کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب

 



ماری بر دیواری می‌رفت، ناگهان خانه‌ی موشی را دید که سوراخ آن در باغ پادشاه راه داشت. مار از آن خانه خوشش آمد. منتظر شد و موش که از خانه بیرون آمد، در سوراخ رفت و ساکن شد. موش که دشمن قوی را در خانه‌ی خود دید، دلتنگ شد. چون امکان مقابله را نداشت، ناچار نزد بزرگ موش‌ها رفت و حکایت را به اوگفت. بزرگ موش‌ها گفت: تو نمی‌دانی که هر کس در درون حصار جای داشته باشد، نباید پا را از آنجا بیرون بگذارد؟ بهتر بود که از خانه بیرون نمی‌رفتی! و اکنون که خانه به دست دشمن افتاده، چاره‌ای نیست که خانه‌ی دیگری بسازی. موش گفت: من به زیرکی تو بیش از این اعتقاد داشتم و اکنون که از تو ناامید شدم، هرگز به این خواری تن ندهم و با حیله مار را بیرون می‌کنم. پس منتظر شد تا مار از سوراخ بیرون آمد و در باغ پادشاه رفت. موش نیز به باغ آمد و باغبان را کنار حوض در حال خواب دید. بالای شکم باغبان پرید و او را بیدار کرد. باغبان به تعقیب موش می‌رفت و موش به طرف مار می‌دوید. وقتی به مار نزدیک شد، از چشم آن‌ها دور شد. باغبان نیز وقتی مار را دید، بیلی بر سر او‌‌ زد و مار را کشت. فایده حکایت این است که تا وقتی می‌توانیم با چاره‌سازی کارها را انجام دهیم، احتیاجی به لشکر و هزینه نیست. دشمن را به وسیله‌ی دشمن می‌توان سرکوب کرد و دوستان را نباید به زحمت انداخت.
حکایت پنجم: قباد و دزدان جواهر
زمانی از خزانه‌ی قباد، جواهرات و مروارید بسیاری گم شد و هیچ کس نفهمید آن‌ها را چه کسی برده است! پس به یکی از شاگردان خود گفت: «کمربندی که بر آن شمشیر می‌آویزند و جواهرنشان است، بدون آگاهی دیگران از خزانه بیرون آورد و در جایی که نشان داده بود، دفن کند. با او قرار گذاشته بود که من از تو آن شمشیر را طلب می‌کنم، پس تو انکار کن! و بدان که حقّ تو در نزد من محفوظ است.» شاگرد خزانه آن کار را کرد و بعد از آن، قباد جشن گرفت و نزدیکان را جمع کرد. میان جمع، آن کمربند مرصّع را خواست. شاگردان به خزانه رفتند و آن را نیافتند. قباد اندکی فکر کرد و آن شاگرد را صدا زد و از او کمربند را خواست. جوان انکار می‌کرد! قباد گفت: اگر آن کمربند را ندهی، دستور می‌دهم تو را بر دار کنند و اگر بدهی، آزاد می‌شوی! چون او را به زیر دار آوردند، گفت: مرا به نزد شاه ببرید و از شاه امان خواست و کمربند را تسلیم کرد. شاگردان خزانه که گوهرها را دزدیده بودند، با خود گفتند: پادشاه از دزد خبر دارد و بهتر است جواهرات را به جای خود بازگردانیم. وقتی جواهرات را بازآوردند، قباد از آن به بعد افراد مورد اعتمادی را با آن‌ها گماشت و با این حیله، به هدف خود رسید.
حکایت ششم: حیله رای هند
در شهر نهرواله، رایی بود که به او جسینگ می‌گفتند و خیلی زیرک بود. او با حیله و نیرنگ، پادشاهی می‌کرد. وقتی خبر او به همه جا رسید، بزرگ رایان هند نزد او نماینده‌ای فرستاد که تو را چه کار به این حرف‌ها که ادّعای پادشاهی کنی؟ اگر این ادّعا را کنار نگذاری، با تو وارد جنگ می‌شوم! یک شب جسینگ لباسش را عوض کرد و پیراهن قاصدان را پوشید و به خانه‌ی زن بدکاره‌ای رفت. وقتی زن خوابید، جسینگ کالاهای آن خانه را برداشت و رفت در جایی آن‌ها را دفن کرد. در راه، بافنده‌ای دید. به او گفت: فردا صبح تو را به نزد رای می‌آورند و می‌گویند دیشب دزدی کرده‌ای! تو اوّل انکار کن و در آخر آن را گردن بگیر و جای آن را نشان بده. مطمئن باش پاداش زیادی به تو می‌دهیم! صبح فردا رای سوار بر فیل به صحرا رفت و در راه آن زن بدکاره را دید. زن به نگهبان می‌گفت دیشب لباس‌های مرا برده‌اند؛ یا دزد آن را پیدا کنید یا جریمه‌ی آن را بدهید. رای به نگهبان گفت: بر تو واجب است که حقّ او را به او بدهی و اگر کوتاهی کنی باید جریمه بپردازی و دزد آن را به ما تحویل بدهی. نگهبان گفت: مقدور نیست. رای گفت: می‌خواهی من او را ظاهر کنم؟ پس بتی که از سنگ ساخته شده بود، به او اشاره کرد و گفت: دیشب لباس زن بدکاره‌ای را برده‌اند. پس خودش گفت: سنگ می‌گوید لباس او را در فلان جا دفن کرده‌اند و جای آن را نشان داد. لباس‌ها را آوردند. نگهبان پرسید: دزد چه کسی است تا او را گوش‌مالی دهیم؟ رای از زبان سنگ گفت: اگر به او امان می‌دهید، به شما می‌گویم. سپس رای دستور داد تا مرد بافنده را آوردند و او بعد از این کار اقرار کرد. فرستادگان رایان هندی این حکایت را دیدند. جسینگ به آن‌ها گفت: بروید و به رای بگویید که من بنده‌ای دارم، اگر اشاره کنم فوراً سر تو را نزد من می‌آورد، امّا تو پادشاه بزرگی هستی و مملکت تو دور از دسترس واقع شده است. من قصد تو نمی‌کنم و از این به بعد اگر با من وارد جنگ شوی، سزای خود را می‌بینی. نمایندگان برگشتند و همه‌ی چیزها را تعریف کردند. رای ترسید و برای او هدایای زیادی فرستاد و از این طریق بدون اینکه خونی ریخته شود، به هدفش رسید.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

حکایت هفتم: حیله‌ی جنگی هرثمه
زمانی که هرثمه با ابوالسّرایا وارد جنگ شد، از آب فرات گذشت. لشکر ابوالسّرایا در کنار فرات بودند. وقتی هرثمه از آب رد شد، محلّ جنگ را خیلی کوچک دید. نگران شد! و با خود گفت: این بد جایگاهی است! اگر پیروز شویم از اینجا بیرون نمی‌توانیم برویم و اگر دشمن پیروز شود، یک نفر از ما زنده نمی‌ماند، امّا چون از آب گذشته بود، چاره‌ای نداشت که در همان‌جا با ابوالسّرایا وارد جنگ شود. هرثمه چاره‌ای اندیشید و سواری را روانه کرد. نامه‌ای نوشت و به او داد تا آن سوار هنگام لشکرکشی نامه را به خود هرثمه بدهد. هرثمه به ابوالسّرایا پیغام فرستاد که همین ساعت به من نامه‌ای رسید و در آن نوشته که خلیفه از دنیا رفته است و جنگ بین من و تو تمام شد، بهتر است که صلح کنیم. ابوالسّرایا با دیدن نامه صلح کرد. فکر کرد که هرثمه در بیعت او خواهد ماند. هرثمه فوراً از آب عبور کرد و به جایگاه دیگری آمد. سپس به نزد ابوالسّرایا پیغام داد که خلیفه زنده است و هرثمه به دستور خلیفه بر جنگ باقی است. اینک از آب گذشتیم و محلّ مناسبی برای جنگ پیدا کردیم، بیا تا قدرت‌نمایی ما را ببینی. ابوالسّرایا فهمید که آن مکری بود که هرثمه اندیشیده است، امّا ملامت سودی نداشت و از هرثمه شکست خورد و این پیروزی از عجایب روزگار است.
حکایت هشتم: یعقوب لیث و رتبیل
خداوند به یعقوب لیث همّتی بزرگ داده بود، چنانکه توانست خود را از پستی و خواری به بزرگی و سعادتمندی برساند. خود را به زحمت انداخت تا از مهلکه‌ی نابودی، به تصرّف ممالک رسید. زمانی که صالح نصر از او فرار کرد و به سپاه رتبیل پیوست، رتبیل را تشویق می‌کرد تا لشکر جمع کند و یعقوب لیث را از میان بردارد. رتبیل، لشکر جمع کرد و صالح نصر را همراه گروهی از سربازان که پیشاپیش سپاه می‌رفتند، فرستاد. وقتی یعقوب لیث از آمدن آن‌ها باخبر شد، با پیران مشورت کرد که چگونه می‌توان رتبیل را شکست داد؟ آن‌ها گفتند: باید با او جنگید، حتّی اگر لشکر تو کم باشد، ولی باید بر خدا توکّل کرد. یعقوب سه‌هزار سوار جمع کرد و به جنگ رتبیل فرستاد و مورد مسخره‌ی دیگران قرار گرفت که با این مقدار کم، چگونه با رتبیل مقابله خواهد کرد! پس یعقوب به حیله و چاره‌اندیشی روی آورد. دو نفر از افراد مورد اعتماد خود را به عنوان نماینده به نزد رتبیل فرستاد و گفت: که به او بگویید: یعقوب می‌خواهد به خدمت تو درآید و می‌داند که یارای مقابله با تو ندارد. اگر من بگویم به خدمت او می‌روم، لشکر از من پیروی نمی‌کند و امکان دارد که مرا بکشد. من با این جماعت می‌گویم که با او خواهم جنگید تا ایشان با من همراهی کنند. وقتی به او پیوستم، ضرورتاً ایشان هم با من همراهی خواهند کرد. فرستادگان یعقوب به رتبیل رسیدند و پیام یعقوب را رساندند. رتبیل خوشحال شد و به یعقوب پیام‌های خوبی داد. یعقوب هم فرستادگانی پی‌درپی می‌فرستاد. چون لشکرها در مقابل یکدیگر قرار گرفتند، رتبیل به صالح نصر گفت: چون دشمن به اطاعت درآمد، باید جنگ را ترک کنیم و روزی را برای دیدار معیّن کرد. رتبیل بر تخت نشسته بود و یعقوب لیث با سه‌هزار مرد شمشیرزن خونخوار در میان صف‌های آن‌ها تاختند و نیزه‌ها را مخفی کرده بودند تا لشکر رتبیل نبیند. وقتی یعقوب لیث به نزدیک رتبیل رسید، سر را پایین آورد که تعظیم کند، ناگهان نیزه را برگرداند و بر سینه‌ی رتبیل زد و او را در دم کشت و لشکر حمله کردند. چون کفّار سر رتبیل را بر نیزه دیدند، فرار کردند و پیروزی نصیب یعقوب لیث شد. روز دیگر شش‌هزار سوار کفّار به سیستان فرستاد و شصت پیشوا و رهبر را سوار بر الاغ کردند و از گوش‌های کشته‌شدگان گردن‌بند ساخته و بر گردن چارپایان انداختند و به بُست فرستادند و از مال و خزینه‌ها آنقدر به‌دست آورد که تصوّر آن نیز نمی‌توان کرد. صالح نصر از این معرکه فرار کرد و به ملک زاولستان پناه برد. یعقوب او را از ملک درخواست کرد و ملک را به نزد یعقوب فرستاد. یعقوب او را زندانی کرد تا در آن فوت شد و مکافات نشناختن حدّ خود که اهل بُست کرده بودند، یعقوب با آن‌ها نکرد. دستور داد تا از آن‌ها پولی را به عنوان جزیه بگیرند و این پیروزی در نتیجه‌ی نیرنگ بود که قبل از او کسی چنین نیرنگی نکرده بود.
حکایت نهم: مکر عمرو عاص در جنگ صفّین
وقتی امیرالمؤمنین علی (ع) در جنگ صفّین پیروز شدند و لشکر معاویه را پراکنده کردند، معاویه به عمرو عاص گفت: هیچ کس بهتر از تو حیله و چاره‌اندیشی نمی‌داند. چاره‌ای بیندیش! عمرو عاص گفت: باید قرآن‌ها را بر نیزه کنیم و بگوییم میان ما و شما حکم، قرآن است. اگر قبول کردند، جنگ پایان می‌یابد و اگر عدّه‌ای بر جنگ اصرار کردند، عدّه‌ای دیگر خلاف آن را می‌گویند و اختلاف بین آن‌ها به وجود می‌آید. پس این کار را انجام دادند، عدّه‌ای از سپاه امیرالمؤمنین سست شدند و حضرت علی (ع) فرمودند: ثابت‌قدم باشید در سخن حق، این جماعت اهل دین و قرآن نیستند و چون مغلوب شده‌اند، از روی مکر و نیرنگ قرآن برداشتند، امّا مردم گفتند: چون ما را به کتاب خدا می‌خوانند، امکان ندارد که آن را قبول نکنیم. پس گروهی از آن‌ها که در گروه خوارج جمع شدند، گفتند: ای علی! اگر اجابت نکنی، تو را می‌کشیم و حضرت را مجبور کردند تا نماینده‌ای به مالک‌اشتر که به جنگ میمنه رفته بود، فرستاد تا مالک برگردد. مالک در جنگ، به پیروزی نزدیک شده بود، امّا نمایندگان به او گفتند: جنگ را تمام کن و به کمک امیرالمؤمنین (ع) بیا، زیرا ممکن است لشکر، او را بکشند یا به دست دشمنش بدهند! مالک گفت: اکنون شما فریب خورده‌اید و بین ایشان دعوا درگرفت. علی (ع) هر دو را منع کرد. مردم فریاد زدند: حکم قرآن را قبول کرده‌ایم. پس شامیان عمروعاص را حَکَم کردند و خوارج ابوموسی اشعری را حَکَم نمودند. حضرت علی (ع) راضی نبود که ابوموسی حَکَم باشد! می‌خواست عبدالله عبّاس حَکَم باشد. آن‌ها چون عبدالله‌بن‌عبّاس پسر عموی حضرت علی (ع) بود، قبول نکردند. حضرت، مالک‌اشتر را پیشنهاد کردند، امّا خوارج قبول نکردند و فقط ابوموسی را قبول داشتند. برای نوشتن حَکَم‌نامه چنین نوشتند که: این کاری است که امیرالمؤمنین علی (ع) بدان راضی شد، امّا عمروعاص گفت: به جای امیرالمؤمنین، نام او و پدر او را بنویسید، زیرا ما به امارت او راضی نیستیم (امیرالمؤمنین علی (ع)، به یاد پیامبر (ص) در صلح حدیبیّه افتادند که سهل‌بن‌عمرو گفت: رسول‌الله را از اسم پیامبر پاک کنید و پیامبر با دست خود این کار را کردند). احنف گفت: اگر امیرالمؤمنین را ننویسیم، می‌ترسم هرگز خلافت به تو برنگردد! پس حَکَم‌نامه را نوشتند و هر دو جانب شهادت دادند، امّا مالک‌اشتر شهادت نداد و گفت: دست راست من بریده باد اگر خطّ من در آنجا آید. پس مهلت تعیین کردند و هر دو حَکَم وارد شور و مشورت شدند. معاویه به مکان معیّن رفت، امّا حضرت علی (ع) چون می‌دانستند کار او بر اساس مکر است، حضور نیافتند. عمروعاص، ابوموسی اشعری را فریب داد و از اوخواست کسی را به جهت خلافت تعیین کند، امّا ابوموسی، عبدالله عمرو را در نظر داشت. عمروعاص معاویه را پیشنهاد کرد، ابوموسی نپذیرفت. پس به ابوموسی گفت: تو علی را خلع کن تا من نیز معاویه را از حکومت خلع کنم، سپس فرد سومی انتخاب می‌کنیم و هر دو برای این نظر متعهّد شویم. ابوموسی به عمروعاص گفت: معاویه را خلع کن، امّا عمروعاص گفت: تو باید شروع کنی، پس ابوموسی به منبر رفت و گفت: ای مردم! تا آنجا که امکان داشت، شرط اجتهاد را به‌جا آوردیم و بر صلاح مسلمانان اندیشیدیم و هیچ نکته‌ای را در رعایت مصلحت مردم رها نکرده و مصلحت را در این دیدیم که هر دو مرد را از حکومت خلع کنیم و شخص سومی را انتخاب کنیم و آتش فتنه را خاموش کنیم. پس با گفتن این مقدّمه، علی و معاویه را از خلافت بیرون کردیم. پس عمروعاص بر منبر رفت و گفت: من در خلع کردن حضرت علی (ع) با او موافقم، امّا معاویه را برقرار می‌دانم. سپس مردمان متفرّق شدند و ابوموسی بعد از شرح آن واقعه، در مکّه ساکن شد و شام به دست معاویه افتاد.
حکایت دهم: شوهر فریب‌خورده
نقل کرده‌اند که: مرد باغیرتی مدّتی حیله‌های زنانه را تحقیق می‌کرد و بر قسمتی از مکرهای آن‌ها آگاهی یافته بود. مرد زنی داشت که او را در خانه زندانی و درب خانه و پشت‌بام را قفل کرده بود. زنش نیز معشوقی داشت، که مدّت‌ها با هم خوش بودند. وقتی آن زن در تنگنا قرار گرفت، معشوقش پیرزنی را به در خانه فرستاد که پیام او را برای زن بیاورد. پیرزن از شکاف در، پیغام را گفت و دختر به پیرزن گفت: سلام مرا به او برسان و بگو: اسیر زندان غم شدم و به دست مردی غیرتی افتاده‌ام که همه‌ی درها را به رویم بسته، امّا حیله‌ای اندیشیده‌ام. تو به معشوق بگو تا نیمه‌های شب به خانه‌ی تو بیاید و تو باید بر در خانه‌ی خود آب بسیاری بریزی و منتظر رسیدن من باشی. پیرزن برگشت. شب زن با شوهرش گفتگو می‌کرد، از او دلجویی می‌کرد و به او گفت: مدّتی است هوس کرده‌ام به حمّام بروم و خود را نظافت کنم و اگر تو لطف کنی و مرا به حمّام ببری، از تو کار عجیبی نخواهد بود. شوهر قبول کرد و صبح زود با هم بیرون رفتند تا به در خانه‌ی پیرزن رسیدند، که آب بسیار ریخته بود. پس زن خود را عمداً، بر آن آب و گل انداخت و چادر او کثیف شد. به شوهرش گفت: از این پیرزن اجازه بگیر تا چادرم را در خانه‌اش بشویم. شوهرش از پیرزن درخواست کرد و پیرزن گفت: من مانند او، دختران زیبایی دارم و او هم مثل فرزند خودم، بگو تا به خانه بیاید و چادر خود را بشوید. زن درون خانه رفت و پیرزن وقتی چادر او را می‌شست، معشوق که نیز در خانه‌ی پیرزن بود، از وصال آن زن نصیبی می‌برد. آن زن مکّار بیرون آمد و به خانه رفت. آن‌گاه به شوهرش گفت: تو نمی‌توانی از من محافظت کنی؛ یا مرا رها کن یا اینکه از محافظت من دست بردار. آن‌گاه حکایت حمّام رفتن و در خانه‌ی پیرزن و معشوق را، به شوهرش گفت و شوهر که مرد عاقلی بود، فهمید که زن با او مکر کرده است. پس فوراً او را طلاق داد و دیگر بر هیچ زنی اعتماد نکرد.
حکایت یازدهم: کتاب حیل‌النّساء
نقل کرده‌اند که: مردی بود که همیشه در مورد مکرهای زنان تحقیق می‌کرد و هیچ زنی را مورد اعتماد نمی‌دانست و کتاب حیل‌النّساء را مطالعه می‌کرد. در بین سفر، به قبیله‌ای رسید و مهمانِ خانه‌ای شد. مرد خانه نبود، ولی زن با نهایت لطافت در خانه بود و با مهمان مهربانی می‌کرد. مهمان از لحظه‌ی ورود مشغول مطالعه کتاب شد تا زن میزبان برسد. زن گفت: این چه کتابی است که می‌خوانی؟ گفت: حکایت‌های مکر زنان است. زن خندید و گفت: همان طور که نمی‌توان آب دریا و ریگ‌های بیابان را اندازه گرفت، مکر زنان نیز قابل اندازه‌گیری نیست، پس از در عشق و دوستی پیش آمد و آن مرد را دلبسته‌ی خود کرد. در آن حال، شوهر زن رسید. زن گفت: هر دو ممکن است کشته شویم، پس به مرد گفت: در صندوق برود. در صندوق را قفل کرد. وقتی شوهرش آمد، به نزد شوهر آمد و شروع به چرب‌زبانی کرد، مدّتی که گذشت گفت: امروز مهمانی آمد، جوانمردی لطیف و خوش‌سخن بود. کتابی در مکر زنان مطالعه می‌کرد. من خواستم او را فریب دهم، امّا آن مرد عاقل بود، فریفته‌ی من شد و در دام افتاد و بساط عشق‌بازی پهن کرد. در آن حال تو رسیدی و عیش ما را ناخوش کردی. شوهر به جوش آمده بود و آن بیچاره در صندوق از ترس رو به مرگ بود. شوهر پرسید: او کجاست؟ زن گفت: او را در صندوق کردم، کلید را بگیر تا او را ببینی. همانا آن زن و شوهر با هم شرط بسته بودند و مدّتی بود که مواظب بودند و هیچ کدام شرط را نمی‌باختند. مرد چون خیلی خشمگین بود، شرط را فراموش کرد و کلید را گرفت. زن فریاد زد: یادم تو را فراموش. مرد چون این سخن را شنید، کلید را انداخت و گفت: لعنت بر تو که این ساعت آتش بر جان من نشاندی و مکری قوی به کار بردی تا شرط را ببری. پس با شوهر شوخی کرد و او را خوشحال کرد. چندان که شوهرش از خانه بیرون رفت. پس در صندوق را باز کرد و گفت: ای خواجه! حالا که این را دیدی، دیگر هرگز در مورد زنان تحقیق نکن. گفت: توبه کردم و این کتاب را کنار می‌گذارم که مکر و حیله‌ی شما، بیشتر از آن است که بتوان نوشت.
حکایت دوازدهم: مناره‌ی اسکندریّه و حیله‌ی راهبان
مناره‌ی اسکندریّه، یکی از بنای عجیب در جهان است و ذوالقرنین آن را بنا کرده است. گویند بلندی آن مناره، سیصد ارش است که از سنگ تراشیده شده و زیر آن به شکل مربع و بالای آن، هشت‌ضلعی است و آنچه به عنوان نخستین پایه‌ی آن بنا ساخته‌اند، هشت‌ضلعی است و هر سنگی به اندازه‌ی چهارصد من می‌باشد و بر زبر آن آیینه‌ی چینی نهاده‌اند و طلسمی در آن به کار رفته که به وقت غروب، آفتاب آینه را در مقابل کشتی گذاشته و شعاع آن بر آن افتاده و همه را می‌سوزاند و ممکن نبود که اثر حرارت شدید خورشید را که به‌وسیله‌ی آن آینه بر کشتی‌ها می‌تافت، دفع کنند. وقتی اهل رم خواستند به اسکندریّه حمله کنند، همه‌ی آن‌ها سوختند. وقتی عمارت اسکندریّه به دست عمروعاص افتاد، طایفه‌ی رومیان حلیه‌گر آمدند و خواستند که آن طلسم را باطل کنند. گروهی از عابدان و راهبان مسیحی با هم متّفق شدند و تزویر و حیله ساختند و در آنجا نوشتند که همه‌ی پول‌ها و خزاین و ذخیره‌های ذوالقرنین در زیر این مناره است و برای مقابله با آینه، جماعت اسکندریّه از روی نفاق دین اسلام را قبول کردند و مدّتی در میان مسلمانان زندگی کردند. وقتی خبر به عمروعاص رسید، با حیله‌ی آن‌ها فریفته شد و دستور داد که آن آینه را باید پایین آورد و وقتی خزاین و ذخیره‌ها را درآوردند، دوباره آن را سر جایش بگذارند. سپس مناره را خراب کردند و چیزی از آن حاصل نشد و راهبان که مسلمان شده بودند، گریختند و عمرو دستور داد تا آینه را سر جایش بگذارند و خاصیّت آن آینه دگرگون شود و دیگر سود و فایده‌ای نداشت و رومیان وقتی بی‌اثر بودن آینه را فهمیدند، از دادن خراج امتناع کردند و عمرو پشیمان شد. طایفه‌ای از جهانگردان آن مناره را دیده‌اند و گویند که: در میان دریایی نزدیک اسکندریّه است و پلی ساخته‌اند، از سنگ که وقتی بر آن پل وارد می‌شوی، از طرف دست راست، دری است به اندازه‌ی بیست ارش مربع و به جانب دست چپ، خانه‌های بسیار است و همه‌ی خانه‌ها در یکدیگر راه دارند و به همه‌ی آن‌ها، یک راه بیشتر نیست و همه به هم شبیه هستند و بسیار افراد در آن‌جا گم شوند. وقتی از این خانه‌ها بیرون می‌آیند، راه بر مغازه پیدا می‌شود. خلاصه، اتّفاق نظر است که در جهان بنایی از آن عجیب‌تر کسی نساخته است.
حکایت سیزدهم: خاصیّت مغناطیس
نقل کرده‌اند که: آن زمان که سلطان‌محمود به جنگ سومنات رفت و آن دیار را خراب کرد و بت‌خانه‌ها را سوزاند، در آن دیار بت‌خانه‌ای دید که بتی معلّق میان هوا و زمین بدون بند به ستونی ایستاده! سلطان تعجّب کرد و گفت: این قوم بدین سبب گمراه شده‌اند؟ پس علما و حکما را جمع کرد و راز آن را از آن‌ها پرسید. گفتند: این آسان است. حکمای هند طلسمی ساخته‌اند که چهار دیوار بت‌خانه و سقف آن از آهنربا هست و این بت از آهن است. چون هر چهار طرف خاصیّت جذب آهن وجود دارد این بت که از آهن است، چنین معلّق مانده است. اگر پادشاه می‌خواهد درستی این گفته را آزمایش کند، دستور دهید! تا یک دیوار را خراب کنند، همین که دیوار فرو افتاد، حلیه و تزویر آن‌ها باطل شد.
حکایت چهاردهم: پیروزی به‌وسیله‌ی پوست شتران
نقل کرده‌اند که: در ولایت روم، شتر زندگی نمی‌کرد و آنجا شتر کم است. اسب‌های رومیان شتر ندیده بودند! وقتی محمّدبن‌مسلمه با لشکر اسلام به روم آمد، چند شهر و قلعه را فتح کرد، پادشاه روم لشکرش را جمع کرد. محمّد مسلمه وقتی شمار زیاد آن‌ها را دید، فکری کرد و فرستادگانی را فرستاد تا آن‌ها را سرگرم کنند. به لشکر خود گفت: هزار پوست شتر را جمع کنند و دستور داد تا آن پوست‌ها را پر از کاه کنند و بر آفتاب گذاشتند؛ مانند شتران! وقتی زمان جنگ فرارسید، محمّد مسلمه دستور داد تا هزار اسب توسن تیز پا بیاورند و پوست‌ها را بر ریسمان محکم بستند و جلوی صف قرار دادند، آنچنان که وقتی نگاه می‌کردی، فکر می‌کردی که شترها هستند. وقتی رومیان صف را درست کردند، محمّد مسلمه با اسب، آن پوست‌های شتران را به سوی آن‌ها راند. اسب‌هایشان وقتی شتران را دیدند، رم کرده و مردان خود را بر زمین زدند. لشکر اسلام پشت سر آن‌ها حمله کردند و همه را شکست دادند. به‌وسیله‌ی چنین حیله‌ای، چنان لشکری را شکست دادند.
۴-۱-۹٫ مشاغل مذموم
حکایت اوّل: بازرگان و دختر گدا
در شهر نیشابور بازرگانی بود که در میان بازرگانان نشسته بود و از هر دری با هم سخن می‌گفتند. دختری دیدند بسیار زیبا با اندامی نرم و صاف، دست و پاهایی زیبا، لباسی پاره پوشیده بود و می‌کوشید که اندامش را بپوشاند. پیش آن‌ها آمد و گفت: ای مردان ثروتمند! رحمت کنید بر اصحاب رنج و درد که از توانگری به فقر دچار شده‌ام. آن‌ها از جمال و کمال او تعجّب کردند و هر کس پول خورده‌ای به او داد. یکی از بازرگانان گفت: ای دختر! با این جمال و زیبایی که داری، چرا با کسی ازدواج نمی‌کنی تا تو را از سختی نجات دهد؟ دختر گفت: چه کسی به دامادی با درویشان رغبت می‌کند؟ آن بازرگان گفت: اگر قبول کنی تو را به عقد خود درآورم؟ دختر گفت: منّت دارم، ولی من پدری دارم که اگر اجازه دهد، به عقد تو درمی‌آیم. بازرگان گفت: پدر تو کجاست؟ گفت: با من بیا تا پدرم را به تو نشان دهم. بازرگان همراه او شد تا به کوچه‌ای رسیدند. دختر داخل کوچه شد و بازرگان بر در دکّانی نشست. یکی بیامد و بازرگان را صدا زد. خواجه وقتی آنجا رفت، خانه‌ای دید آراسته و زیبا، پیرمردی دید خوش‌سخن و ظریف‌دیدار بود. از او احوال‌پرسی کرد، نشستند و طعام لذیذ آوردند و خوردند. پیرمرد گفت: آیا شراب لطیف که غذا را هضم کند، میل دارید؟ بازرگان پرده‌ی حیا را کنار گذاشت و از پیر پرسید: تعجّب می‌کنم دختری به این زیبایی را چرا برهنه مشاهده کردم و حال، تجمّل و بی‌نیازی می‌بینم. آن فقر و کمی و با این زیادی چه مناسبتی دارد؟ شیخ گفت: ای خواجه! بدان که من مردی گدایم و شغل من این است با این دختر قرارداد دارم که هر روز یک دینار بیاورد و زن من و خودم نیز همین طور و روزی ما از این شغل است. صبح که شد با ما به مسجد بیا تا چگونگی شغل ما را ببینی. وقتی صبح شد، خواجه بیدار شد. شیخ گفت: باید وضو بگیریم و به مسجد برویم تا شغل ما را ببینی. به مسجد رفتند، وقتی همه جمع شدند، پیر برخاست و شروع به سخن گفتن کرد. وقتی دل‌ها نرم شد، گفت: مردم! من مردی محتاجم و سائل و صبح به لطف شما به مسجد آمدم و پایم به کیسه‌ای خورد، آن را برداشتم و آن کیسه‌ای چرمی است سربسته و هر لحظه ممکن است برای آن مدّعی پیدا شود و اکنون امام مسجد لطف کند و سر آن را باز کند، بیند که چیست که اگر مدّعی آمد، آن را به او بدهند. کیسه را به امام جماعت داد، درش را باز کردند، در آن زیورها و زینت‌ها و خلخال و گوشواره و دویست دینارسرخ بود. همه‌ی جمعیّت ستایش کردند کسی به این فقر و نیازمندی، چنین امانتداری به جای نمی‌آورد. پس گفت: آنقدر مرا بدهید که غذای یک ماه من باشد، پس مردم در حقّ او لطف بسیار کردند و انعام دادند. نزدیک به ده دینار سرخ به دست آورد. پس زن او آمد بر در مسجد شروع به گریه و زاری کرد و بر سر خود می‌زد. گفتند: تو را چه می‌شود؟ گفت: من زنی آرایشگرم و در همسایگی ما مردی درویش است که دخترش را عروس می‌کرد. از من خواست تا زیورآلاتی از خانه‌ی ثروتمندان برایش به امانت بگیرم تا عروسی را برگزار کند. من صبح همه را بردم تا به صاحبش بدهم، در این کوچه کیسه از دستم افتاد و گم شد و بدتر این است که هیچ کس باور نمی‌کند. اهل مسجد گفتند: نشانه‌های آن کیسه را بگو که آن به دست مردی دیندار افتاده است، زن همه‌ی نشانه‌ها را داد، پس کیسه را به او دادند. آن زن گفت: ای مردم! عهد کرده‌ام دیگر هرگز آرایشگری نکنم، به خاطر خدا به من پولی بدهید تا قدری پنبه بخرم و بریسم و از بهای آن غذایی برای فرزندانم تهیّه کنم و گریه کرد. مردم رحمشان آمد و به او پول دادند. آن بازرگان را به خانه آوردند و گفتند: شغل ما را دیدی و این یک روش از هزار روش ما برای گدایی است. اکنون اگر به معاشرت با ما رغبت داری، برای ما دامادی بهتر از تو نیست، امّا پیمانی بسته‌ام که دخترم را به کسی بدهم که مالش از گدایی به دست آمده باشد، اگر او را می‌خواهی، باید از راه گدایی چیزی به دست آوری. بازرگان گفت که: من از سرشناسانم، چگونه گدایی کنم؟ شیخ گفت: من به تو یاد می‌دهم. چند روزی باید خودت را به مردم تنگدل و ناراحت نشان دهی و هر کس حال تو را پرسید: بگویی که این راز مرا نگهدارید و مرا زیان بسیار رسیده است و پولی ندارم که خرج کنم و خودم را تسلیم کرده‌ام تا مرگم فرا برسد. خواجه نصحیت را گوش کرد و رفت و به هر کس از دوستانش می‌آمد، می‌گفت. آن‌ها هر کدام به او چیزی می‌دادند و او از این راه نعمتی به دست آورد و به نزد شیخ می‌آورد و شیخ او را ستایش کرد. شیخ گفت: اکنون دخترم را به تو می‌دهم، به شرط اینکه دیگر گدایی نکنی. مرد گفت: چندین سال بازرگانی می‌کردم و خودم و مالم را به خطر می‌انداختم تا سودی به دست آورم، اکنون بی‌هیچ مایه و سرمایه‌ای، چندین دینار به دست آوردم. هرگز از این کار توبه نکنم، پس آن پیر گدا گفت: این کار در دل تو شیرین شد، پس داماد او شد و دخترش را به او داد.
حکایت دوم: سقّای گنگ
قاضی اوش، جملات مسجّع می‌گفت و در این باب، کتابی به نام مفتاح‌النّجاح نوشته است. می‌گویند: پیوسته سجع‌نویسان از مردم سیستان گلایه می‌کردند که حیله‌ها و نیرنگ‌های ما، در آن‌ها اثر نمی‌کند. قاضی اوش گفت: من می‌روم و از ایشان مال زیادی به دست می‌آورم. پس به سیستان رفت و کوزه‌ای خرید و سقّایی کرد. خود را گنگ نشان می‌داد و در ازای آب دادن، پول نمی‌گرفت. با اشاره به آن‌ها می‌گفت: برای من دعا کنید تا زبانم باز شود. وقتی در آن شهر مشهور شد، به او سقّای گنگ می‌گفتند. شبی وقت سحر به در خانه‌ی قاضی آمد و گفت: به قاضی بگویید سقّای گنگ آمده و خبر مهمّی دارد. او به قاضی گفت: بدان که الآن در خواب، پیامبر (ص) را دیدم و به دست و پای ایشان افتادم و گریه کردم. پیامبر (ص) آب دهان خود را در دهان من انداخت و دست مبارک را به سینه‌ی من گذاشت و دعا کرد. وقتی بیدار شدم، زبان خود را گشاده دیدم. اگر قاضی دستور دهد، فردا صبح به منبر می‌روم و همه‌ی خلق را از این معجزه آگاه می‌کنم. پس اجازه داد. روز دیگر این خبر در شهر پیچید که گنگ می‌خواهد صحبت کند. همه‌ی مردم در مسجد جمعه حاضر شدند و قاضی اوش به منبر رفت و گفت: ای مسلمانان! مدّتی در اطراف جهان گشتم و از هر کسی التماس دعا خواستم، به زیارت مردگان هم رفتم و کمک خواستم، امّا کلید قفل زبان من مقدّر بود که به همّت بزرگان این سرزمین باز شود. اکنون می‌خواهم به شهر خود بروم، هر کس به من لطفی کند و پولی بدهد. پول شما را برای فقیران آن شهر می‌رسانم، پس هر کس به او پولی داد و مبلغی پول جمع شد، آن پول‌ها را گرفت و از سیستان به مراغه برگشت و نامه‌ای فرستاد و نوشت: حیله‌ی من شما را فریفت. من گنگ سقّا نبودم، بلکه فردی صاحب علم و دانش بودم.
حکایت سوم: ترفند گدایان
یکی از واعظان لطیف‌طبع، به شهری از شهرهای عراق رفته بود و در مجالس وعظ، خوب موعظه می‌گفت. مردم آن شهر مریدش شدند و به گوش دادن پند او رغبت نشان می‌دادند. شبی برای جمعی از مردم وعظ می‌گفت و مردم را منقلب کرده بود. در آن میان، جوانی آمد و بدون ترسی از منبر بالا رفت و گریبان او را گرفت و گفت: ای دزد ناپاک! مدّت یکسال است که پدر مرا کشته‌ای و الآن از تو قصاص می‌خواهم! مردم وقتی شنیدند، فکر کردند دروغ می‌گوید و خواستند او را ادب کنند. پس واعظ گریه کرد و گفت: ای حاضران مجلس! می‌دانم که روزی این راز آشکار خواهد شد، پس بهتر است که اعتراف کنم. در ایّام جوانی، پدرش را کشتم. حال می‌خواهد عفو کند یا اینکه قصاص کند. اگر امروز به شمشیر قصاص کشته شوم، بهتر از آن است که در قیامت به عذاب بزرگ گرفتار شوم. جوان او را به میدان آورد و شمشیر بر او کشید. مردم گفتند: از کشتن این عالم خوش‌سخن چه فایده‌ای به تو برسد. ما دیه‌ی پدرت را به تو می‌دهیم. جوان، از عالِم گذشت و هزار دینار گرفت و صلح کرد. عالم از شرم مردم، دیگر وعظ نگفت و از آن شهر رفت.
راوی می‌گوید: بعد از مدّتی در شهر نیشابور از میخانه گذر کردم. عالم و جوان را آنجا دیدم، نزدیک رفتم و به آن‌ها گفتم: آن، چه دشمنی و این، چه دوستی است؟ هر دو خندیدند و گفتند: ما هر دو شریک و هم‌دست بودیم و آن حقّه‌ای بود که ساخته بودیم تا به وسیله‌ی آن، پولی به دست آوریم.
فصل پنجم
بررسی عناصر ساختاری حکایت‌ها
آموزه‌های اخلاقی در جوامع‌الحکایات
آموزه‌ها و ارزش‌های اخلاقی، همانند پاسبانی هستند که انسان را در راه دشوار رسیدن به کمال، یاری می‌کنند و مانع انحراف او از مسیر اصلی می‌شوند. علم اخلاق از آن‌رو که فضیلت را از رذیلت و خیر را از شرّ جدا می‌کند، همواره اهمّیّت داشته است. این علم می‌خواهد معلوم کند که کدامیک از ملکات نفسانی انسان، خوب و مایه‌ی کمال و فضیلت است و چه ملکاتی بد، رذیله و مایه‌ی نقص اوست تا آدمی بعد از شناسایی آن‌ها، خود را به فضایل آراسته سازد و از رذایل فاصله گیرد.
موضوعات اخلاقی در جوامع‌الحکایات و لوامع‌الرّوایات، در قالب حکایت‌های تاریخی، مذهبی، دینی و… آمده است. در کتاب گزیده‌ی جوامع‌الحکایات و لوامع‌الرّوایات، قریب سیصدوسی حکایت آمده است که دربرگیرنده بیست‌وهشت موضوع از فضایل اخلاقی و هشت موضوع راجع به رذایل اخلاقی است.
فضایل اخلاقی، عبارتند از: توحید، نبوّت، عدالت، شجاعت، توکّل، حیاء و عفّت، حلم، علوّ همّت، پند و اندرز، مشورت کردن، شکر، ضیافت، رحم و شفقت، حزم و دوراندیشی، درایت و تدبیر، نیّت خیر، کَرَم و بخشندگی، تواضع و فروتنی، رازداری و امانتداری، زهد و ورع، عفو و گذشت، وفای به عهد، توجّه به حلال، کیاست و زیرکی، ادب، اخلاق و محاسن سیر، ارزش علم و خرد.
رذایل اخلاقی، عبارتند از: حسد، مکر و حیله، جهل و نادانی، اسراف، در مذمّت دروغ و راستگویی، حرص و طمع، بخیلی، سخن‌چینی و خیانت.
در این فصل، نمونه‌هایی از فضایل و رذایل اخلاقی با ذکر حکایت‌ها و ساختار و عناصر آن‌ها آورده شده است.
۵-۱٫ فضایل اخلاقی و ساختار و عناصر حکایت
۵-۱-۱٫ وفای به عهد
وفای به عهد، مرام عاشقان است. قرآن کریم، پیمان‌شکنان را در رده‌ی زیانکاران دانسته است. (رازانی، ۴۸۲:۱۳۹۱)
تعداد پندهای موجود در کتاب گزیده‌ی جوامع‌الحکایات به نُه حکایت می‌رسد که به بررسی دو نمونه از آن می‌پردازیم.
۵-۱-۱-۱٫ درست‌پیمانی:
در تفسیر نقل کرده‌اند: اسماعیل پیامبر (ع) با مردی در راهی می‌رفتند. آن مرد به او گفت: «ای پیامبر خدا! بر سر راه، منتظر من باش تا بیایم.» حضرت اسماعیل (ع) دو روز آن‌جا نشست، ولی گذر مرد بر آنجا نیافتد و روز سوم آمد و در پای اسماعیل افتاد و عذرخواهی کرد و گفت: «چرا وقتی به وعده‌ام وفا نکردم و دیر آمدم، شما از آنجا نرفتید؟» حضرت اسماعیل (ع) فرمود: «چون وعده داده بودم که منتظرت باشم، پس نمی‌توانستم برخلاف وعده‌ام عمل کنم.» به این دلیل، خداوند در قرآن او را راست‌پیمان نامید.
نوع داستان: تاریخی.
شخصیّت‌ها:
ـ اصلی: حضرت اسماعیل (ع)، مرد ناشناس.
ـ فرعی: ـــــ .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-09-27] [ 10:06:00 ب.ظ ]




{وَ آتُواْ الْیَتَامی‌أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوبا کَبِیرا} [۴۹۸]
آن‌گاه پس از چند آیه فرمود:
{وَ ابْتَلُواْ الْیَتَامی‌حَتَّی إِذَا بَلَغُواْ النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِنْهُمْ رُشْدا فَادْفَعُواْ اِلَیْهِمْ َمْوَالَهُمْ}[۴۹۹]
آن‌گاه‌از خطرناک بودن خوردن مال یتیم پرده برداشت و چنین فرمود:
{إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامی‌ظُلْما إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرا}[۵۰۰]
سپس فرمود: همه‌انسان‌ها می‌میرند. اگر می‌خواهید با فرزندان شما پس از مرگتان خوش‌رفتاری کنند، با ایتام دیگران چنین کنید:
{وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُواْ مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعَافا خَافُواْ عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُواْ قَوْلاً سَدِیدا} [۵۰۱]
سپس در ذیل آیۀ سوم نتیجه گیری می‌کند که: چون در جاهلیت عرب جنگ و خونریزى همیشه‌ادامه داشت، یتیم زیاد مى‏شد، بزرگان و اقویاى عرب دختران پدر مرده را با هر چه که داشتند مى‏گرفتند و اموال آنها را با اموال خود مخلوط نموده و مى‏خوردند و در این عمل نه تنها رعایت عدالت را نمى‏کردند بلکه گاه مى‏شد که بعد از تمام شدن اموالشان خود آنان را طلاق مى‏دادند و گرسنه و برهنه رهاشان مى‏کردند. اینجا است که قرآن کریم با شدیدترین لحن از این عادت زشت و خبیث و از این ظلم فاحش نهى فرمود و در خصوص ظلم به ‌ایتام و خوردن مال آنان نهى خود را شدیدتر کرد. نتیجه‌ این تشدید آن شد که مسلمانان برای رهایی از این مشکلات وعواقب وخیم تصرف در اموال یتیمان، ایتام را از خانه‏هاى خود بیرون کنند تا مبتلا به خوردن اموالشان نگردند. و بعد ازاینکه مشکلشان را به پیامبر گفتند آیۀ ۲۲۰ سورۀ مبارکۀ بقره نازل شد و اجازه داد تا یتیمان را نزد خود نگه دارند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مفسر المیزان در پایان تأکید می‌کند که‌اگر در آنچه گفته شد دقت شود وآیۀ: { وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیتامى‏ فَانْکِحُوا}، را مورد مطالعه قرار دهیم، آن وقت ارتباط آن را با آیه قبلش{ وَ آتُوا الْیتامى‏ أَمْوالَهُمْ} خوب مى‏فهمم و برایمان روشن مى‏شود که‌ان آیه در بین کلام جنبه ترقى را دارد و نهى در آیه قبلى را ترقى مى‏دهد و معناى مجموع دو آیه چنین مى‏شود:” در باره‌ایتام تقوا پیشه کنید، و خبیث را با طیب عوض ننمائید و اموال آنان را مخلوط با اموال خود مخورید، حتى اگر ترسیدید که در مورد دختران یتیم نتوانید رعایت عدالت بکنید و ترسیدید که به‌اموالشان تجاوز کنید و از ازدواج با آنها به‌همین جهت دل چرکین بودید، مى‏توانید آنان را به حال خود واگذار نموده و با زنانى دیگر ازدواج کنید با یک نفر، دو نفر، سه نفر و چهار نفر.
بنابراین جمله شرطیه که:
« اگر ترسیدید که در مورد یتیمان عدالت را رعایت نکنید پس زنان دیگرى را به‌ازدواج خود در آورید….»
به منزله‌این است که فرموده باشد:
« اگر از ازدواج با دختران بى پدر کراهت دارید، چون مى‏ترسید در باره‌انان نتوانید عدالت را رعایت کنید، با آنها ازدواج نکنید و زنانى و دختران دیگرى را به عقد خود در آورید»
بنابراین با این توضیحات هم ارتباط آیۀ دوم با آیۀ سوم مشخص شد وهم ارتباط صدر آیۀ سوم با ذیل آن یا به عبارت دیگر ارتباط شرط با جزای شرط. [۵۰۲]
البته ‌از بررسی صحت وسقم ونقد حدیثی که‌از علی × در این زمینه مطرح شد می‌گذریم و خوانندگان محترم را به کتب مربوطه ‌ارجاع می‌دهیم از جمله؛ نزاهت قرآن از تحریف ص ۱۴۱ از ایت اله جوادی آملی، افسانۀ تحریف ص ۲۰۰ از سید احمد مهدوی، مصونیت قرآن از تحریف ص ۱۶۸ از آیت اله معرفت و….
سید قطب نیز بعد از مقایسه جامعۀ جاهلی وجامعۀ اسلامی ‌و نقش اسلام که دارای اصول و ارکان ثابتی است‌، چرا که‌هماهنگ با «‌انسان‌» است……‌واین نتیجه که نصوص ثابت قر‌آنی با آن هستی ثابت بشری روبرو مـی‌شود وتأکید براینکه: ما هنگامی‌که قرآن را می‌خوانیم‌، هم نمادها و سیماهای جامعه جاهلی را در پرتو قرآن‌، آشکارا ببینیم‌، و هم نمادها و سیماهای تازه‌ای را بوضوح مشاهده نمائیم که قرآن آنها را پدید می‌آورد و در جامعه نو مستقرشان می‌گرداند، در ادامه به نمادهای جامعۀجاهلی نیز پرداخته‌است
در تفسیر ذیل آیات ۶-۲ چنین می‌نویسد:
این سفارشهای تند ا‌شاره به چیزی دارند که در جاهلیت عربی وجود داشت و آن تضییع حقوق افراد ضعیف بطور عام و حقو‌ق یتیمان و زنان بطور خاص بود، تا آنگاه که قرآن بیامد و آنها را ذوب نمود و
زدود، ودر میان‌گروه مسلمانان جهان‌بینی‌ها و اندیشه‌های تازه‌…… پدیدا‌ر و برقرار کرد.
سپس در ذیل آیۀ ۳ روایتی را از عایشه با این مضمون نقل می‌کند که: مـراد دخـتر یتیمی‌است که تحت‌ سرپرستی سـرپرست خود بزرگ مـی‌گردد، و سرپرست او می‌خواهد با وی ازدواج کند، بدون این که در مهریه‌اش عدالت بکار ببرد، و همان مهریه‌ای را بد‌و بدهد که دیگران بدو می‌پردازند. این بـود که چنین سرپرستانی نهی شدند از این که با چنین دخـترانی ازدواج کنند، مگر این که با ایشان دادگری نمایند و بالاترین مهریه مـرسوم را بدیشان بپردازند…
وتأکید می‌کند که: سخن عایشه گوشه‌ای از بینشها و روشهایی را به تصویر می‌کشد که در دوران جاهلیت، حاکم بر ‌محیط بو‌ده و بعدها در جامعه‌اسلامی‌بر جای مانده‌است و بعدها قرآن ‌شرف نزول پیدا می‌کند و از آنها نهی می‌فرماید
بنابراین منظور از آیۀ {وَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تُقْسِطُوا فِی الْیتَامَى }مساله‌ دوری ازگناه و پرهیز از خطا و هراس از خدا است که سرپرست باید خویشتن را بدانها بیاراید و بپیراید، هرگاه که وسوسه درون او را بر آن داشت که با دختر یتیم تحت سرپرستی خود د‌ادگری را مراعات ننماید. نص آیه‌ هـم مـطلق است و مـوارد دادگری‌ را معین‌ و مقید نمی‌سازد. بلکه‌آنچه مورد نظر است‌، خود دادگری است و بس.
سپس ارتباط این آیه را بآیۀ قبلی روشن می‌کند که: در آیه پیشین گذ‌شت کـه فرموده خداوندی هـمه‌این رهنمودها را به رشـته می‌کشد و ردیف می‌دارد، آنجاکه می‌فرماید:
{إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیکُمْ رَقِیبًا}.
بنابراین، همانطور که در آیۀ دوم تأکید شده که عوض کردن مال بی ارزش خود با مال مرغوب و با ارزش یتیمان و نیز خوردن آنها گناه بزرگی است در این آیه نیز می‌خواهد بگوید که، وقتی که سرپرستان دختران یـتیم در خود، توانائی دادگری با آنان را نمی‌بینند، مصلحت آن است که با زنان دیگری ازدواج کنند، و کاملا با شک و شبهه و ظن وگمان فاصله بگیرند. چون قطعا خداوند نگهبان آنها هم هست این کار نیز گناه بزرگی است.
سپس در ذیل{فَانْکِحُوا مَاطَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَهً} دربارۀ فلسفۀ خوب و بارزش، تعدد ازواج بحث نموده و ضمن تأکید بر برنامۀ اسلام که:
آمده‌ است نه بر‌ای ایـن که‌ازادی و بی‌بند و باری ببارآورد، بلکه‌ آمده‌است تا حد و مرزی تعیین کند. اسلام نیامده‌است تا زمام کار را به دست هوی و هوس و اراده و خواست مرد سپارد، بلکه ‌آمده‌ است تا تعدد ازواج را منوط به عدالت و مقید به دادگری سازد، و در صورت عدم رعایت عدل و داد، اجازه و رخصت داده شده بازپس‌ گرفته می‌شود و قدغن میگردد.
مجدداً به‌ارتباط این قسمت از آیه‌اشاره می‌کند که حتی اگر در ازدواج با زنان دیگری هم دیدید که نمی‌توانید دادگری کنید بدانگاه کـه دو یا سه یا چهار تا را به‌ازدواج درمی‌آورید، تنها یکی را به ‌همسری بپذیرید، و یا به کنیزان خود بسنده کنید. «‌این کار سبب می‌شود که کمتر دچار کجروی و ستم شوید و فرزندان کمتری داشته باشید»‌.یعنی این عمل باعث می‌شود که چه بسا ستم نکنید و کژ راهه نروید. بدین منوال روشن مـی‌گردد که عدالت خواهی و دادگری‌جوئی پیش‌ قراول این برنامه بوده و هدف هر جزئی از جزئیات آن است‌.[۵۰۳]
ارتباط و تناسب آیات به دلیل وحدت موضوعی (هدف) در سوره
تعریف وحدت موضوعی
وحدت موضوعی بدین معناست که‌هر سوره یک یا چند محور و موضوعی محدود و کلی دارد، که تمام آیات یک سوره به گونه‌ای منشور وار در جهت آن موضوع یا موضوعات در حرکتند.[۵۰۴]
منظور از وحدت موضوعی همان وحدت غرض یا هدف است. تعابیر دیگر همچون «وحدت سیاق»، «هدفمندی سوره‌ها» و یا «ساختار هندسی سوره‌ها» و غیره نیز همگی بر همین نکته مشترک دلالت می‌کنند.
این محور کلی همان هدف اساسی سوره به شمار می‌رود و اهمیت کار یک مفسّر به پیدا کردن این محور است.
می‌توان گفت که یکی از معیارها و مبانی مهم و مشکل اما ممکن برای فهم یک متن، پیداکردن محور و موضوع اساسی آن متن است و درباره‌ایات و سور نیز یک مفسّر باید معنای اصلی آن محور و موضوع را کشف کرده تا بتواند متن را تفسیر نماید.
نکته‌ای دیگر که باید یادآوری کنیم این است که‌این موضوع نیز مانند بحثهای گذشته، با توقیفی بودن ترتیب آیات و سوره‌های قرآن پیوند محکمی‌دارد
برخی نیز معتقدند که: همین وحدت موضوعی است که وحدت سیاق سوره را تشکیل می‌دهد و مسأله‌اعجاز در همین نکته‌است که پراکندگی در نزول، عدم تناسب را اقتضاء می‌کند با آن که تناسب و وحدت سیاق در هر سوره به خوبی مشهود است و بر خلاف مقتضای طبع پراکندگی در نزول می‌باشد ودلایلی نیز برای این مساله‌اورده‌اند.[۵۰۵]
باید خاطر نشان کرد که بحث وحدت موضوعی همان بحث تناسب و ارتباط بین آیات نیست چون وحدت موضوعی بدنبال پیداکردن یک یا چند موضوع اساسی است که تمام آیات یک سوره حول آن بچرخند. اما تناسب آیات بدنبال پیداکردن ارتباط یک یا چند آیه مجاور هم، یا غیر مجاور است.
اما با وجود این، وحدت موضوع و غرض یک سوره دال بر ارتباط وهماهنگی معنایی آیات آن سوره‌است. چون بدون وجود تناسب محتوایی و نبود یک وحدت رویه در آیات، بحث وحدت موضوعی سوره‌ها بحثی بی نتیجه خواهد بود.
یکى از مهم ترین قواعدى که بقاعی در خصوص ارتباط آیات وسوره‌ها بیان کرده‌است توجه به غرض سوره‌است او مى گوید: «قاعده کلى اى که در شناخت مناسبات آیات در تمام قرآن مفید است آن است که در غرضى که سوره در جهت آن سیاق یافته دقت کنی.»[۵۰۶]
وی معتقد است که‌این نظریه مفسر را یاری می‌دهد تا در پرتو غرض اصلی سوره تناسب میان آیات را نیز دریابد. پس کشف غرض اصلی سوره‌ابزار مطمئن برای شناخت مناسبتهای آیات است.[۵۰۷]
گفتیم که عده‌ای از دانشمندان و مفسّران اسلامی ‌و بیشتر خاورشناسان از آنجا که قرآن را کتاب فاقد نظام و پیوستگی می‌دانند، متعرض این بحث نشده و بر این باورند که محتوای قرآن کریم عبارت از مطالبی است که با سبکی پریشان و گسیخته و بیگانه‌ از یکدیگر فراهم آمده‌است و هر چند آیه ‌از آیات یک سوره درباره موضوع مستقل و جداگانه‌ای است که ‌هیچ ارتباطی با موضوع آیات مجاور ندارد. زیرا هر دسته ‌از آیات به تناسب خاصی نازل شده‌است و تنها بین آیاتی که در یک مرحله نازل شده‌اند می‌توان به دنبال تناسب و ارتباط بود آنها براین باورند که تلاش برای یافتن غرض اصلی هر سوره، تلاش ناکامی‌است که‌از یکسان پنداری و مقایسه نا بجای قرآن با کتب بشری پدید آمده‌است و اصولاً سبک قرآن و رمز اعجاز آن در همین پراکنده‌گوئی و از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر پریدن است.[۵۰۸] اما با وجود این عده‌ای زیادی از مفسّران اسلامی ‌به‌ این موضوع اعتقاد داشته و این بحث را مورد توجه قرار داده‌اند. از جملۀ این تفاسیر؛ تفسیر المنار بود که توسط محمد عبده نوشته شد بطوری که برخی معتقدند: وی اصرار داشت که کشف هدف سوره، به مفسر کمک می‌کند تا به طور دقیق به معانی آیات نزدیک شود و معارف قرآن را درک کند. شاگرد وی سید رشید رضا نیز در «تفسیر المنار» این نظر استاد را به خوبی توضیح داده ‌است.
بعد از او شیخ محمود شلتوت در تفسیر القرآن الکریم که ده جزء اول قرآن است تحت تأثیر روش المنار قرار گرفته وتلاش کرد اهداف ومقاصد سوره را مشخص وبراین اساس به تفسیر آیات بپردازد. برخی دراین باره می‌گویند که: وی معتقد بود که‌همۀ آنچه در قرآن است اگر چه مکانهای نزول آن متفاوت و احکام و سوره‌ها متعدد باشد وحدتی دارد که در عمل قابل تفکیک نیست ونمی‌توان بعضر را گرفت و بعضی را کنار گذاشت.[۵۰۹] وبعد از ایشان سید قطب با نوشتن کتاب تصویر هنری قرآن، ونیز تفسیر فی ظلال القرآن ومحمد عبداله درّاز درتفسیر النباء العظیم و…. علامۀ طباطبایی در تفسیر المیزان به‌این مساله پرداختند.
پس می‌توان گفت از مهم‌ترین فواید این بحث پاسخ به شبهات و سوالاتی است که درباره گسستگی و ناپیوستگی آیات و سور قرآن از طرف برخی از دانشمندان علوم اسلامی‌و مستشرقان مطرح شده‌است.[۵۱۰]و هم چنین معرفی کردن یکی از جنبه‌های اعجاز قرآن در پرتو وحدت موضوعی سوره‌ها می‌باشد.
البته ‌این بحث نیز مانند همۀ بحث های علوم قرآنی موافقان و مخالفانی دارد که ‌هر کدام نیز برای خود ادله‌ای ارائه می‌دهند که در اینجا مجال بررسی همه ‌آنها نیست.[۵۱۱]
بنابراین یکی دیگر از انواع ارتباط بین آیات، ارتباط به دلیل وجود موضوع و غرض واحدی است که ‌آن سوره دنبال می‌کند. به عبارت دیگر، آیات یک سوره به دلیل وجود یک هدف مشخص و مستقل در هر سوره، با یکدیگر تناسب وارتباط دارند. بنابراین برخی از مفسران هماهنگی و انسجام محتوایی قرآن را در غالب غرض سوره دنبال نموده‌اند به‌این صورت که مشخص می‌کنند که چگونه یک سوره با سوره قبل از خود در هر سوره، یک آیه با آیات قبل و بعد از خود در قالب غرض سوره‌ارتباط و انسجام دارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:06:00 ب.ظ ]




۵-۱- مقدمه
در فصل حاضر ضمن مروری مختصر به هدف، مسئله تحقیق و چگونگی کار به نتیجه‌گیری، بحث و مقایسه، پیشنهادها و کاربردهای مدیریتی و پیشنهادها برای سیاست‌مداران بر اساس ادبیات موضوعی مربوط و نتایج آزمون‌ها پرداخته خواهد شد و در ادامه برای محققین آتی که سعی در انجام پژوهش‌هایی مرتبط با عنوان تحقیق دارند، پیشنهادهایی را ارائه خواهیم نمود.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۵-۲- مروری مختصر بر هدف، مسئله و چگونگی کار
در تحقیق حاضر به شناسایی عوامل حیاتی موفقیت در توسعه محصول در صنایع پوشاک ورزشی کشور اولویت‌بندی این عوامل پرداخته ‌شده است. همان‌گونه که در فصل اول بدان اشاره شد مسئله تحقیق حاضر، نامشخص بودن عوامل حیاتی موفقیت در توسعه محصول جدید در صنایع پوشاک ورزشی کشور بوده است، بر این اساس هدف اصلی تحقیق حاضر شناسایی عوامل حیاتی موفقیت در توسعه محصول جدید اولویت‌بندی این عوامل بوده است. منظور دسترسی به هدف بیان‌شده فوق، در تحقیق، ضمن مروری جامع و فراگیر بر ادبیات موضوعی مربوط در دنیای خارج (به علت جدید بودن تحقیق)، مدل مفهومی، تهیه و تنظیم‌شده و در ادامه بر مبنای آن، اهداف و سوا لات تحقیق بیان‌شده است.
همان‌طور که در متن تحقیق، هم آمده است با توجه به اینکه در قلمرو اجرایی بیان‌شده تاکنون تحقیقی در این مورد انجام‌نشده است، بنابراین جهت شناسایی عوامل حیاتی موفقیت در توسعه محصول جدید، ابتدا از طریق مصاحبه با ۷ نفر از افراد باتجربه بالاتر از ۱۵ سال در این صنعت، عوامل حیاتی موفقیت جهت توسعه محصول جدید به‌صورت مقدماتی شناسایی گردید و پس از نمونه‌گیری از جامعه تحقیق عوامل مورد آزمون قرار گرفتند تا اولاً مطلوبیت عوامل شناسایی‌شده مورد تأیید یا رد قرار گیرند و ثانیاً عوامل شناسایی‌شده و اولویت‌بندی شوند و ثالثاً مشخص شود که همه این عوامل جز عوامل بحرانی موفقیت در توسعه محصول جدید به شمار می‌آیند یا خیر.
جهت حل مسئله و پاسخگویی به سؤالات تحقیق، گام‌های زیر پیموده شد: مطالعه ادبیات موضوع، استخراج متغیرها، طراحی ابزارهای اندازه‌گیری داده‌ها و اطلاعات، تهیه پرسشنامه نهایی و توزیع در بین جامعه تحقیق، مطالعات میدانی اصلی و جمع‌ آوری داده‌ها و اطلاعات، انجام آزمون‌های آماری مختلف و درنهایت تجزیه‌وتحلیل به‌دست‌آمده که البته در مبحث تجزیه‌وتحلیل نتیجه‌های به‌دست‌آمده از آزمون‌های مختلفی همچون آلفای کرونباخ، آزمون تی آزمودن، فریدمن و برازش مدل هست و نرم‌افزار آماری مورداستفاده همین‌طور تجزیه‌وتحلیل‌ها Spss و Lisrel بوده‌اند.
۵-۳- بحث و بررسی نتایج
ازآنجاکه در این تحقیق از دور روش کیفی و کمی به‌طور توامان استفاده شد و عوامل حیاتی موفقیت و شاخص‌های آن‌ها بر اساس بازار ایران و شرایط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی آن از دیدگاه خبرگان با روش مصاحبه با کارشناسان این صنعت شناسایی و اولویت‌بندی شده و ساختار مدل نیز از دو بخش کل و جزئی تشکیل‌شده است، لذا نتایج تحقیق بر اساس همین مدل و بر اساس ساختار مدل نیز از دو بخش کل و جزئی تشریح می‌شود که در نتایج کلی به سؤال اصلی مسئله تحقیق به‌طور مبسوط پاسخ‌خواهیم داد و در نتایج جزئی به سؤالات فرعی پرداخته خواهد شد.
۵-۳-۱-نتایج پژوهش:
نتایج به‌دست‌آمده بر اساس آزمودن (تی تک نمونه) نشان می‌دهد که عامل‌های تکنولوژی، تجاری‌سازی، بازاریابی، طراحی و تولید، تیم توسعه محصول و توانایی سازمانی و مدیریتی از مطلوبیت کافی برخوردار هستند و به نظر می‌رسد عوامل مطرح‌شده به‌عنوان عوامل حیاتی مؤثر برای موفقیت توسعه محصول جدید لحاظ شود و توجه به این عوامل در شرایط کنونی و جامعه رقابتی کمک شایانی به شرکت‌های درحال‌توسعه و آن دسته از سازمان‌هایی که خواستار افزایش سهم بازار هستند بکند.
همچنین مطابق جدول زیر نتایج حاصل از آزمون فریدون نشان می‌دهد که از بین شش عامل اصلی مدل ارائه‌شده که پیش‌ازاین نحوه شناسایی آن توضیح داده‌شده عامل بازاریابی و فروش به‌عنوان مهم‌ترین وبرترین عامل شناخته‌شده است و باقی عوامل در اولویت‌های بعدی قرار گرفته‌اند.
جدول ۵-۱- رتبه‌بندی عوامل

عوامل حیاتی مؤثر موفقیت توسعه محصول جدید رتبه به‌دست‌آمده از نتایج آزمون
بازاریابی و فروش ۱
توسعه محصول ۲
طراحی و تولید ۳
توانایی سازمان و مدیریت ۴
تجاری‌سازی ۵

مرور مطالعات و تحقیقات مرتبط با موضوع از منابع مختلف نظیر دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی داخل کشور و نیز سایت‌های اینترنتی متصل به مؤسسات، دانشگاه‌ها و مراکز تهیه و تدارک کننده منابع علمی و پژوهشی، مؤید این نکته هستند که در ایران تحقیقی در این بازه انجام‌نشده، ولی در یک نمونه در صنعت دیگر صورت گرفته که محقق با توجه به پیشنهادها برای تحقیقات آتی پژوهش ذکرشده اهمیت این موضوع را درک کرده و به این پژوهش پرداخته است ولی در سایت‌ها و منابع خارجی تحقیقات تقریباً مشابه تحقیق حاضر صورت گرفته است که هریک از آن‌ها به‌عنوان جزئی از تحقیق حاضر به شمار می‌روند. در مقایسه تحقیق با تحقیق‌های دیگر در قسمت نتیجه‌گیری جانی به موارد مشابه اشاره شد و در اینجا نیز به مدل‌های مختلف می‌پردازیم که مدل کوپر، عامل بازاریابی و فروش، توسعه محصول، طراحی و تولید، توانایی سازمان، تکنولوژی و تجاری‌سازی را عوامل حیاتی موفقیت توسعه محصول بیان کرده است و در یکی از مقالات خود بر عامل تکنولوژی تأکید کرده است که در این پژوهش ۵ عامل بازاریابی و فروش، توسعه محصول، طراحی و تولید، توانایی سازمان و تجاری‌سازی مورد تابید قرارگرفته و عامل تکنولوژی پذیرفته‌نشده است. در مقایسه با جیم‌فنگ مو، گنگ جنگ، بی تن ۲۰۰۷ چهار عامل تجاری‌سازی، تکنولوژی، بازاریابی و مدیریتی نیز تابید شده است.
در مقایسه با تحقیقات پولتن در سال ۱۹۹۸، لین در سال ۱۹۹۹ و لستر در سال ۱۹۹۸. میتزی منتایا ویز، راجر کلانتون ۱۹۹۴ و رابرت کوپر، الکو کلینزشمیت ۱۹۹۵، ۱۹۹۳a و ۱۹۹۳b، سنجاری میشرا، دونگووک کیم، دی هان لی ۱۹۹۶ و آنتونی دی بندتو در سال ۱۹۹۹ و رابرت کوپر، سکات ادگار، الکو کلنزشمیت ۲۰۰۴، هانگی سان، ونگ چاگ وین ۲۰۰۵، پیرسانا سواناپورن، ۲۰۱۰ و در نهایت کواکی آتواهن گیما، وینگ هانگ وی مارک سپیس در سال ۲۰۱۱، فرناز فرزانفر ۱۳۹۰، ۳۱ سنجه های موثر موفقیت جهت توسعه محصول جدید شناسایی شدند. همچنین در مقایسه با آن تحقیقات تحقیق حاضر ۴۷ سنجه شناسایی شده را در قالب ۶ عامل کلی طبقه بندی نموده و به اولویت‌بندی آنها نیز پرداخته ایم؛ که در هیچ کدام از تحقیقات به جز فرزانفر ۹۰ عوامل اولویت‌بندی نشده است. البته شایان ذکر است که اولویت‌بندی پژوهش حاضر در جامعه و محیط خاص خود بدست مده که تا به حال پژوهشی در این باب صورت نگرفته است.
در پاسخ به سوال اصلی، ۶ عامل ذکر شده شناسایی شده است در وحله اول که در نتیج بدست آمده از نرم افزار لیزرل بار عاملی عامل تکنولوژی تایید نشده و ۵ عامل دیگر از عوامل اصلی محسوب می شود.

    • پرواقع است که امروزه نقش بازاریابی و ایجاد یک واحد اختصاصی به مجموعه فعالیت های آن مثل فروش در زمینه های مختلف، تبلیغات بطور تخصصی (در زمینه صنعت پوشاک ورزشی استفاده از مجلات تخصصی) و مستمر و فعالیت های دیگر، در شناساندن محصول به مشتریان بازارهای داخلی و خارجی، نقش بسیار مهم و قابل توجه ای را در موفقیت توسعه محصول جدید خواهد داشت، چرا که با وجود رقبای مختلف و زیاد در این بازار و کوتاه تر شدن عمر محصول، به خصوص محصولات پوشاک ورزشی که با توجه به رشد بالای صنعت ورزش جزئی از محصولات مصرفی بشمار می آیند، یکی از راه های رویارویی با دنیای صنعتی پرداختن به مشتری و برآورده ساختن نیاز های ایشان و در نهایت جلب رضایت مشتری می باشد که همه فعالیت های ذکر شده از جمله وظایف واحد بازاریابی یک سازمان بشمار می رود و شرکت های موفق چه در داخل و چه در خارج از کشور همواره برنامه ها و استراتژی های بلند مدت و متنوعی را برای ارتقاء واحد و بازاریابی سازمان شان در نظر می گیرند.
    • عامل دوم تایید شده تیم توسعه محصول جدید خود نقش بسزایی در ارتقا موفقیت یک سازمان برای توسعه محصول جدید ایفا می کنند. این تیم با تخصص های کسب کرده و آموزش های متنوعی که در سازمان می بیند توانایی انجام کار تیمی و تخصصی را بدست آورده و برای تولید و طراحی یک محصول جدید زیر نظر مدیر تیم توسعه مشغول به فعالیت می شود. لذا شرکت های مختلف باید مد نظر داشته باشند که توجه به این عامل می تواند در افزایش سهم محصول و بازار بیشتر برای آن ها مفید باشد.
    • عامل تکنولوژی به عنوان سومین عامل شناخته شده برای موفقیت در توسعه محصول جدید محسوب می شود که تایید نشده است در این پژوهش و از آنجا کشور ما جزو کشورهای درحال توسعه است و از تکنولوژی دیگر کشورهای پیشرفته برای تولید محصول خود استفاده می کند. باید توجه داشته باشیم که هر محصول یا خدمتی که در قالب روز و در حال حاضر خود ارائه می شود، خواه ناخواه پس از گذشت چرخه عمر خود از رده خارج می شود و این تکنولوژی های جدیدتر هستند که پاسخ های مناسب تر و شایسته تری به ترجیحات و نیازمندی های متغیر و متفاوت انواع کاربران و مشتریان خواهند داشت. نکته حائز اهمیت دیگر آن است که توسعه محصولات جدید می بایست با توجه به منحنی عمر تکنولوژی صورت گیرد.
    • عامل طراحی و تولید در رتبه چهارم قرار دارد که از آنجا که در صنایع تولیدی بدلیل استفاده از ماشین آلات و دستگاه های تولیدی بسیار پیچیده و طراحی های تخصصی تر و ملموس تر است، صنعت پوشاک ورزشی از نوعی از صنایع است که هم به نحوی تولیدی و هم به نحوی مصرفی قلمداد می شود، اما پیچیدگی که ذکر شده در این صنعت کمتر به چشم می خورد و اثر این عامل در موفقیت در جایگاه چهارم قرار گرفته است.
    • همانگونه که در نتایج مشاهده شد، عامل توانمندی سازمان در رتبه پنجم قرار دارد و این عامل در برگیرنده کلیه توانایی های سازمانی از جمله توانایی های جذب منابع مالی، کارکنان و مدیریت است، این عامل به صورت مجموعه ای از فعالیت ها مطرح شده است، مدیریان موفق بسته به نوع و اندازه سازمان شان می توانند با تلاش ها و تخصص ها موفقیت چشم گیری در آن کسب کنند.
    • عامل تجاری سازی که همانا توانایی تولید انبوه و جهانی یک محصول در بازار بین الملل و داخل را شامل می شود از دیگر عوامل یاد شده در این گروه می باشد. شرکت های چابک به منظور جذب مشتریان بیشتر و جلب توجه دیگر رقبا، باید در زمان لازم و با توجه به شرایط رقابتی در بازار به تجاری سازی بپردازند یا همان پرتاب محصول و با صرف هزینه ها و منابع مالی مناسب به کارایی و اثر بخشی مورد نیاز خود در توسعه محصول جدیدشان دست یابند.

از آنجا که عوامل اصلی و حیاتی ذکر شده موفقیت در توسعه محصول جدید در نتایج کلی، خود دارای شاخص هایی می باشد، لذا در این بخش بر اساس نتایج حاصل شده در تحقیق به بررسی و تشریح زیر مجموعه ها و یا شاخص های مطرح شده برای هر عامل بر اساس اولویت می پردازیم:
در عامل بازاریابی نبود رغبای غالب در بازار به عنوان اولین عامل تاثیر گذار در موفقیت توسعه محصول جدید صنعت پوشاک ورزشی بدست آمده است و این عامل نیز از عواملی است که در تحقیقات دیگر (کوپر ۱۹۷۹، کوپر و کلیشمنت ۱۹۹۳b، دی بنت ۱۹۹۹a، مونتویو ویس وکلانتون ۱۹۹۴، مو و همکاران ۲۰۰۷، پاری و سونگ ۱۹۹۴، یاپ و سوندر ۱۹۹۴) اهمیت بیشتری کسب کرده و در پژوهش حاضر این موضوع تایید شده است طی تحقیقات بدست آمده از افراد خبره به این موضوع رسیده ایم که در این صنعت تولید کننده های کمی وجود دارد که با برند خود کار میکنند و بر بازار حکم رانی دارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:06:00 ب.ظ ]




احتمالاً شامل سفر به کرات و سیارات دیگر در آینده می باشد. .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۵)
۱۷- گردشگری فرهنگی
طی این سفرها از میراث فرهنگی شهرها بازدید می شود. این نوع توریسم تجربیات خاص فرهنگی را نظیر توریسم موزه هنری در بر می گیرد و گردشگران می توانند در طول سفراز موزه های هنری دیدن کنندیا در بسیاری از مراسم فرهنگی شرکت نمایند. .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۵)
۱۸- گردشگری ویرانه ها
شامل سفر به مناطق حادثه دیده و ویران شده است نه صرفاً برای کمک بلکه برای بازدید از خرابه ها می باشد که البته اگر این بازدیدها کار امداد رسانی، نجات مصدومین و اقدامات مرمتی را به تأخیر بیاندازد، مشکل آفرین خواهد شد. .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۶)

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱۹- گردشگری نیاشناسی
گردشگری و سفر به منظور شناخت شجره نامه و پیشینه نیاکان .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۶)
۲۰- گردشگری سیاه
گردشگری برای بازدید از محل های حوادث و فجایع یا گروستان ها. اولین کمپانی فعال در این زمینه کار خود را در نیو جرسی آمریکا برای بازدید از محل حادثه هواپیمایی هایدنبرگ شروع کرد. .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۶)
۲۱- گردشگری افیونی
سفر به منظورتهیه یا مصرف مواد مخدر. ( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۶)
۲۲- طبیعت گردی
گردشگری به منظور بازدید از جلوه های طبیعت با حداقل خسارت به محیط زیست. .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۶)
۲۳- گردشگری سخت
گردشگری که همراه با مخاطرات جانی است. .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۶)
۲۴- گردشگری قمار
سفر به منظور شرکت درقمار و قمار خانه ها. معروفترین مقاصد این نوع گردشگری در دنیا عبارتند ازآتلانتیک سیتی،لاس وگاس، پالم اسپرینگ،کالیفرنیا، ماکائو ومونت کارلو. .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۶)
۲۵- گردشگری باغبانی
سفر به منظور بازدید از باغ ها و باغچه های زیبای دنیا مانند تاج محل .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۶)
۲۶- گردشگری میراث فرهنگی
مانند سفر برای بازدید از بناهای تاریخی یا بنا ها ی صنعتی بزرگ .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۶)
۲۷- گردشگری تفریحی
سفرجهت انجام تفریحی خاص یا ملاقات با گروهی که تفریح موردعلاقشان با شما یکی است. .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۷)
۲۸- گردشگری خاص
مخصوص معلولین یا بیماران با شرایط خاص .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۷)
۲۹- گردشگری فرهنگ عامه
سفری که تصمیم آن پس از مطالعه کتابی یا مشاهده فیلمی در مورد مقصد توسط گردشگر گرفته می شود. .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۷)
۳۰- گردشگری پیوسته
برخی از افراد بسیار ثروتمند برای فرار از مالیات پیوسته در سفر هستند تا مشمول قوانین اقامت در محلی خاص نشوند. .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۷)
۳۱- گردشگری زیارتی
سفر به منظور زیارت مکانی مقدس .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۷)
۳۲- گردشگری تنها
سفر به تنهایی .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۷)
۳۳- گردشگری آبهای معدنی و چشمه ها
سفر برای دیدن و استفاده کردن از آب های معدنی و چشمه های آب درمانی برای درمان بعضی بیماری های خاص و لذت بردن از این نعمت خدادادی . .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۷)
۳۴- گردشگری مناطق کویری
سفربه اعماق بیابان و سرزمین های ناشناخته و مبارزه با گرمای طاقت فرسا و کم آبی در کویر. .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۷)
۳۵- گردشگری چمدانی
سفر برای خرید از بازارهای خاص .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۷)
۳۶- گردشگری کاروتجارت
سفر برای تجارت و کسب درآمد و تجربه برای پیشرفت در صنعت کارو کار در کارخانجات و کارگاه ها . .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۷)
۳۷- گردشگری مناسبتها و وقایع خاص
سفر برای شرکت در مناسبتها و برنامه های ویژه به خصوص مراسم آیینی و ملی .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۸)
۳۸- گردشگری شکار
سفر برای شکار حیوانات و زندگی در طبیعت در کنار حیوانات .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۸)
۳۹- گردشگری حادثه جو
دیدن از بعضی موارد خاص مانند دیدن از یک کوه در حال آتشفشان و یا یک منطقه سیل زده و زلزله زده . خبرنگاران خود مصداق کاملی از این تگروه هستند . .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۸)
۴۰- گردشگری تشویقی
مانند کارمندانی که به دلایل خاص از سهمیه تشویقی استفاده میکنند و با خرج کارفرمای خود به سفر میروند . .( فیروزیان ، ۱۳۸۸ ، ص ۳۸)
۲-۴- توسعه پایدار گردشگری
با ورود جامعه جهانی به سده بیست و یکم، در گردشگری دو نیروی بزرگ شتاب بیشتری به خود می‌گیرند. نخست حرکتی است در راه پذیرش مسؤلیت بیشتر در برابر فرهنگ جامعه میزبان و احترام بیشتر به آن فرهنگ. چنین فشاری در نتیجه شناخت این واقعیت بوده است که صنعت گردشگری می‌تواند بر جامعه میزبان و محیط آن اثرات منفی بگذارد.
حرکت دوم پذیرفتن مسؤلیت بیشتر از جانب کسانی است که به مسافرت می‌روند و این منعکس کننده الگوهایی تازه از مسافرت در غالب مصرف کالاها، خدمات، زیرساختها و جاذبه‌های گردشگری است. افراد ترجیح می‌دهند انفرادی و مستقل به مسافرت بروند. می‌کوشند در این راه آموزش های تازه‌ای ببینند و با هدف رشد و پیشرفت شخصی یا به عبارتی به منظور بالندگی و خودشکوفایی به مسافرت می‌روند. مشاهده می‌شود که این دو نیرو و حرکت در اصولِ متعلق به گردشگری پایدار جمع شده‌اند. بنا به تعریف اسوار بروک، جهانگردی پایدار یعنی گردشگری که از لحاظ اقتصادی موفقیت آمیز است اما منابعی را که آینده گردشگری نیز به آنها بستگی دارد به ویژه محیطزیست، فضای کالبدی و بافت اجتماعی میزبان را ویران نمی کند.
نظری به رویکردهای نو گردشگری در دنیا نشان می دهد که دانشمندان علوم گردشگری در تعریف گردشگری پایدار سه اصل مهم را مورد تأکید قرار گرفته می دهند که عبارتند از:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:04:00 ب.ظ ]




۴۳/۰

۰۰۹/۰

۶۹/۰

Deformation

۵۵/۰

۲۱/۰

۰۳/۰

۹۸/۰

۰۱۹/۰

۷۳/۰

۰۰۱۴/۰

۰۰۴/۰

۹۹/۰

DSV

۲۹/۰

۱۹/۰

۱۸/۰

۸۶/۰

۱۷/۰

۷۵/۰

۰۷۵/۰

۰۰۱۷/۰

۹۵/۰

Short- turn

با بهره گرفتن از شکل ‏۶‑۴ و جدولی مشابه جدول فوق، درخت­های تصمیم برای سه حالت ذکر شده سناریو اول ایجاد شده است. درخت تصمیم اول با هشت ورودی که در شکل ‏۶‑۵ نشان داده شده است، دارای دقتی نزدیک به ۹۸ درصد و اندازه آن برابر ۳۱ می­باشد. درخت تصمیم دوم دارای دو ورودی بوده و دارای دقت بسیار کم ۸۰ درصد و اندازه به نسبت بزرگ ۴۱ می­باشد. این درخت تصمیم در شکل ‏۶‑۶ به نمایش در آمده است. علت کم بودن دقت درخت تصمیم دوم را باید در ویژگی­هایی که به عنوان ورودی انتخاب شده ­اند، یافت. مقادیر انرژی و آنتروپی برای سیگنال­های پاسخ فرکانسی در حالات مختلف به هم نزدیک بوده و در نتیجه درخت تصمیم فاقد توانایی تشخیص و تمیز بین حالات مختلف خطا خواهد بود و این امر منجر به کاهش دقت و افزایش اندازه درخت تصمیم شده است. در درخت سوم که بصورت ترکیبی ویژگی­های مختلف را به عنوان ورودی استفاده نموده است دارای دقتی برابر ۹۹ درصد و اندازه ۲۵ می­باشد که در شکل ‏۶‑۷ می­توان آن را مشاهده نمود. این درخت ساختاری مشابه درخت اول خواهد داشت اما چون از دو ویژگی دیگر نیز استفاده نموده است، در نتیجه خروجی بهتری دربر خواهد داشت هر چند که درخت تصمیم دوم دارای دقت پایین­تر و اندازه بزرگتری است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

درخت تصمیم علاوه بر اینکه دارای ساختاری ساده وقابل لمس بوده و دقت بالایی دارد، یک ویژگی مهمی را نیز دارا می­باشد که می­توان به انتخاب ویژگی[۱۳۸] آن اشاره کرد. بدین معنا که از بین ورودی­های مختلف، ورودی­هایی که در طبقه ­بندی دارای وزن بیشتری بوده و به عنوان ویژگی غالب شناخته می­شوند، مشخص خواهد کرد. به عنوان مثال در درخت تصمیم اول از بین هشت ویژگی­ مختلف مورد استفاده در ورودی، تنها چهار ویژگی ضریب همبستگی، انحراف معیار، مجموع مربعات خطا و قدر مطلق مجموع لگاریتمی خطا به عنوان ویژگی غالب و اثرگذار در طبقه ­بندی مشخص شده ­اند. از این خاصیت درخت تصمیم می­توان در مسائلی که فضای ویژگی­ آن بسیار بزرگ بوده استفاده کرد که در ابتدا با درخت تصمیم، ویژگی­های غالب را انتخاب نمود و در مرحله بعد این ویژگی­های غالب را به عنوان ورودی هر سیستم خبره دلخواه استفاده نمود که با این کار باعث بهبود عملکرد سیستم خبره خواهیم شد.
در سناریو اول هر چند که درخت تصمیم دارای دقت بالایی می­باشد، اما اندازه درخت به نسبت بزرگ می­باشد. برای کاهش اندازه درخت باید از ویژگی­های دیگری بهره برد که قدرت تفکیک­پذیری بالایی برای داده ­های جمع­آوری شده داشته باشد بدین معنا که این ویژگی باید بتواند تا آنجا که قادر است داده ­ها را با ایجاد شاخه­ها و برگ­های کمتری جداسازی و طبقه ­بندی نماید. البته باید توجه داشت که در این حالت دقت هم مقدار قابل قبول خود را داشته باشد.

شکل ‏۶‑۵: درخت تصمیم اول- با هشت ورودی: مقادیر آستانه به ترتیب
a=0/744 ، b=099، c=0/99، d=0/98 ، e=0/07 ، f=0/99 ، z=0/97 ، g=0/993، x=0/992 ، h=0/052، k=0/84 ، j=0/38 ، m=0/18، l=0/53

شکل ‏۶‑۶: درخت تصمیم دوم- با دو ورودی: مقادیر آستانه به ترتیب
: a=0/33 ، b=0/414، c=0/215، d=0/19 ، e=0/35 ، f=0/23 ، h=0/2 ، g=0/21، j=0/2 ، k=0/61، l=0/23 ، t=0/198 ، m=0/21، n=0/083 e=0/35 ، r=0/23 ، s=0/22 ، w=0/31، x=0/22 ، z=0/28، y=0/21

شکل ‏۶‑۷: درخت تصمیم سوم- با ده ورودی: مقادیر آستانه به ترتیب :
a=0/74 ، b=0/73، c=0/99، d=0/196 ، e=0/21 f=0/998 ، g=0/999، h=0/06، k=0/84 ، j=0/29 ، l=0/25، m=0/76

سناریو دوم

همانطور که در قسمت آخر بخش قبل بحث شد، به دنبال روشی هستیم که اندازه درخت تصمیم با ثابت ماندن درصد دقت، کاهش یابد. بین منظور روشی که در زیر شرح داده می­ شود، پیاده­سازی خواهد شد.
در بخش مربوط به آنالیز حساسیت بخش‏۵-۴-، مشاهد شد که هر خطایی در چه رنج فرکانسی اثر بیشتر و قابل لمس­تری خواهد گذاشت و در چه رنج فرکانسی تاثیر ملموسی نخواهد داشت. با بهره گرفتن از این نکته می­توان هر پاسخ فرکانسی را به سه رنج فرکانسی تقسیم نموده و برای هر رنج فرکانسی ویژگی­های مورد نظر را محاسبه نمود. هر ورودی­ درخت تصمیم خود شامل چهار ورودی می­گردد که شامل رنج فرکانسی پایین، رنج فرکانسی میانی، رنج فرکانسی بالا و کل رنج فرکانسی خواهد شد و بدین ترتیب فضای ویژگی چهار برابر خواهد شد. در این سناریو هم سه حالت در نظر گرفته می­ شود که در ابتدا تنها ویژگی­های آماری و سپس ویژگی­های سیگنالی و سرانجام ترکیب این دو به عنوان ورودی درخت تصمیم مورد استفاده قرار خواهد گرفت. شکل ‏۶‑۸ ساختار درخت­های تصمیم در سه حالت را با شرایط جدید نشان می­دهد.

شکل ‏۶‑۸: ساختار سه درخت تصمیم متفاوت با ورودی های متفاوت
درخت تصمیم چهارم با ۳۲ ورودی که در شکل ‏۶‑۹نشان داده شده است، دارای دقتی نزدیک به ۹۸ درصد و اندازه آن برابر ۱۵ می­باشد. اندازه این درخت تصمیم در مقایسه با درخت­های قسمت قبل اندازه بسیار کمتری دارد و در حالیکه دقت آن در همان حد دلخواه و بالا ثابت باقی مانده است. در این درخت تصمیم ۷ ویژگی ضریب­همبستگی رنج میانی، نرخ مجموع مربعات خطا رنج میانی و بالا، احراف معیار رنج پایین و بالا و سرانجام مجموع قدر مطلق لگاریتمی خطا در رنج بالا به عنوان ویژگی­های غالب انتخاب شده اند. همانطور که از شکل ‏۶‑۹ می­توان مشاهده نمود، این مسئله می­باشد که خطا­هایی که در جهت عمودی بوده مانند جا به ­جایی محوری و تغییر فضای دیسک در رنج فرکانسی پایین و میانی قابل تشخیص خواهند بود اما به علت اثر خطای اتصال کوتاه و تغییر شکل بر کل رنج فرکانسی، نیاز به اطلاعات رنج فرکانسی بالا نیز بوده و این امر باعث رشد بیشتر درخت شده است.

شکل ‏۶‑۹: درخت تصمیم با ۳۲ ورودی : مقادیر آستانه پارامترها به ترتیب :
a=0/717 ، b=0/067، c=0/99، e=0/576 ، ، h=0/213، d=0/725 ، g=0/0052

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:04:00 ب.ظ ]