۶- رفتار نوجوان : رفتار نوجوان نیز تاثیر زیادی بر چگونگی واکنش والدین و سایر اعضای خانواده بر او بر جای می‌گذارد و واکنش آن ها در شکل گیری هویت نوجوان مؤثر است.

۷- گفتگو در جریان تعارضات: باعث کسب اطلاعات بیشتر نوجوان، رشد تفکر انتزاعی ‌و معرفی خود به عنوان یک فرد متفاوت به بزرگسالان می شود.

۸- خیالپردازی نوجوانان : منبع دیگری برای ایفای نقش ها و رفتارهای آنان است. دامنه خیالپردازی با رشد تفکر عملیات صوری افزایش می‌یابد و با بروز احساسات و نیازهای جدید نوجوانان گسترش می‌یابد. برخی از نوجوانان نیز با مطالعه به کشف هویت فکری خویش می پردازند (لطف آبادی ، ۱۳۸۵).

هویت در طول چرخه عمر

احساس هویت درنوجوانی، آغاز نمی شود ودرنوجوانی هم خاتمه نمی یابد. به اعتقاد اریکسون هویت نهایی از همان دوران اولیه کودکی با ایجاد احساس اعتماد یا عدم اعتماد نسبت به افراد و جهان پیرامون کودک شکل می‌گیرد و رشد هویت همیشه درنوجوانی خاتمه نمی یابد. هرچند که رشد هویت فرایندی است که در طول عمر ادامه دارد ولی جستجو برای به دست آوردن هویت بخصوص در دوران نوجوانی بیشتر مطرح است. شاید ‌به این دلیل که نوجوان هر روز تغییری در خود احساس می‌کند.

رسیدن به حس هویت قوی تا حدودی به مهارت‌های شناختی نیز بستگی دارد. نوجوان باید بتواند از خودش تصویری انتزاعی داشته باشد. توانایی در تفکر انتزاعی و تفکر فرضی وتوانایی در داشتن چشم اندازی در آینده به نوجوان دریافتن هویت فردی کمک می‌کند . درعین حال، این نوع تفکر کار جستجو را برای نوجوان دشوارتر می‌کند زیرا امکان انتخاب برای او بیشتر می شود (ماسن و همکاران ، ۱۹۸۵ ).

تثبیت هویت

به هر حال، محتوای هویت فرد هر چه باشد، تثبیت آن عموما در سنین جوانی رخ می‌دهد. تحقیقات فرانک[۹۸] و همکاران حاکی از انسجام خود درفاصله سنین ۲۴- ۲۸ سالگی است. در این دوره معمولاً استقلال کامل از والدین و تصمیم گیری شخصی و قبول مسئولیت زندگی حاصل می شود. توانایی جوانان برای در نظر گرفتن تمام جوانب مسائل و یافتن دانش نسبتاً وسیع درباره هنجارهای اخلاقی و اجتماعی و آگاهی از ضرورت یکپارچه بودن شخصیت بزرگسالی زمینه‌های لازم را برای آنان فراهم می آورد تا به تثبیت هویت و انسجام خود برسند (لطف آبادی ، ۱۳۸۵) .

همان‌ طور که نیوگارتن[۹۹] خاطر نشان می‌سازد، افراد از سن میانسالی تا آخرین سال های زندگی جنبه‌های اجتماعی هویت پایدار می مانند و گرایش به تحکیم ویژگی های شخصی خویش دارند (منصور و دادستان ،۱۳۸۳ ).

تعریف دلبستگی

دلبستگی در لغت به حالت و کیفیت دلبسته، محبت، علاقه و عشق گفته می شود. البته یعنی عاشق ، دلباخته و دارای تعلق و دل بستن به کسی یا چیزی به معنای علاقمند شدن به او و محبت یافتن نسبت به وی است (معین ،۱۳۷۵).

تحقیقات نشان می‌دهند که در دلبستگی دو بعد وجود دارد: بعد شناختی- عاطفی و بعد رفتاری، که اولی به معنای کیفیت عواطف نسبت به چهره دلبستگی است و دومی به بهره گرفتن از حمایت و مجاورت از شخص مورد نظر مربوط می شود. هرچه شخص از کودکی به سوی بزرگسالی حرکت می‌کند، بعد شناختی- عاطفی اهمیت بیشتری می‌یابد (پترسون ،۱۹۹۵ به نقل از حقیقی ، ۱۳۸۱).

به طور کلی دلبستگی را می توان جو هیجانی حاکم بر روابط کودک با مراقبش تعریف کرد. این که کودک مراقب خود را که معمولاً مادر اوست، می جوید و به او می چسبد ، موید وجود دلبستگی میان آن ها‌ است. نوزادان معمولاً تا پایان ماه اول عمر خود شروع به نشان دادن چنین رفتاری می‌کنند و این رفتار برای تسریع نزدیکی به فرد مطلوب طراحی شده است.

پیوند را گاه مترادف با دلبستگی به کار می‌برند در حالی که این دو پدیده متفاوت هستند. پیوند به احساس مادر درباره نوزادش مربوط است و با دلبستگی فرق دارد. مادر به طور طبیعی نوزاد را منبع احساس امنیت تلقی نمی کند و به او تکیه نمی کند، در حالی که در دلبستگی چنین است (خوشابی وابوحمزه ، ۱۳۸۵).

منظور از دلبستگی برقراری پیوند عاطفی و رابطه ای نزدیک با افراد خاص و احساس ایمنی بیشتر در حضور این افراد است (اتکینسون و هیلگارد ، ۱۹۸۳).

بالبی دلبستگی را پیوندی عاطفی می‌داند که کارکردهای تکاملی و بیولوژیکی دارد و موجب بقای کودک می شود (بالبی ، ۱۹۸۲ به نقل از سلاجقه ،۱۳۸۶).

دلبستگی عبارت است از پیوند عاطفی عمیقی که با افراد خاص در زندگی خود برقرار می‌کنیم، طوری که باعث می شود وقتی با آن ها تعامل می‌کنیم احساس نشاط و شعف کرده و به هنگام استرس از اینکه آن ها را در کنار خود داریم احساس آرامش کنیم (برک، ۲۰۰۱).

دلبستگی به نظامی تنظیم کننده اطلاق می شود و فرض بر این است که این سیستم در درون فرد وجود دارد و هدف آن تنظیم رفتارهایی است که موجب نزدیک شدن و برقراری تماس با فردی متمایز و حامی است که تکیه گاه نامیده می شود و هدف این نظام در فرد دلبسته از لحاظ روانی معطوف به ایجاد احساس امنیت است (برترتون و اسوفسکی، ۱۹۷۸ به نقل از کاپلان ،۲۰۰۳).

نظریه های دلبستگی

نظریه دلبستگی بر این باور است که دلبستگی پیوندی جهان شمول است و در تمام انسان ها وجود دارد. بدین معنی که انسان ها تحت تاثیر پیوند های دلبستگی شان هستند.

نظریه دلبستگی بسیار گسترده تر ازآن درکی که مردم نسبت به آن دارند است. این نظریه دو جزء اصلی دارد:

۱- بخش هنجاری[۱۰۰] که برای توضیح مدل، الگوهای معمولی رفتار وابسته به نوع و مراحل رشد که تقریبا در بین همه انسان ها شبیه به هم است، تلاش می‌کند.

۲- بخش تفاوت‌های فردی غیرهنجاری، که برای توضیح ثبات ، انحراف های نظام دار از مدل الگوهای رفتاری و مراحل ، تلاش می‌کند (سیمپسون[۱۰۱] و رولز[۱۰۲] ، ۱۹۹۸).

نظریه یادگیری اجتماعی

این دانشمندان نیز فرض را بر این گذاشته اند که گرسنگی،تشنگی و درد غرایزی هستند که کودکان را به عمل وامی دارند. آنچه نیازهای زیست شناختی کودکی را ارضا می‌کند(یعنی سایق

    1. – Berk, L. ↑

    1. – Marsia,J. ↑

    1. – identity diffusion ↑

    1. – fore closure ↑

    1. -moratorium ↑

    1. – identity achievement ↑

    1. -Burk, A. ↑

    1. -Kerpelman ↑

    1. -Grotevant ↑

    1. -Berzonsky, M.D. ↑

    1. – informational ↑

    1. – normative ↑

    1. -avoident ↑

    1. – commitment ↑

    1. -attachment ↑

    1. -Musen, H. ↑

    1. -Liberman, M. ↑

    1. – Ainsworth, M. ↑

    1. – security attachment ↑

    1. – secure base effect ↑

    1. – Berterton, M.A. ↑

    1. – Waters, ↑

    1. – Armsden, G.C. ↑

    1. – Greenberg, M.T. ↑

    1. – Kerns, k.A. ↑

    1. – emotional bond ↑

    1. – Kroger, J. ↑

    1. – Identity Style Inventory ↑

    1. – Berzonsky, M.D. ↑

    1. – World Health Organization ↑

    1. – General Health Questionnaire(GHQ) ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...