بتی و ریتر[۱۴] (۱۹۹۸) نشان دادند که عامل اصلی بازده کوتاه مدت ipo به ابهام آتی در خصوص ارزش آتی سهم عرضه شده نسبت داده میشود. با فرض ثابت بودن سایر عوامل عرضههایی که بیشتر در معرض عدم تقارن اطلاعات دارند، بازده کوتاه مدت بیشتری خواهند داشت (باقرزاده، نیکبخت و نوروش ۱۳۹۰، ۸۳).

    1. فرضیه علامت دهی[۱۵]

بر اساس این تئوری شرکت منتشر کننده سهام جدید، بواسطه ارزشگذاری زیرقیمت، به خریداران علامت مثبتی درمورد بالا بودن بازده روز اول سهام مزبور داده و از این راه، به عنوان یک استراتژی جهت فائق آمدن بر عدم تقارن اطلاعاتی میان شرکت انتشار دهنده سهام جدید و سرمایه گذاران استفاده مینمایند (حق بین ۱۳۸۷، ۳۴).

    1. فرضیه اجتناب از دعاوی حقوقی[۱۶]

طبق این تئوری در واقع سرمایه گذاران بابت عرضه عمومی اولیه گران قیمت گذاری شده می توانند علیه شرکت تامین سرمایه و اعضای هیات مدیره شرکت ناشر به دلیل انتشار اطلاعات گمراه کننده یا ناقص در آگهی پذیره نویسی اقامه دعوی کنند. این فرضیه ابتدا توسط تینیک[۱۷] مطرح شد (عباسی و بالاورد ۱۳۸۸ ۲۰۱).

    1. فرضیه افزایش حبابی قیمت

این تئوری افزایش بازده سهام اولیه پس از ورود به بازار را نتیجه فاصله بین عرضه و تقاضا برای سهام اولیه میداند (یعقوب نژاد و تاجیک نیا ۱۳۸۹، ۶۱).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    1. فرضیه ریسک گریزی شرکت تامین سرمایه

این فرضیه ادعا میکند موسسات تضمین فروش به منظور کاهش ریسک و هزینه های خود، سهام جدید را ارزان قیمتگذاری کنند. ارزان قیمت گذاری یک شیوه ی کاهش احتمال عدم موفقیت در فروش سهام و کاهش زیانهای ناشی از آن است (عباسی و بالاورد ۱۳۸۸، ۲۰۱).

    1. فرضیه اعتبار و شهرت شرکت تامین سرمایه [۱۸]

بر اساس این فرضیه انتخاب یک شرکت تامین سرمایه معتبر بجای یک شرکت بدون شهرت، میتواند روی قیمتگذاری سهام جدید تاثیر زیادی داشته باشد، زیرا در صورت داشتن شهرت و اعتبار باعث افشای اطلاعات درمورد شرکت می شود و اینکه سرمایه گذاران از اعتبار بالای شرکت مطلع گردیده، نتیجتا سهام آن را به قیمت بالاتر میتوان عرضه نمود (عباسی و بالاورد ۱۳۸۸، ۲۰۱).

    1. بر اساس این فرضیه بعنوان آخرین فرضیهای که درمورد ارزشگذاری زیر قیمت ارائه گردیده، بسیاری از شرکتهای اینترنتی از مفهومم ارزشگذاری زیر قیمت در جهت جلب توجه رسانه ها استفاده مینمایند. لذا بخشی از زیانهایی را که از این طریق ایجاد می شود بعنوان بخشی از هزینه های بازاریابی شرکت محسوب مینماید (حق بین ۱۳۸۷، ۳۷).

۲-۱۷-پیشینه تحقیقات
۲-۱۷-۱پیشینه تحقیقات خارجی
آگاروال و ریولی (۱۹۹۰) دلیل عرضه های عمومی اولیه را علایق زودگذر سرمایهگذاران ارتباط میدهند. آنها معتقدند که سرمایهگذاران به صورت غیر عاقلانه نسبت به سهامی که تازه وارد بورس شده است دید خوبی دارند و این باعث می شود تا قیمت سهام به صورت موقت افزایش پیدا کند اما زمانی که آگاهی و اطلاعات سرمایه گذاران افزایش یابد قیمت سهام نیز در بلند مدت کاهش یافته و به قیمت واقعی خود نزدیک میشود.
جیانگ و کیم (۲۰۰۰) به بررسی اثرات عدم تقارن بین مدیران و سهامداران در رابطه با سودآوری از نظر مقدار و زمان در شرکتهای ژاپنی می پردازند . بر اساس نتایج تحقیق آنان ، هر میزان سطح مالکیت نهادی در شرکت ها افزایش می یابد عدم تقارن اطلاعات کمتری بین مدیران شرکت و سایر اشخاص مرتبط در بازار سرمایه وجود خواهد داشت.
رابرت و میشاییل (۲۰۰۰) به این موضوع پرداختند که آیا مزایای عرضه عمومی اولیه ارزش شرکت را افزایش میدهد؟ این مقاله روی ۲ نظریه تمرکز می کند:
۱)هزینه های نمایندگی به واسطه کاهش ارزش شرکت افزایش می یابد.
۲)شرکتها عموما هزینه های نمایندگی را به واسطه افزایش ارزش شرکت به حداقل کاهش میدهند. آنها به این نتیجه رسیدند که که این ۲ نظریه نمی توانند به راحتی وجود داشته باشند به واسطه مقرراتی که در عرضه های عمومی اولیه رایج است.
ایگور و کیت (۲۰۰۱) نقشها و وظایف حاکمیت شرکتی و واکنش بورس اوراق بهادار را مورد بررسی قرار دادند، آنها با یک تحقیق از نخستین عرضه های عمومی اولیه در سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۰ به این نتیجه رسیدند که بین هزینه های نمایندگی از یک طرف و شاخص های هیات رییسه، ساختار هیات مدیره، مالکیت سهام و عملکرد کوتاه مدت شرکتها از سوی دیگر در نمونه هایی از عرضه های عومی اولیه پیوندهای مخفی وجود دارد.
ساختار هیات مدیره و مالکیت ممکن است به صورت استراتژیک در عرضه عمومی اولیه مورد استفاده قرار گیرد تا هزینه های نمایندگی را بالقوه کاهش دهد ،در نتیجه تنوع هیات مدیره و مالکیت هر سهم با عملکرد بهتر عرضه های عمومی اولیه در دوره های ارزش گذاری زیر قیمت ارتباط برقرار می کند.
برنارد بلک (۲۰۰۱) در تحقیق خود در کشور روسیه رابطه بین حاکمیت شرکتی و عملکرد شرکتها پرداخت. او با بهره گرفتن از رگرسیون و سری های زمانی به این نتیجه رسید که بین اندازه هیات مدیره و ارزش بازار سهام رابطه محکم برقرار است.
درابتز و دیگران (۲۰۰۳) در تحقیقی در بازار بورس سوییس به بررسی ارزشگذاری زیر قیمت پرداختند، آنان به این نتیجه رسیدند که در اغلب عرضه های عمومی اولیه سهام شرکتها ارزان قیمت گذاری میشوند و این نتایج فرضیه های ریسک آتی، علامت دهی و ادواری بودن بازار را در توجیه پدیده ارزشگذاری زیر قیمت بیان می نمود.
استوارت و دیگران (۲۰۰۳) به بررسی حاکمیت شرکتی و عناصر آن از جمله هیات مدیره، آییننامهها و قوانین مربوط به آن می پردازد.آنها اینگونه توضیح می دهند که فاکتورهایی در خصوص شرکتها وجود دارد که میتوان از طریق آنها حاکمیت شرکتی را بهتر توضیح داد از جمله: فرصتهای سرمایه گذاری در صنعت، تولید انحصاری، محیط رقابتی، فضای اطلاعاتی و قدرت نفوذ.
عبداله (۲۰۰۴) نقش ساختار مدیریت شرکت بعنوان ابزار راهبری شرکتی را بر عملکرد شرکت مورد بررسی قرار داد. وی با انتخاب نمونه ای شامل شرکت های بورس کشور مالزی برای دوره زمانی ۱۹۹۴-۱۹۹۴ به این نتیجه رسیدند که عموما بین استقلال هیات مدیره و ترکیب مدیریت با عملکرد شرکت رابطه قوی و معناداری وجود ندارد.
جاسونگ باک و همکاران (۲۰۰۴) به بررسی حاکمیت شرکتی و ارزش شرکت پرداختند و به این نتیجه رسیدند که مدیران لایقتر موجب حاکمیت شرکتی بهتری میشوند و توجه آنان به ذینفعان بیشتر میشود. آنان همچنین بین بازده سهامداران بعنوان یکی از پارامترهای حاکمیت شرکتی رابطه مثبتی پیدا کردند.
برون و کیلر (۲۰۰۴) در تحقیق خود در بررسی رابطه بین مدیران غیرموظف و عملکرد، به این نتیجه رسیدند که بین نسبت مدیران غیرموظف و عملکرد رابطه مثبتی وجود دارد.
دئوزویک و دیگران (۲۰۰۵) پدیده ارزش گذاری زیر قیمت را در بازار بورس هلند بررسی کردند، آنان به این نتیجه رسیدند که در سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۱ میانگین ارزش گذاری زیر قیمت تقریبا ۱۷/۶ در صد بود و آنکه بین عملکرد بلند مدت سهام جدید و میانگین عملکرد بازار تفاوت معناداری مشاهده نشد.
در کل این نتایج نشان داد که ارزش گذاری زیر قیمت در بازار بورس کشور هلند در دوره داغ بازار بیشتر از دوره سرد بازار است.
میشل و ویلیام (۲۰۰۶) به این موضوع می پردازند که تغییرات عرضه های عمومی اولیه در سرتاسر دوره ها دارای نوساناتی است و در طول بازارهای عرضه عمومی اولیه داغ بسیار وسیعتر است. در میان شرکتهایی که قیمت مشکلتر تخمین زده میشود و یا عدم تقارن اطلاعاتی بیشتر است مشکلات عرضه های عمومی اولیه بیشتر خواهد بود.آنها عرضه های عمومی اولیه را کاهش ارزش گذاری قیمت نسبت به قیمت معمول تعریف نمودند.
لاری و مارتین (۲۰۰۷) ارزش گذاری زیر قیمت و عملکرد بلند مدت بازار را بررسی میکنند و همچنین ساختار حاکمیت شرکتی را که نقش مهمی را در عرضه های عمومی اولیه بازی میکنند مانند ساختار مالکیت و مدیران بیرونی. شرکتهای بزرگتر به صورت قابل اتکاتر توسط بازار های عرضه عمومی مورد ارزیابی قرار می گیرند و این به افزایش عملکرد بلند مدت کمک خواهد نمود.
لفرت (۲۰۰۷) با بهره گرفتن از از اطلاعات ۴ سال برای تعداد ۱۶۰ شرکت به این نتیجه رسید که افزایش در تعداد اعضای غیر موظف هیات مدیره باعث افزایش ارزش شرکت میشود. زمانی که نسبت اعضای غیر موظف و اعضای حرفه ای به طور جداگانه مورد بررسی قرار میگیرند فقط نسبت اعضای غیر موظف هیات مدیره است که ارزش شرکت را تحت تاثیر قرار می دهد.
لارکر و دیگران (۲۰۰۷) با انتخاب نمونهای شامل ۲۱۰۶ شرکت آمریکایی و بررسی رابطه معیارهای حسابداری و اقتصادی ارزیابی عملکرد و کیفیت نظام راهبردی شرکت پرداختند. آنها ۳۹ معیار مختلف شامل ویژگیهای هیات مدیره، ساختار مالکیت، سهامداران سازمانی، پاداش مدیر عامل و غیره را برای بررسی سیستم حاکمیت شرکتی مورد توجه قرار دادند. نتایج تحقیق آنان نشان می دهد که سیستم حاکمیت شرکتی دارای ابعاد متفاوتی است که منجر به رسیدن به نتایج متفاوت در خصوص حاکمیت شرکتی میشود.
روث و دیگران (۲۰۰۸) یک رویکرد سازماندهی شده برای حاکمیت شرکتی را مورد بررسی قرار دادندبیش از همه این تحقیق روی پیوند جامع بین اعمال حاکمیت شرکتی (ساختار هیات مدیره، اعتقادات و فرضیات سهامداران) تمرکز می کنند. این ۳ دسته از عوامل سازماندهی شده در تجزیه و تحلیل تاثیرات حاکمیت شرکتی در محیطهای سازماندهی شده گوناگون موثر و مفید هستند.
گری و دیگران (۲۰۰۹) به بررسی موسسان، سرمایه گذاران و ارزش گذاری زیر قیمت در عرضه عمومی اولیه پرداختند.یکی از مهمترین رویدادها در دوران حیات یک شرکت زمانی است که آن شرکت عرضه عمومی اولیه را تجربه می کند. تئوری علامت دهی با تحقیقات روی نقش عدم تقارن در قیمت گذاری عرضه های عمومی اولیه ۲ نوع متمایز از تضاد و مغایرت در زمان عرضه عمومی اولیه را آزمایش میکند: انتخاب ناسازگار و خطر اخلاقی. نتایج تجربی نشان می دهد یک ارتباط سازمان یافته بین رعایت حقوق و عدالت با ارزش گذاری زیر قیمت وجود دارد.
سلیم و سامر (۲۰۱۱) حقوق سهامداران و اثر ارزش گذاری زیر قیمت را در عرضه های عمومی اولیه مورد بررسی قرار دادند. آنها در تحقیق خود بیان میدارند که سیاستمداران بایستی حمایت از حقوق سهامداران را به عنوان یک موضوع جهانی در نظر داشته باشند. این مقاله در پی نشان دادن رابطه ای مکمل بین حمایت حقوق سهامداران و استقلال هیات مدیره از یک سو با تنزیل و کاهش ارزش گذاری زیر قیمت در سوی دیگر می باشد.
کلوس (۲۰۱۱) حاکمیت شرکتی را در بعد قانون بررسی میکند. با یک تجزیه و تحلیل مقایسهای بر اساس تحقیقاتی از ۳۳ کشورو همچنین عطف به ادبیات اقتصادی کشورها نشان میدهد حاکمیت شرکتی در هر شرکت حامیان مختلفی از جمله هیات مدیره، سهامداران و حتی سرپرستان و کارگران دارد که در سطوح بالایی از رعایت حاکمیت با یکدیگر هماهنگ ظاهر میشوند، هرچند بازهم اختلافاتی باقی خواهد ماند. این که سیستم حاکمیت شرکتی توسط چه شرکتهایی نظارت و کنترل میشود به مشکلی کلیدی تبدیل گردیده برای وضع قانون و انجمنهای علمی در تمام ایالات صنعتی جدید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...