۲-۱-۴) ارزش های اخلاقی از نظر نسبی یا مطلق بودن

 

در نظام ارزشی اسلام، ارزش ها دارای مراحل و مراتبی هستند، در حالی که در بسیاری از مکاتب اخلاقی، ارزش را دارای یک مرحله می دانند. مثلا در مکتب “کانت” اگر انجام کاری فقط برای اطاعت از حکم عقل و ندای وجدان باشد ارزشمند است، اما اگر اطاعت از حکم عقل همراه با ارضای عواطف باشد، دیگر ارزشی نخواهد داشت، ‌بنابرین‏ فداکاری مادر برای فرزندش از آنجا که برای ارضای عواطف مادر است عملی بی ارزش محسوب می شود. در حالی که در اسلام، هریک از این رفتارها، مرحله ای از ارزش را دارا است. در نظام های ارزشی غیر الهی ابراز صفاتی از قبیل مهربانی، فروتنی، صداقت و…، به دلیل محبوبیت اجتماعی و محبت و احترام مردم است که این هدف خود در نظام ارزشی اسلام، ارزشی منفی دارد. در نظام ارزشی اسلام هدف کسب رضایت الهی است، حتی اگر به قیمت دشمنی مردم تمام شود علاوه بر این، انسانی که هدفش کسب احترام و علاقه مردم است در بسیاری از موارد ناچار است چاپلوسی کند. از نظراو هدف، وسیله را توجیه می‌کند، لذا از هیچ اقدامی برای جلب توجه مردم ابایی ندارند، اما انسان موحد از عمق جان، مردم را دوست دارد، زیرا بندگان را محبوب خدای محبوبش می بیند و خود را عضوی از پیکر اجتماع می انگارد(مصباح یزدی،۱۳۸۱، ص۱۶۴و۲۶۹و۲۷۰ ).

 

اگر چه تعابیری چون خوب و بد، درست و غلط، بخشی از زبان اخلاقیات را تشکیل می‌دهند اما مثلا، آیا مفهوم مدیر خوب دقیقا معادل مفهوم یک انسان خوب است؟ اما ممکن است شما بپرسید، چه کسی تصمیم می‌گیرد چه چیز خوب و چه چیز بد است؟ (لاوتن،۱۳۸۱، ص۶۰). دو دسته کلی در این رابطه موضع گیری کرده‌اند: گروه اول- که”کانت” هم از این جمله است- معتقدند که ارزش های اخلاقی مطلقند. کانت می‌گوید: راست گفتن مطلقاً یک ارزش است و لو اینکه این راست گفتن موجب قتل هزاران انسان شود، مثلا از شما بپرسند که راه ورودی این شهراز کجاست و شما در عین حال که می دانید آن ها برای غارت ومردم کشی وارد شهر می‌شوند نشانی درست را به آن ها بدهید، این عمل شما ارزشمند است و تبعات آن، موجب بی ارزشی عمل نمی شود. در مقابل این دسته، گروه دیگری ارزش های اخلاقی راکاملا نسبی، بدون ملاک ثابت و تابع شرایط مکان و زمان و قراردادها می دانند. نظر اسلام متفاوت است، در اسلام یک سلسله اصول کلی و مطلق اخلاقی وجود دارد که تحت هیچ شرایطی تغییر نمی کنند، امامصادیق آن تغییر ناپذیر است، مثلا به طور کلی صداقت و راستی، مطلقا ارزشمندند، اما گاهی مصادیق آن تغییر می‌کند. راست گفتن تا آنجا که به صلاح فرد و جامعه است با ارزش است، اما اگر همین عمل بر خلاف مصالح فرد و جامعه بود، مثلا جان انسانی را در معرض هلاکت قرار می‌داد، گناه و ضد ارزش است. ملاک کلی ارزش اخلاقی، مصلحت واقعی عمومی فرد وجامعه است مصلحت یعنی هر چیز که موجب کمال و صلاح واقعی انسانیت است، نه چیزی که دلخواه افراد و مورد خوشایند آن ها‌ است و این موضوع با نسبی بودن مخالف است.(مصباح یزدی۱۳۸۱،ص۱۶۵و۱۶۶). در روایات اسلامی می بینیم که کارهای پسندیده، به دلیل اینکه با روشی نادرست انجام یافته مورد نکوهش قرار گرفته است و این جمله که “هدف وسیله را توجیه می‌کند” از نظر اسلام قبول نیست. وقتی امام صادق (ع) پولی را به شخصی برای تجارت دادند و وی با شیوه ای نادرست در امر تجارت (ایجاد بازارسیاه) آن را در زمانی کوتاه دو برابر نمود، حضرت سود او رامجاز ندانستند و وی را نکوهش کردند. در مکتب اسلام، عمل و کار بسیار مورد توجه است ولی آنچه در اسلام مطلوب است عمل همراه با صفات و رفتار خوب است. این ها هرسه باهم مورد توجه اسلامند و بدون هر کدام ازآنها نتیجه مطلوبی به دست نخواهد آمد.(علی احمدی و همکاران،۱۳۸۲،ص۵۵) بدون شک معیار بررسی رفتار اخلاقی نتیجه یا پیامد عمل، قصد و اراده فرد و معیارها و ارزش های اخلاق جهانی است(سالاری فر، ۱۳۹۲، ص۵۸).

 

۲-۱-۵) اخلاق مدیریت از نظر امام علی(ع)

 

امام علی (ع) در نامه شماره ۱۸ خود خطاب به عبدالله بن عباس فرماندار مصر به بعضی از رفتارهای: نیکویی با مردم، دور کردن ترس و بیم از دل مردم ، مدارا با مردم اشاره ‌کرده‌است. مدیریت بر مبنای اخلاق اسلامی در پی آن است که ضمن احراز مقام والای انسانی، از توانایی های بالقوه خود در استفاده از ماشین بهره کامل گیرد؛ ضمن آنکه بر جایگاه بلند انسانیت نیز خدشه ای وارد نیاید(صمدی و مهدوی خو،۱۳۸۸)

 

مهم ترین ویژگی های یک مدیر مسلمان از نظر علی(ع) شامل موارد زیر است: (مقیمی ،۱۳۸۰ص۲۵۶-۲۵۳).

 

تقوی وپرهیزگاری: یک مدیر در درجه اول بایستی متقی، پرهیزگار و خداترس باشد. اعتقاد به خدا، محور تمامی کا‌رها است. بدون این اصل هر تلاشی بیهوده خواهد بود و نادیده گرفتن آن به گمراهی فرد می شود.

 

شایستگی و توانایی: همان گونه که امام علی (علیه السلام) اعتقاد به خدا را محور امور قرار داده است، از تخصص کارگزاران نیز غافل نبوده است. در این فرمان خطاب به مالک می فرمایند: تعهد و تخصص دو بالی هستند که هر دو برای موفقیت در امور ضروری هستند و نادیده گرفتن هر یک، منجر به ضایع شدن امور می شود. مدیر بایستی از نظر توانایی علمی قادر به اداره امور باشد و از سوی دیگر از نظر جسمی نیز بایستی از توان بالایی برخوردار باشد تا حجم کار بر جسم روح او فشار نیاورد.

 

تسلط بر هوای نفس: نفس اماره همیشه انسان را به بدی فرمان می‌دهد و انسان در مبارزه با هوای نفس خویش بایستی بسیار مراقب باشد و چه بسا که یک لحظه غفلت تمام اندوخته های انسان را بر باد خواهد داد. افراد بایستی ‌بدانند که همواره در معرض آزمایش الهی قرار دارند و انحراف آن ها از مسیراصلی، هلاکت ابدی را برایشان در پی خواهد داشت.

 

حسن سابقه : داشتن سابقه نیکو یکی دیگر از ویژگی های مدیر است، افرادی باید متصدی آن گردند که سوابق درخشانی داشته باشند.

 

امانتداری: یک مدیر در حکومت اسلامی به شغل خویش بسان یک امانت الهی می نگرد و آن را میراث خود نمی داند.

 

مهربانی با زیردستان: مدیر بایستی با زیر دستان خود به گونه ای رفتار کند که پدر با فرزندان خود می‌کند.

 

میانه روی و اعتدال: اسلام دین تعادل، توازن و منطق است و افراط و تفریط دوسر یک طیف هستند که مورد نکوهش قرار می گیرند.

 

سعه صدر : منصب مدیریت به گونه ای است که متصدی آن بایستی دارای صبر فراوان باشد، از همه برتر کسی را برگزین که دارای وسعت صدر باشد و تنگ حوصله نباشد و مخاصمه طرفین دعوی او را به لجاجت نیاندازد.

 

وفای به عهد: خداوند عهد پیمان را به رحمت خود، وسیله امنیت بندگان خویش و حریم و سایه امن قرار داده، تا بندگان او در آن حریم از زیان در امان باشند و همه در رفاه و جوار الهی زندگی را ادامه دهند. پس به آنچه که گفته می شود باید عمل شود و بر عهد و پیمانی که بسته می شود، پیمان شکنی روانیست. چرا که مدیر اگر به کارکنان و یا مشتریان سازمان وعده ای بدهد و به وعده خود عمل نکند، نسبت به خود در افراد ایجاد بد بینی نموده و نگرش افراد به شخصیت مدیر، نگرش منفی و نفرت انگیز خواهد شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...