احساس ترس و اضطراب تا حد زیادی شبیه یکدیگرند. می‌توان بین آن‌ ها ‌بر اساس زمانی که پدیدار می‌شوند تمایز قایل شد. ترس در موقعیت‌های محدود، نظیر سوار بر قایق بودن، در میان گردباد بودن، روی می‌دهد. هرکسی می‌تواند با دور شدن از موقعیت، از ترس اجتناب ورزد. اضطراب حالت پایداری است که فرد به آسانی نمی‌تواند از آن اجتناب کند. برای مثال، فردی ممکن است اضطراب درباره‌ آینده یا اضطراب ‌در مورد واکنش متقابل با دیگر افراد و یا «اضطراب شناور» داشته باشد که با هیچ محرک مشخصی در ارتباط نباشد (کالات[۱۹]، ۱۳۸۹).

ترس در خدمت کارکرد مفیدی است و ما را از خطر دور می‌کند. اضطراب خفیف ممکن است هشیاری و توجه انسان را افزایش دهد. اما فراتر از آن حد معین، نه فقط مفید نیست، بلکه در فعالیت طبیعی نیز اختلال ایجاد می‌کند.

بی‌شک یافتن تعریفی جامع و مانع برای اضطراب بسیار دشوار است. در واقع، مشکل اساسی توافق بر سر تعریف است که در رشته‌های مختلف به دشواری صورت می‌گیرد (کنگ[۲۰] و همکاران،۲۰۱۱).

پاره ای از مولفان اضطراب را مانند هوش، سازه ای استنباطی می‌دانند که بر اساس گزارش‌های فاعلی، رفتار‌های اجتنابی و علائم فیزیولوژیکی سنجیده می‌شود، در حالی که هنوز درباره شیوه های سنجش نشانه های اضطرابی و چگونگی بروز آن ها در افراد متفاوت اتفاق نظر وجود دارد (ریچ[۲۱] و هافمن[۲۲]، ۲۰۰۴).

در چهارچوب رفتاری نگری تجربی، اضطراب به منزله یک کشاننده ثانوی است که پاسخی اجتنابی را در بر می‌گیرد. مثلا واکنش گریز در حضور یک محرک غیر شرطی محرز، اضطراب قلمداد می‌شود و دفع ادرار و یا حمله به دستگاه های آزمایش و جز آن در شمار آن ها قرار می‌گیرند (کیم[۲۳] و همکاران،۲۰۱۰) .

اضطراب به منزله حالت هیجانی توام با هشیاری مستقیم نسبت به بی معنایی یا نقص و نابسامانی جهانی است که در آن زندگی می‌کنیم. نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها یا بدبختی‌های آینده، توام با احساس بی لذتی یا نشانه های بدنی تنش. منبع خطر پیش‌بینی شده می‌تواند درونی یا بیرونی باشد (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۱۳).

۲-۱-۲٫ اختلالات اضطرابی در کودکان

اضطراب در کودکان مانند اختلال هراس در بزرگسالان، معمولا با علائم جسمی و حملات وحشت‌زدگی ‌آغاز می‌گردد که متعاقبا پاسخ دلبستگی کودک را برمی‌انگیزد و منجر به رفتارهای اجتنابی می‌گردد. برای مثال در کودکانی که سطح اضطراب بالایی را تجربه می‌کنند، بسیار شایع است که ترجیح می‌دهند به جای رفتن به مدرسه در منزل بمانند؛ معمولا ‌به این دلیل که در محیط مدرسه وحشت‌زدگی را تجربه می‌کنند (ذولفقاری و همکاران،۱۳۸۷).

کودکی که دچار اضطراب است، هیچ گونه تمایلی به جدایی از محیط خانواده و والدین ندارد و با احساسی از ترس غیرمعمول، از هر موقعیتی که ممکن است باعث دور شدن و جدایی او از والدینش شود، اجتناب می‌ورزد (بیدل[۲۴]، ترنر[۲۵]، یانگ[۲۶]، آمرمن[۲۷]، سالی و کراسبی، ۲۰۰۷). این کودکان از رفتن به مکان‌هایی که مستلزم حضور مستقلانه است، مانند مدرسه، کلاس ورزش و بازی با همسلان در محیط خارج از خانواده احساس خجالت و عصبانیت می‌کنند. نگران این هستند که مبادا والدینشان را از دست بدهند و داثما از اینکه والدینشان آن‌ ها را تنها بگذارند و به بیماری مبتلا شوند، مضطرب می‌شوند (ایزن و همکاران،۲۰۰۷).

اختلالات اضطرابی جزو اختلالات روان پزشکی رایج در دوران کودکی است. معمولاً، در اواسط کودکی، هنگامی که جدایی از والدین برای رفتن به محیط هایی مانند مدرسه اهمیت بیشتری می‌یابد، اضطراب کودکان بیشتر نمایان می‌شود، اما در کودکان بزرگتر و نوجوانان هم دیده می‌شود. کودکان و نوجوانان مبتلا به اضطراب، در خطر ‌آسیب‌های تحصیلی و سوء رفتار توسط همسالان هستند (بیدل، ترنر، یانگ، آمرمن، سالی و کراسبی، ۲۰۰۷) . همچنین معمولاً ابتلای به اختلالات اضطرابی به دوره ای درازمدت از ناتوانی می‌ انجامد و مبتلایان ‌به این اختلال از آسیب های چشم‌گیری در کارهای روزانه زندگی و تحصیلی، روابط اجتماعی و شغلی رنج می‌برند (ویتچن[۲۸]، فوچ[۲۹]، سونتاگ[۳۰]، مولز[۳۱] و لیبوویتز[۳۲]، ۲۰۰۰).

اضطراب در دوره کودکی گاهی به قدری شدید است که موجب بروز حالت هایی نظیر سرخ شدن چهره، لکنت زبان، تعریق، دل درد، افزایش ضربان قلب، لرزش یا حمله وحشت زدگی کامل در موقعیت های برانگیزنده استرس می شود. کودکان مبتلا به اضطراب همواره عقیده دارند که خطرهای مبهم و ناشناخته‌ای آن‌ ها را تهدید می‌کند و این اضطرابی که ریشه نسبتا نامعلوم دارد، در تمام جنبه‌های روانی و جسمانی آن‌ ها نمود می‌یابد. حتی این دیدگاه که دیگران ممکن است به آن‌ ها آسیب بزنند نیز موجب اضطراب بیشتر در این کودکان می شود. کودکان مبتلا به اضطراب در یک دور باطل، منتظر بروز مشکل ناراحتی در موقعیت های مشخص هستند، انتظاری که با نزدیک شدن به موقعیت مضطرب کننده، اضطراب بیشتری در آن ها بر می انگیزد و این تنها به افزایش دلشوره و تشدید بیشتر نشانه های جسمانی آن ها در موقعیت می‌شود. این نشانه ها تاییدی می‌شوند برای این موضوع که موقعیت های مختلفی که برای کودک اضطراب را به همراه آورده اند، درمانده کننده است، لذا کودک هیچ وقت نمی‌تواند این موقعیت ها را بدون اجتناب تجربه کند و از عدم آسیب‌رسانی آن آگاه شود (بیدل و همکاران، ۲۰۰۷).

اضطراب در کودکی، بسته به گستره موقعیت هایی که شخص از آن‌ ها می‌ترسد و دوری می‌کند، به عنوان اضطراب فراگیر یا خاص تشخیص گذاری می شود. برای مثال، کودکی که صرفا ‌در مورد رفتن به مدرسه مضطرب است، اما ‌در مورد دیگر موقعیت‌های ارتباطی و اجتماعی مضطرب نیست، دچار اضطراب خاص تشخیص داده خواهد شد. نوع فراگیر با سن شروع پایین، همایندی بیشتری با اختلال های دیگر مانند افسردگی و سوء مصرف الکل، تاثیرات منفی تر بر فعالیت‌های تحصیلی و شغلی شخص مرتبط است (ویتچن و همکاران، ۲۰۰۰) و از طرفی اگر مداخلات درمانی صورت نگیرد، این اختلال به دوره طولانی از ناتوانی منجر شده و فرد مبتلا مشکلات زیادی را در حوزه کارکرد شخصی و اجتماعی خود متحمل می‌شود (ریچ[۳۳] و هافمن[۳۴]، ۲۰۰۴).

بخشی از مطالعاتی که در رابطه با اضطراب کودکان و نوجوانان انجام شده‌است، نشان داده‌اند که تجربه اضطراب در طول تحصیل، مشکلاتی را برای کودکان و نوجوانان ایجاد می‌کند که علاوه بر ناراحتی‌های شخصی، ممکن است بر عملکرد تحصیلی، شغلی و روزانه آن‌ ها، تاثیرات منفی داشته باشد (بیدل و همکاران،۲۰۰۷). اختلالات اضطرابی علاوه بر میزان شیوع بالایی که در دوره کودکی دارد، به طور قابل ملاحظه‌ای در شکل‌گیری طبیعی مهارت‌های سازگاری مداخله کرده و منجر به اختلال در مکانیسم‌های مقابله‌ای می‌شود (کسلر[۳۵]،برگلوند[۳۶]، دملر[۳۷]، جین[۳۸]، مریکانگز[۳۹] و والترز[۴۰]، ۲۰۰۵). از سوی دیگر، تحقیقات طولی مختلف حاکی از این است که اختلالات اضطرابی در کودکی و نوجوانی، پیشایند اختلال افسردگی و اختلال اضطراب فراگیر می‌باشد و در صورت عدم درمان و مزمن شدن این اختلال، افت شدید سازگاری فرد، پیش‌بینی می‌شود (روا و آنتونی، ۲۰۰۵).

۲-۱-۳٫ شیوع اختلالات اضطرابی در کودکان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...