الف) تعریف نظریبه اعتقاد ولز، فرا نگرانی یا نگرانی نوع ۲، به ارزیابی منفی نگرانی و علایم مرتبط به آن، دلالت می کند. هنگامی که فرانگرانی، فعال می شود، فرد دچار نگرانی درباره ی نگرانی می شود (نگرانِ نگران شدن) و همین امر موجب افزایش اضطراب و احساس ناتوانی در مقابله می شود (ولز، ۱۳۸۸). فرانگرانی به ارزیابی منفی نگرانی اشاره دارد، به گونه ای که در آن، نگرانی به صورت غیرقابل کنترل و آسیب رسان تلقی می شود (ولز و دیوی، ۲۰۰۶).
ب) تعریف عملیاتیمیزان فرانگرانی در این پژوهش، براساس نمره ای که فرد در خرده مقیاس فرانگرانی در پرسش نامه ی افکار اضطرابی ولز (ولز، ۱۹۹۴؛ به نقل از فتی و همکاران، ۱۳۸۹) بدست می آورد، تعیین می گردد. توضیحات تکمیلی در قسمت ابزارهای تحقیق، در فصل سوم ارائه خواهد شد.
فصل دو
مطالعات نظری
۲- ۱- گستره نظری
۲-۱-۱- مقدمه
نگرانی می تواند هم به عنوان فعالیت شناختی معمول و هم به صورت نشانه ای از اختلال روان شناختی در نظر گرفته شود. بسته به شدت آن، این مولفه می تواند یک نشانگر کلی در خصوص احتمال ابتلا به اضطراب قلمداد شود و یا به عنوان نشانه ای معنادار برای اختلالات بالینی، مثل آن چه که در اختلال اضطراب فراگیر وجود دارد، محسوب شود. نگرانی به صورت یک طیف در نظر گرفته می شود، پیوستاری از فواید بالقوه ی نگرانی که دربردارنده ی کیفیتی انگیزشی است، تا نگرانی آسیب زا که به صورت افکار فاجعه آمیز تکراری مشخص می شود و منجر به ایجاد مشکل در عملکرد فردی می شود (گلادستون[۵۶] و همکاران، ۲۰۰۵).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نظریات مختلفی در خصوص ایجاد و تداوم نگرانی به خصوص در بافت اختلال اضطراب فراگیر وجود دارد، نظریاتی که هر یک به نوعی در پی تبیین کارکرد نگرانی هستند. کنترل ناپذیری ادراک شده در نگرانی، فراگیری و ایجاد اختلال در فعالیت های روزانه، و وجود فرانگرانی (نگران شدن درباره ی نگرانی)، همه و همه ویژگی هایی هستند که مشخص کننده ی نگرانی بسیار شدید یا نگرانی بیمارگونه می باشند (گلادستون و همکاران، ۲۰۰۵). با توجه به اهمیت نگرانی بیمارگونه و نقش بالقوه ی آن در اختلالات روان شناختی، تقلیل و یا ترمیم آن از طریق درمان های روان شناختی مثل درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند در حیطه ی بالینی بسیار سودمند باشد.
۲-۱-۲- تعریف نگرانی
قبل از این که نگرانی در ملاک های تشخیصی اختلال اضطراب فراگیر جای بگیرد، با عنوان مولفه ی اضطراب (دیفن باچر[۵۷]، ۱۹۸۰؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲) و به عنوان عنصری مهم در درک و درمان بی خوابی در نظر گرفته شده بود (بورکووک، ۱۹۸۲؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲). پس از آن بود که مطالعاتی با تمرکز بر خودِ ساخت نگرانی، پدیدار شد (بورکووک، ۱۹۸۵؛ بورکووک، رابینسون[۵۸]، پروزینسکی[۵۹] و دی پی[۶۰]، ۱۹۸۳؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲). در واقع تحقیقات اخیر گویای این مساله است که نگرانی بیمارگونه مستقل از اختلال اضطراب فراگیر (GAD)، بسیار شایع تر از آن چیزی است که قبلا تصور می شد (دیوی و ولز، ۲۰۰۶).
یکی از اولین تعاریف در خصوص نگرانی توسط بورکووک، رابینسون، پروزینسکی و دی پی (۱۹۸۳؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲) مطرح شد:
“نگرانی زنجیره از افکار، تصاویر دارای بار عاطفه منفی و نسبتا غیرقابل کنترلی است، که منجر به تلاش هایی در جهت حل ذهنی مسایل می شود، مسایلی که با وجود نامشخص بودن پیامدهای آن، احتمال یک یا چند پیامد منفی در آن ها وجود دارد. براین اساس، نگرانی ارتباط نزدیکی با فرایند ترس دارد".
ضابطه بندی های جدید، تعریف نگرانی را گسترده تر ساخته اند و نگرانی را به عنوان درک اضطراب گونه از آینده و اتفاقات منفی توصیف کرده اند (بارلو، ۲۰۰۲). فعالیتی که دربردارنده ی تفوق فعالیت فکری به صورت کلامی و منفی و سطوح پایینی از تصویرسازی ذهنی است (بورکووک، ری[۶۱] و استوبر[۶۲]، ۱۹۸۹؛ به نقل از دیوی و ولز، ۲۰۰۶). این تعاریف عمدتا از گزارشات افراد در خصوص این سوال که “آن ها در هنگام نگرانی چه انجام می دهند؟” به دست آمده است (دیوی و ولز، ۲۰۰۶).
دیوی (۱۹۹۴؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵) ماهیت مساله گشایی نگرانی را مورد تاکید قرار می دهد و اذعان می دارد که نگران بودن نشانه “مساله گشایی” ناکام است.
داگاس نگرانی را به صورت فرایندی شناختی توصیف می کند که مرتبط با اتفاقات آینده است، اتفاقاتی که پیامدهای آن نامشخص است، اما افکار، بیش تر بر پیامدهای منفی آن متمرکز می شود (داگاس، ۲۰۰۴؛ به نقل از استاک[۶۳] و هیرش[۶۴]، ۲۰۱۰).
البته باید توجه داشت که نگرانی عمدتا شامل مجموعه ای از جملات “چه می شود، اگر..” است و به نظر می رسد که به این طریق اولین گام حل مساله را بدون داشتن گام های موفقیت آمیز بعدی در حل یا مقابله با مشکل، ارائه می کند (بورکووک، ۱۹۸۵؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲).
عموما نگرانی از نظر محتوایی، حول اتفاقات منفی آینده و تلاش برای اجتناب از پیامدهای منفی یا آماده شدن برای بدترین پیامدها می گردد (بورکووک، ری و استوبر، ۱۹۹۸؛ مولینا[۶۵]، بورکووک، پیسلی[۶۶] و پرسون[۶۷]، ۱۹۹۸؛ به نقل از دیوی و ولز، ۲۰۰۶). از نظر فرایندی، عمدتا نگرانی به صورت نشخوار توصیف می شود. نشخواری که بیش تر تفکری است تا تصویری و به صورت مبهم است که این ابهام در تضاد با تفکرات عینی در خصوص تهدید قرار می گیرد و معمولا به جای حل مساله، منجر به پیچیده تر شدن مساله می شود (بورکووک و همکاران، ۱۹۹۸؛ مولینا و همکاران، ۱۹۹۸؛ به نقل از دیوی و ولز، ۲۰۰۶).
۲-۱-۳- کارکرد نگرانی
بسیاری از پژوهش ها (به عنوان مثال، دیوی، ۱۹۹۴؛ ولز، ۱۹۹۹؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲) میان نگرانی سودمند و ناسازگار تمایز قایل می شوند و نگرانی سودمند را در ارتباط نزدیک با حل مساله و راهبردهای مقابله ای توصیف می کنند (بارلو، ۲۰۰۲).
بورکووک اظهار می دارد که مبتلایان به اختلال اضطراب فراگیر از نگرانی استفاده می کنند تا از افکار بسیار آزارنده و ناراحت کننده اجتناب ورزند و فرض ولز بر این است که نگرانی های مزمن دربرگیرنده باورهای بسیار درباره ی فواید نگرانی است (کلارک و فربورن، ۱۳۸۵).
پژوهش ها نشان می دهند که احساس کنترل ناپذیری و غیر قابل پیش بینی بودن، مولفه ی اضطراب است. نگرانی دربردارنده ی پیش بینی پیامدهای منفی بالقوه در آینده است و با این عقیده همراه است که پیش بینی باعث کنترل بیش تر بر این نتایج می شود (از طریق آماده شدن برای پیامدها، حل سودمند مساله، یا توانایی در اجتناب از پیامدها) (بورکووک و رومر، ۱۹۹۵؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲).
براین اساس کراسک (۱۹۹۵؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲) بیان می دارد که این قابلیت پیش بینی و حس کنترل، ممکن است گرایش به نگرانی را تقویت کند. به اعتقاد کراسک، نگرانی اولین مرحله پیش بینی تهدید و خطر است که باعث کاهش برانگیختگی می شود. به دلیل این که نگرانی به فرد احساس کاهش احتمال وقوع خطر را می دهد، می تواند به گونه ای مثبت از طریق حس کنترل و کاهش خطر رخ دادن تهدید، تقویت شود.
با این وجود بسیاری از مطالعات نشان داده اند که افراد مبتلا به نگرانی مزمن، تمایل دارند که احتمال رخداد خطر را بیش برآورد کنند. در حقیقت، نگرانی می تواند یک تلاش موثر در کنترل کردن باشد تا این که به عنوان عاملی برای ایجاد کنترل بیش تر در نظر گرفته شود (بارلو، ۲۰۰۲). این طرح، همزمان با توضیحاتی فراهم شده از سوی افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر درخصوص نگرانی، مطرح شد.
بیش تر پژوهش ها در خصوص فرایند نگرانی دریافتند که نگرانی القا شده به صورت تجربی در نمونه های بهنجار، با نگرانی مزمن و بالینی، همبستگی دارند. این مساله نشان می دهد که فرایندهای قابل مقایسه ای در زیربنای هر دو است اما با این وجود، فراوانی و شدت آن به طور آشکاری میان افرادی که از نظر بالینی دارای درجاتی از نگرانی بودند و گروه کنترل غیر نگران، متفاوت بود (بارلو، ۲۰۰۲).
پروزینسکی و بورکووک (۱۹۸۳؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲) دریافتند که آزمودنی های مبتلا به نگرانی مزمن نسبت به آزمودنی هایی که چنین نگرانی را ندارند، در مقیاس های عاطفی، افسرده تر و مضطرب تر هستند.
براساس یافته های راشی (۲۰۰۲؛ به نقل از دیوی و ولز، ۲۰۰۶)، تاکنون بیش تر مقایسه ها میان نگرانی بهنجار و بیمارگونه از مقایسه ی افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و افرادی که فاقد ملاک های اختلال اضطرابی هستند، به دست آمده است. اما با وجود این، ما به بررسی این تفاوت ها میان نگرانی بهنجار و بیمارگونه در قسمت های بعدی خواهیم پرداخت.
۲-۱-۴- نگرانی و انواع فرایندهای فکری
شواهد علمی به دست آمده از شماری از منابع، تفاوت میان نگرانی و دیگر انواع فکر را تائید می کند و گویای آن است که این تفاوت ممکن است برای ساختن مدلی برای اختلال های اضطرابی مفید باشد (مثلا، ولز، ۱۹۹۴؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵).
۲-۱-۴- ۱- نگرانی و افکار وسواسی
افکار وسواسی و نگرانی نقاط مشترک فراوانی با یکدیگر دارند، به گونه ای که گاه به جای هم مورد استفاده قرار می گیرند به عنوان مثال: هر دو از عناصر مزاحم و تکرار پذیر تشکیل شده اند،دارای بار عاطفی منفی هستند، به راحتی قابل فراموشی نیستند و فقدان کنترل ذهنی، ویژگی محوری و مشترک هر دو محسوب می شود (علیلو، ۱۳۸۵).
اما با این حال باید به طور آشکاری میان این دو فرایند، تمایز قایل شد. تمایزی که از جنبه ی بالینی اهمیت فراوانی دارد. ترنر و همکاران متون مربوط به دو نوع فکر – نگرانی و افکار وسواسی – را بررسی کردند و نتیجه گرفتند که تفاوت های بسیاری بین آن ها وجود دارد. به ویژه، نگرانی معمولا به صورت یک فکر روی می دهد در حالی که افکار وسواسی می تواند به صورت افکار، تصاویر ذهنی یا تکانش ها بروز کند. استنباط افراد از این مقوله آن است که فکرهای وسواسی مزاحم و گریزناپذیرتر از نگرانی هستند. درون مایه نگرانی به اندازه درون مایه معمول فکرهای وسواسی، به صورت غیرقابل قبول درک نمی شود (کلارک و فربورن، ۱۳۸۵).
در پژوهش ولز و موریسون (۱۹۹۴؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵) نگرانی در مقایسه با افکار وسواسی دارای درون مایه کلامی تر، بیش تر واقعی، کمتر غیرارادی، سخت تر برای رها شدن از آن ها، بیش تر پرت کننده حواس و طولانی تر است.
نگرانی ممکن است به صورت خود هم خوان توصیف شود یعنی معمولا به عنوان خصیصه ی خود در نظر گرفته می شود و دیدگاه فرد درباره ی خود را نقض نمی کند. در مقابل، سایر انواع تفکر منفی پایدار مانند افکار مزاحم وسواسی، خود ناهم خوان هستند؛ یعنی فرد آن ها را نامناسب، زشت و نفرت انگیز قلمداد می کند (ولز، ۱۳۸۸).
۲-۱-۴- ۲- نگرانی و افکار خودآیند
به اعتقاد ولز، روشن ساختن تفاوت های موجود میان نگرانی، افکار وسواسی و افکار خودآیند سودمند است. اقکار خودآیند (بک، ۱۹۶۷؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵) به سرعت روی می دهد و در ظاهر، جنبه خودبه خودی دارد و به شکل کلامی موجز یا تصویری بروز می کند. ماهیت کوتاه و تلگرافی افکار خودآیند منفی در تقابل با ارزیابی های نشخواری گسترده (که تصور می شود مشخص کننده نگرانی هستند) قرار دارد. درون مایه افکار خودآیند، خاص هر اختلال است اما درون مایه ی نگرانی ها در اختلال اضطراب فراگیر نسبت به درون مایه افکار خودآیند در دیگر اختلال های اضطرابی، از گوناگونی بیش تری برخوردار است. تفاوت های میان افکار خودآیند و نگرانی دلالت بر پیوند آن ها با انواع خاص پردازش اطلاعات دارد (ولز و متیوز، ۱۹۹۳؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵). به ویژه آن که افکار خودآیند بیش تر غیرارادی به نظر می رسند. در صورتی که پدیدآیی ارادی و دائمی تر نگرانی مستلزم اختصاص توجه فزون تر است.
اگر چه آغاز نگرانی ممکن است نسبتا خودآیند باشد، اما ماهیت پیچیده و دشوار رفتارهای عادتی مربوط به نگرانی در اختلال اضطراب فراگیر و اصلاح آن ها به وسیله پسخوراند درونی و بیرونی، نشان گر آن است که تداوم نگرانی مستلزم توجه دائمی فرد است (کلارک و فربورن، ۱۳۸۵).
۲-۱-۴- ۳- نگرانی و نشخوار فکری
مولفه های شناختی تکرار شونده، همانند نگرانی و نشخوار فکری، نقش بسیار مهمی در توسعه و تداوم اختلالات خلقی، اختلالات اضطرابی و اختلال خواب دارند (بورکووک، ری و استوبر، ۱۹۹۸؛ نولن-هوکسیما، ۲۰۰۰؛ به نقل از ورکویل[۶۸]و همکاران، ۲۰۰۷). نشخوار فکری افسرده ساز نیز مشابه با نگرانی، ماهیتی خود هم خوان دارد، به این معنی که اغلب فرد آن را روشی برای درک احساسات و حل مسایل خود در نظر می گیرد.
هر چند نگرانی، خود نیز نوعی نشخوار فکری گسترده در نظر گرفته می شود اما با این حال باید میان آن و نشخوار فکری افسرده ساز نیز تمایز قائل شویم. نگرانی بیش تر معطوف به آینده است، در حالی که نشخوار فکری افسرده ساز بیش تر متمرکز بر گذشته است. نگرانی و افکار اضطرابی شامل موضوع های خطر است، ولی نشخوار فکری بیش تر به از دست دادن، شکست و بی کفایتی شخصی مربوط می شود (ولز، ۱۳۸۸).
۲-۱-۵- نگرانی بهنجار و نگرانی بیمارگونه
نگرانی فرایندی بهنجار یا انطباقی است که اگر شدت پیدا کند، می تواند از حالت بهنجار به بیمارگونه تبدیل شود. بنابراین بر این اساس، به نظر می رسد که نگرانی نیز، همانند بسیاری از خصایص بیمارگونه ، در یک پیوستار از بهنجار تا بیمارگونه امتداد پیدا می کند و گاه طرح مرز بندی در آن، دشوار می شود.
نظریه های متعددی میان نگرانی بیمارگونه و سازگارانه تمایز قائل می شوند (به عنوان مثال، تالیس، آیزنک و متیوز، ۱۹۹۱؛ به نقل از کلی[۶۹]، ۲۰۰۲). به عنوان مثال، دیوی (۱۹۹۴؛ به نقل از کلی، ۲۰۰۲) نگرانی بیمارگونه را به عنوان رویدادی ناکارآمد و مرتبط با اضطراب توصیف می کند که منجر به تشدید مشکلات و حالات خلقی منفی در افراد می شود. در مقابل، نگرانی سازگارانه را به عنوان پدیده ای معمول، سازنده و گاه حتی ضروری یاد می کند که در پی حل مشکلات فعلی و یا مشکلات بالقوه است.
با وجود این که شباهت هایی میان نگرانی بهنجار و نگرانی مرتبط با اختلال اضطراب فراگیر وجود دارد اما بیش تر بررسی ها نشان می دهد که افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، نسبت به همتایان غیرمضطرب خود، در خصوص مسایل گوناگون، نگرانی پربسامدتر و دشواری بیش تر در کنترل آن را گزارش می کنند (دیوی و ولز، ۲۰۰۶).
ویژگی های گوناگون مورد بررسی قرار گرفته اند که بالقوه در تمایز میان نگرانی بهنجار و بیمارگونه کمک کننده بوده اند. این ویژگی ها عبارتند از محتوای نگرانی، فراگیر بودن نگرانی، تداخل نگرانی با عملکردهایی که نتیجه نگرانی هستند و میزان کنترل ادراک شده بر فرایند نگرانی.
در خصوص محتوای نگرانی تاکنون پژوهش های مختلفی صورت گرفته است که عمدتا، افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، نمونه ی آن را تشکیل داده اند (به عنوان مثال ساندرسون و بارلو، ۱۹۹۰؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...