– مدیریت ریسک

مدیران تصمیم گیری بانک برای بسیاری از تصمیم گری ها نیاز دارند بدانند که آیا مشتریان بانک ها قابل اطمینان هستند یا خیر.اگر آن ها اطلاعات کاملی ‌در مورد مشتریان خود نداشته باشند، ارائه کارت های اعتباری به مشتریان جدید، گسترش اعتبار مشتریان کنونی و تصویب وامها، تصمیمات دارای ریسک برای بانک هستند (نبوی چاشمی ‌و محمودی؛ ۱۳۸۹).

بیشتر ابزارهای هوش تجاری برای ارتقاء مدیریت ریسک استفاده شده و ابزارهای مدیریت ریسک از رویکرد های هوش تجاری بهره جسته اند.Dash Wu,Chen,Olson; 2013)).

– مدیریت اعتبار

سیستم های هوش تجاری بر اساس رده و نوع مشتری الگوهای پیشروی به سمت مشکلات اعتباری را پیدا می‌کنند و از این طریق به مشتریان جهت اجتناب از مشکلات اعتباری و مدیریت باقی مانده اعتبار هشدار می‌دهند.علاوه بر این ابزارهای هوش تجاری اسناد ااعتباری بانک ها را بررسی می نمایند و اتلاف اعتبار را کاهش می‌دهند (محقر و دیگران;۱۳۸۷).

– تشخیص تقلب

یکی دیگر از حوزه های مهم در صنعت بانکداری که داده کاوی می‌تواند در آن مؤثر باشد تشخیص تقلب است.

s assessment system، Fraud flacon یکی از سیستم هایی که در تشخیص تقلب مؤثر بوده، این سیستم توسط بسیاری از بانک های صادر کننده کارت اعتباری به کار گرفته شده است.مثلاً این سیستم در آمریکا با بهره گرفتن از داده کاوی ۸۰٪ تراکنش های کارت های اعتباری صادر شده را بررسی ‌کرده‌است.به کمک هوش تجاری ما می‌توانیم تقلب را در حجم عظیمی ازداده ها کشف و ردیابی کنیم ما باید ابتدا اطلاعات را از حوزه های مختلف گردآوری کرده سپس استراتژی کشف تقلب را توسط متخصصان طراحی کنیم با انجام این استراتژی و استمرار در توجه به آن مدتی را طراحی خواهیم کرد که به عنوان مخزن داده از استراتژی ما حمایت می‌کند (نبوی چاشمی ‌و محمودی؛ ۱۳۸۹).

– تحلیل سود بخشی مشتریان

سیستم های هوش تجاری می‌تواند سودبخشی کلی هر مشتری را در زمان حال و در دراز مدت تعیین نمایند و مبنایی را برای فروش پر منفعت تر پیشنهاد می نمایند.علاوه بر این فروش را برای مشتریان پرسود بیشینه مکی کند و هزینه هارا برای مشتریان کم سود کاهش می‌دهند.از این گذشته روش هایی را جهت بیشینه نمودن سود و محصولات و سرویس ها ی جدید فراهم می‌سازد.(محقر ودیگران؛۱۳۸۹)

– به دست آوردن و حفظ مشتری

هوش تجاری علاوه بر کمک به بانک ها برای به دست آوردن مشتریان جدید، به حفظ مشتریان جدید نیز کمک می‌کند.کسب و حفظ مشتری برای هر صنعتی یک عامل اساسی است.امروزه مشتریان برای انتخاب بانکی به منظور انجام فعالیت های اقتصادی خود، گزینه ای متعددی دارند در صورتی که مسئولین نتوانند توجه کامل مشتریان را جلب کنند، مشتری به راحتی می‌تواند بانکی را پیدا کند که توقعاتش را برآورده سازد (نبوی چاشمی و محمودی ; ۱۳۸۹).

۲-۱-۷) اثر بخشی هوش تجاری

هوش تجاری به فرایند تبدیل داده های خام به اطلاعات تجاری و مدیریتی اطلاق می ‌گردد که به تصمیم گیرندگان سازمان کمک می‌کند تا تصمیمات خود را بهتر و سریعتر گرفته و بر اساس اطلاعات صحیح، عمل نمایند.داده ها با ورود به سیستم هوش تجاری، مورد پردازش قرار گرفته و تبدیل به دانش می‌شوند، سپس دانش به دست آمده مورد تحلیل قرار گرفته و از نتایج تحلیلی آن، مدیران در تصمیم گیری خود بهره گرفته و اقداماتی را جهت بهبود عملکرد سازمان انجام می‌دهند.

اثربخشی سیستم هوش تجاری نشان می‌دهد که این سیستم به اهداف مور د نظر خود دست یافته و نیازهای اطلاعاتی سازمان را برآورده می‌کند.اثربخشی هوش تجاری حاصل مقایسه نتایج حاصل شده با اهداف از پیش تعیین شده هوش تجاری در سازمان است ( Cheng; 2009).

۲-۱-۸) ارزیابی هوش تجاری

اندازه گیری عملکرد هوش تجاری عرصه تحقیقاتی فعالی است که سالانه تعداد زیادی از آثار تحقیقاتی منتشر شده را به خود اختصاص می‌دهد.اکثر نویسندگان در حیطه ارزیابی عملکرد هوش تجاری، آن را به عنوان یک مسئله پیچیده قلمداد می‌کنند.چراکه برای ارزیابی عملکرد، یک سیستم باید از نقطه نظرات مختلف مورد بررسی قرار گیرد.شیوه سنتی اندازه گیری عملکرد صرفا اندازه گیری مالی را مورد بررسی قرار می‌دهد که امروزه به دلیل اینکه بسیاری از مسائل را نادیده می‌گیرد مورد انتقاد است.در دیدگاه سنتی، مهمترین هدف ارزیابی، قضاوت و یادآوری عملکرد می‌باشد در حالی که در دیدگاه نوین، فلسفه ارزیابی بر رشد و توسعه و بهبود ظرفیت ارزیابی شونده متمرکز شده است.رویکرد نوین، آموزش، رشد و توسعه ظرفیت های ارزیابی شونده، بهبود و بهسازی افراد و سازمان و عملکرد آن، ارائه خدمات مشاوره ای و مشارکت عمومی ذینفعان، ایجاد انگیزش ومسئولیت پذیری برای بهبود کیفیت و بهینه سازی فعالیت ها و عملیات را هدف قرار داده و مبنای آن را شناسایی نقاط ضعف و قوت و تعالی سازمانی تشکیل می‌دهد ( حقیقت منفرد و رضایی ؛۱۳۹۰).

ارزیابی هوش کسب و کار دو هدف کلی را دنبال می‌کند.اولین و معمول ترین هدف اندازه گیری هوش کسب و کار اثبات ارزش آن جهت سرمایه گذاری می‌باشد.در واقع مدیران و مدیران ارشد با توجه به اینکه انتخاب و استفاده از هوش کسب و کار یک رویکرد نوین می‌باشد، نیاز دارند با ارزیابی به منطقی و صحیح بودن انتخاب خود پی ببرند کمک به فرایند توسعه هوش کسب و کار و اطمینان از این موضوع که محصولات هوش کسب و کار نیازمند ی ها و مقتضیات واقعی سازمان و کاربران را تأمین می کند، علت و هدف دوم اندازه گیری و ارزیابی هوش کسب و کار را تشکیل می‌دهد.برای پاسخ به سؤال چگونگی اندازه گیری هوش کسب و کار، می بایست ابتدا ‌به این سؤال پاسخ داد که منظور از ارزش مورد اندازه گیری چیست و این ارزش برای چه کسی مطرح است.ممکن است برخی ارزش هوش کسب و کار را در مزایای کلی برای سازمان بدانند و گاه این ارزش را در رضایت تصمیم گیرنده جستجو نمایند(۲۰۱۰ ؛ Hribar).

اندازه گیری عملکرد می‌تواند برای شناسایی عواملی که باید اندازه گیری شود و در عین حال تعریف اجزای مورد استفاده برای تعیین عملکرد مورد استفاده قرار گیرد.مبانی اصلی اندازه گیری عملکرد معمولادر چهارچوب های مختلف اندازه گیری مشابه است.معیارهای اندازه گیری عملکرد بر اساس دیدگاه کلی و استراتژی سازمان انتخاب می‌شوند( حقیقت منفرد و رضایی؛۱۳۹۰).

ارزیابی ارزش یک هوش کسب و کار دو جنبه اصلی را می بایست پوشش دهد که عبارتند:

۱- هزینه های به کارگیری هوش کسب و کار چه مقدار است؟

۲- به کارگیری هوش کسب و کار چه مزایایی دارد؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...