الفاظ «حمد»، «مدح»، «ثناء» و «شکر» گرچه از نظر معنا به هم نزدیک است، ولی مرادف نیست و تفاوت دقیقی با یکدیگر دارد؛ چنان­که در زبان فارسی نیز واژه «سپاس» که معادل شکر است با واژه «ستایش» که معادل حمد است، فرق ظریفی دارد؛ گرچه مرادف پنداشته می‏شود[۲۶۰].
اجمالاً فرقی که می‌توان بین این سه گذاشت این است که ثناء مفهوم عام­تری از همه این‌هاست. در زبان عربی برای هر مدح و ستایشی می‌توان ثناء را به کار برد؛ خواه ممدوح عاقل باشد یا عاقل نباشد و خواه حیات داشته باشد یا جماد باشد، و نیز خواه برای کار اختیاری باشد یا غیر اختیاری، برای همه این­ها می توان از تعبیر ثناء استفاده کرد؛ اما حمد در جایی گفته می‌شود که کاری خوب از فاعلی با شعور و مختار صادر شود. خواه آن کار سودی به حال حمدکننده داشته باشد یا نداشته باشد؛ ولی شکر اخص از حمد است؛ یعنی ثنایی است که برای کسی که کار خوبی انجام بدهد و نتیجه آن کار خوب عاید ستایش‌گر شود، به­کار می‌رود[۲۶۱].

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲٫۱٫۳٫ استنادهای قرآنی حمد وثنا

حضرت فاطمه برای شروع بیانات خود می­فرمایند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ » که این فرمایش ایشان نظر بر این آیات شریفه دارد: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ[۲۶۲]، ونیز چنان­که در پی خواهد آمد آیاتی که در آن­ها عبارت «الْحَمْدُ لِلَّهِ» آمده نیز به­سبب عطای پاره­ای از نعمت­ها، خداوند متعال مورد در آن­ها مورد حمد وستایش قرار گرفته است. برای نمونه تعدادی از این آیات ذیلاً آورده می­ شود:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ…[۲۶۳]
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ…[۲۶۴]
…الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا… [۲۶۵]
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَنْزَلَ عَلى‏ عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً [۲۶۶]
…الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ[۲۶۷]
وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی فَضَّلَنا عَلى‏ کَثیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنین [۲۶۸]
… الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ…[۲۶۹]
… الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی صَدَقَنا وَعْدَهُ [۲۷۰]
در آیات قرآن کریم، کسانی را که از خدا و رسول او اطاعت کنند، و همچنین شماری از انبیاء الهی را در زمره نعمت­داده شدگان معرفی کرده ­اند:
وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ [۲۷۱]
أُولئِکَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّهِ آدَمَ[۲۷۲] …
لفظ ثنا و مشتقات آن به معنایی که ذکر شد در قرآن کریم نیامده است. عبارت «یَثْنُونَ[۲۷۳]»، «یَسْتَثْنُون[۲۷۴]»، «مثنى» و… هم که از ریشه (ث ن ی) در قرآن کریم آمده­اند از نظر معنایی با ثنا ترادف وتشابهی ندارند.

۳٫۱٫۳٫ نعمت­های فراگیر الهی

«مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَاوَ تَمَامِ مِنَنٍ أَوْلَاهَا»
حضرت زهرا خطبه را با حمد خدا به انعام، وشکر به الهام، وثنای او به خاطر تقدیمش آغاز می­ کنند و به دنبال آن از عموم نعمات سخن می­گویند که خداوند متعال آغازگر وپدید آورنده آن نعمات بوده است.
دسته­ای از نعمت­های خداوند، نعمت­هایی است که ابتدا متنعم شرایط پذیرش آن­را پیدا می‌کند بعد خدا آن نعمت را به او عطا می‌کند؛ ولی بعضی از نعمت­هاست که خداوند قبل از این‌که متنعم لیاقت درک آن­را پیدا کند آن نعمت را می‌آفریند.
در تفاوت نعمت­هاى عمومى و خصوصى چنین بیان شده است: که در نعمت­ها و رحمت­هاى خصوصى لازم است که سابقه و مقتضى و زمینه‏اى موجود باشد، مانند: توفیق دادن به­ امور خیر، و آماده کردن وسائل عبادت، و امثال این­موارد.
ولى در نعمت­هاى عمومى لازم است که وجود آن­ها پیش از وجود افراد باشد، تا افراد پس از پیدایش از آن­ها استفاده کنند، مانند: آب و هوا، اشجار، آفتاب و حیوانات، که زندگى انسان­ها متوقف به­ موجود بودن و حاضر شدن آن­هاست[۲۷۵].
در این فراز حضرت به ­جای این‌که خود نعمت­ها را ذکر کنند و آن­ها را به­ این‌که همگانی هستند توصیف کنند، ابتدا بر همین عمومیت نعمت­ها تکیه می‌کنند و می‌فرمایند: «مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا».
این جمله از خطبه شریفه به دو نکته اشاره دارد:
نعمات الهی بر دو قسم هستند؛ یک قسم نعمت­هایی است که بنده از خداوند تقاضا می‏کند و خداوند عنایت می‏کند، این نعمت مسبوق به درخواست است. و قسم دیگرمسبوق نیست و بدون درخواست بنده، به او عطا می‌شود.

    1. قسم دیگر نعمت­ها، نعمت­های عمومی هستند که بدون درخواست عنایت می‏شود و شامل همه موجودات می‌شود؛ و حضرت زهرا در این فراز از خطبه اشاره به این نوع نعمت دارند[۲۷۶].

آیت الله حسینی زنجانی در شرح این فراز از خطبه درباره نعمت­های عمومی چنین می­نویسند:
« مراد از نعمت های عمومی، عبارت از نعمت­هایی است که آن­ها قائم به ­یک فرد نیست و استفاده از آن عمومی است، مانند: نعمت هوا، آب، آفتاب، باران و مانند این­ها که شامل همه موجودات می­گردد. بنابراین نعمت های عام در برابر نعمت هایی است که مخصوص افراد است، مانند نعمت بینائی و شنوائی و عقل. و نیز می­توان گفت مراد از نعمت های عمومی نعمت­های مزبور و نعمت­هایی است که قائم به­فرد می­ شود اما به­اعتبار این­که به­ اکثریت بشر داده شده و محرومان از آن در اقلیت­اند.
مراد از ابتدایی بودن نعمت­ها آن نیست که در مقابلِ عوض و از راه استحقاق باشد چنان­که از عبارت دعا فهمیده می­ شود: « یَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ‏ اسْتِحْقَاقِهَا[۲۷۷]: ای ابتداء کننده به نعمت­ها قبل از استحقاق آن­ها» بنابراین نعمت­های خدای مهربان چنین نیست که چون شخص استحقاق داشته باشد؛ و لازمه ی استحقاق، عطای نعمت الهی بوده و نعمت در مرتبه بعد از استحقاق باشد. زیرا داشتن حق در موردی صحیح است که شخص از ناحیه خود چیزی را دارا باشد و آن­را به­ رایگان و یا در برابر عوض به کسی بدهد. در چنین موردی حقی برای دهنده ثابت است[۲۷۸]
«وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا وَ تَمَامِ مِنَنٍ أَوْلَاهَا»
این جمله عطف به جمله قبلی است، یعنی: «ثناء و ستایش خدای را به آن­چه پیش فرستاده است، از عموم نعمت­هایی که ابتداء به بندگانش تفضل فرموده و فراوانی نعمت­هایی که اعطا کرده است.
در جمله «و سبوغ آلاء اسداها» به نعمت­های سازگار و هماهنگ باهم که برای رفاه و آسایش و آرامش آدمی و سایر موجودات آفریده شده ­اند، اشاره شده و ذهن و دل مخاطب را متوجه همگونی نعمت­ها با
یکدیگر و با نیازهای انسان می­نماید[۲۷۹]. لذا «سبوغ آلاء اسداها» همان بهره­مندی و استفاده از همه نعمات است که سراسر هستی راپوشانده است.
حضرت صدیقه طاهره دراین فراز به ­یکی از حقایق قرآنی اشاره می­فرمایند: فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى‏ مِنْ فُطُورٍ ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسیرٌ[۲۸۰]
که بیان می­ کند همه موجودات جهان آفرینش در کمال ارتباط و بستگی به ­همدیگر هستند که همان مفهوم واقعی (سبوغ: نه کم و نه زیاد) می­باشد.
لذا دراین فراز صدیقه طاهره رسایی نعمت­های الهی را که موزون و به اندازه احتیاجات است به نظر آورده و در برابر آن­ها ستایش و ثنا می­نماید[۲۸۱].
در معنای اولاها گفته­اند: «أولاها:أی تابعها باعطاء نعمه بعد اخرى بلا فصل[۲۸۲]» بخشیدن پی درپی نعمت یکی پس از دیگری و بلافصل[۲۸۳].
حضرت زهرا اول واژه «نعم»، سپس واژه «آلاء» و بعد واژه «منن» را به­کار برده‌اند؛ یعنی واژه‌های بعدی به ترتیب بار معنایی بیشتری دارند. این از مراتب فصاحت کلام است که وقتی چند واژه مشابه را به کار می‌برند، تدریجاً از ضعیف به قوی سیر کنند. اعطای نعمت هم باز با واژه‌های مختلفی بیان شده است و این نشان می‌دهد که آن کسی که این واژه‌ها را به کار گرفته تسلط بالایی بر کلام، لغات و ترکیبات داشته است[۲۸۴].

۴٫۱٫۳٫ استنادهای قرآنی تعمیم نعمت­ها

«مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا»
این فراز از خطبه حضرت زهرا، به آیاتی از قرآن کریم که از نعمت­های عمومی - که بدون
درخواست عنایت می‏شود و شامل همه موجودات می‌شود- خداوند متعال سخن گفته­اند، تلمیح دارد.
آیات شریفه­ای که در ذیل می­آیند از این دسته­اند:
وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ[۲۸۵] ..
از جمله نعمت­های عمومی خداوند که در آیات قرآنی بدان­ها اشاره شده است، به این موارد می­توان اشاره کرد:
رزق عمومی: بعضی از افاضات خدای سبحان همه را (بخواهند یا نخواهند) فرامی‌گیرد؛ مانند رزق عمومی که حیوانات نیز از آن بهره‌مندند[۲۸۶] : وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها[۲۸۷]
هدایت عمومی و فراگیر:
اشیاء به­وسیله هدایت عمومى الهى به سوى هدف و اجل­هاى خود سوق داده مى‏شوند و هیچ موجودى از تحت این قانون کلى خارج نیست، و خداى تعالى این هدایت را براى هر موجودى حقى بر عهده خود دانسته و او خلف وعده نمى‏کند، هم­چنان که فرمود: إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى[۲۸۸]‏ همچنین براساس این آیه شریفه خداوند نوع بشر را به سوى کمال حقیقی­اش هدایت نمود، زیرا به حکم آیه قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى[۲۸۹] یکى از شئون خدایى خدا این است که هر چیزى را به آن نقطه‏اى که خلقتش را تمام مى‏کند هدایت نماید، و یکى از چیزهایى که خلقت آدمى با آن تمام مى‏شود، و اگر نباشد خلقتش ناقص مى‏ماند، این است که در دنیا و آخرت به سوى کمال وجودش هدایت شود. آیه شریفهوَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبیلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعینَ[۲۹۰] نیز بر هدایت عمومی دلالت می­ کند.
ومقصود از این که «برخداست قصد سبیل»، این­ است که بر خدا واجب است که سبیل قاصد و راه مستقیم را براى بندگانش معین کند، تا آن راه، ایشان را به سعادت و فلاح بکشاند، و چون حاکمى غیر از خدا نیست که او را محکوم به این واجب کند، پس او خودش بر خود واجب کرده است که راهى براى بندگان خود قرار دهد و ایشان را به­سوى خود هدایت کند، هم­چنان که قرار داده است[۲۹۱].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...