «فرضیه روان تنی»،[۱۹۲] همچنان که عوامل روان شناختی تأثیر بسزایی در مستعد ساختن فرد برای ابتلاء به بیماری های جسمانی دارد، عکس آن نیز صادق است؛ یعنی بیمار شدن نیز به نوبه خود حالت ذهنی فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. اکثر کسانی که بیماری جسمی دارند ومجبورند طولانی مدّت با این ضعف زندگی کنند، خیلی از مواقع دچار حالت های افسردگی، اضطراب، خشم، احساس ناامیدی و درماندگی می شوند. وجود چنین حالت هایی می تواند شخص وسواسی را از لحاظ جسمی سست کرده و عجز و ناتوانی اورا افزون نماید ودرنتیجه به عنوان عامل تقویت کننده افکار واعمال وسواسی، در این فرد به شمار آید.[۱۹۳] در چنین مواقعی فرد وسواسی دیرتر می تواند خود را از چنگال افکار وسواس گونه نجات دهد، بر عکس هرچه انسان از سلامتی وتندرستی بیشتری برخوردار باشد، مقاومت او دربرابر ابتلاء به وسواس بیشتر می شود ودرصورت ابتلاء شدّت آن کمتر خواهد بود. بنابراین اگر فرد وسواسی از نظر جسمی وبنیه، تقویت شود و ازطرفی زمینه عصبانیت ها وهیجاناتش نیز ازبین بروند، راحت تر می تواند بر افکار واعمال وسواسی خود غلبه کرده ونجات یابد. [۱۹۴]
۲-۱-۱-۲-۳- گلودرد استرپتوکوکی
برخی مطالعات نشان می دهند که تعدادی از کودکان پس از ابتلا به یک نوع گلو درد استروپتوکوکی[۱۹۵] دچار OCD می شوند. البته در این مطالعات جای بحث وجود دارد و برای این که گلودرد استرپتوکوکی به عنوان علت شناخته شود شواهد بیشتری مورد نیاز است.
۲-۱-۲ - ریشه ها و علل شخصی بروز وسواس
ریشه های بروز وسواس همیشه از نوع ارثی، جسمی، فیزیولوژیکی، مغزی یا نوروبیولوژیکی نیستند بلکه در خیلی از موارد، علل بنیادین شروع وسواس، به انگیزه های فرد در درون خود انسان برمی گردند؛ یا به عبارت دیگر عواملی در وجود خودِ فرد وسواسی، ریشه دوانیده اند که زمینه ظهور وسواس را فراهم می سازند . برخی از این عوامل شامل موارد زیر می شوند :
۲-۱-۲– ۱- حبّ ذات
عدّه ای از افراد در «دوست داشتن خود» به افراطی گری و خروج از حد اعتدال گرفتار می شوند. این گونه افراد انتظار دارند همه آنان را دوست داشته باشند و به آنان احترام خاص بگذارند، دستوراتشان را مو به مو اجرا کنند وهرگز کاری بر خلاف میل و خواسته آن ها انجام ندهند.این افراد اگر با شرایطی روبرو شوند که خلاف انتظارشان باشد، دچار عوارض روحی شده ودر دراز مدت، مستعد ابتلاء به وسواس می گردند. [۱۹۶]
۲-۱-۲ – ۲- فراموشی خدا
در آیات قرآن وروایات معصومین (ع) به کرّات در مورد وساوس شیطان وتأثیر آن ها در دوری واعراض از یاد خداوند تأکید شده است. از نظر اسلام ایمان به خدا ویاد او تنها پناهگاه مطمئن برای حفظ انسان از آسیب های گوناگون جسمی وروحی ، ازجمله غلبه برافکار واعمال وسواس گونه به شمار می آید.(در ادامه ی این فصل به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت.)
علاوه بر این، یکی از دلایل عمده ی عدم حضور قلب در نماز، همین وسوسه های شیطانی و افکار مزاحم و واسواس گونه است.فرد مبتلا به وسواس، به علت توجه و دقت افراطی به ظواهر نماز و درگیر شدن با افکار مزاحم، نمی تواند به سادگی بر امور مهم تمرکز کافی داشته باشد. کم حافظه شدن در فرد وسواسی به دلیل به خاطر سپردن تعداد بسیار زیادی از موضوعات غیرطبیعی وغیر مفید، و فراموش کردن مسائل مهم امری است رایج که فراوان اتّفاق می افتد؛ مثلا به راحتی و با دقت به یاد می آورد آخرین بار چند دفعه هر کدام از دمپایی های دستشویی را آب کشیده است، اما تاریخ دقیق امروز را به خاطر نمی آورد.[۱۹۷]
۲-۱-۲-۳- فعالیت ها و نشخوارهای ذهنی
برخی اوقات اموری ذهن انسان را به خود مشغول می سازند که بسیار ساده، ناچیز وبی اهمیّت هستند. درچنین وضعیتی، ذهن دچار سرگشتگی و تحیّر می گردد و در واقع به دنبال بهانه ایست که خود را از این شرایط برهاند. اما فقدان یک برنامه منسجم و هدفمند در خودآگاه انسان، موجب بی ثباتی و تزلزل ذهنی فرد می گردد.این تزلزل و ازهم گسیختگی باعث می شود ذهن فرد به هر سوی گرایش پیدا کرده، به هر چیز ارزشمند و بی ارزشی متمسّک شود و مدّت ها به نشخوار آن بپردازد. این نشخوار دائمی افکار، توهّمات بی اساسی را در مخیّله فرد شکل می دهد که بستر مناسبی برای ایجاد وسواس به شمار می آید. [۱۹۸]
۲-۱-۲ -۴- ترس وکمروئی واحساس ناامنی
ترس وکمروئی از دسته عواملی هستند که ریشه در نحوه تربیت هر انسانی دارند وبرخوردهای عاطفی اطرافیان به ویژه در دوره کودکی،تأثیر بسزایی در شکل گیر و رشد این احساسات دارند. نامهربانی ها، ناامنی ها وسختگیری های نامتعادل در دوره کودکی، اعتماد به نفس وتوان موضع گیری در موقعیّت های مختلف را از فرد می گیرند؛ چنین فردی در بزرگسالی، برای این که مورد سرزنش دیگران قرار نگیرد ویا درارتباط با دیگران ، در درون خود احساس امنیّت کند، نظم خاصی را برای خود طراحی می کند وسعی می کند همه کارهای خود را برآن اساس، بدون کوچک ترین تخطّی و به نحو احسن انجام دهد و درنتیجه ی این دقّت ها و جزئی نگری ها، دچار اضطراب وتکرار اعمال می گردد. چنین شرایطی درصد میزان آمادگی برای ابتلاء به وسواس را در فرد افزایش می دهند. [۱۹۹]
۲-۱-۲– ۵- ضعف روحی
فقدان توانایی روحی ویا حتّی ضعف قوای روحی، موجب می شود که فرد قدرت اراده واستحکام فکری خود را از دست بدهد. چنین فردی هنگام رویاروئی با شک ها وتردیدهای گوناگون زندگی توانایی کافی برای اتّخاذ یک تصمیم درست ومنطقی ندارد ودراین زمینه همواره وابسته و متکی به دیگران است و دائم در پی آن است که دیگران برایش تعیین تکلیف کنند وتردیدهایش را برطرف سازند.
فردی که از چنین خصوصیات روحی ای برخوردار است، چون فاقد یک اراده محکم و استوار بوده و دچار بی تصمیمی وبلاتکلیفی، تزلزل و بی ثباتی فکری و شخصیّتی است، هرگز نمی تواند برسر دوراهی ها به یقین برسد و مستقلاً یک تصمیم قاطعانه بگیرد و آن را اجراکند. وجود این ویژگی ها ، بستر مناسبی را برای ایجاد اضطراب ، نگرانی، بی قراری و تشویش خاطر ، فراهم می سازد.
وقتی این عوامل در کنار هم قرار می گیرند نتیجه طبیعی و منطقی آن، روی آوردن به وسوسه های فکری و به دنبال آن گرفتارآمدن در یک چرخه ی بسته است که از سه رکنِ اصلی، یعنی اضطراب، فکر وسواسی وانجام عمل جبریِ وسواسیِ تکرار شونده، تشکیل می گردد. شخص وسواسی در اثر ضعف روحی، به جای مقاومت کردن و بی اعتنایی درمقابل وساوس شیطانی خود را تسلیم آن ها می نماید، در نتیجه نیرویی نامرئی، به نام «افکار و احتمالات وسواسی» محرک رفتارهای او می شوند و زمینه ی تکرار یک عمل معیّن را در وی پدید می آورند. درمقابل این گروه، دسته ی دیگری قرار دارند که هیچ گاه خود را اسیر و درمانده تخیلات روحی وشک وشبهه های غیرعقلانی نمی کنند و پس از حصول اطمینان عقلایی، همه تردیدها را از خود دور ساخته و قاطعانه دست به عمل می زنند.[۲۰۰]
۲-۱-۲ –۶- تحوّلات زمان بلوغ و وجود خلاء های عاطفی گوناگون
در دوره ی بلوغ، به دلیل بروز دگرگونی های هورمونی و جسمی ، روحی، عاطفی، احساسی و شخصیّتی بسیار که در وجود نوجوان اتفاق می افتند، دغدغه ها و آشفتگی های متعدّدی در ذهن و روان فرد پدید می آیند که به طور طبیعی منشأ تغییرات و تاثیراتی می گردند. اما اگر با این پریشانی ها و درگیری های روحی درست و سنجیده برخورد نکنیم، بحران های شدید روانی در وجود نوجوان حادث می گردند. فقدان مراقبت های عاطفی، روانی و شخصیّتی کافی از نوجوانان در این برهه ی زمانی خاص ونیز نقص در ارائه ی آموزش های مطلوب و متعادل دینی که پاسخگوی تردیدها وتشکیک ها ی بسیار در این سن باشند ، شرایط مساعدی را برای پایه گذاری زمینه های اولیه ی وسواس در این سن بحرانی، پدید آورند. [۲۰۱]
تأثیرات چشمگیر فقدان محبت وآرامش، احساس عدم امنیت خاطر عاطفی و روانی کافی ، وجود محرومیت ها و عقده های روانی، استرس ها، رفتارهای خشونت آمیز، تحقیر ها وسرکوفت ها، تنبیه ها وعقوبات نابجا، اجازه نداشتن برای ابراز وجود و کسب شخصیت مستقل را، به ویژه در دوره ی کودکی نمی توان در پیدایش وسواس های گوناگون فکری و عملی نادیده انگاشت. [۲۰۲]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:02:00 ب.ظ ]




جدول 2- 1 بسته های نرم افزاری موجک چندگانه

11-2 نهان نگاری تصاویر دیجیتال با بهره گرفتن از موجک های چندگانه

پژوهش هایی که در حوزه نهان نگاری تصاویر دیجیتال ارائه شده اند ، نسبت به تبدیل موجک گسسته بسیار ناچیز می باشد به گونه ای که تا سال 2007 این تعداد انگشت شمار بوده است . با در نظر گرفتن این مورد مروری اجمالی خواهیم داشت به اندک مقالاتی که در حوزه نهان نگاری تصاویر دیجتال ارائه شده اند . [11]
کن[69] و تفیک[70] یک طرح نهان نگاری تطبیقی در حوزه تبدیل موجک چندگانه با استفاده کوانتیزاسیون متوالی زیر باند و یک مدل مدل ادراکی ارائه داده اند . کن و همکارانش در سال 2002 ایده ای که توسط کن و تفیک ارائه شده بود را گسترش دادند .[14]
کامسوات[71] و همکارانش ، پنج سیستم نهان نگاری مختلف مبتنی بر موجک چندگانه را با استفاده نهان نگاری مبتنی بر طیف گسترده مورد بررسی قرار دادند . DGHM ، CL ، SA4 ، CD2 و BAT2 پنج سیستم مورد بررسی بودند . نتایج این تحقیق نشان داد که موجک چندگانه پایه انتخابی در کیفیت سیستم نهان نگاری تاثیر خواهد داشت . [15]
ژانگ[72] و همکارانش یک سیستم نوین نهان نگاری تصاویر در سال 2002 ارائه دادند . در این سیستم، جاگذاری نهان نگار با بهره گرفتن از شبکه های عصبی پس انتشار استفاده شده است . به خاطر قابلیت یادگیری و تطبیقی بودن شبکه عصبی پس انتشار طرح پیشنهادی یک نهان نگار مستحکم را نتیجه می دهد . [16]
ژانگ و ژیونگ درسال 2004 مقاله ای ارائه کردند که در آن با کوانتیزاسیون میانگین ضرایب متناظر در چهار بلاک موجود در زیر باند با فرکانس پایین بیت های، نهان نگار را در تصویر میزبان جاساز کردند . سیستم پیشنهادی این دو محقق نسبت به روش مشابه موجود در حوزه تبدیل موجک اسکالر عملکرد بهتری دارد . [17]
کامسوات و همکارانش در سال 2004 به بررسی کیفیت نهان نگاری با توجه به انتخاب نوع متد انتقال پرداختند . در این پژوهش ، کیفیت نهان نگاری با بهره گرفتن از تبدیل گسسته سینوسی ، تبدیل موجک گسسته و تبدیل موجک چندگانه گسسته مورد بررسی قرار گرفت و نتیجه این تحقیق حاکی از آن است که سیستمی که از تبدیل موجک چندگانه گسسته استفاده کرده است کیفیت بالاتری نسبت به دو مورد دیگر برخوردار می باشد . اما در مقابل فشرده سازی JPEG 2000 ، به منظور تعیین استحکام سیستم پیشنهادی تبدیل گسسته سینوسی عملکرد بهتری داشته است . در برابر عملیات پردازش تصویر معمول نیز این تبدیل گستته سینوسی بود که هنوز از عملکرد بهتر ی برخوردار بود . [18]
در مقاله ای دیگر ، کامسوات و همکارانش از تکنیک های هوش مصنوعی برای بهینه سازی سیستم های نهان نگاری موجود استفاده کرده اند . در این تحقیق ، الگوریتم جاگذاری و آشکار سازی نهان نگار که توسط دوگاد و همکارانش ارائه شده بود با به کار گیری الگوریتم ژنتیک اصلاح شد . متد ارائه شده در این تحقیق بر روی هر نوع تصویری قابل اجرا می باشد . [19]

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ژائو[73] و همکارانش طرحی مبتنی بر تبدیل موجک چندگانه برای نهان نگایر تصاویر دیجیتال ارائه دادند . [20]
گوتی[74] و همکارانش یک طرح نهان نگاری منطبق با تصویر با به کار گیری موجک چندگانه متوازن ارائه دادند تا بتوانند ظرفیت نهان نگار را با به کارگیری مدل های آماری مختلف برای تصویر میزبان افزایش دهند .[21]
سردین[75] و همکارانش در مقاله ای در سال 2007 موجک های اسکالر را در برابر موجک های چند گانه در برابر حملات مختلف از لحاظ کارایی مورد بررسی قرا داده اند . [11]
بار دیگر کامسوات و همکارانش یک متد نهان نگاری مبتنی بر تبدیل موجک چندگانه بر اساس جاگذاری نهان نگار در درخت سه گانه موجک چندگانه به وسیله تکنیک QIM ارائه کردند . سپس توسط الگوریتم ژنتیک مقاومت و غیر قایل مشاهده بود را در این سیستم بهبود بخشیدند .[22]
شوجیا[76] ، یک الگوریتم جدید در حوزه تبدیل موجک چندگانه متوازن و متقارن برای تصاویر رنگی RGB ارئه داد. طرح پیشنهادی از لحاظ مقاومت و شفافیت کیفیت قابل مشاهده ای از خود نشان داده است . همچنین این تکنیک باعث کاهش زمان اجرا شده است . [23]
یان لو [77]و همکارانش با به کارگیری موجک چندگانه SA 4 به جاگذاری نهان نگاری دیجیتال پرداختند . و از بهینه سازی چند هدفه مبتنی بر الگوریتم ژنتیک برای تنظیم پویای نهان نگار جاساز شده توسط ضرایب استفاده کرده است . [24]
مینگ یانگ [78]و همکارانش یک الگوریتم نهان نگاری دیجیتال مبتنی بر موجک چندگانه متوازن ارائه دادند . [26]
ژانگ[79] و همکارانش یک الگویتم نهان نگاری کور مبتنی بر موجک چند گانه متوازن پیشنهاد داده اند .این روش نهان نگار را می تواند در هر دو ناحیه فرکانسی می تواند ذخیره کند و در نتیجه ظریفت پنهان سازی بالایی را فراهم می کند . اگرچه این روش از لحاظ غیر قابل مشاهده بودن و استحکام کیفیت قابل ملاحظه ای دارد اما در مقابل چرخش نمی تواند مقاومت کند . [26]

فصل سوم

نهان نگاری تصاویر دیجیتال با موجک های چندگانه

1-3 مقدمه

در فصل قبل به شناخت و بررسی مفاهیم نهان نگاری و متعاقبا تبدیل موجک پرداختیم . در این فصل قصد داریم تا یک الگوریتم نهان نگاری کور جهت بهبود سیستم نهان نگاری تصاویر دیجیتال ارائه دهیم .

2-3 نهان نگاری تصویر دیجیتال با موجک های چندگانه

در فصل قبل با ساختار کلی سیستم نهان نگاری در شکل های (1-2) و (2-2) آشنا شدیم . در سیستم پیشنهادی ما حالتی خاص از این سیستم را برای فرایند نهان نگاری به کار می گیریم .در شکل (3 -1) نمای کلی از درج نهان نگار در سیستم مورد استفاده و به دنبال آن در شکل (3-2 ) فرایند استخراج نهان نگار را مشاهده می کنید. در این سیستم ما از یک تصویر با اندازه 512 * 512 خاکستری به عنوان رسانه پوششی استفاده کرده ایم . نهان نگار مورد استفاده یک تصویر باینری با اندازه 64 * 64 می باشد .
شکل 3- 1 فرایند درج نهان نگار در سیستم مورد استفاده
شکل 3- 2 فرایند استخراج نهان نگار

3-3 تبدیل موجک چندگانه تصویر

در قسمت اعمال تبدیل موجک چندگانه به تصویر میزبان از موجک چند گانه GHM با یک سطح تجزیه استفاده کرده ایم. نتیجه حاصل از تجزیه تصویر خاکستری باربارا[80] با اندازه 512 * 512 در شکل (3-3 ) قابل مشاهده می باشد .
شکل 3- 3 تصویر تبدیل یافته باربارا با تبدیل موجک چندگانه GHM
GHM ، یکی از مشهورترین سیستم های موجک چندگانه می باشد که توسط گرونیمو ، هاردین و مسوپوست ساخته شده است که به GHM مشهور است.سیستم ایجاد شده توسط آنان دارای دو تایع مقیاس و دو تابع موجک می باشد .
سیستم به کار گرفته شده ، تصویر باربارا را همانطور که در تصویر (3-3) مشاهده می کنید به 16 باند فرکانسی تقسیم کرده است که با جزئیات آن در فصل قبل آشنا شدیم .
در بخش بعدی به دنبال این هستیم تا مکان مناسبی برای درج نهان نگار از بین این 16 زیر باند انتخاب کنیم .

4-3 انتخاب مکان مناسب برای درج نهان نگار

ﺑﺨﺎﻃﺮ ویژگی ﻣﺤﻠﯽ ﮐﺮدن ﻋﺎﻟﯽ تصویر ، تبدیل موجک چندگانه ﺑﺮاي تعیین ﻧﻮاﺣﯽ از تصویر ﮐﻪ نهان ﻧﮕﺎر ﺑﻄﻮر ﻣﻮﺛﺮﺗﺮي ﻗﺎﺑﻞ درج ﺑﺎﺷﺪ بسیار ﺧﻮب ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻄﻮر ﺧﺎص این ویژگی اﺟﺎزه ﺑﻬﺮه ﺑﺮداري از اﺛﺮ ﻣﺎﺳﮏ سیستم بینایی اﻧﺴﺎن را ﻣﯽ دﻫﺪ، بطوریکه اﮔﺮ ضرایب تبدیل موجک چندگانه تغییر یابند ، ﻓﻘﻂ ﻧﻮاﺣﯽ ﻣﺘﻨﺎﻇﺮ ﺑﺎ آن تصویر تغییر ﺧﻮاﻫﺪ یافت. ﻋﻤﻮﻣﺎً بیشتر اﻧﺮژي تصویر در زیر ﺑﺎﻧﺪ هایی ﺑﺎ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ پایین LL ﻣﺘﻤﺮﮐﺰ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ، بنابراین درج ﭘﻨﻬﺎن ﻧﮕﺎر در این زیر ﺑﺎﻧﺪ ﻫﺎ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ کیفیت تصویر را ﺗﺎ ﺣﺪ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﮐﺎﻫﺶ دﻫﺪ. ﺑﻬﺮ ﺣﺎل درج ﭘﻨﻬﺎن ﻧﮕﺎر در زیر باندهایی ﺑﺎ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ پایین مقاومت را ﺑﻄﻮر ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻼﺣﻈﻪ اي افزایش ﺧﻮاﻫﺪ داد. ﻣﺼﺎﻟﺤﻪ اي ﮐﻪ بسیاری از روش ﻫﺎي ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮاین تبدیل ﺑﮑﺎر ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ درج نهان ﻧﮕﺎر در زیر باندهایی ﺑﺎ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ میانی ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻫﻢ از ﻟﺤﺎظ غیر ﻗﺎﺑﻞ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﺑﻮدن و ﻫﻢ از ﻟﺤﺎظ اﺳﺘﺤﮑﺎم نتیجه ﺧﻮﺑﯽ در ﺑﺮ دارد. بدین منظور ما زیر باند را از بین زیر باندهای برای درج نهان نگار انتخاب میکنیم ، تا بین استحکام و غیر قابل مشاهده بودن نهان نگار در تصویر نهان نگاری شده توازن برقرار گردد . شکل (3-5 ) مکان مورد نظر ما برای درج نهان نگار را بر روی تصویر باربارا نمایش می دهد .
شکل 3- 4 مکان مورد نظر برای درج نهان نگار

5-3 الگوریتم جاگذاری نهان نگار

برای درج نهان نگار در ضرایب فرکانسی بدست آمده از تبدیل موجک چندگانه به شکل زیر عمل می کنیم.

    1. ابتدا با بهره گرفتن از تبدیل موجک چندگانه GHM با یک سطح تجزیه ، تصویر اصلی را به باندهای فرکانسی آن تجزیه می کنیم .
    1. از میان 16 زیر باند فرکانسی حاصل ، زیر باند را برای درج نهان نگار انتخاب می کنیم
    1. مولفه های فرکانسی زیر باند مورد نظر را به به بلوک های 2*2 تقسیم می کنیم.
    1. دو مولفه فرکانسی از بلوک 2*2 انتخاب می کنیم ، در الگوریتم پیاده سازی شده مولفه های قطر اصلی بلوک مورد نظر را انتخاب کرده ایم ، و سپس توسط الگوریتم زیر مورد مقایسه قرا می دهیم.
    1. بعد از درج نهان نگار ، با بهره گرفتن از معکوس تبدیل موجک چندگانه GHM تصویر نهان نگاری شده حاصل می شود .

6-3 الگوریتم آشکار سازی نهان نگار

برای استخراج نهان نگار در سیستم پیشنهادی مراحل زیر را طی می کنیم .

  1. ابتدا با بهره گرفتن از تبدیل موجک چندگانه GHM با یک سطح تجزیه، تصویر نهان نگاری شده را به باندهای فرکانسی آن تجزیه می کنیم .
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:01:00 ب.ظ ]