ترکیب کردن تولید به هنگام، کایزن، کانبان و ایده های کیفیت جامع برای رسیدن به کاغذ بازی صفر، موجودی صفر، زمان صفر، عیب و نقص صفر و تاخیرات صفر در طراحی، ساخت و توزیع.
یک فلسفه ساخت که در آن فاصله زمانی از سفارش مشتری تا تحویل آن به وسیله حذف ضایعات کمینه شده است. این نظام شامل سه عنصر جریان، کشش و کوشش در حد اعلا می شود.
ساخت ناب یک ابتکار تجاری برای کاهش ضایعات در محصولات ساخته شده است. پایه این ایده در کاهش سیستماتیک هزینه به وسیله مجموعه نگرش های فرآیندی در سراسر فرایند تولید میباشد.
۳٫۲٫۲٫ تاریخچه تولید ناب
سیر تحولات صنعتی جهان نشان میدهد اولین انقلاب تولیدی جهان در قرن نوزدهم توسط کشورهای اروپایی با عنوان تولید دستی[۱۳] در صنعت خودروسازی به منصه ظهور رسید. این نظام تولید که چگونگی کارکرد آن از نام آن پیدا است در قالب مشخصات زیر به تولید می پرداخت.
-
- وجود نیروی کاری که در طراحی، ماشین کاری و اندازه کردن مهارت بسیار داشت. اکثریت کارگران از طریق شاگردی، مجموعه کاملی از مهارتهای دستی را کسب کرده بودند و بسیاری از انان امید داشتند که روزی کارگاهی برای خود داشته باشند و به طور مستقل با شرکتهای مونتاژ قرارداد ببندند.
-
- وجود سازماندهی بسیار غیرمتمرکز؛ اگرچه همگان در یک شهر جمع شده بودند، اکثر قطعات و بیشتر طراحی خودروها از کارگاه های کوچک بیرون میآمد. مالک یا مدیر شرکت مونتاژ، سیستم را به وسیله ارتباط مستقیم با مشتریها، کارکنان و عرضه کننده ها هماهنگ می کرد.
-
- به کارگیری ابزارآلات ماشینی چندکاره برای انجام کارهایی نظیر مته کاری، سنگ زنی و دیگر عملیاتی که بایست بر روی چوب یا فلز صورت می گرفت.
- حجم بسیار پایین تولید؛ رقمی حدود ۱۰۰۰ اتومبیل یا کمتر در سال که تعداد کمی از آن ها (۵۰ یا کمتر) بر اساس طراحی واحدی ساخته میشوند و حتی در بین آن تعداد کم، هیچ دو محصولی عیناً مانند هم در نمی آمد، چراکه تکنیکهای دستی به ناگزیر محصولات متفاوتی تولید میکنند.
یک تولیدگر دستی از کارگران بسیار ماهر و ابزارهای ساده اما انعطافپذیر استفاده میکند تا دقیقا انچه را بسازد که مشتری میخواهد ؛ یعنی یک واحد در یک زمان .
از ضعفهای تولید دستی این است که قیمت محصول بالا بوده و در صورت افزایش حجم تولید ، قیمت پایین نمیآید . (امروزه در مورد ماهوارهها و سفینههای فضایی که برجستهترین تولیدات دستی هستند همین مشکل به چشم میخورد) . از مشکلات دیگر تولیدکنندگان دستی این است که معمولا فاقد آن سرمایه مالی و انسانی کافی هستند که به دنبال نوآوریها و پیشرفتهای اساسی باشند چرا که پیشرفت واقعی در دانش فنی مستلزم تحقیق و پژوهش سازمان یافته است .(Pool & Wijngaard & Zee, 2010)
پس از جنگ جهانی اول، هنری فورد و آلفرد اسلون مدیر جنرال موتورز تولیدات صنعتی جهان را از قرون تولید دستی که شرکتهای اروپایی رواج داده بودند به درآوردند و به عصر تولید انبوه[۱۴] کشاندند. در این زمان بود که هنری فورد راهی یافت تا بر مشکلات ذاتی تولید دستی غلبه کند. تکنیکهای جدید فورد قادر بود در حالی که بر کنترل کیفی می افزود، قیمتها را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. هنری فورد سیستم ابداعی خود را تولید انبوه نام نهاد(Womack & Colleagues,1990). سپس راهی که فورد آغاز کرده بود اسلون ادامه داد و تولید انبوه را به اوج دوران شکوفایی رسانید. در نتیجه، ایالات متحده آمریکا خیلی زود بر اقتصاد جهانی تفوق یافت. تفوقی که تا نیم قرن بعد به طول انجامید. ویژگی های اصلی این نظام تولید عبات بودند از:
-
- خط مونتاژ متحرک
-
- قابلیت تعویض کامل قطعات
-
- راحتی اتصال قطعات مختلف به یکدیگر
-
- کاهش زمان چرخه کاری
-
- امکان تعویض پذیری کارگران
-
- خلق افراد جدیدی مانند تعمیرکاران و مهندسان صنایع
- کاهش زمان راه اندازی ماشین آلات
کلید تولید انبوه، چنان که بسیاری می انگارند، خط متحرک و پیوسته مونتاژ نبود. بلکه قابلیت تعویض کامل قطعات و راحتی اتصال قطعات مختلف به یکدیگر بود. در واقع همین نوآوری در تولید بود که وجود خط مونتاژ را ممکن کرد. در مجموع مزیتهایی که فورد را از رقیبانش متمایز می کرد عبارت بود از تعویض پذیری قطعات و سادگی و آسانی مونتاژ کردن آن ها.
در بهار ۱۹۵۰، یک مهندس جوان ژاپنی به نام آی جی تویودا راهی سفر سه ماهه ای به دیترویت شد تا کارخانه روژ فورد را بررسی کند.
شرکت تویوتا موتور تا سال ۱۹۵۰، طی سیزده سال تلاش، تنها ۲۶۸۵ خودرو تولید کرده بود، در حالی که روژ در یک روز هفت هزار خودرو تولید می کرد. بنابرین خیلی زود اوضاع باید تغییر می کرد. آی جی، چه از لحاظ توانایی و چه از لحاظ بلندپروازی، مهندس متوسطی نبود. او پس از انکه ذره ذره کارخانه پهناور روژ، یعنی بزرگترین و کاراترین امکان تولید صنعتی در جهان را مورد بررسی قرار داد، طی نامه ای به اداره مرکزی نوشت که فکر میکند «امکاناتی برای بهبود سیستم تولید وجود دارد.» اما نسخه برداری از روژ و اصلاح آن کار سختی به نظر می رسید. هنگامی که آی جی تویودا و تایی چی اوهنو، نابغه تولید او، به ژاپن بازگشتند به دلایل زیر به این نتیجه رسیدند که تولید انبوه هرگز نمی تواند در ژاپن محقق شود.
-
- به وجود آمدن بحران اضافه ظرفیت
-
- عدم به کارگیری تولید انبوه در صنایع کوچک و خاص
-
- متغیر بودن سطح نیازها و انتظارات مشتریان
- غیرقابل کنترل و پیشبینی بودن شرایط محیطی خارجی تأثیرگذار بر سازمان
و این شروعی بود برای تولد انچه که شرکت مذکور سیستم تولیدی تویوتا نامید و در نهایت به تولید ناب معروف شد.
تایی چی اوهنو، سریعاً تشخیص داد که به کار بردن ابزارهای دیترویت ( و روش های دیترویت) مناسب این تصمیم نیست. شیوه های تولید دستی، انتخاب مناسبی بود، اما نمی توانست یک شرکت را به سوی تولید انبوه برای بازار هدایت کند. اوهنو دریافت که به رهیافت تازه ای نیاز است و آن را پیدا کرد. بررسی کارگاه قالب زنی او نمونه خوبی است که طرز کار شیوه های جدید او را معلوم می گرداند.
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 10:14:00 ب.ظ ]
|