کیفیت زندگی یکی از مهم ترین مسائل پیش روی جهان امروز و از مباحث اساسی در تکوین سیاست گذاری اجتماعی محسوب می شود که موضوعاتی چون رفاه,ارتقاء کیفیت زندگی سلامت محور,رفع نیازهای اساسی,زندگی رو به رشد ورضایت بخش,نوع دوستی واز خود گذشتگی در میان جماعات را در بر می‌گیرد.(پاپکین,۱۳۹۱) .

با توجه به مهم تلقی بودن کیفیت زندگی برای افراد جامعه تلاش برای ارتقاء آن از اصلی ترین اصول و اولویت های برنامه ریزان وسیاست گذران اجتماعی مدیران ‌و مسئولان حکومتی در هر جامعه وکشوری است.لذا به جرات می توان گفت کلیه برنامه ها,سیاست ها و عملیات هایی اجرایی در یک جامعه در راستای ارتقاء کیفیت زندگی مردم آن جامعه است.نتایج مطالعات کیفیت زندگی می‌تواند به ارزیابی سیاست ها,رتبه بندی مکان ها,تدوین استراتژی های مدیریت و برنامه ریزی در هر جامعه ای کمک کرده و درک اولویت بندی مسایل اجتماعی برای برنامه ریزان مدیران آن جامعه را به منظور ارتقای کیفیت زندگی شهروندان تسهیل سازد.همچنین یافته های کیفیت زندگی می‌تواند برای باز شناسی استراتژی های سیاسی قبلی وطراحی سیاست های برنامه ریزی آینده استفاده شوند.علاوه این مطالعات کیفیت زندگی می‌تواند به شناسایی نواحی مسئله دار,علل نارضایتی مردم,اولویت های شهروندان در زندگی,تاثیر فاکتور های اجتماعی-جمعیتی بر کیفیت زندگی و پایش و ارزیابی کارایی سیاست ها و استراتژی ها در زمینه کیفیت زندگی کمک کند.(همان منبع) .

در رویکردی عملی کیفیت زندگی به عنوان یک مفهوم کلی تعریف می شود که تمام ابعاد زیستی شامل رضایت مادی,نیازهای حیاتی به علاوه جنبه‌های انتقالی زندگی نظیر توسعه فردی,خود شناسی وبهداشت اکوسیستم را پوشش می‌دهد.(همان منبع) .

در یک تقسیم بندی ابعاد کیفیت زندگی ‌بر اساس حوزه های تاثیر به ۵ دسته تقسیم می‌شوند:اجتماعی و فرهنگی,روانشناختی,اقتصادی,جسمی و فیزیکی و محیطی است.(همان منبع) .

الف)بعد اجتماعی وفرهنگی کیفیت زندگی:بعد اجتماعی از جمله عوامل کلیدی در شکل دادن کیفیت زندگی است که تاثیر قابل توجهی بر احساسات اساسا اجتماعی مردم دارد.این بعد در سطح میانه مورد سنجش قرار می‌گیرد و شاخص های آن تلفیقی از شاخص های ذهنی وعینی کیفیت زندگی هستند.

ب)بعد روانشناختی کیفیت زندگی:بسیاری از نظریه پردازان بر میزان احساسات سعادت فرد از زندگی به عنوان عامل تعیین کننده در نگرش فرد به زندگی تأکید کرده‌اند.در حقیقت از جمله عواملی که برای مدت زیادی از جانب روانشناسان به عنوان مشخصات تعریف کننده احساس سعادت یا خوشبختی ارائه شده اند می توان به معیارهایی نظیر دوست داشتن دیگران,لذت بردن از زندگی یا شناخت خود اشاره کرد.

ت)بعد اقتصادی کیفیت زندگی:این بعد بیشتر ناظر بر توانایی مالی, میزان دارایی,قدرت خرید ومصرف,برخورداری از امکانات رفاهی در سطح فردی و گروهی و در میزان رشد خالص وناخالص ملی,ضریب جینی,دستیابی به شغل و فرصت های شغلی و مواردی از این قبیل در سطح کلان وملی است.

ث)بعد جسمی و فیزیکی کیفیت زندگی:این بعد بیشتر درحوزه سلامت و بهداشت فردی وشخصی می‌باشد.در بخش جسمانی مؤلفه‌ هایی مانند:قدرت,انرژی وتوانایی انجام فعالیت های روزمره وخود مراقبتی و در بخش مربوط به بیماری علائم بیماری مانند درد,از کار افتادگی,ناتوانی در دسترسی به درمان مناسب,شیوه های درمانی نامناسب و….مورد تفسیر وسنجش قرار می‌گیرد.

ج)بعد محیطی کیفیت زندگی:این بعد در سطح کلان قرار دارد شرایط خارجی وعوامل محیطی را مورد بررسی قرار می‌دهد.وضعیت کالبدی ‌و فیزیکی محیط زیست افراد در محیط های شهری,روستایی وعشایری در زمینه مسکن,زیر ساخت های حمل ونقل,زیر ساخت های مربوط به معماری محیط ومنظر,وضعیت آلاینده های محیطی(آلودگی هوا,آلودگی های صوتی,تصویری در محیط و….)امکانات و خدمات زیر ساختی در حوزه فن آوری اطلاعات و ارتباطات,قوانین و مقررات موجود در حوزه های مختلف,خدمات عمومی در اجتماع و….از جمله مؤلفه‌ های محیطی کیفیت زندگی هستند.(همان منبع) .

دیدگاه های نظری پیرامون کیفیت زندگی

در حال حاضر اتفاق نظر چندانی در زمینه ی چیستی مفهوم کیفیت زندگی وجود ندارد. این مفهوم در حوزه های متفاوت علمی با برداشت‌های متفاوت در حال حاضر به کار برده می شود. در این جا به تعدادی از این تعاریف اشاره می شود:

۱-کالمن در سال ۱۹۸۴می گوید که کیفیت زندگی، گستردگی و انبساط امید و آرزو است که از تجارب زندگی ناشی می شود (کالمن،۱۹۸۴) .

۲- روبرت و کلیفتون در سال ۱۹۹۱ کیفیت زندگی را درجه ی رضایتمندی مردم یا حس خوب بودنی که آن ها در یک محیط خاص تجربه می‌کنند، می‌دانستند (روبرت ، کلیفتون ،۱۹۹۱) .

۳- فرانس و پاورس در سال ۱۹۸۵می نویسند : «کیفیت زندگی، ادراک فرد از رفاه است که به نظرمی رسد از رضایت یا عدم رضایت در حیطه های اصلی زندگی ناشی می شود» (فرانس، پاورس،۱۹۸۵) .

۴- تستا و سیمونسون در سال ۱۹۹۶کیفیت زندگی را ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی می دانند که محدود به تجارب، اعتقادات، انتظارات و ادراک بیمار است ( تستا و سیمونسون ، ۱۹۹۶) .

۵- زان در سال ۱۹۹۲کیفیت زندگی را درجه رضایت در تجارب زندگی فرد می‌داند، وی می‌گوید کیفیت زندگی شامل رضایت از زندگی ، رضایت از تصور از خود ، سلامت و فاکتورهای اجتماعی و اقتصادی است ( زان ، ۱۹۹۲) .

۶- سازمان بهداشت جهانی نیز کیفیت زندگی را اینگونه تعریف می‌کند:«ادراک افراد ازموقعیتشان در زندگی،در متن فرهنگ و نظام های ارزشی که در آن زندگی می‌کنند و در ارتباط با اهداف ، انتظارات ، ارتباطات و نیازهایشان است» (نل ،۱۹۹۳) .

۷-کیفیت زندگی به طور کلی به عنوان درجاتی از رضایتمندی و نیل به نیازها در زمینه‌های فیزیکی، روان شناختی و رفتاری، فعالیتی و از آن مهم تر”احساس خوب بودن” تعریف می‌گردد (شهرزاد، ۱۳۷۵) .

۸-موری با رویکردی تلفیقی چهار مجموعه شرایط را برای بهبود کیفیت زندگی مؤثر می‌دانند منابع مادی,امنیت,عزت نفس و خشنودی و در هر زمینه یک سطح آستانه را پیش‌بینی می‌کند که در آن سطح شادکامی فرد تحقق می‌یابد.او عدالت وآزادی رابه عنوان پیش نیاز های این شرایط فرض می‌کند و بر این نظر است که کیفیت زندگی در صورتی بهبود می‌یابد که:

    1. منابع مادی پایه ای در دسترس باشند.

    1. قدرت سیاسی برای اجرا و تقویت استاندارد های جمعی وجود داشته باشد.

    1. محیطی فراهم باشد که در آن افراد بتوانند مسولیت کارهایشان را بپذیرند و اعتماد به نفس خود را بهبود بخشند.

  1. افراد بتوانند استقلال وتوانمندی لازم برای خشنودی اساسی را تجربه کنند(غفاری,امیدی,۱۳۸۸) .

تعریف کیفیت زندگی و فضای مفهومی آن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...