تی‌سی، پسیانو و شون[۳۸] (۱۹۹۷)، دلایل استراتژیک برای عملکرد بهتر شرکت‌ها را به سه دسته پارادایم مختلف تقسیم می‌کنند:

پارادایم نیروهای رقابتی[۳۹]

پارادایم مبتنی بر منابع[۴۰] و

پارادایم تکامل پویا[۴۱].

پارادایم نیروهای رقابتی

شواهد نشان می‌دهد که نقش سرمایه‌ مالی در ایجاد ثروت طی چند دهه اخیر کاهش یافته است. در نتیجه، توسعه‌ سرمایه‌ فکری یا انسانی و جذب و حفظ بهترین افراد، از جمله نگرانی‌های اصلی سازمان‌های امروزی است (استوارت ۱۹۹۸). مزیت رقابتی، از طریق فرایند مستمر ایجاد دانش به دست می‌آید، و دانش از طریق ایجاد فرهنگ “سازمان یادگیرنده” و همچنین مدیریت زنجیره‌ی ارزش اطلاعات، به دست می‌آید (پراستاکوس[۴۲] و همکاران، ۲۰۰۲).

پورتر[۴۳](۱۹۸۵)، پیشنهاد می‌کند که عملکرد شرکت می‌تواند از طریق ارزش افزوده به مشتریان، سازمان یافته شود. بر طبق گفته‌ پورتر، ایجاد تفاوت با زنجیره‌ی ارزش رقبا، منبع اصلی مزیت رقابتی است. همچنین پورتر بیان می‌کند که تنها در صورتی یک شرکت سودآور است که ارزش کالاها و خدماتی که می‌سازد بیشتر از بهای تمام شده‌ این کالاها و خدمات باشد. به جای بهای تمام شده، این ارزش است که بایستی به منظور تشخیص وضعیت رقابتی یک شرکت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. چرا که شرکت‌ها غالباً بهای تمام شده‌شان را افزایش می‌دهد تا به یک قیمت مناسب برای کالاها و خدمات‌شان برسند.

با بهره گرفتن از روش زنجیره‌ی ارزش پورتر، لی و یانگ[۴۴] (۲۰۰۰) به بسط یک مدل چرخه‌ی ارزش دانش پرداخته‌اند. این مدل از زیرساخت‌های دانش (استخدام کارکنان دارای دانش، ظرفیت ذخیره دانش، رابطه‌ مشتری با مدیر دانش ارشد و مدیریت)، فرایند مدیریت دانش (کسب دانش، نوآوری دانش، حفظ دانش، یکپارچه سازی دانش و انتشار دانش) و تعامل بین این اعضای ناشی از عملکرد دانش، تشکیل شده است.

پورتر (۱۹۸۵)، پیشگام پارادایم رقابت بین نیروها، استدلال می‌کند که صنایع بایستی برای تعیین اهداف‌شان مورد بررسی قرار گیرند، سپس سازمان‌ها برای هم جهت کردن خود با صنعت گام بردارند. نیروهای رقابتی پورتر (فشار از سوی تأمین کنندگان، فشار از سوی خریداران، فشار از سوی تازه‌واردها (جانشین‌ها) و فشار از سوی جایگزین‌ها) برای بررسی رقابت و اثر آن بر روی سودآوری استفاده می‌شوند. بر اساس این نظریه، سازمان‌هایی به یک موقعیت بازاری مطمئن در یک صنعت دست پیدا می‌کنند که بتوانند توانایی‌های خود را برای رسیدن به اهداف صنعت، تنظیم نمایند. این توانایی‌ها در ایجاد رویه‌های ضروری برای اجرای استراتژی‌های شرکت نقش دارند که به نوبه‌ی خود منجر به برآوردن نیازهای یک بازار خاص می‌شود. با بهره گرفتن از این رویه، سازمان‌ها می‌توانند دریابند که آیا دارای توانایی لازم برای انجام استراتژی‌ها هستند یا نه و همچنین می‌توانند نیازهای رشد خود را ارزیابی نمایند (شرکی[۴۵]، ۲۰۰۳).

پارادایم مبتنی بر منابع

مدل‌های استراتژی سنتی، مانند مدل رقابت نیروی پورتر (۱۹۸۵)، به محیط رقابتی بیرونی شرکت‌ها تمرکز دارند. بسیاری از مدل‌های پارادایم نیروهای رقابتی به درون شرکت توجهی ندارند. در مقابل، پارادایم مبتنی بر منابع، ضرورت تناسب بین شرایط بازاری که شرکت در آن فعالیت می‌کند و نیز امکانات داخلی آن را پررنگ می‌کند. پارادایم مبتنی بر منابع، برای اولین بار توسط پنروس[۴۶] (۱۹۵۹) معرفی شد و سپس توسط ورنرفلت[۴۷] (۱۹۸۴) و روملت[۴۸] (۱۹۸۴) توسعه داده شد. این دیدگاه مدعی آن است که منابع یک شرکت می‌تواند مزیت رقابتی آن را در بازار تعیین نماید. از نظر طرفداران دیدگاه مبتنی بر منابع، شرکت‌ها واحدهای منحصر به فردی هستند که از طریق منابع خاص‌شان شناخته می‌شوند (نلسون و وینتر[۴۹]، ۱۹۸۲). و یکی از این منابع سرمایه‌ فکری شرکت‌هاست (لیو[۵۰]، ۲۰۰۱؛ مار و همکاران[۵۱]، ۲۰۰۳؛ روس و همکاران، ۱۹۹۸؛ استیوارت، ۱۹۹۷؛ سیوبی، ۱۹۹۷ و ۲۰۰۱). برای تحقق بخشیدن به نقش اساسی منابع دریافتی شرکت، محیط ایده‌آل فرض می‌شود. منابع فیزیکی یک شرکت شامل دارایی‌های مشهود، ماشین‌آلات و تجهیزات، زمین و منابع طبیعی، مواد خام، کالای در جریان ساخت، مواد زائد و محصولات جانبی و کالای تکمیل شده می‌باشد. منابع انسانی در دسترس نیز در یک شرکت وجود دارد، مثل نیروی کار ماهر و غیرماهر و کارکنان مدیریتی، فنی، حقوقی، مالی، اداری و مذهبی.

پنروس (۱۹۵۹)، به طور خاص استدلال می‌کند که ورودی‌های فرایند تولید هیچ‌گاه جزء منابع محسوب نمی‌شوند، بلکه منابع آن‌هایی هستند که در این فرایند تحویل داده می‌شوند.

بعد از آن، ورنرفلت (۱۹۸۴) این ایده را مورد انتقاد قرار داد؛ با این استدلال که استراتژی شامل تعادل بین استفاده از منابع موجود و توسعه‌ منابع جدید است. بر مبنای کارهای انجام شده، بارنی[۵۲] (۱۹۹۱)، چهار معیار برای ارزیابی آن دسته از منابع که مزایای رقابتی پایدار ایجاد می‌کنند، معرفی نمود:

ـ دارای ارزش هستند،

ـ عامل برتری در رقابت هستند،

ـ غیرقابل تغییر و ثابت هستند،

ـ غیرقابل تعویض هستند.

روس و روس (۱۹۹۷)، استدلال می‌کنند که تنها منبعی که به نظر می‌رسد معیارهای بالا را داشته باشد، دانش است؛ بدون توجه ‌به این‌که چه نامی خواهد داشت: دارایی‌های نامرئی، ظرفیت جذب، صلاحیت‌های اصلی، دارایی‌های استراتژیک، قابلیت‌های اصلی، منابع نامشهود، حافظه‌ سازمانی، یا سایر مفاهیمی که چنین معانی را به همراه داشته باشند. روس و روس، سرمایه‌ فکری را به عنوان مهم‌ترین منبع مزیت رقابتی می‌دانستند و استدلال می‌کنند که یک رویکرد سیستماتیک برای اندازه‌گیری سرمایه‌ فکری برای شرکت‌ها بدون توجه به صنعت، سایز، عمر، مالکیت و ابعاد جغرافیای آن‌ ها نیاز است.

پارادایم تکامل پویا

در تحقیقات انجام شده ثابت شده است که یک استراتژی مبتنی بر منابع موجود، برای حفظ یک مزیت رقابتی کافی نیست (تی‌سی و پیسانو[۵۳]، ۱۹۹۴؛ تی‌سی و همکاران، ۱۹۹۷). خیلی از شرکت‌ها، تعداد زیادی دارایی‌های ارزشمند را نگه‌داری می‌کنند، اما هم‌چنان در استفاده‌ از آن دارایی‌ها برای به دست آوردن ظرفیت پویا ناتوان مانده‌اند.

بر طبق پارادایم تکامل پویا، شرکت‌هایی موفق‌اند که بتوانند با سرعت و با انعطاف به تغییر شرایط پاسخ دهند و به طور مؤثر منابع داخلی و خارجی خود را جمع‌ آوری و مدیریت نمایند. دیدگاه تکامل پویا از دیدگاه شومپتر (شومپتر[۵۴]، ۱۹۳۴) نشأت می‌گیرد، که در آن مزیت رقابتی مبتنی بر “تغییر خلاقانه” ی منابع موجود و ایجاد “ترکیبی جدید” از امکانات جدید است. تحول پوپا رویکردی نظری است که بر مبنای پارادایم مبتنی بر منابع شرکت‌هاست (اسیندهارت و گالونیک[۵۵]، ۲۰۰۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...