مقالات و پایان نامه ها | قسمت 10 – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
با دادن اختیار به مدیران در راستای انعطافپذیری نسبت به گزارشهای مالی مانند برآورد عمر مفید، ارزش اسقاط، هزینه مطالبات مشکوک الوصول یا انتخاب روش fifo به عنوان فرضیه گردش موجودی کالا، در این صورت استفاده کنندگان صورتهای مالی ممکن است، قضاوت بهتری در مورد چگونگی عملکرد واحد انتفاعی داشته باشند.
۵-۲ انواع مدیریت سود
رسوایی انرون و ورلدکام[۵۴] و شرکتهای دیگر این احساس عمومی را در جامعه ایجاد کرد که مدیریت سود اعمالشده توسط مدیران شرکتها در اکثر مواقع به صورت فرصتطلبانه است تا بتوانند از این نوع مدیریت سود حداکثر منفعت شخصی را ببرند و کمتر به منافع سهامداران توجه دارند. باقوت گرفتن این ذهنیت در جامعه که در اکثر مواقع مدیریت سود منفی صورت میگیرد، اخیراًً قانونگذاران در تعدادی از قوانین مدیریتی برای مقابله با مدیریت سود فرصتطلبانه تجدیدنظر کردهاند و مثلاً قانونی وضع کردهاند که اعضای مشخص هیئتمدیره شرکتها، بایستی مهارت مالی داشته باشند. درعینحال، تعدادی از محققان با مطالعات علمی که انجام دادهاند، ادعا دارند که مدیریت سود ممکن به صورت کارآمد (سودمندانه) باشد. زیرا آن ها به طور بالقوه اطلاعات سودمند راجع به سود را افزایش میدهند(جیرپورن ودیگران ،۲۰۰۸،ص۶۲۳-۶۲۲)[۵۵].
اسکات[۵۶] (۲۰۰۰) مدیریت سود را به دو نوع بیان کرد:
۱- مدیریت سود فرصتطلبانه[۵۷] : یعنی مدیریت، سود را به صورتی دستکاری و گزارش میکند تا حداکثر منافع را برای خودش کسب کند.
۲- مدیریت سود کارآ (سودمند)[۵۸] : یعنی مدیریت، سود را با اطلاعات محرمانه و خصوصی که دارد اصلاح و بهبود و گزارش میکند تا حداکثر منافع را برای سهامداران داشته باشد .
برگز تیلر و دی چو[۵۹] (۱۹۹۷) و بالزِم و همکاران[۶۰] (۲۰۰۲) در پژوهشهایی جداگانه به شواهدی دست یافتند که بادید فرصتطلبانه سازگار است. از طرف دیگر سِبرمنی ام[۶۱] (۱۹۹۶)، گال، لانک و اسِرینی دی[۶۲] (۲۰۰۰) و کریشن[۶۳] (۲۰۰۳) در پژوهشهایی به این نتیجه رسیدند که رفتار اقلام تعهدی اختیاری(نمایندهای از مدیریت سود) با چشمانداز کارآ(سودمند) سازگار میباشد، زیرا اقلام تعهدی اختیاری ارتباط مثبت معنیداری با سودآوری آتی دارد.
هلی و پالپو[۶۴](۱۹۹۳) در جهت طرفداری از مدیریت سود فرصتطلبانه استدلالی دارند . برای مثال غیر هم جهت بودن مدیران و سهامداران را محرکی میدانند که مدیران از انعطافهای فراهمشده توسط اصول پذیرفتهشده حسابداری[۶۵]به صورت فرصتطلبانه استفاده میکنند. در نتیجه یک وضع غیرعادی در گزارش سود ایجاد میکند. بنابرین به طور کلی شواهد موجود در پژوهشها که نوع مدیریت سود فرصتطلبانه است یا کارآ تا حدودی مبهم میباشد.
پورنزد جیرپورن و دیگران[۶۶] (۲۰۰۸) برای تشخیص نوع مدیریت سود از تئوری نمایندگی بهره بردهاند و بیان میکنند که یک ارتباط معکوس بین هزینه نمایندگی و مدیریت سود وجود دارد و مدیران در شرکتهایی که هزینه نمایندگی کمتر میباشد، مدیریت سود بیشتری را انجام میدهند و در شرکتهایی که هزینه نمایندگی بیشتر است، مدیریت سود با درجه خیلی پایین انجام میگیرد.
مدیریت سود خوب در برابر مدیریت سود بد: در مدیریت سود «بد» که در اصل، همان مدیریت سود نامناسب است، تلاش میشود عملکرد عملیاتی واقعی شرکت با بهره گرفتن از ایجاد ثبتهای حسابداری مصنوعی یا تغییر برآوردها، از میزان معقول، مخفی بماند. برای مثال، هیئت اجرائیهی یک شرکت ممکن است تأثیرات یک حاشیه سود کم را با ثبت درآمدهای دوره بعد در این دوره یا کاهش هزینه های مطالبات سوخت شده، افزایش دهند. پنهان کردن روند عملیات واقعی با بهره گرفتن از تهاترهای حسابداری مصنوعی و افشا نشده از مصادیق مدیریت سود بد میباشد. که اغلب نیز امری غیرقانونی میباشد. به این دلیل وجود ذخایر مخفی، شناخت نادرست درآمد، قضاوتهای محافظهکارانه، بیش از حد یا کمتر از حد میباشد. در بدترین حالت، اینها به تقلب منجر میشود.
در مقابل، مدیریت سود «خوب» نیز وجود دارد. یک فعالیت عاقلانه و مناسب که بخشی از فرایند مدیریت عالی و اعاده ارزش سهامداران میباشد، از موارد مدیریت خوب سود به شمار می رود. مدیریت سود خوب از فرایند روزمره اداره یک شرکت با مدیریت عالی، محسوب میشود، که در طی آن مدیریت، بودجه معقول تعیین میکند، نتیجه ها و شرایط بازار را بررسی میکند، در برابر تمامی تهدیدات و فرصتهای غیرمنتظره واکنش مثبت نشان میدهد و تعهدات را در بیشتری یا تمامی موارد به انجام میرساند. یک شرکت نیاز به بودجهریزی، داشتن هدف، سازماندهی عملیات داخلی و ایجاد انگیزه در کارکنانش در کنار ایجاد یک سیستم بازخورد، جهت آگاهی سرمایهگذارانش دارد. رسیدن به نتیجه های باثبات و قابل پیشبینی و رسیدن به روند مثبت سود با بهره گرفتن از محرکهای طرحریزی و عملیاتی خوب، نه غیرقانونی است و نه غیراخلاقی. نشانهای از مهارتها و پیشرفت است که بازار در پی آن است و به آن پاداش میدهد.گاهی اوقات به این مدیریت سود«خوب» مدیریت سود«عملیاتی» گفته میشود (دجورج، ۱۹۹۹)[۶۷] که در آن مدیریت اقداماتی را در جهت تلاش برای ایجاد عملکرد مالی باثبات ( با بهره گرفتن از تصمیمات قابلقبول و داوطلبانه) انجام میدهد. برای مثال، مدیریت ممکن است فعالیت روزانه کارخانه را تا چند ساعت زودتر تعطیل کند و به کارگران بعدازظهر مرخصی دهد. این تصمیم به خاطر آن است که آنان به اهداف تولید به خوبی برسند یا به خاطر آن است که سطح موجودی تولیدشده به اندازه کافی بالا میباشد و نیازی به موجودی بیشتر نیست. یا این که به عکس کارگران را به دلیل نرسیدن به اهداف تولید، تنبیه میکند. تمامی این موارد اتفاق میافتد، تجارب چیزی جز تلاش در رسیدن به اهداف و رسیدن به رشد باثبات و قابلاتکا، در کنار عکسالعمل در مقابل رقبا و توسعه بازار نیست . یک مدیریت سود خوب، ممکن است تصمیمگیری کند که به اختیار در دورهای که درآمد عملیاتی پایین است، تعدادی از داراییها به فروش رود، شاید شرکت در حال بستن یک قرارداد خوب باشد که در دوره بعد درآمدزایی دارد و نشان دادن این سود در جهت لطمه وارد نکردن به اعتبار شرکت، مورد نیاز باشد ، در صورت بیان مناسب ، روند ایجادشده ، گمراهکننده نخواهد بود. برخی افراد باور دارند که چنین عملی، تصمیمگیری را خدشهدار میکند و کیفیت سود را کاهش میدهد ولی تصمیمگیری بر این پایه استوار است که آیا نتیجه های به دست آمده قابلاتکا است و آیا مبادلهها به گونهای مناسب بیان شده است یا خیر. از این رو میتوان نتیجه گرفت که مدیریت سود، بد نیست. در حقیقت مقولهای مورد پذیرش و مورد نیاز در درون و برون شرکت توسط تمامی صاحبان سود بازار سرمایه میباشد (نوروش و دیگران، ۱۳۸۴ ، ص۱۷۰).
۱-۵-۲هموارسازی سود[۶۸]
هموارسازی سود اقدام آگاهانهای است که مدیران به منظور کاهش نوسانات دورهای سود در چارچوب اصول و روشهای متداول حسابداری آن دست میزنند. هموارسازی سود هدف مشخصی دارد و آن ایجاد جریان باثباتی از رشد سود است. فرضیه هموارسازی سود برای اولین بار توسط هپ ورث[۶۹] در سال ۱۹۵۳ ارائه شد و بعداً توسط گوردن[۷۰] در سال ۱۹۶۴ توضیح داده شد. او چهار فرض زیر را پیشنهاد کرد:
۱- معیار مدیریت شرکت در انتخاب بین روشهای حسابداری به حداکثر رساندن مطلوبیت یا رفاه مدیریت است.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 09:02:00 ب.ظ ]
|