جانسون[۱۳] معتقد است کارآفرینی یک مفهوم چند وجهی پیچیده ای است که امروزه توجه زیادی را به خود جلب ‌کرده‌است و بیشتر صاحب نظران توافق دارند که کارآفرینی و کار آفرینان سهم بسزایی در توسعه اقتصادی دارند. (جانسون، ۱۹۹۱)

جان باتیست سی می‌گوید‌ : کارآفرین فردی است که مسئولیت تولید و توزیع فعالیت اقتصادی خود را بر عهده می‌گیرد و کارآفرینی یعنی ارتقاء بازده منابع از سطح به سطحی بالاتر.

روبرت نشأت کارآفرینی را قبول مخاطره‌، تعقیب فرصت‌ها‌، ارضای نیازها از طریق نوآوری و تأسيس یک کسب و کار می‌داند و به بیان دیگر کارآفرین، فردی است که دارای ایده و فکر جدید است و از طریق فرایند تأسيس و ایجاد کسب و کار (کسب و کار در منزل[۱۴]، کسب و کار الکترونیکی[۱۵]، کسب و کار مجازی[۱۶]، کسب و کار کوچک و متوسط[۱۷] و کسب و کار خانوادگی[۱۸]) و قبول مخاطره مالی و اجتماعی، محصول یا خدمات جدیدی را به بازار معرفی می‌کنند‌. او کسی است که توانایی درک و پیدا کردن خلاءها و فرصت‌ها را دارد و از طریق پرورش فکر و تبدیل فکر خود به یک محصول خدمات جدید در جامعه با ارزش آفرینی از هیچ می‌کند. (احمد پورداریانی، ۱۳۷۸)

قدرت میل و حرکت به جلو

کارآفرین

بصیرت کارآفرین

فرصت‌ها را شناسایی‌و‌مغتنم می‌شمارد

رضایتمندی مشتری و کارکنان

استراتژی‌های خود را تعیین می‌کند

بسیج منابع برای اجزاء

بهره‌وری بیشتر

اراده نهفته کارآفرین

عزم

خلاقیت

شکل ۱-۲- مراحل کارآفرینی

احمد پور داریانی (۱۳۸۳) معتقد است کارآفرین فردی است دارای ایده و فکر جدید که از طریق ایجاد کسب و کار و با بسیج منابع که با مخاطره مالی، اجتماعی و حیثیتی همراه است محصول یا خدمت جدید به بازار ارائه می‌دهد. در تعریف یاد شده چهار نکته وجود دارد:

    • کارآفرین دارای ایده و فکر جدید است؛

    • کارآفرین در پی ایجاد کسب و کار است (نه تنها نوشتن طرح تجاری بلکه جمع‌ آوری منابع، تشکیل تیم و راه اندازی کسب و کار نیز بر عهده اوست )؛

    • کار آفرین ریسک پذیر است. مخاطره هایی که کار آفرین تحمل می‌کند لزوماًً فقط ریسک مالی نبوده و گسترده تر از آن است؛

  • کارآفرین محصول یا خدمت جدید به بازار ارائه می‌کند یعنی کارآفرین باید نتیجه ی کار خود را در بازار ببیند.

کارآفرینان در واقع به تغییر به عنوان مقوله تعیین کننده می نگرد‌، آن ها ارزش ها را تغییر می‌دهند و ماهیت آن ها را دچار تحول می‌کنند‌. آنان برای تحقق این ایده، قدرت ریسک پذیری خود را به کار می گیرند‌. به درستی تصمیم گیری می‌کنند و از این رو هر کس به درستی اتخاذ تصمیم نماید به نوعی کارآفرین تلقی می‌شود‌. از زمان جنگ جهانی دوم دیدگاهی تقریباً وسیع تر از کارآفرینی در میان نظریه های مدیریت ظهور یافت‌. در واقع کارآفرینی به آن معنایی که قبل از آن زمان شناخته شده و رایج بود یعنی تأکید بر فرد به کار نرفت. وسپر، ۱۹۹۲ و همکاران عنوان کردند که کارآفرینی فقط فردی نیست بلکه سازمانی هم می‌تواند باشد‌، حتی شرکت های بزرگ اعم از دولتی و خصوصی هم می‌توانند به کار آفرینی دست زنند. (تامپسون، ۱۹۹۹)

به عقیده آرتورکول[۱۹] کارآفرینی عبارت است از فعالیت هدفمند که شامل یک سری تصمیمات منسجم فرد یا گروهی از افراد برای ایجاد، توسعه یا حفظ واحد اقتصادی است‌. در اواخر دهه هشتاد میلادی‌، نویسندگان علوم مدیریت‌، کارآفرینی را مورد توجه قرار دادند و علی‌رغم مدتی کوتاه که صرف موضوعات رفتار ‌کارآفرینی در مدیریت شده بود‌، نتایج گسترده ای به دست آمد. (شاه حسینی، ۱۳۸۳)

فرای[۲۰] (۱۹۹۳) مدلی را برای کارآفرینی پیشنهاد داد که مدل رویدادی فرای معروف شد‌. از نظر او سه عامل در انگیزه کارآفرین برای تأسيس یک شرکت نوپا دخالت دارند‌. این سه عامل عبارتند از: متغیر‌های پیشینه، ‌‌متغیرهای تسریع کننده و ‌متغیرهای ‌توان‌بخش. هر سه گروه از این متغییر ها به عنوان نیروی انگیزشی در تصمیم گیری کارآفرین دخالت دارند. همچنین او پنج جزء اصلی در کارآفرینی شامل کارآفرین‌، فرصت‌، ساختار، منابع و استراتژی را لازم و ضروری می‌دانست و بر همین اساس مدل خود را به صورت ذیل در تصویر زیر ارائه کرد : (فرای، ۱۹۹۳)

کارآفرین

فردی تصمیم آگاهانه می‌گیرد تا کار جدیدی را آغاز کند.

فرصت

فرصت‌های بازار شناسایی و مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد.

ساختار

کارآفرین تصمیم می‌گیرد به طور فردی یا تضامنی یا شرکت سهامی کار کند.

منابع

منابع مورد شناسایی قرار می‌گیرد و حمایت سرمایه گذاران جلب می‌گردد.

استراتژی

‌هدف‌های‌ کلی کار، استراتژی ها و برنامه های تفصیلی اجرا و معین می‌گردد.

شکل ۲-۲- مدل کارآفرینی

دراکر[۲۱]، کارآفرینی را منظری برای تغییر می‌داند که همیشه در جستجوی تغییر است‌، نسبت به آن از خود واکنش نشان می‌دهد و آن را فرصت و شانس می‌داند‌. از نظر وی کارآفرینی یک رفتار می‌باشد و در واقع به کار بردن مفاهیم و تکنیک های مدیریتی‌، استانداردسازی محصول‌، بنا نهادن کار بر پایه آموزش می‌باشد‌. پیتر دراکر معتقد است کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه خود شروع می کند. کارآفرین ارزش ها را تغییر می‌دهد و ماهین آن ها را دچار تحول می کند‌. همچنین مخاطره پذیر است و به درستی تصمیم گیری می کند‌. برای فعالیت خود به سرمایه نیاز دارد ولی هیچگاه سرمایه گذار نیست‌، کارآفرین همواره به دنبال تغییر است و به آن پاسخ می‌دهد و فرصت‌ها را شناسایی می‌کند(دراکر، ۱۹۸۵) کارآفرینی صرف نظر از زمینه‌ای که در آن فعالیت می‌کنند دارای سه عنصر کلیدی است‌: اول بینش دوم کسی که با مهارت‌های رهبری می‌تواند بینش را به صورت عملیاتی درآورد و سوم اراده ای که چیزی را بنا کند‌، در آن رشد کند و پایدار بماند. (تامپسون؛۱۹۹۹)

۲-۲-۳- انواع کار آفرینی :

تاکنون طبقه بندی‌های مختلفی از کارآفرینی توسط محققان مختلف صورت گرفته است که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود :

الف – اسمیت[۲۲] بر اساس شخصیت‌، زمینه‌های اجتماعی و رفتاری دو نوع کارآفرین را مورد شناسایی قرار داده است که شامل کار آفرینان افراز مند و کارآفرینان فرصت طلب می‌باشند.

کارآفرینان افرازمند : معمولاٌ از زمینه‌های کاری یقه آبی (کارگران سطوح عملیاتی) می‌آیند و دارای تسهیلات و تجربه مدیریتی محدودی هستند. آن ها کار فنی را به کار مدیریتی ترجیح می‌دهند. چنین کارآفرینانی عموماً از سطح پائینی از آگاهی اجتماعی و مشارکت اجتماعی برخوردارند و مهارت های ارتباطی متقابل شخص پایین تر از متوسط دارند و متمایل به اجتناب از ‌ارتباط اند این گروه از کارآفرینان معمولاٌ از سبک مدیریتی اتوکراتیک و یا پدرسالارانه استفاده می‌کنند و تفویض اختیار نمی کنند. چنین کارآفرینانی دوست ندارند که ریسک کنند و معمولاً فاقد انعطاف پذیری و اعتماد به نفس هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...