1. ظرفیت نوآوری: این ظرفیت عنصری کلیدی برای اطمینان از رقابت پذیری بلند مدت است.

  1. سود آوری: هدف بهینه کسب و کار سود آوری است.( p475، ۱۹۹۸، Rolstadas)

اندازه گیری عملکرد بازار امروزه توجه بسیاری از محققان را به خود جلب ‌کرده‌است. پیشرفت های ایجاد سیستم های مدیریت عملکرد ،بیشتر به سوداوری تأکید دارند. اندازه گیری عملکرد را می توان فرایند کیفی کارایی و اثر بخشی عملیاتی دانست. (p232،۲۰۰۴،Tangen)

۲-۱-۱۲ ) عملکرد مالی

بخشی از شاخص های عملکرد سازمانی، شاخص های مالی است که جهت اندازه گیری عملکرد مالی مورد استفاده قرار می‌گیرد. به طور کلی دو دیدگاه اقتصادی ‌در مورد مبنا قرار دادن ‌گروه‌های ذینفع در سازمان وجود دارد. یک دیدگاه بر این اعتقاد داشت که شرکت های انتفاعی به دنبال منافع مالی خود هستند و به منافع اجتماعی فکر نمی کنند ‌گروه‌های ذینفع نظیر دولت، مشتریان و مردم باید وارد صحنه شده و با بهره گرفتن از مکانیسم های مختلف، اهداف خود را به شرکت تحمیل کنند. گروه دیگر بر این اعتقادند که شرکت های انتفاعی با توجه به تلاشی که در راستای کسب سود می‌کنند بهترین ابزار ارتقای کارایی و بهره وری اقتصادی به حساب می‌آیند و هدفی غیر از اهداف صاحبان سرمایه ( افزایش ارزش شرکت ) را لازم نیست مد نظر قرار دهند. ( فتحی،۱۳۸۵، ص ۲۸ )

مهم ترین هدف مالی شرکت های تجاری حداکثر کردن حقوق صاحبان سهام (ارزش سهام شرکت ) است. عقیده بر آن است که انگیزه صاحبان سهام از سرمایه گذاری در شرکت ها کسب منافع مالی حاصل از آن است و افزایش ثروت مادی سهام‌داران از مهم ترین این منافع به حساب می‌آید. ارزش سهام به سود شرکت بستگی دارد. چرا که از آن برای پرداخت سود سهام یا سرمایه گذاری مجدد در دارایی های مولد (که موجب تسهیل سود در سال های آتی خواهد شد ) استفاده می شود. اما علاوه بر مبلغ سود شرکت، میزان مخاطرات مرتبط با سرمایه گذاری نیز از نظر سهام‌داران حائز اهمیت است. بعضاً فعالیت های سرمایه گذاری و اهداف فرعی مالی که شرکت انتخاب می‌کند می‌تواند سود کوتاه مدت شرکت را افزایش دهد اما ارزش سهام شرکت را در بلند مدت تهدید می‌کند. در این رابطه معمولاً سهام‌داران علاوه بر کسب سود علاقه مندند که میزان خطرپذیری (ریسک) سود های حاصل در سال های آتی نیز به حداقل برسد. ‌بنابرین‏ طبق نظریه الگوی قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای[۱۰۶]، اهداف سهام‌داران در قالب افزایش ارزش ثروت از طریق افزایش بازده سهام و کاهش ریسک آن دنبال می شود. با توجه به تعریف اثر بخشی سازمانی و عملکرد سازمانی، و با توجه به اهدافی که در عملکرد مالی مورد توجه قرار می‌گیرد. عملکرد مالی عبارت است از درجه یا میزانی که شرکت به اهداف سهام‌داران در راستای افزایش ثروت آنان نائل می‌آید. (فتحی، ۱۳۸۵، ص ۲۹)

۲-۱-۱۳) سنجش عملکرد بازرگانی

اگرچه عملکرد می ­تواند معانی متنوعی داشته باشد (مثلا کوتاه مدت یا بلند مدت، مالی یا سود سازمان) به طور عمده از دو دیدگاه می توان به آن نگریست. نخست مفهوم ذهنی ، که اساسا مرتبط شده با عملکرد شرکت­ها نسبت به رقبای آن ها و دیدگاه دوم، مفهوم عینی است که بر پایه­ اندازه ­گیری مطلق عملکرد ‌می‌باشد. ( p 564-565، ۲۰۰۵، Sin et.al) در گذشته عمدتاً شاخص­ های مالی مستقیما از سازمان ها و یا از منابع ثانویه به دست می آمدند. بعدها، به قضاوت داورانه­ی پاسخ گویان داخلی و خارجی سازمان گرایش پیدا شد. آن ها اغلب هر دو شاخص مالی و عملیاتی / تجاری را تحت پوشش قرار می‌دادند. بعضی از مطالعات یک سازگاری قوی بین معیارهای عینی و ذهنی پیدا کردند .بعضی دیگر هم وجود برخی از تفاوت ها را در دو رویکرد تشخیص دادند. معیارهای عینی عملکرد به سختی حصول می‌شوند و یا این که پایایی کافی را ندارند. بعضی مؤلفان به پایایی ضعیف منابع دست دوم و سختی حصول چنین داده­هایی به طور مستقیم از سازمان ها اشاره داشتند. به دلیل این که مدیران از فاش کردن چنین اطلاعاتی یا به دلیل فقدان علاقه و یا به دلیل نداشتن وقت برای این کار ، امتناع کرده و حساسیت نشان می‌دادند. علاوه بر این، رویکرد ذهنی ، اندازه ­گیری ابعاد پیچیده ­ی عملکرد ، از قبیل ارزش نام تجاری ، یا رضایت مشتری را تسهیل می‌کنند، به دلیل آن که عملکرد می‌تواند در مقایسه با اهداف شرکت یا اهداف رقبایش، قابل اندازه گیری شود. ارزیابی ذهنی هم چنین تجزیه و تحلیل بخش مقطعی از طریق بخش­ها و بازارها را تسهیل می‌کند، زیرا عملکرد را در مقایسه با اهداف یا رقیبان کمیت می‌کند. ارزیابی های قضاوتی هم چنین باعث می شود که اثرات آهسته و مختص استراتژی سازمان به حساب آورده شوند. (p802،۲۰۰۵،Gonzalez ،Gonzalez)

محققان در مطالعات مربوط به عملکرد بازرگانی مؤلفه­ های مختلفی را برای سنجش آن به کار برده­ اند. محدودی از محققان مؤلفه هایی از عملکرد که بیشتر به هم مرتبط هستند را در گروه هایی جای دادند و آن ها را نام گذاری کرده‌اند. به عنوان مثال پلهام[۱۰۷] عملکرد را در سه دسته جای داده است. (بختیاری ، ۱۳۸۵ ، ص ۳۸)

    • اثر بخشی سازمانی- شامل مؤلفه های کیفیت محصول ، موفقیت محصول جدید ، نرخ حفظ مشتری.

    • رشد سهم – شامل مؤلفه­ های سطح فروش، نرخ رشد فروش و سهم بازار.

  • سودآوری – شامل مؤلفه­ های نرخ بازده حقوق صاحبان سهام شرکت(ROE)[108] نرخ بازگشت سرمایه ، حاشیه سود ناویژه.

رهی و همکارانش[۱۰۹] برای اندازه ­گیری عملکرد از سه شاخص ذهنی استفاده کردند. اختلافات عملکرد در ماهیت شرکت ها به وسیله ­ی کاربرد معیار های عملکرد نسبی کنترل شده است. پاسخ گویان برای اندازه گیری مقداری از عملکرد نسبی شامل سودآوری ، رشد فروش و سهم بازار در طی سه سال گذشته در مقایسه با رقبا بررسی شدند. گویه ها در این مطالعه روی مقیاس ۵ نقطه­ای لیکرت از رتبه­ی ۱ شدیداً مخالف تا رتبه­ی ۵ شدیداً موافق اندازه ­گیری شدند. (pP70 ، ۲۰۱۰، Rhee et.al) سین و همکارانش[۱۱۰] نیز مؤلفه­ های عملکرد را در دو دسته قرار داده ­اند که عبارتند از : (p565 ، ۲۰۰۵، Sin et.al)

    • عملکرد بازاریابی- مشتمل بر مؤلفه های حفظ مشتری ، رضایت مشتری و اعتماد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...