دانلود پژوهش های پیشین در رابطه با بررسی و نقد ایرادات ... |
«ما از رحمت خویش به او برادرش هارون را که پیامبر بود عطا کردیم».
۲٫وزارت
دومین مقام حضرت هارون مقام وزارت بود. وزیر کسی است که بار سنگین مسؤولیت امیر را به دوش میکشد و انجام آن را بر عهده میگیرد. در قرآن میخوانیم که حضرت موسیA به خداوند فرمود:
«وَ لَقَد آتَینا مُوسَیَ الکِتابَ وَ جَعَلنا مَعَهُ أخاه هارونَ وَزِیرا»[۲۳۸].
«و هر آینه ما به موسی کتاب دادیم و برادرش هارون را وزیرش قرار دادیم»
۳٫خلافت
یکی دیگر از مقامهای حضرت هارون مقام خلافت او از موسی است. خداوند این مقام را چنین بیان میفرماید:
«وَ قَالَ مُوسَی لِاَخِیهِ هارُونَ اخلُفنِی فِی قَومِی وَ أصلِح وَ لا تَتَّبِع سَبِیلَ المُفسِدینَ»[۲۳۹].
و موسی به برادرش هارون گفت: در میان قومم جانشین من باش و اصلاح کن و از راه مفسدان پیروی نکن.
با توجه به این آیه روشن میشود که موسی برادرش هارون را به طور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی خلیفه خود قرار میدهد؛یعنی هارون در تمام آن چه که موسی بر عهده داشته است، جانشین او بود. پس هرگاه موسی غایب شد، همو باید جانشین باشد، چه در دوران حیات او و چه در زمان پس از وفات او. مهم این نیست که هارون چند روز خلافت کرده است، مهم آن است که این صلاحیت و مقام را داشته است.
شاهد این مطلب هنگامی است که بنا بود مناجات موسی سی روز به طول انجامد، ولی ده روز دیگر به آن افزوده شد. این بدان معناست که خلافت هارون محدود به سی روز نبوده است، بلکه هر زمانی که موسی غایب باشد، او خلیفه خواهد بود.
۴، ۵ و ۶٫ وزارت، مشارکت در رسالت و تکیه گاه محکم
چهارمین، پنجمین و ششمین مقام حضرت هارون از منظر قرآن مقام خویشاوندی او با حضرت موسی است و این که هارون در رسالت حضرت موسی شریک بوده و تکیه گاه او بوده است.
«وَ اجعَل لِی وَزِیرَا مِن أهلِی هارُونَ أخی وَ اشدُد بِهِ أزرِی و أشرِکه فِی أمرِی»[۲۴۰].
و برای من وزیری از خاندانم قرار بده، برادرم هارون را و او را تکیه گاه محکمی برای من قرار بده و در کار من شریک گردان.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
طبق آن چه که در حدیث منزلت آمده است، پیامبر اکرم۶ با این بیان تمام مقامها و منزلتهای هارون به جز منصب نبوت و پیامبری را برای امیر المؤمنینA اثبات نموده است.
۷-۲-۳٫ پاسخ به عدم تواتر:
نخستین شبههای که قوشچی به محقق طوسی مطرح میکند، این است که این حدیث بر خلاف ادعای شیعه متواتر نیست. البته قوشچی در بیان این ایراد از پیشینیان خود پیروی کرده است، زیرا پیش از او برخی از بزرگان اهل سنت؛ مانند تفتازانی در شرح المقاصد فی علم الکلام[۲۴۱] این شبهه را مطرح کردهاند.بزرگان شیعه نیز هم زمان با طرح این شبهه به پاسخ و رد آن اقدام نمودند. اینک اجمالی از این پاسخها در زیر میآید.
۱٫تواتر حدیث منزلت از منابع اهل سنت و طبق مبانی آنها قابل اثبات است. برخی از بزرگان شیعه در این راه کوشیدهاند و تواتر این حدیث را از منابع اهل سنت و طبق مبانی آنها اثبات کردهاند که میر حامد حسین هندی از جمله آنهاست. وی در کتاب گرانقدر «عبقات الانوار فی امامه ائمه الاطهار» تواتر این حدیث را اثبات کرده است[۲۴۲].
حدیث منزلت را بیش از بیست نفر از اصحاب پیامبر اکرم۶ روایت کرده اند[۲۴۳]. این اصحاب عبارتند از:
۱٫امیر المؤمنین علیA 2.عبدالله بن عباس ۳٫جابر بن عبد الله انصاری ۴٫عبدالله بن مسعود ۵٫سعد بن ابی وقاص ۶٫عمر بن خطاب ۷٫ابوسعید خدری ۸٫ براء بن عازب ۹٫ جابر بن سمره ۱۰٫ ابوهریره ۱۱٫ مالک بن حویرث ۱۲٫زید بن ارقم ۱۳٫ ابورافع ۱۴٫ حذیفه بن اسید ۱۵٫ انس بن مالک ۱۶٫ عبد الله بن ابی اوفی ۱۷٫ ابو ایوب انصاری ۱۸٫ عقیل بن ابی طالب ۱۹٫ حبشی بن جناده ۲۰٫ معاویه بن ابی سفیان.
توجه به این نکته لازم است که همان طور که در بحث حدیث غدیر گذشت، اهل سنت روایتی را که چهار نفر یا هشت نفر یا ده نفراز صحابه روایت کرده باشد، متواتر میدانند، پس حدیث منزلت را باید به طریق اولی متواتر بدانند.
۲٫بسیاری از بزرگان اهل سنت به تواتر این حدیث تصریح کردهاند.
ابن عبد البر در کتاب الاستیعاب، درباره این حدیث مینویسد: این حدیث از معتبر ترین و صحیح ترین روایات است.
محمد بن یوسف کنجی شافعی در «کفایه المطالب فی مناقب علی بن ابی طالبA» بعد از ذکر حدیث منزلت میگوید:
«قلت هذا حدیث متفق علی صحته رواه ائمه الاعلام الحفاظ کابی عبدالله البخاری فی صحیحه و مسلم بن الحجاج فی صحیحه و ابو داود فی سننه و ابو عیسی الترمذی فی جامعه و ابو عبدالله النسائی فی سننه و ابن ماجه فی سننه و اتفق الجمیع علی صحته و صار ذلک اجماعا منهم»[۲۴۴].
این عبارت تصریح است به این که این حدیث در میان اهل سنت، از احادیث متواتر میباشد.
سیوطی نیز در کتاب «قطف الازهار المتناثره فی الاخبار المتواتره» که در بیان احادیث متواتر است این حدیث را آورده است.
۳٫بسیاری از مشاهیر اهل سنت این حدیث را در کتب خود آوردهاند که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱٫محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح ۲٫ مسلم نیشابوری در صحیح ۳٫ ابن ماجه قزوینی در صحیح ۴٫ ابو حاتم بن حبان در صحیح ۵٫ محمد بن عیسی ترمذی در صحیح ۶٫ ابن سعد مصنف الطبقات الکبری ۷٫فخر رازی مصنف تفسیر کبیر ۸٫ ابو عبد الله حاکم نیشابوری مصنف المستدرک علی الصحیحین و بسیاری دیگر از بزرگان اهل تسنن.
همان گونه که گفته شد، این حدیث در دو کتاب مهم و معتبر اهل سنت؛ یعنی صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است. قوشچی نیز با وجود این که بر حدیث غدیر اشکال میگرفت که در صحیح بخاری و مسلم نیامده است و آن را دلیلی بر ضعف آن به حساب میآورد، ولی درباره حدیث منزلت این ایراد را طرح نمیکند.
بنابراین؛ حدیث منزلت افزون بر این که نزد دانشمندان شیعه امامیه متواتر است، در نزد اهل سنت نیز از احادیث صحیح، بلکه از احادیث متواتر به شمار میآید.
۴٫جواز احتجاج به حدیث منزلت بر فرض عدم تواتر
هر کسی که تعصب را کنار گذارد و انصاف و حق گویی در پیش گیرد به تواتر حدیث منزلت باید اقرار و اعتراف داشته باشد، زیرا سند و شهرت حدیث منزلت از بسیاری از احادیثی که اهل سنت به تواتر آن قائل هستند، قویتر است. با این همه با قطع نظر از تواتر این حدیث نیز احتجاج شیعه به این حدیث برای اثبات امامت بلافصل حضرت علیA جایز است.
وجوهی که برای جواز استدلال به این حدیث بر فرض عدم تواتر آن میباشد، عبارت است از:
۱٫این حدیث در نزد شیعه متواتر میباشد و بسیاری از اعلام اهل سنت نیز آن را روایت کردهاند. حدیثی که در چنین موقعیتی باشد، مفید یقین است از این رو تمسک به آن جایز میباشد.
۲٫اهل سنت استدلال به خبر واحد را جایز میدانند. منشا خلافت ابوبکر در نزد اهل سنت هم خبر واحد میباشد، زیرا حدیث «الائمه من قریش» را تنها ابو بکر در جریان سقیفه نقل کرد و با این خبر واحد برخی از مدعیان را کنار زد.
۳٫همان گونه که پیشتر گفته شد، حدیث منزلت در صحیح بخاری و مسلم آمده است و اهل سنت این دو کتاب را تالی تلو قرآن و احادیث آن را قطعی میدانند.
میر حامد حسین آورده است:
«صحت احادیث صحیحین قطعی است نزد ابن صلاح و ابو اسحاق و ابو حامد اسفراینیین و قاضی ابو الطیب و شیخ ابو اسحاق شیرازی و ابو عبد الله حمیدی و ابو نصر عبد الرحیم بن عبد الخالق و سرخسی حنفی و قاضی عبد الوهاب مالکی و ابویعلی و ابن الزاغونی حنبلیین و ابن فورک و اکثر اهل کلام اشعریه و اهل حدیث قاطبه و همین است مذهب سلف سنیه عامه و نزد محمد بن طاهر مقدسی هم احادیث صحیحین قطعی الصحه است بلکه آن چه بر شرط شیخین باشد نیز بالقطع صحیح است چه جای خود احادیث شیخین و بلقینی استاد عسقلانی و ابن تیمیه و ابن کثیر شامی و ابن حجر عسقلانی و علامه سیوطی و ابراهیم بن حسن الکردی الکورانی و شیخ احمد بن محمد بن احمد نخلی و شیخ عبد الحق دهلوی و شاه ولی الله نیز قائل به قطعیت صحت احادیث صحیحیناند علامه سیوطی در تدریب الراوی شرح تقریب النواوی گفته «و اذا قالوا صحیح متفق علیه او علی صحته فمرادهم اتفاق الشیخین لا اتفاق الامه قال ابن الصلاح لکن یلزم من اتفاقهما اتفاق الامه علیه لتلقیهم له بالقبول»[۲۴۵].
۸-۲-۳٫ بررسی شبهه عدم عمومیت «منزله هارون»:
قوشچی نیز به تبع تفتازانی[۲۴۶] و برخی دیگر منکر عام بودن «منزله هارون» است.قوشچی میگوید: چون استثنا در این حدیث منقطع است نمیتوان آن را دلیل عام بودن منزلت قرار داد.
جواب این است که:
۱٫وجود بالفعل استثنا دلیل بر عام بودن نیست، بلکه علمای بسیاری تصریح کردهاند که صحت استثنا دلیل عمومیت است و لو استثنایی در کلام صورت نگرفته باشد.
«صحهالاستثناء معیار العموم»؛ یعنی این که: اگر در عمومیت لفظی تردید شود، از آن استثنا میکنیم اگر استثنا صحیح بود عمومیت آن لفظ اثبات میشود و الا لفظ عام نخواهد بود پس علم به صحت استثنا در علم به عموم کفایت میکند[۲۴۷].
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-09-27] [ 10:02:00 ب.ظ ]
|