ج- تثبیت نشدن جایگاه خانواده.
د- رشد نهادهای علمی پاسخگو به پرسشهای دینی که از منشأ وحیانی ارتزاق نمی­کنند.
ه- تغییرات ساختاری جامعه و گسست نسل­ها.
و- کاهش حساسیت والدین نسبت به ارزش­های اخلاقی.
ز- تسامح و تساهل والدین.
به علاوه برخی از عوامل درون خانوادگی نظیر سبک و شیوه­ تربیت دینی، نحوه­ پاداش دهی و تنبیه والدین، نحوه­ گفتگوی دینی با دانش ­آموزان، نوع ارزش­ها و هنجارهای دینی مطرح ، میزان پایبندی اعضای خانواده به رعایت احکام شرعی و ارزش­های اسلامی، نوع علایق مذهبی والدین، اخلاق و رفتار والدین و سایر وابستگان در محیط خانه، میزان آزادی و دسترسی دانش ­آموزان به برنامه ­های غیرمذهبی و غیر اخلاقی، سطح درآمد خانوادگی و مانند آن در کسب ارزش­های اخلاقی و از جمله حجاب موثر می­باشد. در خانواده­هایی که از نظر ظاهری و درونی ( همنوایی سطحی و عمقی) معتقد به رعایت حجاب اسلامی هستند، فرزندان آنان با بهره­ گیری از رفتار والدین حفظ حجاب را به عنوان ارزشها و هنجارهای مورد قبول جامعه به خوبی می پذیرند و با درونی کردن آن زمینه ­های لازم جهت گسترش حجاب مورد نظر اسلام فراهم میگردد ( زیبایی­نژاد، ۱۳۸۷: ۱۰۲).
از دیدگاه جامعه شناسی تربیتی ، برآورده نشدن نیازهای جمعی فرد و تنبیه سخت درمحیط­های تربیتی خانه و مدرسه باعث گوشه­گیری و به دنبال آن رویگردانی از ارزش­های اجتماعی، اخلاقی و دینی می­ شود. وقتی جوانی در تامین نیازهای مادی و معنوی با مشکل مواجه شود نسبت به امر و نهی دیگران و ارزش­های دینی بی­تفاوت می­ شود و این بی ­تفاوتی در رفتار او مشهود است. بی تفاوتی به ارزش­های دینی در جوامع امروزی به این دلیل رخ می­دهد که نظام سنتی، قدرت جذب جوانان را ندارد و افراد دچار دنیا طلبی، حب قدرت و ثروت شده ­اند. در عصر نوین روح سرمایه ­گذاری باعث دگرگون شدن همه ارزش­های اجتماعی، جنبه­ های مقدس دینی و سرگردانی همه مردم شده است که دانش ­آموزان هم از این مجموعه مستثنی نیستند. گاه بکارگیری مدام توبیخ و سرزنش و گاه، پاداش و مشوق­های غیرضروری یا برعکس بی توجهی نسبت به الگوهای مناسب و صحیح رفتاری و عدم به کارگیری حداقلی از نظارت­های فردی و گروهی چه در درون و چه در بیرون مدرسه، دلسردی و بی تفاوتی دینی و اخلاقی دانش ­آموزان نسبت به ارزش­ها را فراهم می­ کند. همانقدر که عدم کنترل اخلاقی دانش ­آموزان موجب بی ­تفاوتی آنان نسبت به ارزش­های دینی می­ شود، مداومت در سرزنش آنان نیز منجر به نفرت و بیزاری از ارزش­های دینی خواهد شد(کاشانی، ۹۲:۱۳۸۷).
نقش نظام آموزشی و مدرسه در نهادینه سازی حجاب
در هر کشوری نظام آموزشی یکی از نظام­های مهم اجتماعی است. رسالت این نظام علاوه بر انتقال میراث فرهنگی و تجارب بشری به نسل جدید، ایجاد تغییرات مطلوب در شناخت­ها ، نگرش­ها و در نهایت رفتار کودکان، نوجوانان و جوانان است. از آنجا که نظام آموزش و پرورش رسمی و غیررسمی از عوامل مهم تغییر در نظام ارزشی و فاصله گرفتن نسل جوان از جغرافیای باور دینی است، اصلاحات بنیادین در آن ضروری به نظر می­رسد . نظام آموزشی رسمی با نادیده گرفتن جنسیت، دختر و پسر را به یکسان آموزش می­دهد و همین نکته باعث می­ شود که آنها نتوانند به ایفای نقش­های خاص فراخوانده شوند و به ارزش­های اخلاقی همچون عفاف و حجاب چنان که باید حساسیت لازم ایجاد نشود. متأسفانه گاهی از مدارس با سهل­انگاری و تسامح و برخی دیگر به دلیل اجتناب از عتاب والدین و یا مسئولین بالاتر که ناشی از عدم پرداختن و توجیه مسائل مربوط به حجاب و شیوه ­های برخورد مدون در این زمینه است، خود را کنار کشیده و نظم پذیری لازم در زمینه حجاب به صورت یکسان در مدارس اجرا نمی­گردد. لازم است علاوه بر توجه به جنسیت دانش ­آموزان در آموزش رسمی به پرورش اخلاقی جوانان مبتنی بر تقویت اراده، کرامت نفس و خویشتنداری که از مهمترین اهداف نظام آموزشی است نیز پرداخته شده و در بعد پرورشی از مربیان نخبه با دیدگاه های خاص تخصصی بهره بیشتری گرفته شود و استانداردهای پوشش و رفتار، مطابق با محیط­های علمی و مدارس تدوین و اعمال شود و این باور در آنان تقویت گردد که پایبندی به مقررات پرورشی جزء بایسته­های حضور در مراکز فوق می­باشد.
ماسن و همکاران (۱۳۸۳) وجه مشترک دو نهاد خانواده وآموزش و پرورش را در رشد و تعالی معنوی و همچنین فراگیری ارزش­های الهی وانسانی، آماده ساختن کودکان ونوجوانان برای بر عهده گرفتن نقش­های خانوادگی ( مانند نقش­های پدری، مادری ، فرزندی و…) نقش­های اجتماعی (شهروندی) نقش اقتصادی (نیروی اقتصادی مولد)، نقش فرهنگی ( پایبندی به آرمانها و ارزش­های معنوی) و نقش سیاسی (مشارکت فعال در فعالیت­های سیاسی و تصمیم ­گیری گروهی) می­دانند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نقش رسانه ­ها در نهادینه سازی حجاب
ارتباط مکانیسمی است که روابط انسانی بر اساس و به وسیله آن به وجود می ­آید و تمام مظاهر فکری و وسایل انتقال و حفظ آنها در مکان و زمان بر پایه آن توسعه پیدا می­ کنند، ارتباط حالات چهره، رفتارها، حرکات، طنین صدا، کلمات، نوشته­ها، تلفن­ها و تمامی وسایلی که اخیراً در راه غلبه بر مکان و زمان ساخته شده ­اند را در بر می­گیرد (کولی،۱۹۹۰).
رسانه­های همگانی قادرند بیشترین تعداد مردم را برای بیشترین زمان، بیش از هر فرایند ارتباطی دیگر در سطح جامعه دربرگیرند. رسانه­های همگانی به عنوان جایگاهی به شمار می­روند که از آنجا فرهنگ جریان می­یابد. در این رابطه می­توان گفت رسانه ­ها بر شیوه ­های رفتاری، نحوه سلوکها و سلیقه­های عمومی در جامعه و بر هنجارها اثر می­گذارند (مهرداد، ۱۳۸۰: ۸۷).
نقش رسانه ­ها در سراسر جهان، نقشی غیرقابل انکار است و می ­تواند بستر تحقق بسیاری از باورهای دینی و ضددینی را در نوجوانان و جوانان ایفاء نماید. رسانه ­ها می­توانند بر میزان مذهبی بودن افراد تأثیر گذارند به نظر می­رسد افرادی که به میزان متفاوتی در برابر رسانه ­ها قرار می­گیرند عقاید مشابهی درباره جهان غیرمادی ندارند. نگرش­های افراد مذهبی نسبت به رسانه از پذیرش غیرانتقادی تا رد کامل حضور رسانه ­ها در زندگی اجتماعی متفاوت است. امروزه رسانه ­ها در جامعه به مثابه منع اطلاعات و عامل تربیت ارزشی هستند. رسانه ­ها در مواردی که خانواده ، محیط دوستان و اجتماع نمی ­توانند وظایف خود را خصوصاً در زمینه گسترش فرهنگ حجاب انجام دهند، از طریق بهره­ گیری از آموزش­های رسمی و غیررسمی می­توانند کارگشا باشند. در این میان رسانه ­ها می­توانند علاوه براطلاعات آشکار و مستقیم در زمینه حجاب، با ارائه پیام­های ضمنی مانند نمایش فیلم و برنامه ­های داستانی با باروری اذهان عمومی بپردازند. درنقطه مقابل رسانه ­ها همانند یک ابزار الگوسازی ممکن است نسبت به انتقال افکار و دیدگاه­ های مختلف وگاهاً متضاد با عرف رایج اجتماعی به نوجوانان عمل نمایند. (جلالی، ۱۳۸۲: ۲۱).
رسانه­های عمومی به ویژه سیما هم به دلیل تاثیرگذاری عمیق در باورها، تمایلات و رفتارهای عمومی و هم به دلیل آنکه بیش از ابزارهای آموزشی و پرورشی دیگر برخاسته از مدرنیته و روح مادی حاکم است درمقوله پوشش تاثیرگذار بوده است و اصلاحات اساسی در رسانه­های تصویری جز از طریق باز تعریف هنر اسلامی میسر نیست. در عین حال با توجه به دور از دسترس بودن اصلاحات بنیادین در مقوله هنر برخی اصلاحات در رسانه پیش نیاز اصلاح در وضعیت پوشش و رفتارهای نسل جوان است. در فیلم­های سینمایی اموری از قبیل کارهای ضد ارزشی محجبه­ها، بی فایده نشان­دادن حجاب ، تلقین دست و پا گیربودن حجاب، استفاده از زنان محجبه برای بازی در نقش­های منفی، و … موجب تخریب حجاب در جامعه می­ شود .همچنین عرضه برنامه ­های رسانه­ای که در آن بدحجابی همراه با نقش­های مثبت و الگویی ، پایگاه اجتماعی بالا، خوشبخت و توانمندی است ولی در عین حال حجاب همراه با نقش­های منفی و منفور و پایگاه اجتماعی پایین همراه است و کم پرداختن به برنامه­هایی که درآن باورهای زیربنایی نسبت به ارزشها و هنجارهای دینی و از جمله حجاب مانند باور به سایر ارزش­های انسانی و دینی مرتبط با حجاب محسوب می­گردد، گاهاً زمینه ­های انکار و تردید در هم ارزشی مساله فوق با سایر اصول مذهبی مورد پذیرش جامعه مطرح می­گردد.(نقی زاده،۱۳۸۶: ۴۵).
نقش گروه همسالان در نهادینه سازی حجاب
گروه همسالان نقش مهمی درجامعه­پذیری نوجوانان وجوانان ایفاد می­ کنند. از آن رو که گروه همسالان تقریباً همسن یکدیگرند و احساس برابری می­ کنند معمولاً از معیارهای مشترکی که به اشخاص مسئول گروه مرتبط هستند پیروی می­ کنند. در این هنگام است که محبوبیت و مورد پسند واقع شدن یکی از اهداف مهم نوجوانان می­گردد و پذیرش ارزش­های گروه همسالان به طور وسیعی به پذیرش فرد در گروه کمک می­ کند. گروه همسالان می ­تواند تأثیری قطعی بر سبک زندگی جوانان داشته باشد. از دیدگاه روانشناسی اجتماعی نیز معاشرت با دوستان و همسالان و همچنین شرایط و موقعیتی که فرد در درون گروه احراز می­ کند در گرایش ارزش­های دینی آنها مؤثر است. نوجوانان تحت تاثیر سخنان و رفتار دوستان ممکن است نسبت به ارزش­های دینی سست و بی­تفاوت شوند. سیراب نشدن دانش ­آموزان از محبت والدین نیز به نوبه خود روی این امر تأثیرگذار است (کاشانی،۱۳۸۷: ۴۰).
بنابراین گروه همسالان از طریق ایفاء کارکردهای مهمی مانند آموزش بعضی از اطلاعات مورد نیاز، کمک به ظهور استعدادهای فردی و انتقال فرهنگ طبقه اجتماعی و پاره فرهنگ­های مذهبی بر روند اجتماعی شدن نوجوانان و جوانان تاثیر می­ گذارد و می­توان ادعا کرد که گروه همسالان نقش مهمی در ایجاد الگوی رفتاری برای نوجوانان و جوانان دارند.
۱-۳- اهمیت و ضرورت تحقیق
حجاب ازجمله موضوعاتی است که با رویکردهای متفاوت مورد بررسی قرارگرفته است . از دیدگاه گروهی از محققان، این پدیده بعد اجتماعی پیدا کرده و مقتضای جامعه بشری است. در این رویکرد اجتماعی بودن انسان دلیل مستدل نگاه جامه شناسانه به حجاب و عفاف مطرح شده است. تاریخ مکتوب انسانی مدنی، بر این واقعت گواهی می­دهد که همزمان با اجتماعی شدن زن، در قالب خانواده، خویشاوندان و جامعه، مفاهیم محرم و نامحرم شکل گرفته و معیارهایی در قالب بایدها و نبایدها در عرصه ­های گوناگونی چون برقراری روابط جنسی، شکل معاشرت، چگونگی تماس گفتاری و پوشش بدنی مطرح شده که نشانگر جلوه­ی حیا و عفاف زن به حساب می­آمده است. در این میان، نماد پوشش و لباس یکی از نمادهای حیا و عفاف زن مطرح شده و پایبندی به آن برای یک زن کمال و حراست از آن برای مردان افتخار و شرافت شمرده می­ شود(سجادی، ۱۳۸۶: ۲۳).
حجاب و پوشش برای بانوان و توجه به حریم عفاف وحراست از آن، از اصیل­ترین سنگر زنان و از سودمندترین و عمیق­ترین قانون الزامی آفرینش برای آنان و جامعه است. به عبارت دیگر حجاب سنگر سعادت و رستگاری زنان و جامعه است. تبیین حجاب در بینش قرآن کریم بر این پایه استوار است که حجاب زن از حقوق الهی بوده و حق فردی نیست که بتوان از آن صرف نظر نمود. از این رو مساله بدحجابی نیز از دایره امور شخصی خارج شده و به تبع آثار منفی آن چون ارتباطات نامشروع و سایر مفاسد اجتماعی ،مقابله با آن اهمیتی ویژه می­یابد ( رضایی و علیپور باغبان­نژاد ،۱۳۸۳: ۲۰).
در یک بررسی اجمالی، عوامل بدحجابی به طبقات گوناگونی قابل تقسیم ­بندی می­باشند، هجوم فرهنگ غرب و تلاش استعمار برای نابودی حجاب، اعتقاد به آزادی غلط و ناآگاهی از آزادی صحیح و معقول، اعتقاد به دست و پاگیر بودن حجاب برای کار و تلاش، پیروی از هوس­های نفسانی و خوشگذرانی بی­قید و بند ،دگرگونی ارزش­ه، الگوهای دروغین، تقلید کورکورانه که به دلیل جهل و عدم اعتماد به نفس بوجود می ­آید، جایگزینی فرهنگ بیگانه به جای اسلام، بی محتوایی و عدم استقلال فکری و ضعف تجزیه و تحلیل منطقی و سستی و سهل­انگاری به دلیل ضعف اراده از جمله علل بدحجابی و بی­حجابی شمرده می­ شود (اشتهاردی،۱۳۸۷: ۲۸).
در تبیین گرایش به ناهنجاری­های پوششی به عنوان یکی از ناهنجاریهای مطرح در جوامع کنونی، پرداختن به ریشه این پدیده ضروری می­نماید و محیط اجتماعی، خواه گروه کوچک، خواه جامعه­ای بزرگ، واحدی یکدست و ثابت نیست و از اجزایی به نام پاره گروه تشکیل شده­است. کلیه این اجزاء و به خصوص کوچک­ترین آنها که فرد انسانی باشد ثبات دائم نداشته بلکه همواره تغییر می­ کند. از این رو گروه انسانی برای آنکه بتواند سازمان خود را حفظ کند و به زندگی خود ادامه دهد، ناگزیر است که پیوسته افراد جدید را با خودهمساز گرداند و برای زندگی گروهی آماده کند. همنوایی گروهی نتیجه نهایی این همسازی است. همنوایی گروهی دارای مراتبی است که می­توان آنها را به دو مرتبه عمده تقسیم کرد: مرتبه ساده و مرتبه پیچیده و ژرف که اولی ” جامعه پذیری” و دومی ” فرهنگ­پذیری” خوانده می­ شود. (آگ برن، ۱۳۸۰: ۲۹).
اساس جامعه پذیری بر این واقعیت استوار است که کودک انسان بصورت ارگانیسم به دنیا می ­آید و با اخذ و کسب مجموعه ­ای از نگرش­ها و ارزش­ها، تمایلات و بیزاری­ها ، هدف­ها و مقاصد به تدریج به موجودی انسانی مبدل می­ شود. او همه این ویژگی­ها را از طریق فراگرد اجتماعی شدن به دست می ­آورد. هر فرد با فراگرد اجتماعی شدن، هنجارهای گروهی خود را می­آموزد تا جایی که یک خود مشخص که او را بی­همتا می­سازد پدید می ­آید (علاقه­بند، ۱۳۸۰: ۴۶).
افراد هنجارهای فرهنگی را به منزله نتیجه موفقیت آمیز جریان اجتماعی شدن، ملکه ذهن خود می کنند. انسان­ها نه به دلیل ترس از اینکه دیگران رفتار نامناسب آنها را کشف کنند بلکه به دلیل نوعی نظارت درونی، همانند وجدان و ضمیر ناخودآگاه، به هنجارهای مستقر دلبستگی می­یابند و با فرایند پذیرش هنجارها، به طور طبیعی از شیوه های بهنجار پیروی می کنند (کوئن، ۱۳۸۸).
بنابراین همنوایی شخص با هنجارهای اجتماعی که مایه جامعه پذیری است دو جنبه دارد: «مجاب شدن» یا همنواعی عمقی و «اجابت کردن» یا همنوایی سطحی. همنوایی سطحی، شخص را بر آن می دارد که فقط به قصد حفظ ظاهر در رعایت هنجارها بکوشد، ولی همنوایی عمیق فرد را به قبول باطنی هنجارها برمی انگیزد. جامعه پذیری وقتی تام و تمام است که فرد به درونی کردن هنجارهای اجتماعی بپردازد و این در صورتی است که بین فرد و جامعه وفاق کافی برقرار باشد (همان)
زمانی که فرد از سوی نهادهای اجتماعی کننده ( اعضای خانواده، گروه های دوستان و همسالان، مسئولان آموزش و پرورش، موقعیت های ایجاد شده توسط مسئولان نظام فرهنگی و …) جذب نشده و در نتیجه جامعه پذیری او ناقص باشد بسوی موقعیت ها، سازمان­ها، گروه­ ها، فرهنگ و تمدن های دیگری روی می آورد که در صورت اخذ پاداش و احساس رضایت مندی از آن، مبادرت به تکرار رفتار خود کرده و از فرهنگ خودی فاصله می گیرد ( عباسی و ایمان، ۱۳۸۶: ۲۱).
وجود جامعه سالم در گرو تربیت دختران سالم و مقید به احکام الهی است. در همه ادیان به مسئله حجاب و پوشش توجه شده است اما همیشه افراط و تفریط هایی وجود داشته است. اسلام واضع قانون حجاب نیست بلکه آنرا قانونمند نموده تا با روحیه و سرشت انسانی زن سازگار باشد ( معصومی، ۲۰۰۰: ۱۷).
در جامعه ما خانواده ها برای فرزندان خود احساس خطر و بی امنیتی می کنند. بنابراین ضروری است تا با توجه دادن دختران خود به امر پوشش مناسب، اعتقادات آنها به این ارزش اخلاقی و اجتماعی تعمیق یابد و با شناخت عوامل اقتصادی و اجتماعی بوجود آورنده ناهنجاری پوششی تلاش کنیم تا دختران ما بتوانند در بستری مناسب و محیطی امن و سالم به فعالیت های خود بپردازند.

۱-۴- اهداف تحقیق

بطور کلی هر تحقیق اجتماعی یکی از دو هدف زیر را دنبال می کند: یا در پی پاسخگوی به سوًالات بنیادین است تا با تبیین و تفسیر پدیده ها به پیکره ی دانش بیفزاید و یا در سایه ی نظریه های موجود سعی می کند مسئله ای را بررسی کند تا هم زوایای تاریک مسئله روشن شود و هم بنیان اثباتی و تجربی آن نظریه تقویت گردد.
هدف کلی در پژوهش حاضر ، شناسایی عوامل مرتبط با ناهنجاری پوششی دختران دبیرستانی در شهر شیراز می باشد. همچنین این پژوهش دارای اهداف جزئی زیر می باشد:

    1. شناسایی عوامل اجتماعی مرتبط با ناهنجاری پوششی در میان دختران دبیرستانی در شهر شیراز
    1. شناسایی عوامل اقتصادی مرتبط با ناهنجاری پوششی در میان دختران دبیرستانی در شهر شیراز
    1. شناسایی عوامل فرهنگی مرتبط با ناهنجاری پوششی در میان دختران دبیرستانی در شهر شیراز

فصل دوم

پیشینه ی تحقیق

۲-۱- مقدمه

هر پژوهشی در پیوستاری از مطالعات قرار می گیرد به نحوی که از پژوهش های پیشین متاًثر می شود و بر پژوهشهای آتی اثر می گذارد. بررسی ادبیات مرتبط با پژوهش ،گامی اساسی در هر تحقیق محسوب می شود که می تواند جایگاه پژوهش در حال اجرا را در کل زنجیره تحقیقات مرتبط با آن موضوع روشن نماید. بررسی متون موجود مرتبط با هر پژوهش و شناسایی نقاط ضعف و مشکلاتشان مسیر انجام تحقیق را روشن­تر می سازد ( گروسی، ۱۳۸۴).

۲-۲- مروری بر تحقیقات داخلی و خارجی

۲-۱-۱- تحقیقات داخلی

پژوهشی تحت عنوان « عوامل مرتبط با حجاب گریزی در میان زنان و دختران ۱۵ تا ۳۰ سال شهر بوکان » توسط عزیزی و همکارانش(۱۳۹۱) انجام پذیرفت. فرضیه های این تحقیق عبارت بودند از بررسی رابطه بین جلوه­گری و خود ابزاری، همانندسازی، جبران کمبودهای اجتماعی، پایگاه اقتصادی- اجتماعی خانواده بود. روش این تحقیق پیمایش از نوع همبستگی بود و این تحقیق در میان ۳۷۵ نفر از زنان و دختران شهر بوکان با بهره گرفتن از پرسشنامه انجام گرفت و در نهایت همبستگی میان پایگاه خانوادگی و حجاب گریزی تاًیید نگردید (عزیزی و همکاران، ۱۳۹۱ ).
شهسواری و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی به « بررسی راهکارهای پرورش و افزایش حجاب در جامعه »پرداختند. در این مطالعه، بیان می شود که کلمه حجاب هم به معنای پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب. همچنین عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده باشد و بیرون نرود و وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است بدین معنی نیست که از خانه بیرون نروند، زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست. پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد (شهسواری و همکاران، ۱۳۹۱ ).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...