۴-اولیا به نگرانی های احتمالی فرزندان واقف باشند و به آن ها توجه کنند و در رفع این گونه نگرانی ها تلاش نمایند ( عصاره ، ۱۳۷۷ ) .
۵-عدم تمسخر افکار نوجوان . چنان چه با افکارش مخالف نیز هستید نباید به طور صریح و مستقیم ابراز کنید یا به اصطلاح تو ذوقش نزنید .
۶-تجاوز به حریم و بررسی لوازم شخصی وی به بهانه های مختلف بسیار مضر است . در صورت لزوم بهتر است او از این کار باخبر نشود . زیرا چنین عملی گویای این است که به وی اعتماد ندارید . بی اعتمادی نسبت به نوجوان در او ایجاد اضطراب میکند .
۷-از ذکر حرف ها و عقایدش برای دیگران به عنوان یک موضوع بامزه و خنده دار خودداری شود ( معتمدی ، ۱۳۷۶ ) .
۸-اولیا بیش از حد توان و ظرفیت فرزندانشان از آن ها متوقع نباشند و با درک آن ها سعی کنند از کارها و تلاش های مفیدشان قدردانی کنند .
۹-وظیفه والدین است که به فرزندان خود بیاموزند که از مشکلات نباید گریخت و راه های مبارزه با مشکلات و راه حل آن ها را به فرزندان خود بیاموزند ( خدایاری فرد ، ۱۳۷۷ ) .
۱۰-تلاش و فعالیت فرد تشویق گردد ، نه خود وی . جوان باید به این واقعیت پی ببرد که فعالیت او ارزشمند است و کوشش نماید که آن را استمرار بخشد ( جمالیان ، ۱۳۷۶ ) .
در دوره نوجوانی انسان هیجانی تر از سایر دوره های دیگر زندگی است ، لذا مهمترین هیجان هایی که در این دوره مطرح هستند عبارتند از :
الف – خشم . بسیاری از خانواده ها از عصبانی شدن فرزند نوجوان خود خبر میدهند . اما خبر ندارند که فرزندشان در دوره نوجوانی نسبت به دوره های قبل بسیار زودتر عصبانی می شود و واکنش نشان میدهد . بعضی مواقع کوچکترین حرفی نوجوان را عصبانی میکند . عصبانیت نوجوان اغلب متوجه کسانی می شود که در مقابل وی ملایم هستند ، یا ضعیف تر از او هستند ، مانند مادر ، خواهر یا افراد کوچکتر از خودش ، لذا بهترین موضع گیری در مقابل عصبانیت نوجوان فقط خونسردی و داشتن رفتاری معقول است .
ب – یاس . نوجوان نه تنها به سرعت عصبانی می شود بلکه به سرعت در مقابل کوچکترین شکست ، ناکامی و مشکلات دچار یاس می شود . برای مثال شکست در یک درس ، این فکر را در ذهن نوجوان ایجاد میکند که او آن درس را اساساً نمی فهمد و یا این که نمی تواند در آن درس موفق شود . یکی از عللی که نوجوان قادر نیست در رفتارهای اجتماعی خود ، با پختگی عمل کند این است که کوچک ترین نارسایی در رفتار اجتماعی ، آنان را از امیدواری به خود در این زمینه ها ، دور میسازد و با خود فکر میکند که فردی ناتوان و بی لیاقت است و این طرز فکر مدت ها رفتار وی را تحت تاثیر قرار میدهد .
ج – ترس . هر چه سن نوجوان بالاتر می رود نه تنها از ترس های او نسبت به دوره ی کودکی کم نمی شود بلکه به مجموعه ی ترس های او افزوده می شود . ترس هایی مانند ترس از تاریکی ، ترس از حیوانات ، ترس از مرگ که پیش از این به وجود آمده بودند ، اینک با ترس های خیالی و ترس از اجتماع و غریبه ها ترکیب میشوند و می توان گفت ، ترس ها مجموعه ای را برای نوجوان تشکیل میدهند . نوجوان از یک سو با زیاد شدن ترس های خود مواجه است و از سوی دیگر میخواهد عزت نفس و صلابت خود را حفظ نماید و به این ترتیب نمی تواند به راحتی ترس ها را از خود دور کند . لذا متوسل به رفتارهای محتاطانه می شود تا دیگران کمتر متوجه ترس های او شوند . بهترین راه برای مقابله با این ترس ها ، محدود نمودن روابط به خصوص با افراد غیر هم سن و سال است .
د – محبت . احساس علاقه مندی در این سن نسبت به دیگران وجود دارد . دختران نوجوان به مردانی علاقمند میشوند . همچنین پسران نوجوان نیز به زنانی علاقه مند میشوند که از نظر سنی متناسب با سن آن ها نیست . این چنین علاقه مندی ها در حقیقت دل بستن خیالی به فردی است که میتواند تا حدی نگرانی ها و آشفتگی های نوجوان را آرامش بخشد . علاقه مندی به هنرپیشه های تلویزیونی و سینمایی ، علاقه مندی به ورزشکاران ، به معلمان و در مواردی افرادی از فامیل و آشنایان یا هسایگان از جمله علاقه مندی های موجود در بین نوجوانان است ( احمدی ، ۱۳۷۹ ) .
حرف زدن و صحبت کردن با نوجوان سبب ایجاد اطمینان در زندگی دشوار و پرخطر او می شود . با صحبت کردن با نوجوان علاوه بر این که وی تخلیه می شود از اضطرابش نیز تا حدودی کاسته می شود . توجه والدین به صحبت های نوجوانان باعث می شود تا آن ها احساس امنیت کنند و اولیای خود را یاور خود بدانند و این طور حس کنند که در مقابله با دشواری ها و مشکلات تنها نیستند . این فکر باعث می شود تا نوجوان اطمینان بیشتری پیدا کند . به عبارت دیگر ، اعتماد به نفسش تقویت می شود . همچنین گفت و شنود با وی این خاصیت را دارد که افکار نوجوان برای والدینش مطرح و مشخص می شود و نوع مشکلاتش نیز معلوم می شود می توان به موقع آن را رفع کرد یا از میزان آن کاست و در صورتی که با افراد ناباب تماسی پیدا کند زود او را هدایت کرد و از انحراف نجات داد . دریچه ی قلب نوجوان بر روی کسی باز می شود که به وی محبت کند . مشاهده شده است که هر کس بتواند اعتماد نوجوان را به خود جلب کند ، نوجوان سفره ی دلش را برای وی می گشاید . پس بهتر است اولیا نظر نوجوانشان را به خود جلب کنند زیرا صلاحیت شنیدن راز دل نوجوان را فقط اولیای او دارند ، چون از هر کس به او نزدیک ترند و در حسن نیت برای طلب خیر و صلاح از هر کس دیگری بیشتر صلاحیت دارند . لذا رخنه کردن در دل نوجوان و جلب اعتماد او شرایط خاصی را می طلبد که عبارتند از :
الف – شناخت نوجوان . آشنا بودن با مراحل رشد و تحولات روحی دوره ی بلوغ میتواند تا حدودی شرایط را فراهم کند ، زیرا آشنا بودن با نیازهای این سن و مطلع بودن از طرز فکر نوجوان به اولیا کمک میکند تا آن ها بهتر و آسان تر راه های ارتباط با نوجوان را بیابند . زمینه ی برقراری ارتباط سالم با نوجوان در دوره ی کودکی او به وجود میآید .
ب – شیوه های برخورد والدین با نوجوان . نحوه ی برخورد والدین خصوصاًً گفت و شنود با نوجوان شرط اصلی ایجاد ارتباط و تداوم آن است . برای این که چنین زمینه ای فراهم شود والدین باید مستمع خوبی باشند و با صبر و حوصله و خوش خلقی به حرف های فرزندشان گوش دهند . حتی اگر حرف های وی ملال انگیز باشد ، چون لحن تلخ اولیا اغلب تاثیر منفی بر نوجوان میگذارد ، هرچند خیر و صلاحی برای او در کار باشد ، غالباً حس مقاومت را در نوجوان به وجود می آورد . برای پی بردن به این که نگرش های تربیتی والدین چه تاثیری بر عزت نفس فرزندان دارد ، پژوهشی در شهر تهران صورت گرفته است که نتایج آن عبارتند از :
بین نگرش تربیتی والدین و عزت نفس فرزندانشان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد .
بین نگرش تربیتی والدین و عزت نفس دختران ، رابطه بیشتر و قوی تری وجود دارد تا بین نگرش تربیتی والدین و عزت نفس پسران .
در مناطقی که والدین ، وضعیت اقتصادی اجتماعی متوسط یا بالاتری دارند ، رابطه ی نگرش تربیتی مادران با دختران بیشتر از پسران است .
در بعضی از ابعاد عزت نفس ، رابطه ی نگرش تربیتی پدر با دختر بیشتر از پسر است .
عزت نفس پسران ، بیشتر از عزت نفس دختران است . چنانچه از نتایج پژوهش مشخص است داشتن نگرش های تربیتی والدین تاثیر بسزایی بر میزان عزت نفس فرزندان خانواده دارد ، هر چند میزان این تاثیرپذیری در هر دو جنس یکسان نیست ( متاجی ، ۱۳۷۹ ) .
اگر اولیا با شیوه های تربیتی صحیح و مناسب آشنا باشند میتوانند به میزان زیادی از به وجود آمدن اختلالات رفتاری فرزندان خود بکاهند ، این کاهش به معنی پیشگیری است . پیشگیری از نظر زمانی و اقتصادی کم هزینه تر از درمان است . لذا خانواده ها باید به فکر پیشگیری باشند .
تغییراتی که در دوره ی نوجوانی در انسان به وجود میآید توأم با یک سلسله دگرگونی ها در احساسات ، عواطف و تمایلات ، خواسته ها ، تصورات و تخیلات است .
برای این که نوجوان بتواند به زندگی خود ادامه دهد بایستی به طریقی از افکار دوره کودکی خود جدا شود و به کسب مهارت های جدید اقدام کند . انتقال موفقیت آمیز این امر باعث به وجود آمدن تغییراتی در مفهوم خویشتن می شود که این کار چندان ساده نیست و بدون کمک والدینی آگاه ، نوجوانان به چنین مرحله ای نمی رسند . لذا ، نوجوانان جهت سازگاری با محیط و شناخت انتظارات نزدیکان خود به راهنمایی هایی که به وسیله اطرافیانش صورت میگیرد نیاز دارد تا تجربه پیدا کند . تغییرات سریع جسمی توأم با رشد ذهنی ، نوجوان را گوشه گیر ، ناسازگار ، درونگرا و ریاکار میکند . با تشدید احساسات و عواطف نوجوان یا جوان تا حدودی از واقعیت فاصله میگیرد و به رویا پناه میبرد و با تقلید از قهرمانان و شخصیت های ایده آل ، تمایلات و خواسته های خود را ارضاء میکند . همگام با رشد جسمی ، رشد ذهنی نیز به نوبه خود قدرت تجزیه و تحلیل نوجوان را افزایش میدهد و باعث می شود که نوجوان افکار و احساسات خود را در غالب رویا وخیال یعنی به همان صورتی که میخواهد ارائه دهد .
خانواده اولین پایگاه مهم و مؤثر در رشد عواطف فرزندان به حساب میآیند به همین علت وضع اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، میزان تحصیلات والدین ، آداب و رسوم ، تعداد افراد خانواده ، آرزوها و ایده آل های والدین از عوامل مهم و مؤثر در رشد عواطف به حساب میآیند ( شفیع آبادی ، ۱۳۷۲ ) .
خانواده ها باید در برخورد عاطفی خود با نوجوان نکاتی را رعایت کنند :
۱-تفاوت گذاشتن بین احساس و کردار نکته ی مهم طرز برخورد با نوجوان است . در برخورد با احساسات و آرزوهای نوجوان باید رفتارمان به صورت قابل قبول و انعطاف پذیر باشد ، لذا نباید برداشت ها ، امیال و خواسته هایشان را به تمسخر گرفت .
۲-اولیا وظیفه دارند با شکیبایی به فرزندان نوجوان خود کمک کنند . در این مسیر می توان ضمن تأیید کردن نوجوان ، احترامی نیز برای او قایل شد . همچنین والدین باید به نارضایتی نوجوانان خود نیز توجه کنند .
۳-والدین نباید تظاهر به دانایی بیش از اندازه نمایند ، چون نوجوانان از کسانی که مدعی دانستن همه چیز هستند ، گریزانند .
۴-والدین نباید از نوجوان عیب جویی کنند و بی مورد از رفتار او انتقاد نمایند . مستقیم گوشزد کردن نقایص نوجوان هم صلاح نیست .
۵-اولیا باید از توهین کردن به شخصیت نوجوان و طعنه زدن همراه با تشبیهات بی مورد و توهین آمیز احتراز کنند . چون این عمل ، یک اقدام مخرب است و حالت بدی را به نوجوان منتقل میکند . باید بدانیم هنگامی که نوجوان را احمق و بی شعور می خوانیم شرایطی را فراهم میکنیم تا او با عصبانیت واکنش نشان دهد .
۶-باید به نوجوانان فرصت داد تا تشخص طلبی کنند و این مسئله باید در راه صحیح باشد و اگر جلوگیری شود فرد در راه های غیرصحیح ، خود را نشان میدهد .
۷-نوجوان باید مورد تشویق قرار گیرد تا مهارت های خود را آزمایش کند .
۸-نوجوان باید تا حدودی آزاد باشد تا بتواند به فعالیت های اجتماعی خود جهت بدهد .
۹-باید حس اطمینان در نوجوانان ایجاد گردد و سنبت به رشد توانایی ها و استعدادهای آن ها توجه دقیق شود.
۱۰-نوجوان را باید وادار کرد تا خودش مسئول حفظ وسایل شخصی ، بازی و سرگرمی خود باشد .
۱۱-لازم است نوجوان در برنامه ریزی برای اوقات فراغت خود آزاد باشد تا آن طور که میخواهد از این اوقات استفاده کند .
۱۲-برای این که رفتار نوجوان درست باشد والدین باید الگوی مناسبی برای آن ها باشند .
۱۳-والدین باید مطمئن باشند که پرخاشجویی ، حساسیت و لجاجت نوجوان حالت زودگذر دارد و در این موقع والدین باید صبر و حوصله داشته باشند .
۱۴-والدین باید متناسب سن وسال نوجوان با او برخورد کنند نه مانند دوره ی کودکی .
۱۵-والدین به فرزندان نوجوان خود استقلال بدهند تا آن ها قادر شوند از میزان وابستگی خود رفته رفته کم کنند تا احساس خودکفایی در آن ها شکل گیرد .
۱۶-والدین بدون این که ناراحت شوند باید به فرزندانشان راه خویشتن داری و برخورد با عصبانیت را که توأم با صبر و حوصله وبیانات منطقی است ، بیاموزند .
۱۷-والدین در برخورد با نوجوان باید ضد و نقیض حرف نزنند و با صراحت و شفافیت با آن ها صحبت کنند.
۱۸-بهترین برخورد با نوجوان منطقی صحبت کردن همراه با استدلال های منطقی است ( نریمان ، ۱۳۷۲ ) .
رسیدن و نیل به یک هویت سالم و موفق ، فرایندی است که از آغاز نوجوانی تا سال های پس از نوجوانی میتواند ادامه یابد . نوجوان باید یاد بگیرد که خویشتن پنداری خود را بر اساس ساختار و کارکرد بدن در حال تغییر خود در این دوره و نیز روابط جدید با همسالان و بزرگسالان ، از نو سازماندهی کند . برای رسیدن به این هدف ، نوجوان باید به این پرسش ها بتواند پاسخ دهد ، من کیستم ؟ هدف های من در زندگی چیست ؟ ده یا پانزده سال بعد من چگونه خواهم بود ؟
شخصیت فرد دارای مبنای بیولوژیکی ( زیستی ) است که از آغاز تولد از طریق ایجاد روابط بین فردی رشد مییابد و هر روز هویت خویش را حفظ میکند و پیوسته در تلاش است تا اضطراب های بین فردی در روابط خود با دیگران را کاهش دهد به صورت شخصی مطلوب ، امن و کامل در حد امکان پرورش یابد .
مبنای خویشتن پنداری
ادراک فرد از خود را می توان در چهار بعد تعریف کرد :
۱-تعریف فرد از توانایی ها ، جایگاه و نقش خود در دنیای خارج که بیشتر تحت تاثیر وضعیت جسمانی ، توانایی ها ، ارزش ها و آرزوهای فرد است . تغییرات سریع و ناگهانی جسمانی دوره بلوغ ، نگرش جدیدی در نوجوان نسبت به خود ، دیگران و به زندگی به وجود می آورد . تواناییهای ذهنی نوجوان نیز که انتظارات محیطی را پاسخ میدهد ، در افزایش خویشتن پنداری مثبت نوجوان تاثیر میگذارد . در کل تصویر ذهنی نوجوان از خود میتواند غیر واقعی ، و یا آگاهانه ، شناختی و واقع گرایانه باشد .
۲-ادراک نوجوان از خود در لحظه و زمان حال میباشد و بیشتر تحت تاثیر خلق و حالت های روانی لحظه ای او و در حقیقت یک نگرش انتقالی است . برخی از نوجوانان این وضعیت لحظه ای و موقتی را دائمی تلقی میکنند و برچسب افسردگی ، بدبینی ، خوش بینی و… به خود میزنند که غالباً هم یک نگرش منفی بر اساس وضعیت کنونی فرد است .
۳-سومین بعد فرد ، خود اجتماعی اوست . این تصویری است که فرد بر اساس آن چه دیگران راجع به او فکر میکنند ، شکل میدهد و بر رفتار فرد تاثیرات زیادی بر جای میگذارد . هر گاه نوجوان احساس کند و یا فکر کند که دیگران او را فرد کودنی در یادگیری می دانند و یا از نظر اجتماعی وی را قابل پذیرش به حساب نمی آورند او نیز خود را با این دید منفی می نگرد و به تدریج احساس نادانی و بی ارزشی میکند .
۴-خود ایده آل اوست ، یعنی فردی که نوجوان میخواهد باشد ، نه آن چه هست ، این خود ایده آل میتواند بسیار بالاتر و یا پایین تر از واقعیت و یا کاملاً واقع گرایانه باشد این امر به ارتباط سطح آرزوها و آمال نوجوان با توانایی ها ، قابلیت ها و فرصت هایی که او در اختیار دارد ، وابسته است . در صورتی که نگرش نوجوان پایین باشد ، عزت نفس او از بین می رود و ارزیابی بالاتر از واقعیت نیز نوجوان را با شکست و ناکامی مواجه و در نهایت افسردگی میسازد .
نوجوانانی که خویشتن پنداری نسبتاً دقیق تر ، عینی تر و واقع بینانه تر از خود دارند ، قادر خواهند بود با تلاش کافی به هدف های خویش برسند و از سازگاری لازم برخوردار گردند . به هر حال نگرش مثبت نسبت به خود در همه ابعاد و جنبههای زندگی عاملی تعیین کننده در سازگاری و زندگی موفقیت آمیز فرد خواهد بود . برای مثال خویشتن پنداری نوجوان تعیین کننده نگرش او نسبت به دوستان ، خانواده ، حرفه آینده و دیگر زمینههای زندگی اوست . و به عبارت بهتر ، رفتار نوجوان را می توان بر اساس مفهوم و درکی که او از خویشتن دارد به خوبی درک کرد ( نوابی نژاد ، ۱۳۷۷ ) .
بدبینی به زندگی هنگامی به نوجوانان و جوانان دست میدهد که آن ها دچار یاس شده باشند . این چنین حالتی رغبت زندگی کردن را از افراد میگیرد . لذا ، ممکن است آن ها لبخند های تصنعی بزنند اما در باطن ، فکر حرکات منفی در سرشان جولان کند و در مقابل هر مسئله ای که مطرح شود آیه ی یاس بخوانند . این چنین حالتی اغلب با افسردگی نیز توام است که زیان هایی را به فرد وارد میسازد از جمله ی این زیان ها گرفتن آرامش فرد در زندگی ، بی اعتنا شدن به مسایل حیات جمعی ، احساس مغلوبیت در برابر مسایل و مشکلات ، بدگمانی و بدبینی نسبت به دیگران و جریانات است . چنانچه یاس ادامه یابد ، انسان را رفته رفته به شگفتی و اضطراب می کشاند . آشفتگی خسارت بزرگی به انسان می زند و اگر شدت یابد ممکن است به جنون یا به خودکشی منجر شود ( قائمی ، ۱۳۶۱ ) .
عزت نفس میزان ارزش و احترامی است که فرد برای خود قایل است . عزت نفس از دیدگاه کوپر اسمیت تفاوت شخصی در مورد ارزش و مقبولیت خود است که در نگرش فرد ظاهر میگردد . به عبارتی هدیه ای که از سوی والدین ، آموزگاران و خویشاوندان به فرد داه می شود و برداشت فرد از قضاوت های دیگران در مورد شایستگی های خود در یک موقعیت مخصوص و معین است، (رادمنش و همکاران، ۱۳۹۰).
متخصصان به دلایلی برای عدم وجود عزت نفس اشاره نموده اند :
بیش از اندازه بر بایدهای خود تأکید داشتن . از پذیرش انتقاد بیم داشتن . زمینههای مثبت خود را کم اهمیت و زمینه منفی خود را بزرگ کردن . به خاطر هر عملکردی به خود برچسب زدن و خود را سرزنش کردن . داشتن تفکر همه یا هیچ . به نظر دیگران اهمیت افراطی دادن و سعی در بر آوردن همه خواسته های دیگران . همیشه خود را با افراد بالاتر مقایسه کردن و در برابر آن ها اظهار عجز و ناتوانی کردن . کورکورانه از دیگران تقلید و دنباله روی کردن . ارتباط با بزرگسالانی که خود عزت نفس پایین دارند . روش تربیتی و فرزندپروری استبدادی والدین . تحقیر و سرزنش فرزند به خصوص در جمع . به رخ کشیدن تواناییهای دیگران در مقایسه با نوجوان . ترساندن زیاد توسط دوستان ف والدین و معلمان . داشتن یک بیماری جسمی . لکنت زبان داشتن . ابراز نکردن هیجان ها و عواطف . عدم تحمل ناکامی و شکست .
راه کارهایی که متخصصان برای ایجاد عزت نفس بیان نموده اند :
در گفتار و کردار خود محبت نشان دهید . به توانمندی ها و خودباوری های بچه ها احترام بگذارید . وقتی روابط خوبی با دیگران برقرار می سازنند آن ها را تأیید کنید . در بعضی از مواقع آن ها را در احساساتمان سهیم کنید . در بعضی از امور ، کارهایی را انجام دهیم که نیازها و علائق آن ها را تامین کند . به کودکان و نوجوانان مسؤلیت واگذار کنید . آن ها را با هیچ کس مقایسه نکنید . آن ها را مورد تهدید و سرزنش قرار ندهید . در بازخواست ها خود به جای کلمه چرا ، از چطور شد که … استفاده کنید . به بچه ها کمک کنید تا از تصمیم گیری خویش آگاهی پیدا کنند . زمینه و شرایط خودآگاهی جسمانی و هیجانی را در نوجوانان ایجاد کنید . به احتیاجات و خواسته های نوجوانان در حد معمول و منطقی پاسخ دهید تا احساس ارزشمندی کنند . از بچه ها قدردانی و تشکر کنید . تصاویر سازنده و مثبت را در ذهن نوجوان ثبت کنید . نوجوان را با خودش از نظر رفتاری و آموزش مقایسه کنید ( رقابت مثبت ) . لیستی از تواناییهای بچه ها تهیه کنید . والدین و معلمان نیز باید با اعتماد به نفس رفتار کنند . والدین در حضور نوجوان یکدیگر را سرزنش نکنند و خود را تحقیر نسازند . بچه هارا مجبور به اطاعت از اوامر و سلائق خود نکنید . او را تنبیه نکنید و شیوه دمکراتیک را پیشه سازید . به حرف های نوجوانان به دقت گوش کنید تا احساس کنند در خانه برای آن ها ارزش قائل هستید . از بچه ها بخواهید طرح هایی در موضوعات مختلف آماده کنند ، زیرا سبب پرورش خلاقیت در آن ها میگردد . به نوجوانان خود در قبال برخی از کارها در منزل پول نقد بدهید . در شکست های درسی او را یاری دهید و روحیه او را به خاطر نمرات کم خراب نکنید . در سنین بالاتر مسؤلیت بخشی از خرید منزل را به بچه ها واگذار کنید . در سنین بالاتر برخی از مشکلات زندگی از قبیل پول ، آب ، برق ، اجاره مسکن را با او در میان بگذارید . روحیه صحبت کردن در جمع را در بچه ها تقویت کنید، ( رادمنش و همکاران ، ۱۳۹۰ ) .
عوامل مهم تعیین کننده اجتماعی – فرهنگی به طرق مختلف روی فرد اثر میگذارد ، اموری مانند مشاغل سنگین ، موقعیت های دردناک ، از دست دادن شغل ، زندگی در محیط بیش از حد شلوغ ، مواجهه با تغییرات زندگی خانوادگی و پیوندهای زناشویی ، تعصبات و مورد تعقیب قرار گرفتن باعث انواع واکنش های هیجانی شدید در فرد می شود و بر دستگاه شبکه ای و ترشح غدد تاثیر میگذارد . اموری مانند افزایش جمعیت ، مهاجرت ، فقر ، اختلافات خانوادگی و نقصان در کیفیت تعاملات اجتماعی ، مقاومت فرد را در مقابل بیماری کاهش میدهد ( عیسی مراد ، ۱۳۸۹ ) .
تغییرات محیطی تاثیر عمیقی روی تعادل هورمونی بدن دارد و گروهی از عوامل اقتصادی – اجتماعی و اجتماعی – فرهنگی نقش تعیین کننده در غلت شناسی اختلالات روان تنی دارند . فشار روانی و روحی و اضطراب مقدار کم آن برای ما مفید است حتی یادگیری را مؤثرتر و حافظه را قوی تر و عملکرد ما را بهتر میکند . در عوض فشار روحی زیاد و طولانی موجب نابسامانی شخصیتی ، ایجاد اضطراب مزمن و منجر به افسردگی و رد نهایت بیماری های روان تنی مانند زخماثنی عشر ، فشارخون و غیره می شود . فشار روانی یا استرس حاصل از هیجان اغلب به عنوان یک عامل مزاحم برای سلامتی انسان به حساب میآید . آن چه که در زندگی انسان باعث فشار روانی می شود در حقیقت بیشتر طرز برخورد انسان ها با حوادث زندگی است نه خود حوادث . کسانی که به زندگی خود معنا و مفهوم میدهند و ماندگاری و بقای خود را در گرو این معنا و تلاش می دانند ، کمتر از دیگران بیمار میشوند ( عیسی مراد ، ۱۳۸۹ ) .
افراد رویدادهایی را که در زندگی تجربه میکنند متفاوتند و نیز از نظر آسیب پذیری در برابر رویدادها نیز متفاوتند . آسیب پذیری هر کس در برابر فشار روانی بستگی به مهارت های مقابله و حمایت های اجتماعی دارد . آسیب پذیری احتمال پاسخ غیرانطباقی به فشار روانی را افزایش میدهد مثلاً کودکان محبت ندیده آسیب پذیرتر از محبت دیده ها هستند و اختلالات رفتاری در آنان بیشتر بروز میکند . مهارت های مقابله طرق منحصر به فرد در برخورد با موقعیت ها هستند . مقابله کننده ها افرادی نیستند که فقط بدانند کارها را چگونه انجام دهند بلکه روش نزدیک شدن به موقعیت ها را می شناسند که برای مواجهه با آن ها پاسخ حاضری در دست ندارند . ویژگی های افراد در موقعیت های زندگی ( انتظارات ، ترس ها ، مهارت ها ، امیدها ) بر میزان فشار روانی که احساس میکنند و بر میزان مقابله اثر دارد ( ساراسون ، ۱۳۷۷ ) .
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 09:02:00 ب.ظ ]
|