این پروسه مانند شکل زیر به صورت اراده – تلاش – حرکت دنبال می­ شود.

اراده

  • تلاش

حرکات بدنی

فرایند بازخورد

فرایند روانشناختی

فرایند فیزیولوژیکی

شکل ۲-۱: فرایند حرکت از دیدگاه دوسا

تلاش + اراده = احساس تلاش

تلاش + حرکت = احساس حرکت

در این روش تمرینات به صورت فرد به فرد[۶۲] بین مراجع و درمانگر صورت ‌می‌گیرد. درمانگر الگوی مناسبی از حرکات بدنی را به مراجع ارائه داده و مراجع با تلاش هدفدار خود سعی بر انجام آن حرکت می­ کند و عملاً حرکت را تجربه می­ نماید. بدین ترتیب نه تنها ذهن مراجع فعال می­ شود، بلکه حس همکاری نیز در او برانگیخته شده و ارتباطات انسانی­اش تقویت می­گردد. لذا در روش دوسا، تکنیک­ها فعالیت­های کمکی هستند که به مراجع کمک ‌می‌کنند تا تجربه جدید از حرکت بدن داشته باشد (موریساکی، ۲۰۰۵).

با تجربه جدید دوسا، چشم مراجع به دنیای جدیدی باز می­ شود که خود، دریچه­ای است به­سوی خودباوری و اعتماد به نفس. روش درمانی دوسا، به منظور حذف تنش عضلانی شدید و نامناسب که الگوی ارائه شده برای حرکت بدنی را مختل می­ کند، شروع شد. آموزش آرمیدگی بر اساس قانون ” کنترل عملیات خود[۶۳]” توسط آرمیدگی تدریجی جاکوبسن صورت گرفته که در ابتدا با هیپنوز و سپس بدون آن و به مدت ده سال (۱۹۲۵ – ۱۹۳۴) به کار برده شده است. بر اثر کاهش چنین تلاش­ های عضلانی نامناسبی و به واسطه برنامه ­های درمانی، بسیاری از مراجعین بدون سختی زیاد قادر به حرکت راحت­تر و موفق­تر خود با اراده خود بودند. اما از آن­جائی که برخی از مراجعین دیگر در اثر آموزش آرمیدگی دارای چنین تجربه­ای از بدن خود نبودند لذا نیاز به یک روش درمان جدید احساس شد. ‌بنابرین‏ در دوسا– هو درمانگر از مراجع می­خواهد تا بکوشد عضلاتش را آرام کند (خودآرمیدگی[۶۴]) و یا خودش بدنش را حرکت دهد. در روش دوسا یک فرایند بسیار ضروری وجود دارد که در آن بیمار سعی در شناسایی حرکات ارادی بدن خویش دارد. او باید در آن واحد بر درمان و کنترل دو نوع اطلاعات تلقین شده بپردازد که شامل نیم حلقه ی اول ( وابران[۶۵]) که در بر اساس اراده خود در بدن خود عمل کرده و در نیم حلقه دوم که او از طریق آن، از نتایج عملکرد خویش آگاهی می‌یابد، است (محمدخانی، ۱۳۹۰).

وقتی مراجع برای انجام دادن الگوی اساسی تکلیف حرکتی که توسط درمانگر ارائه شده است تلاش و کوشش می­ کند، کاملاً طبیعی است که در همان زمان و همراه این الگوی اساسی نوع دیگری از تنش و جنبش و حرکت، در بدنش ایجاد شود البته در موارد بسیار نادر این تنش و جنبش همراه با الگوی اساسی ممکن است برای انجام الگوی اساسی حرکت مفید باشد اما در اغلب موارد در الگوی حرکتی، اختلال عمل یا اشکال ایجاد می­ نماید. به­منظور بهبود مشکلات حرکتی در افراد اتیستیک شرایطی لازم است که در آن مراجع بتواند بر تنش­ها و جنبش­هایی که همراه الگوی اساسی حرکت دوسا به وقوع می­پیوندد و با تلاش ناخودآگاه ایجاد می­ شود، از طریق تلاش آگاهانه فایق آید؛ درمانگر در ایجاد چنین شرایطی به مراجع کمک می­ کند؛ لذا، برای درک الگویی که فرد جهت انجام تکلیف حرکتی اراده ‌کرده‌است مراجع بایستی در هر لحظه از فرایند دوسا کنترلی مناسب داشته باشد که با فعالیت به دو طریق صورت ‌می‌گیرد: یکی تلاش خودش برای ایجاد الگوی حرکت بدن به عنوان اطلاعات پیشخوراند[۶۶] و دیگری تشخیص حرکت واقعی بدن به ‌عنوان تأثیر تلاش خود به صورت اطلاعات پسخوراند[۶۷] (موریساکی، ۲۰۰۳).

۲-۵-۵- پیشینه­ نظری روش دوسا بری کودکان مبتلا به اتیسم

نخستین گزارش ‌در مورد کاربردهای روش دوسا ‌در مورد کودکان اتیسم در اواخر میانه سال ۱۹۷۰ چاپ شد. در این مقاله گزارش­های قابل توجهی ‌در مورد تغییرات رفتاری کودکان مبتلا به بیش­فعالی و اتیسم وجود داشت. کاربردهای این روش شامل تغییرات رفتاری قابل ملاحظه­ای مانند کاهش بیش فعالی، کاهش حملات ترس و گسترش رفتارهای اجتماعی و توانایی‌های زبانی در مدت زمان کوتاه بود. اثر زیاد این گزارش­ها موجب شد تا بسیاری از مطالعاتی که در زیر آمده ‌در مورد کودکان مبتلا به اتیسم انجام شود:

در میانه سال ۱۹۹۰، روش دوسا، نظریه­ های جدیدی ‌در مورد ” رابطه درمانی ” داد (اودا، تانی[۶۸]،۱۹۹۴؛ به نقل از محمدخانی، ۱۳۹۰ )، گزارش حاکی از آن بود که تعامل بین درمانگر و کودک مبتلا به اتیسم از طریق استفاده از روش غیرکلامی به اسم دوسا تأثیرات درمانی دارد. این دوره در ژاپن دقیقاً زمانی بود که نگاه عمومی به اتیسم از اختلال­های عاطفی به اختلال رشدی ارثی تغییر یافته بود. از اوخر میانه سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰، گزارش­هایی که به بحث ‌در مورد آموزش دوسا ‌به این کودکان می­پرداختند هیچ توصیفی قطعی­ای ‌در مورد علل بیماری نداشتند و از آن­جایی که هیچ گزارشی مبنی بر در نظر گرفتن اتیسم به عنوان اختلال عاطفی وجود نداشت دانش­پژوهان روش دوسا؛ اتیسم را به ‌عنوان یک اختلال رشدی در نظر گرفتند تا این اختلال را از دیدگاه مستقلی درک کنند. نظریه بنیادی ‌در مورد روش دوسا این است که این روش یک فرایند روانی است، نه این که فقط حرکت بدنی باشد. ‌بنابرین‏ این روش به فرایند کنترل خود فرد نزدیک می­ شود. این چارچوب این گونه نام­گذاری می شود “سیستم خود – بدن خود”. به علاوه شکل ساختاری برای تمرین روش های دوسا توسط ناروسه (۱۹۸۶، به نقل از موریساکی، ۲۰۰۵) بیان شده است را نشان می‌دهد. به طور کلی، سه چهارچوب برای بحث وجود دارد.

“سیستم خود – خودبدنی”،

“سیستم خود / خود بدنی – دیگری”

و ” سیستم خود / خود بدنی – تکلیف دوسا – دیگری”

دیگران خود خود بدنی
تکلیف دوسا

شکل۲-۲ : ارتباط بین خود (ذهن) و بدن و دیگران و تکلیف دوسا

دوسا به معنی فرایندی روانی است که در آن “خود” به عنوان عنصر مستقل تلاش می­ کند تا فعالانه “خود بدنی” را کنترل کند که در نتیجه این فرایند، حرکات بدنی تشخیص داده می­ شود.

این فرایند شامل ۲ فعالیت است:

    1. کنترل فعال [خود خود بدنی] به­عنوان عملکرد بیرونی

  1. سنجش واقعیت [خود بدنی خود] به­عنوان عملکرد بیرونی

چنین نتیجه گرفته می­ شود که کودکان دچار معلولیت جسمی دارای نوعی اختلال هستند که بر اساس یادگیری غلط و یا یاد نگرفتن این فرایند ایجاد شده است. همچنین این دسته از افراد در آزمایش درست حرکات بدنی خودشان به طور درست ناتوان هستند. دوسا روشی است که این فرایند و تشخیص حرکات بدنی را حمایت می­ کند. مطالعات پیشین تلاش کرده ­اند تا کودکان مبتلا به اتیسم را از طریق این نظریه درک کنند. تعدادی از رفتارهای ویژه این دسته از کودکان مانند بیش­فعالی، رفتارهای غیر عادی، حرکت نامناسب به عنوان ناتوانی­ های سیستم (خود خود بدنی) در نظر گرفته شده است. نتایج نشان داده ­اند که علایم مختلف و مشکلات رفتاری به دلیل تعامل نادرست بین فرد و بدن خود ایجاد می­شوند (علی اکبری دهکری و همکاران، ۱۳۹۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...