ادامه جدول (۱-۲): نظریات بعضی از اندیشمندان راجع به عدالت

نظریه­پرداز

تلقی از عدالت

موضع­گیری نسبت به عدالت

تعریف عدالت

کانت

عدالت به مثابه آزادی فردی

از نظر وی هر جامعه­ای در وضع طبیعی فاقد معیاری برای دفاع از حقوق و آزادی­های فردی است. از این­رو جامعه­ای ناعادلانه است که در وضع طبیعی به سر می­برد.

کانت عدالت را این­چنین تعریف می­ کند: محدود کردن آزادی فرد به طوری­که آزادی وی با آزادی افراد دیگر منافاتی نداشته باشد. محور بحث عدالت وی، آزادی بیرونی است که به دو قسم مشروع و غیرقانونی تقسیم می­ شود. از نظر وی آزادی مشروع آن نوع آزادی است که در چارچوب قوانین عدالت اعمال می­ شود؛ اما آزادی غیرقانونی را باید در وضع طبیعی دنبال کرد. کانت عدالت را به جنبه حقوقی آزادی بیرونی محدود می­ کند.

نوزیک

تأکید بر استحقاق و نه لزوماً شایستگی

_

نظریه عدالت نوزیک مبتنی بر مالکیت و فاقد هر گونه تأثیرپذیری از نظریه خاصی در باب سعادت و خیر انسانی است. وی با هر گونه نظریه­ای که بر عدالت توزیعی تأکید دارد، مخالف است. از نظر وی سه راه برای تصاحب و مالکیت مشروع دارایی­ ها وجود دارد که عبارتند از: تصاحب اولیه، انتقال داوطلبانه و تصحیح بی­ عدالتی­های گذشته. این سه راه در واقع تعیین­کننده استحقاق افراد است. وی عدالت را به توزیع در دارایی محدود ‌کرده‌است.

والترز

عدالت به مثابه فهم مشترک آحاد جامعه از خیرات اجتماعی (معتقد به تکثرگرایی در باب عدالت)

_

از نظر والترز آن­چه در رابطه با عدالت اهمیت می­یابد ذهنیت و تفسیر افراد از عدالت است. وی ‌به این نکته توجه ‌کرده‌است که جوامع تفاسیر متکثر و متعددی از خیرات و نحوه توزیع آن دارند و بر آن تأکید می­ کند که عدالت توزیعی هنر تفکیک و تمایزگذاری است. در نهایت وی معتقد است عدالت به معنای احترام گذاشتن و وفادار بودن به درک و تفسیر آحاد افراد جامعه است.

هایک

عدالت به مثابه سراب

_

از نظر هایک عدالت تنها وسیله­ای است برای فریب توده­ها و تهدید جدی برای جامعه­ آزاد که حاوی نطفه­ی توتالیتر است. از نظر وی عدالت مقوله­ای است که به افعال فردی مربوط می­ شود و تنها انسان­ها و اعمال آن­ها را ‌می‌توان عادلانه یا ناعادلانه خواند. فراتر از این، عدالت به قواعد کلی رفتار بین مردم مربوط می­ شود و بر توزیع چیزها تأکید دارد (عدالت توزیعی)؛ هایک با این نوع عدالت مخالف و معتقد است که با آزادی­های فردی منافات دارد.

ادامه جدول (۱-۲): نظریات بعضی از اندیشمندان راجع به عدالت

نظریه­پرداز

تلقی از عدالت

موضع­گیری نسبت به عدالت

تعریف عدالت

فارابی

فارابی نیز بر عناصر برابری و استحقاق در عدالت تأکید دارد.

از نظر فارابی عدالت طبیعی اساس مدینه­های غیرفاضله است که مبتنی بر حاکمیت قانون طبیعی است.

فارابی نیز عدالت را به دو دسته اعم و اخص تقسیم می‌کند. منظور از عدالت اعم انجام افعال با فضیلت در مناسبات اجتماعی و رفتار با دیگران است. وی عدالت اخص را نیز به دو دسته عدالت در توزیع خیرات (هریک از افراد مدینه سهمی در خیرات مشترک- مال و ثروت، کرامت انسانی، منزلت انسانی و… دارد- که باید به طور برابر و متناسب با استحقاق در میان افراد تقسیم شود) و عدالت در حفظ خیرات (در جامعه فاضله باید کوشید سهم افراد از خیرات مشترک حفظ شود) دسته­بندی می­ کند. ‌می‌توان گفت آرای فارابی در حیطه عدالت به نظریات ارسطو در این رابطه نزدیک است.

صدرالمتألهین

عدالت به مثابه استحقاق

از نظر وی عدل، نه به معنای تساوی بلکه به معنای رعایت استحقاق­هاست و هر موجودی در مرتبه وجودی­اش از نظر فیض­گیری استحقاق خاص خود را دارا است.

همان­طور که مطهری در کتاب عدل الهی از زبان صدرالمتألهین می‌گوید: ” هر موجودی دو نوع شایستگی متضاد پیدا می‌کند و دو نوع اقتضای متضاد در آن پیدا می شود، یکی از ناحیه صورت و یکی از ناحیه ماده. صورت؛ اقتضاء دارد که باقی بماند و وضع موجود را حفظ کند و ماده؛ اقتضاء می‌کند که تغییر حالت دهد و صورتی دیگر ضد صورت اولیه بخود بگیرد و چون امکان­ پذیر نیست که این دو استحقاق و دو اقتضای متضاد، در آن واحد بر آورده شود، از اینرو حکمت الهی حرکت دوری و زمان لا انقطاع و ماده متغیر را مقدر فرمود که دائما صورت­ها، در امتداد زمان تغییر کنند و جا عوض نمایند و به حکم ضرورت، هر حال و صورتی به مدت معین اختصاص یابد و هر صورت و حالتی بهره خویش را از هستی ببرد و نیز چون ماده، مشترک است هر صورتی نزد صورت دیگر حقی دارد که سزاوار است به صاحبش رد شود. ( (عدل) ) ایجاب می‌کند که ماده این صورت به آن یکی داده شود و ماده آن یکی به اینو ‌به این ترتیب ماده در میان صورت­ها دست به دست شود. به خاطر همین ((عدل)) و رعایت استحقاقهاست که نظام عالم بر بقاء انواع است نه افراد”. از این­رو ذات مقدس حق، به هر موجودی به اندازه­ سعه­ی وجودی­اش فضل عطا می­ کند.

مطهری

مطهری بر عناصر برابری و استحقاق در عدالت تأکید دارد.

وی معتقد است افراد به تناسب استحقاق­شان از حقوق طبیعی بهره می­برند اما در مقابل آن، حقوق اجتماعی است که بایستی به طور مساوی افراد بشر از آن بهره مند شوند.

مطهری در رابطه با عدالت، به ریشه آن در اسلام و علم کلام می‌پردازد. وی با بحث از جبر و اختیار به عدل اشاره می­ کند و عدل را به عنوان شرط اساسی وجود اختیار مطرح می­ کند. وی در تعریف عدالت به نقش قانون اشاره می­ کند و معتقد است قانون نبایستی بین افراد تبعیض قائل شود بلکه باید استحقاق­ها را رعایت کند و با افرادی با خلقت مساوی به مساوات رفتار کند. اما افرادی که در شرایط مساوی نیستند، قانون نیز نباید در رابطه با آنان به طور مساوی برخورد کند.

(پژوهشگر)

همان­طور که مشاهده شد نظریات درباره عدالت، طیف گسترده ­ای از عقاید را دربرمی­گیرد. به طور کلی نظریات جدیدتر در رابطه با عدالت را ‌می‌توان به دیدگاه مارکسیستی، فایده­­گرایی، مساوات­طلبی و راولزی تقسیم کرد.

۱-۴-۲ سنت مارکسیسم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...