۱-۵-۵٫ سلب آرامش روانی و جسمانی انسان
گناه اضطراب بشر را زیاد می‌کند، روح انسان را بیمار می‌کند. علاج و درمان گناه توبه و ندامت و استغفار و شفایش نیز بازنگشتن به گناه می‌باشد. رسول اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله فرمودند: «لکل داء دواء و دواء الذنوب الاستغفار»[۶۲۳] برای هر بیماری دارویی است و داروی گناهان استغفار است. کسی که به شهوات و گناهان روی آورد، بسوی آفات و بلاها درحرکت است. امام صادق‌علیه‌السلام در روایتی با سند صحیح فرمودند: «هیچ چیز مثل گناه، قلب را فاسد نمی‌کند و نیز فرمودند که اگر گرفتاری و پریشانی برای انسان بیاید و یا بیماری نصیب انسان گردد، همه به خاطر گناه می‌باشد»[۶۲۴]و خداوند هم در قرآن می‌فرماید: «وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ»[۶۲۵] هر مصیبتی که به ما برسد، بخاطر انجام گناهان بوسیله خودمان می‌باشد، که از روی اختیار و اراده مرتکب می‌شویم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۵-۵٫ سلب نعمت‌های الهی
امام صادق‌علیه‌السلام فرمودند: «ما أنعم الله علی عبد بنعمه فسلبها ایاه حتی یذنب ذنباً یستحق بذلک السلب»[۶۲۶] خداوند سلب نکرده هیچ نعمتی را از بنده‌اش مگر اینکه مرتکب گناهی شود که واسطه آن مستحق سلب شدن نعمت‌ها شود.
حضرت علی‌علیه‌السلام فرمودند: «به خدا سوگند، ملت‌هایی که غرق در نعمت بوده سپس آنها را از دست می‌دهند، فقط به خاطر گناهانی است که انجام دادند، زیرا خداوند به هیچ بنده‌ای ستم روا نمی‌دارد، و چون حق مردم را ندادند و به راه باطل رفتند لذا موجب نابودی خود شدند». [۶۲۷]
۳-۵-۵٫ مختل شدن آزادی فردی و اجتماعی
حضرت علی‌علیه‌السلام می‌فرمایند: «عبدالشهوه أسیر لاینفک أسره»[۶۲۸] بنده شهوات، اسیری است که هرگز از اسارت جدا نمی گردد و گردن‌بند گناهان را بدترین طوق می‌دانند که به آسانی از انسان جدا نمی‌شود. انسان گناهکار آزادی ندارد و در بند افکار پریشان و شیطانی می‌باشد و کسی که خود این گونه باشد، طوق اسارت را به دیگران نیز منتقل می‌کند گناه مانند بیماری مسری است که به جامعه و افراد دیگر نیز سرایت می‌کند.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الأرْضُ»[۶۲۹] نظام اجتماع، منفعل از تأثیر و تأثر اعمال انسانهاست و به مثل بدن انسان می‌ماند که نفوذ بیماری در هر قسمت آن، موجب تسری به بخشهای دیگر می‌شود و «کان الناس أمه و احده»[۶۳۰] لذا اگر عده‌ای به فساد و گناه بپردازند، دیگران را تحت تأثیر خود قرار داده و آهسته آهسته جامعه را به بیماری گناه، مبتلا کرده و هویت و شخصیت انسان‌ها را خدشه دار می‌کنند.
۴-۵-۵٫ از بین رفتن شعائر و قوانین دینی
خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا»[۶۳۱] یعنی اگر خداوند گناهکاران را بوسیله مومنین یا ظالمان دیگر دفع نمی کرد، صومعه‌ها و کلیساها و مساجد و یاد خدا و قوانین او که نشانه های دین خدا می‌باشند، مهدوم شده و از بین می‌رفتند.
پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله فرمودند«که معاصی، خذلان و پستی را بر گناهکار وارد می‌کنند بطوری که ولایت و نبوت رسول خدا را دفع کرده، منکر ولایت وصی او می‌شود، تا جایی که به دفع توحید الهی رسیده و کافر در دین می‌شود»[۶۳۲] و بالاترین و بزرگترین مظهر آیات و شعائر الهی که رسالت پیامبران او و اوصیاء او است واسطه مرتکب معاصی مورد انکار قرار گرفته و به حکم عقل، منکر خداوند – که ارسال‌کننده پیامبران است - نیز می‌شود.
۵-۵-۵٫ مرگ معنوی
گناه، انسان را قسی‌القلب کرده و روحیه‌ حق‌طلبی انسان را از بین می‌برد، زیرا قلب انسان در اثر گناهان بسیار و پی‌درپی تیره و تاریک می‌شود. امام صادق‌علیه‌السلام در روایتی فرمودند: «إذا أذنب الرجل خرج فی قلبه نکته سوداء…… و ان زاد زادت حتی تغلب علی قلبه فلا یفلح بعدها ابداً»[۶۳۳] هرگاه فردی گناه کند، در قلب او نقطه سیاهی بوجود می‌آید که با افزایش گناهان، همه قلب او را فراگرفته بطوری که هرگز روی رستگاری را نبیند و این همان مرگ تدریجی معنوی می‌باشد. و در بیان دیگر حضرت، بطور صریح و آشکار به این نوع مرگ اشاره دارند که فرمودند: «من یموت بالذنوب أکثر ممن یموت بالآجال»[۶۳۴] شمار کسانی که در اثر گناهان می‌میرند بیش از کسانی است که در اثر پایان عمر می‌میرند. مفهوم این حدیث همان مرگ معنوی می‌باشد که در بسیاری از روایات دیگر نیز بیان شده است.
۶-۵-۵٫ سقوط و انحطاط و اختلال در جامعه
اگر ملتی نسبت به قوانین حاکم بر خود بی‌توجه باشند، نظام اجتماعی آنها دچار نقصان و هرج و مرج می‌شود. قانون برای رفع اصطکاک بین هوسهای انسان با مصالح اجتماعی است. آزادی مطلق با قانون که برای نظم و انسجام بخشیدن به جامعه می‌باشد در تعارض است و در واقع نقیض یکدیگر می‌باشند. رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و آله فرمودند: «إن المعصیه إذا عمل بها العبد سراً لم یضر إلا عاملها، فإذا عمل بها علانیه و لم یغیر علیه أضرت بالعامه»[۶۳۵] گناه آشکار، باعث ضرر و زیان رساندن به همه مردم می‌شود و بوسیله آن دین خدا ذلیل شده و دشمنان تقویت می‌شوند. البته این معنا مختص به جامعه اسلامی نمی‌باشد و چنانچه در هر اجتماعی ضوابط و قوانین معیار نبوده و مفاسد و منکرات بعنوان ارزش و معروف قرار گیرند، ارزشهای آن جامعه و نظام متزلزل می‌شوند. نقل است که«زمانی که مسلمین برای فتح ایران آمده بودند، رستم فرخ‌زاد فرمانده لشکر ایران پیکی بسوی لشگر اسلام فرستاد، آن پیک بعد از بازگشت به فرمانده خود گفت: که شکست ما حتمی است چون تو بعنوان فرمانده ما، در جبهه ها هم کاخ‌نشینی را ترک نکرده‌ای و به تشریفات و عیاشی می‌پردازی ولی سرداران اسلام، زیر یک چادر و بروی خاک نشسته بودند و در آن جا از عیاشی و تجملات و رقص و دف خبری نبود.[۶۳۶] بدین‌روی این طبیعت فساد و گناه است که کبروغرور آورده و غفلت بر انسان ها حاکم می‌کند، بطوری که هم از خود و هم از دشمنان خود نیز غافل می‌شوند.
۶-۵٫ پیامدهای منفی ترک امربه معروف و نهی از منکر در جامعه
۱-۶-۵٫ شریک گناه دیگران شدن
به حکم عقل و شرع اگر کسی گناهی را مشاهده کند و شرایط اقدام به فریضه امر و نهی را دارا باشد ولی نهی از منکر نکند، در گناه معصیت‌کار شریک است. رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و آله فرمودند: «من أمر بمعروف أو نهی عن منکر أودل علی خیر أو اشار به فهو شریک و مَن امر بسوء أودل علیه أو أشار به فهو شریک»[۶۳۷] اگر کسی امر به کار نیکی بکند یا اشاره به آن کند یا راهنمایی به کار خیر نماید در آن کار شریک است و یا امر به منکر ویا راهنمایی به آن و یا اشاره به آن نماید، در گناه آن کار، با فرد گناهکار شریک است.
حتی در بیانی دیگر، حضرت علی ‌علیه‌السلام از قول نبی اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله فرمودند که: «من شهد امراً فکرهه کان کمن غاب عنه و من غاب عن امر… الحدیث»[۶۳۸] «اگر کسی شاهد کاری باشد ولی از آن بیزاری بجوید، مثل کسی است که غایب از مشاهده آن فعل بوده است و همچنین کسی غایب از انجام کاری بوده ولی رضایت به انجام آن داشته است، مثل کسی است که حضور درصحنه انجام کار داشته است.
۲-۶-۵٫ مورد غضب و خشم خداوند قرار گرفتن
گناه و نافرمانی از دستورات خداوند، سبب محرومیت از رحمت و سعادت الهی می‌شود. رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و آله فرمودند: «خداوند بر مومن ضعیفی که دین ندارد، غضب می‌کند و او کسی است که نهی از منکر نمی‌کند»[۶۳۹] گناه و فساد، در واقع اعلان جنگ و دشمنی با خداوند است و «بدترین مردم کسانی هستند که امربه معروف و نهی از منکر را ترک می‌کنند».[۶۴۰]
در احادیث فراوانی نقل شده است که نتیجه مستقیم ترک امر و نهی در جامعه، نزول عذاب و لعنت الهی و اولیاء او می‌باشد«إذا أمتی تواکلت الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر فلیأذنوا بوقاع من الله تعالی»[۶۴۱] هرگاه مردم جامعه، امر و نهی را رها کنند باید منتظر عذاب دردناک الهی باشند. در لغت (وقاع) به جنگ و مواجهه با آن تعبیر شده است[۶۴۲] و در حدیث هم اشاره دارد که فرد گنهکار باید منتظر عذاب از جانب خداوند باشد، چه با گناه و فساد و ظلم، به خدای متعال اعلان جنگ داد.
۳-۶-۵٫ تسلط اشرار و شیوع فساد
حضرت علی‌علیه‌السلام با اشاره به ترک امر و نهی در جامعه عمق خطر را گوشزد می‌کنند که ظاهر شدن فساد از نتایج ترک این فریضه می‌باشد همچنین تسلط اشرار و بدکاران جامعه یکی از پیامدهای منفی ترک امر و نهی در جامعه است[۶۴۳]
امام رضا‌علیه‌السلام فرمودند: «یا امر به معروف و نهی از منکر کنید، یااینکه اشرار بر شما مسلط می‌شوند و آن وقت هر چه دعا کنید، مستجاب نمی‌شود»[۶۴۴] حضرت علی‌علیه‌السلام نیز در وصیت تاریخی خود در بستر شهادت، به این مطلب به صراحت تأکید نمودند. به موجب این کلمات جاودانه، اثر وضعی و طبیعی ترک فریضه امر و نهی، تسلط اشرار خواهد بود[۶۴۵] و آنگاه نفرین و دعا برای نابودی ظالمین مثل این است که با دعا و انواع ختم‌ها، فردی که ازدواج نکرده است، بخواهد صاحب فرزند بشود! بدیهی است که این گونه دعاها اثری ندارد، چرا که «ان الله سبحانه یجری الأمور علی ما یقضیه»[۶۴۶] که خدای تعالی برای تحقق مشیتش علل و عوامل طبیعی قرار داده و تخلف از آنها را منع کرده است.
۴-۶-۵٫ محرومیت از برکات الهی
رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و آله فرمودند: «امت من همواره در خیرونیکی بسر می‌برند تا وقتی که امر و نهی کنند اما زمانی که این فریضه را ترک کردند، برکات از بین آنها برداشته می‌شود و ازآنها جدا می‌گردد و آن وقت در زمین و آسمان، یاری دهنده‌ای برای آنها وجود ندارد»[۶۴۷] و به حکم عقل سلیم نیز، برکت در امربه خیر و نیکی وجود دارد و وقتی خیرونیکی و تعاون و همکاری برای خیرات، ترک شوند و امربه زشتی ها و بدیها شود، طبیعی است که برکت و رحمت نیز از بین خواهند رفت، زیرا در بدیها نقمت و عذاب است نه رحمت و برکت.
امام صادق‌علیه‌السلام فرمودند: «أیما ناش نشأ فی قومه ثم لم یؤدب علی عصیته فإن الله عزوجل أول مایعاقبهم به أن ینقص من أرزاقهم»[۶۴۸]
اولین چیزی که بر گناه یک قومی وارد می‌شود در صورت ترک امر و نهی، این است که ارزاق آنها کم می‌شود خدای تعالی رزقی و روزی را بر آنها تنگ می‌گیرد و علت آن هم ارتکاب معاصی و ترک فریضه امربه معروف و نهی از منکر می‌باشد. بدین روی بین سلب برکات الهی و ترک امر و نهی، رابطه علت و معلولی وجود دارد.
۵-۶-۵٫ واژگونی قلب و روح
کسی که از بدیها نهی نکند و به خوبیها امر ننماید به نوعی راضی به این عمل می‌باشد و این پذیرش رفته رفته در قلب او تثبیت می‌گردد، بطوری که قبح بدیها و زشتی‌ها از نظر او برداشته می‌شود. حضرت علی‌علیه‌السلام چنین فردی را مرده‌ای بین زندگان می‌دانند«من ترک انکار المنکر بقلبه و لسانه… . فهو میت بین الأحیاء»[۶۴۹] و چنین کسی اگر با قلب خود انکار منکرات نکند «فجعل أعلاه أسفله و أسفله أعلاه» بالای او پایین و پایین او بالا قرار می‌گیرد و این نشانه واژگونی قلب می‌باشد که جای بدی و خوبی و حب به آنها تغییر می‌کند. برای هر چیزی نشانه‌ای وجود دارد و نشانه حیات و شادابی قلب، حساسیت داشتن نسبت به بدی و خوبی، و حلال و حرام الهی می‌باشد، که این دو اصل، تحت عنوان (تولی و تبری) از فروع دین ما بوده و نشانه کمال ایمان است. اگر مومنی نسبت به ارزشها و ضد ارزشها، حب و بغض نداشته باشد، دل بیماری دارد که خطر نابودی اعتقادات او را در پی داشته و خیر و برکت را از وجود او سلب خواهد کرد.
۶-۶-۵٫ پیامدهای منفی دیگر:
تبدیل منکر به معروف و معروف به منکر، تعویض جایگاه حق و باطل نسبت به یکدیگر، جاری شدن خیانت و دروغ در جامعه، غلبه یافتن نادانی و جهالت و شهوت پرستی، حکم رانی ظلم و ستم به جای عدل و داد، حکومت بی‌عفتی ها وناپاکی‌ها و فسق و فجورها بجای طهارت و عفت و پاکدامنی‌ها، گستاخ شدن فاسدان و مفسدان، پست شدن اراده‌ها، کم شدن اهل خیرو نیکوکاری و ازدیاد اهل شر و ستمکاری و… همه از پیامدهای منفی فردی و اجتماعی و خانوادگی ترک فریضه ارزشمند امر و نهی در جامعه می‌باشد. که البته این مختص به جامعه اسلامی نمی‌باشد و چنانچه جامعه‌ای غیراسلامی- که ارزشهای مورد نظر آنها حاکم می‌باشد- واسطه امر و نهی حکومتی و نظارت مردمی و عکس‌العمل‌های مثبت و منفی آنها، مورد مراقبت و محافظت قرار نگیرد، حیات ارزشهای آن جامعه سست شده و بسیاری از منکرات و فواحش پیش گفته و مفاسد در آن جامعه رشد خواهند یافت و این سنت طبیعی الهی در میان همه اقوام و ملل بشر می‌باشد.
فصل ششم: بررسی های ضروری دیگر در اصلاحات و امر و نهی دینی

    1. بررسی های ضروری دیگر در اصلاحات و امر و نهی دینی

۱-۶٫ شیوه‌های متفاوت اصلاحات در فریضه امر و نهی
۱-۱-۶٫ بیان نوع روش‌ها
به طوری کلی و بنا بر حصر استقرائی دو طریق برای مخاطبان فریضه امر و نهی می‌توان در نظر گرفت که البته این دو روش قسیم یکدیگر بوده و می‌بایست در فضا ومحیط ویژه خود مورد استفاده قرار گیرند. تأمل در آنها دست‌یابی به هدف مقدس اصلاح را آسان‌تر وموفق‌تر می کند.
آن دو روش عبارتند از۱- مستقیم ۲- غیرمستقیم
۱-۱-۱-۶٫ روش مستقیم
روش مستقیم آن است که با رعایت احکام و شرایط فریضه امر و نهی، بصورت مستقیم و رو در رو امربه معروفات و نهی از منکرات دینی شود. بارزترین نمونه این نوع حرکت، قیام امام حسین‌علیه‌السلام در برابر منکرترین منکرات زمان خود، یعنی حکومت طاغوتی بود که امام‌ علیه‌السلام هدف از این قیام را به صراحت امربه معروف و نهی از منکر اعلام کرده و فرمودند: «أرید أن آمربالمعروف و أنهی عن المنکر»[۶۵۰]تا بواسطه این دو واجب دینی، جامعه اسلامی و مسلمانان را بر اساس دستورات دین الهی اصلاح نماید. غالباً انجام فریضه امر و نهی به روش مستقیم صورت می‌پذیرد. در این روش، امر و نهی و ارشاد باید از نکات مورد اتفاق آغاز شود. چه بر اساس عقل و منطق، شروع امر و نهی از موارد اختلافی، باعث تشدید برخورد و ایجاد تنش وحساسیت طرفین نسبت به یکدیگر می‌شود. خداوند حکیم در بیان آیات مربوط به امر و نهی، این روش را اشاره فرموده و در همه آیات، امربه معروف مقدم بر نهی از منکر شده است.[۶۵۱] این مهم بدین معناست که اصل مثبت اندیشی و مثبت نگری در اسلام تقدم دارد بر روش‌های منفی. رسول اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله فرمودند: «من کان آمراً بمعروف فلیکن امره بمعروف»[۶۵۲]کسی که به کار نیکی امر می‌کند، باید امر کردنش به نیکی باشد. واژه (فلیکن) امر بوده و نبی‌اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله در این حدیث، همگان را مکلف می کنند تا روش خیرونیکی را در امر و نهی دینی به کار گیرند.
البته اگر در جامعه‌ای وضع فساد وفحشاء و ظلم به حد انفجار رسید و در عرف عوام به حد اورژانسی رسید و مأموربه یا منهی عنه از اموری بود که شارع مقدس هرگز راضی به ترک یا انجام آن نمی‌باشد، در این صورت اولویت با نهی از منکر و عمل با قدرت و قهر و غلبه می‌باشد. [۶۵۳]
بهرحال امر و نهی در روش مستقیم در وهله نخستین، باید از نکات مورد اتفاق و با روش مناسب انجام شود. همچنین باید با زبان مخاطب با او صحبت شود. رسول اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله فرمودند: «أمرنا أن نکلم الناس علی قدر عقولهم»[۶۵۴] با مردم به اندازه درک و فهم آنها باید صحبت کرد. هدف از امر و نهی نیز فهماندن رذلیت گناه به فرد گنهکار می‌باشد و منع او از ادامه گناه و تشویق به فضیلت‌ها و معروف‌ها است ، نه اظهار فضل و فخرفروشی یا اعمال تکبر و استکبار. همچنین امر و نهی باید همراه با ادب و احترام و بدور از توهین و دشنام و نزاع باشد، مگر اینکه فساد جز از این طریق دفع نشود. [۶۵۵]
اهانت و ناسزاگویی، سبب مقاومت و برگشتن توهین ها به خود آمر و ناهی و یا به مقدسات او می‌شود. خدای متعال فرمودند: «وَلا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ»[۶۵۶] مومنان نباید به کسانی که به غیرخدا دعوت می‌کنند دشنام و ناسزا بگویند، که این کار باعث می‌شود تا آنها از روی نادانی خدا را دشنام دهند. خداوند در قرآن به رسول گرامی‌صلی‌الله‌علیه‌و آله دستور می دهند تا بدیهای مردم را با روش نیکو و با نزاکت وادب دفع نماید: «اِدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَهَ»[۶۵۷] ‌ای رسول، تو آزار و بدیهای امت را به آنچه نیکوتر است دفع کن و در آیه دیگر به رسول اکرم ‌صلی‌الله‌علیه‌و آله فرمودند: «اُدْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»[۶۵۸] با پند نیکو و برهان به راه پروردگارت دعوت کن و با طریقی نیکوتر با مخالفان مجادله کن.
حضرت علی‌علیه‌السلام به یاران خود، استفاده از روش نیکو را تذکر داده و فرمودند: «إنی أکره لکم أن تکونوا سبّابین»[۶۵۹]من برای شما نمی‌پسندم که فحش بدهید ولکن بجای توهین، اعمال ناشایست آنها را توصیف کنید که این کار به صواب نزدیکتر و در عذرآوردن مفیدتر است.
حضرت در بیانی تعلیلی در حدیث دیگر فرمودند: «من فحش علی أخیه المسلم نزع الله منه برکه رزقه و وکّله إلی نفسه و افسد علیه معیشته»[۶۶۰] کسی که فحش به مسلمانی بدهد، خداوند برکت را از روزی او می‌گیرد و او را به خودش وامی‌نهد و در زندگی و معیشت او فساد پدید می‌آورد.
فحاشی و ناسزاگویی فساد است و با صِلاح و اصلاح در تضاد است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...