تحقیق دیگری در زمینه‌ی الگوهای شایستگی و سازگاری در بین نوجونان خانواده های استبدادی، اقتدار منطقی، مسامحه کار و افراطی در بین ۴۱۰۰ نوجوان ۱۸- ۱۴ ساله در ارتباط با چهار مجموعه از پیامدهای رفتاری شامل رشد روان‌شناختی، پیشرفت تحصیلی،‌ اضطراب درونی و مشکلات رفتاری توسط(لمبورن[۱۰۲] و همکاران، ۱۹۹۱) صورت پذیرفت.

نتایج تحقیق نشان داد نوجوانانی از خانواده های اقتداری بودند از شایستگی تحصیلی بالایی برخوردار بودند، در حالی که نوجوانی که والدین خود را به عنوان اقتداری مشخص کرده بودند، از نظر پیشرفت تحصیلی خیلی زیاد با نوجوانی که والدینشان را استبدادی توصیف کرده بودند تفاوت نداشتند. همچنین این دانش‌آموزان از نظر پیشرفت تحصیلی تفاوت قابل ملاحضه‌ای با گروهی که والدینشان را افراطی توصیف کرده بودند نیز نداشتند.

نوجوانانی که والدین خود را به عنوان استبدادی یا افراطی توصیف کرده بودند در تمام مقیاس‌ها نمراتشان گرایش به حد متوسط بین نمرات گروه‌‌‌‌‌های اقتداری و مسامحه کار داشت.

به طور کلی بیشترین اندازه تفاوت بین خانواده های اقتداری و مسامحه کار از نظر پیشرفت تحصیلی و سایر موارد به دست آمده یعنی نوجوانانی که از خانواده های اقتداری بودند در تمامی مقیاس‌های ذکر شده نمرات بالاتری به دست آوردند و نوجوانانی که از خانواده های افراطی بودند کمترین نمرات را به دست آوردند. نوجوانانی که از خانواده های استبدادی و مسامحه کار بودند آمیزه‌ای از صفات و ویژگی‌های مثبت و منفی را در خود داشتند.

۲-۳٫ بخش دوم

۲-۳-۱٫ پیشینه پژوهش:

در ذیل بخشی از پژوهش های که رابطه بین شیوه های فرزندپروری را با عملکرد تحصیلی نشان می‌دهند، ارائه شده است . در ضمن پژوهشی یافت نشد که رابطه بین درگیری والدین را با عملکرد تحصیلی را نشان دهد.

‌بر اساس نظریه بامریند(۱۹۹۱)،سبک های فرزند پروری به عنوان واسطه ی بین متغیرهای هنجاری آنان وجامعه پذیری فرزندان عمل می‌کند و با شایستگی های اجتماعی رابطه دارد.هم چنین (کوریدو،وارنر وایبرگ،[۱۰۳]۲۰۰۲) نشان دادند که سبک های فرزند پروری مقتدر با سازماندهی، پیشرفت تحصیلی و جهت گیری عقلانی در کودکان رابطه مثبت وجود داردهمچنین تحقیقات نشان داده است که نوجوانانی که والدین خودکامه دارند کمتر متکی به خود هستند ونمی توانند به تنهایی کاری انجام دهند یا از خود عقیده ای داشته باشند شاید ‌به این دلیل که به قدر کافی فرصت نداشته اند که عقاید خود را بیازمایند یا مستقلانه مسئولیت قبول کنند(آلدر ،۱۹۸۰و لوئیس[۱۰۴]،۱۹۸۲)در ضمن این نوجوانان اعتماد به نفس کمتر واستقلال وخلاقیت کمتری دارند ،ذهن کنجکاوی ندارند ،از لحاظ رشد اخلاقی کمتر رشد یافته اند و در برخورد با مشکلات روزمره عملی ،تحصیلی وذهنی انعطاف پذیری کمتری دارند (گونگرو وپیترسون ۱۹۸۴والدر۱۹۸۰[۱۰۵]) .

از طرفی دخالت خانواده در تعلیم وتربیت می‌تواند پیشرفت آموزشگاهی را پیش‌بینی کند .تحقیقاتی که در زمینه تعلیم وتربیت و در رابطه با تحول صورت پذیرفته است، نشان داده‌اند که نگرش، شیوه های تعاملی ورفتار والدین وارتباط آن ها با مدرسه با تحول اجتماعی کودک وعملکرد تحصیلی فرزندان رابطه وجود دارد.(کریستنسون وشریدان[۱۰۶]،۲۰۰۱به نقل از معتمدی ،۱۳۸۷).

در همین رابطه، فرلا[۱۰۷]، شیتن[۱۰۸] و والک[۱۰۹](۲۰۰۷) در مطالعه‎ای تأکید کردند که نسبت دادن موفقیت تحصیلی به عوامل کنترل پذیر، با پیامدهای شناختی، فراشناختی، انگیزشی و عاطفی مثبت و موفقیت تحصیلی همراه است. برای مثال، دانشجویانی که موفقیت تحصیلی را به کوشش (درونی) نسبت می‎دهند، مستعد هستند که احساس کارایی بیشتری ‌در مورد یادگیری داشته باشند .

عسگری و همکاران(۱۳۸۶)، به بررسی “رابطه بین شادکامی، خودشکوفایی، سلامت روان و عملکرد تحصیلی با دوگانگی جنسی در دانشجویان دختر و پسر واحد علوم و تحقیقات مرکز اهواز” پرداختند. نتایج نشان داد که بین عملکرد تحصیلی با دوگانگی جنسی، شادکامی با عملکرد تحصیلی، خودشکوفایی با عملکرد تحصیلی و سلامت روان با عملکرد تحصیلی رابطه‎ی معناداری وجود دار ند.

ازمیان عوامل اجتماعی ،برجسته ترین تاثیر را والدین ونظام خانواده بر هویت فرد وچگونگی شکل گیری آن ایفا می‌کنند.چنان که اکثر صاحب نظران تاثیر پذیری فرد از خانواده را غیر قابل انکار می دانند وخانواده را مهمترین نهاد در شکل گیری هویت فرزندان تلقی می‌کنند.در همین راستا آدامز[۱۱۰] (۱۹۸۵)‌به این نتیجه دست یافت که والدین می‌توانند رشد مثبت هویت را تسهیل کرده یا به تأخیر اندازند

. نتایج تحقیقات نشان می‌دهد که نقش فعالانه والدین در برنامه ریزی، آغاز، تداوم و نظارت بر همسالان با پیامدهای رشدی اجتماعی در شرایط فرهنگی مختلف ارتباط دارد. (مارث و دیگران ۱۹۹۸؛ برهمند ۱۳۸۱).

جاودان(۱۳۸۳) تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه‌ شیوه های فرزند‌پروری و خود ادراکی علل موفقیت تحصیلی دانش‌آموزان دختر و پسر دبیرستانیانجام داد بدین منظور تعداد ۷۶۳ دانش‌آموز (۴۰۱ دختر، ۳۶۲ پسر) از کلاس اول تا سوم دبیرستان به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای انتخاب و با پاسخ‌گویی به پرسشنامه‌ی محیط خانواده‌ شیفر (۱۹۶۵)، سبک تربیتی خود را نشان دادند وبا پاسخ به پرسشنامه‌ی خودادراکی علل موفقیت تحصیلی خیر (۱۳۶۹)، نگرش خود را نسبت وضعیت آموزشی خود ابراز کردند. تحقیقات پیشین نشان‌گر رابطه‌ بین شیوه های فرزندپروری و پیشرفت تحصیلی بود، اما ‌در مورد رابطه‌ سبک‌های تربیتی و خودادراکی علل موفقیت تحصیلی، تحقیقاتی صورت نگرفته بود. برای بررسی فرضیه اول تحقیق، از ماتریس ضریب همبستگی استفاده شد. نتایج نشان داد که بین سبک‌های تربیتی و خودادراکی علل موفقیت تحصیای رابطه وجود دارد. جهت آزمون فرضیه دوم تحقیق از آزمون تی برای گروه‌های مستقل استفاده شد، نتایج نشان داد که خودادراکی علل موفقیت (درونی و بیرونی) در دختران و پسران تفاوت معنی‌داری ندارد.برای بررسی فرضیه سوم، چهارم و پنجم تحقیق از تحلیل واریانس دوطرفه استفاده شد. نتایج حاصله نشان داد که محبت و کنترل به عنوان ابعاد شیوه های فرزندپروری بر خودادراکی علل موفقیت درونی تأثیرمعنی دار دارند. اما تأثیر تعاملی این‌دو بر خودادراکی علل موفقیت بیرونی معنادار نبود. و نیز جنسیت و تأثیر تعاملی محبت و جنسیت و تأثیر تعاملی جنسیت و کنترل بر خودادراکی علل موفقیت تحصیلی معنی دار نبود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...