مقاله های علمی- دانشگاهی – ۲-۶-۲-۲- رویکرد عصبی –فیزیولوژیکی،کنن وسلیه [۲۱۰] – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
نظریه آلکساندر یک رویکرد روانکاوی است که بر چند فرض اساسی استوار است:
الف)فرایندهای روان شناختی بایستی در معرض پذیرش علمیمرسوم در فرایندهای فیزیولوژیک قرار گیرند. بنابرین، به جای آنکه در قالب اصطلاحاتی کلی مانند”اضطراب یا تنیدگی” به هیجانات اشاره شود،بایستی به تعریف محتوای واقعی وروانشناختی آن ها پرداخت تابعدبتوان از طریق روش های پیشرفته تر روانشناسی پویا به مطالعه آن پرداخت وبا پاسخهای جسمیهمبسته نمود.
ب)فرایندهای روانشناختی به طور زیر بنایی از فرایندهای دیگر موجود زنده متفاوت نیست.درعین حال این فرایندها فیزیولوژیک هستند و تنها به این لحاظ که ذهناً ادراک شده واز طریق کلامیوغیر کلامیقابل انتقال هستند، از فرآیندهای دیگر بدن متفاوتند.بنابرین میتوان از طریق آن دسته از روش های روان شناختی که در آن ها ارتباط کلامیاصل اول است،به بررسی آن ها پرداخت.فرایندهای جسمیبه طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تأثیر محرکات روان شناختی اند، زیرا کل موجود زنده از واحدی تشکیل شده که تمامیاجزای آن به طور مستقیم یاغیر مستقیم با جایگاه فرایندهای روانشناختی یعنی بالاترین مرکز تلقین دستگاه عصبی(مغز) در ارتباط است. بنابرین،میتوان رویکرد روان تنی را در اکثر پدیده ها یی که در موجود زنده روی میدهد به کار گرفت.
ج)هر کجا که ممکن است باید مشاهدات روان شناختی به وسیله روش های عینی واستاندارد با معادلات فیزیولوژیک همبسته گردد.
د)بعضی تعاملات روانی –فیزیولوژیک را بر اساس الگوی روان تنی وبعضی دیگر را بر اساس الگوی تنی-روانی بهتر میتوان بررسی نمود.برای مثال،تأثیر الکل بر نحوه ی تفکر به الگویی تنی_روانی نیاز دارد. این گفته بدین معنی نیست که آن ها اساساً دورویکرد مجزا هستند، چرا که سرخوشی یا سوگ ناشی از عوامل روان شناختی وهمچنین سرخوشی یا سوگ ناشی از مصرف الکل با عوارض جانبی خاص خود همراه هستند. این دوالگو،یعنی تنی –روانی یا روانی –تنی،صرفاً جهت اتخاذ یک رویکرد روان شناختی هستند که بنابر پدیدۀ خاص تحت بررسی تعیین میشوند (آلکساندر،۱۹۵۰ ؛ولمن،۱۹۸۴ ).
۲-۶-۲-۲- رویکرد عصبی –فیزیولوژیکی،کنن وسلیه [۲۱۰]
به عقیده بعضی از محققین علائم تبدیلی توسط دستگاه عصبی مرکزی[۲۱۱] ایجاد میشود،در صورتی که علائم روان تنی معمولاً از طریق دستگاه عصبی مرکزی خود کار وغدد درون ریز به وجود میآیند.به عقیده کنن(۱۹۲۰) حیوانات به وسیله ترشح غددوهمچنین تغییراتی درآهنگ عضلانی، دستگاه های قلبی- عروقی ومعدی-روده ای به درد وترس،گرسنگی وخشم واکنش نشان میدهند، که همگی تحت کنترل دستگاه عصبی خودمختار هستند. برطبق نظریه «تعادل حیاتی»کنن، تحریک دستگاه عصبی مرکزی که با افزایش آدرنالین همراه است باعث واکنش اضطراری در موجود زنده میشود.کنن به مکانیزمهای به هم پیوسته ای اشاره میکند که موجود زنده به وسیلۀ آنان تعادل پویای خویش را حفظ میکند. نظریه کانن در خصوص تعادل حیاتی توسط سلیه (۱۹۵۶)شرح وبسط بیشتری یافت (نجاریان، دهقان، دباغ،۱۳۷۵).
۲-۶-۲-۳- اختصاصی بودن عوامل هیجانی در اختلالات روان تنی
نظریۀ اختصاصی بودن بیان میدارد که هردوپاسخ طبیعی وغیر طبیعی فیزیولوژیک به محرکات هیجانی،ازنظر ماهیت حالت هیجانی ایجاد کننده پاسخ متفاوت است.از اینرو،خنده در پاسخ شادی و گریه در پاسخ به غصه واندوه روی میدهد پاسخهای نباتی به محرکات هیجانی مختلف نیز برحسب کیفیت هیجانات متفاوت است،وهر یک از حالت هیجانی پاسخ فیزیولوژیک مخصوصی به دنبال میآورد. بنابرین افزایش فشار خون وافزایش فعالیت قلب اجزای تشکیل دهنده خشم وترس است(نجاریان، دهقان، دباغ،۱۳۷۵).
۲-۶-۲-۴- طب کورتیکو ویسرال [۲۱۲]
در اتحاد جماهیر شوروی (سابق) طب کورتیکوویسرال معمولاً بیانگر نگرش روان تنی است.محققین شوروی برنقش تخلیۀ کورتیکوویسرال تأکید نموده اند وتحقیقات مفصلی روی واکنشهای شرطی شده درونی وتأثیر آن ها اختلال در کنشهای روان تنی انجام دادهاند.بخش قابل توجهی از تحقیقات به حیوانات اختصاص داشته است ونتایج نظری حاصل از آزمایشات حیوانی به رفتار انسان تعمیم یافته است. دانشمندان شوروی ازشرطی سازی بیرونی برای ایجاد (نوروزهای)روان تنی در انسان استفاده کردهاند(نجاریان،دهقان، دباغ، ۱۳۷۵).
۲-۶-۲-۵- الگوی روان پویشی اختلالهای روان تنی
بیماری ارثی ومسائل زیستی نقش مهمیرا درآمادگی برای اختلالهای روان تنی ایفا میکند واما شواهدی نیز وجود دارد که شخصیت وپویشهای روانی نیز ایفای نقش میکنند.این عوامل،به جنبه استرس الگوی بیماری پذیری ارثی واسترس کمک میکند.بر اساس دیدگاه فراتز آلکساندر (۱۹۵۰) آسیب پذیری ژنتیکی اندام، عوامل شخصیت واسترس زندگی رادرهم ادغام میکند(روزنهان وسلیگمن،۱۳۷۹).
۲-۶-۲-۶- الگوی زیست پزشکی اختلالهای روان تنی
الگوی زیست پزشکی بر بیماری پذیری ارثی به عنوان زیر بنای بیماری روان تنی تأکید میورزد.دیدگاه زیست پزشکی چهار مؤلفه دارد:ژنتیک وآسیب پذیری اندام بخصوص،انتخاب تکاملی ونشانگان انطباق عمومی. این مؤلفه ها یکدیگر را کنار نمیزنندواغلب نظریه پردازان زیست پزشکی هنگام تبیین اختلالهای روان تنی،به جای یک مؤلفه،بر چند مورد آن ها تأکید میکنند(روزنهان وسلیگمن،۱۳۷۹).
۲-۶-۲-۷- الگوهای رفتاری و شناختی اختلالهای روان تنی
نظریه های ناشی از دیدگاه های رفتاری و شناختی معتقدند که یادگیری با شناخت موجب اختلالهای روان تنی میشوند وآنها بر جنبه استرس بیماری پذیری ارثی-استرس تأکید میورزند. استرس میتواند به وسیله شرطی شدن،توسط شناختها ویابه وسیله رویدادهای زندگی ایجاد شود(روزنهان وسلیگمن،۱۳۷۹).
۲-۶-۳- عوامل مؤثر بر بیماریهای روان تنی
۲-۶-۳-۱- اضطراب
اضطراب به عنوان یک اختلال روان تنی میتواند علایم روان تنی را افزایش دهد.رابطه بین جسم وذهن و هر گونه انحراف از رفتار سازگار و متعادل بسهولت میتواند به شکل گیری علایم روانی یا جسمیکمک کند. واکنش اضطراب مستلزم فعالیت دستگاه عصبی خود مختار، بویژه بخش سمپاتیک است،که بر فعالیت دستگاه معدی- روده ای، افزایش ترشح آدرنالین،تسریع ضربان قلب وغیره تأثیر میگذارد. «اضطراب عموماً بر احساس مبهمیاز تهدید قریب الوقوع دلالت داردو واکنش به یک تهدید خاص نبوده ویک حالت عمومی با دوام روانی است».منشأ اضطراب احساس همه جانبه ضعف وناتوانی در کنار آمدن با خطر است و از خارج به درون فرد راه نمییابد؛منشأ آن درونی وناخودآگاه است(ولمن،۱۹۸۴).
متداولترین نشانه روانی اضطراب برا نگیختگی دستگاه عصبی محیطی است.علایم اضطراب عبارتند از: تعریق،سرعت طپش قلب وتنش در عضلات اسکلتی.بعضی اوقات حالات اضطرابی به لرز، از دست دادن کنترل مثانه وروده، از دست دادن اشتها وافزایش فشار خون منجر میشود(نجاریان،دهقان، دباغ،۱۳۷۵).
۲-۶-۳- ۲-عوامل تعیین کنندۀ اجتماعی –فرهنگی
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 09:14:00 ب.ظ ]
|