فایل های دانشگاهی| قسمت 17 – 7 |
در مجموع، وسواس به عنوان یک فعالیت اجباری، رفتار تکراری و به ظاهر هدفمند است که طبق قواعد شخصی و به صورت کلیشهای توسط فرد انجام میشود. این رفتارها که اغلب به منظور ایجاد یک رخداد یا موقعیت یا پیشگیری از برخی رویدادها یا موقعیتهای ناگوار انجام میگیرد؛ ارتباط منطقی یا واقعی با آنچه به منظور پیشگیری از آن انجام میگیرد، ندارند. با این حال در مواردی نیز صرفا برای دور کردن اضطراب یا حالت وحشتزدگی از خود، درگیر رفتار اجباری میشود. بنابرین، استفاده ازشیوه ACT با کنترل و اجتناب از این رفتارها و رویدادها، منجر به کاهش حالت اضطراب و در نتیجه وسواس در افراد مورد بررسی شده است به زعم گرینبرگ (۱۹۷۸؛ به نقل از استکتی، ۱۹۹۳) رفتارهای اجباری و وسواسی، بیشتر به منظور تسکین احساس ناراحتی یا ترس انجام میشود تا پیشگیری از یک فاجعه ویژه. در واقع، در شیوه ACT افکار و احساسات، مهم و مرتبط به رفتار آشکار تلقی میشوند، اما همیشه زمینه است، نه افکار و احساسات که هدفهای درمانی در این رویکرد میباشند، یعنی در ACT به جای اینکه صرفا بر کاهش نشانه تأکید شود، زمینهای تغییر داده میشود که این نشانه، مثلا فکر مزاحم یا اضطراب، در آن رخ میدهد و سپس به مراجع کمک میشود به گونهای عمل کند که با ارزشهایش منطبق تر باشد (هیز و همکاران، ۲۰۱۱). ACT به تنهایی درمانی مؤثر برای کندن مو و تریکوتیلومانیا در ترکیب با وارونگی عادت اثبات شده است (توهیگ و هایس، ۲۰۰۶؛ توهیگ و وود، ۲۰۰۴؛ به نقل از ایزدی و عابدی، ۱۳۹۲).
بین گروه درمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش و گروه کنترل در میزان سلامت جسمانی، سلامت روانی، سلامت محیط، سلامت روابط اجتماعی و کیفیت زندگی کلی تفاوت معناداری وجود دارد.
نتایج حاکی از تفاوت بین نمرات دو گروه، بیان کننده این مطلب بود که به طور کلی مداخله “گروه درمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش” بر بهبود متغیرهای سلامت جسمانی، سلامت روانی، سلامت محیط، سلامت روابط اجتماعی و کیفیت زندگی کلی گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل تاثیر معناداری داشته است. همچنین، نشان داده شده بود که ۴۵ درصد تغییرات مشاهده شده در نمرات پس آزمون متغیر سلامت جسمانی، ۲۹ درصد تغییرات مشاهده شده در نمرات پس آزمون متغیر سلامت روانی، ۴۴ درصد تغییرات مشاهده شده در نمرات پس آزمون متغیر سلامت محیطی، ۳۶ درصد تغییرات مشاهده شده در نمرات پس آزمون متغیر سلامت روابط اجتماعی، و ۳۱ درصد تغییرات مشاهده شده در نمرات پس آزمون متغیر کیفیت زندگی کلی، در گروه آزمایش به دلیل کار مداخلهای بوده است. به زعم هیز و همکاران (۲۰۱۱) ACT تمرکز کمتری بر کاهش نشانه دارد و بیشتر متمرکز بر افزایش کیفیت زندگی است. به گفته دونالد (۲۰۰۱) با این روش، فرد توانایی خود را برای اداره زندگی اش مناسب ارزیابی کرده و در نتیجه با احساس پذیرش و تعهد نسبت به سایر امور و واقعیتهای زندگی، به سلامت و ارتقاء عاطفی، اجتماعی و جسمی افراد و توانایی آن ها برای انجام وظایف روزمره دست مییابد. از یکسو بر اساس مبانی نظری، ریف (۱۹۹۵) پذیرش خود (به معنای احترام به نفس بر اساس آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود) را یکی از مؤلفههای کیفیت زندگی میداند (به نقل از رحیمینیت، ۱۳۹۲).
از سویی دیگر نیز، در شیوه، ACT فرد با آگاهی از تجارب درونی (افکار، احساسات، خاطرات و علایم بدنی) و پذیرفتن فعال آن ها، بدون اقدامی برای کاهش آن ها و بدون اقدام بر اساس جنبه لفظی آن ها (هیز و همکاران، ۱۹۹۹) به برداشت ذهنی مطلوبی نسبت به وضعیت سلامت خود و میزان رضایت از این وضع دست پیدا میکند. بر این اساس، درک افراد از موقعیت خود در حیطههای مختلف، ارزشهای سیستمی که در آن زندگی میکنند و روابط شان با اهداف، آرزوها و دغدغههایشان بهبود یافته و فرد به سطح بالاتری از کیفیت زندگی میرسد. به عبارتی، وقتی فرد از افکار و احساسات درونی خود اطلاع پیدا کند و آن ها را بپذیرد و سپس، متعهد شود که افکار و احساسات و اعمال نامناسب خود را اصلاح نماید؛ قطعاً چشم انداز بهتری نسبت به موقعیت کنونی زندگی خود پیدا خواهد کرد که این امر منجر به سلامت جسمانی و روانی او شده و روابط اجتماعیاش را با دیگران بهبودی میبخشد. بنابرین، ارتباطات صمیمانه و عاطفی با دیگران داشته و از سویی دیگر حمایتهای عاطفی دریافت میکند. همچنین، از محیط زندگی، شغلی و منابع مالی رضایت لازم را دارد. تمامی این عوامل در مجموع منجر به افزایش و بهبود کیفیت زندگی فرد میشود. در این زمینه، پژوهشها (هالندر و همکاران، ۱۹۹۶؛ کوران و تینمان، ۱۹۹۶، به نقل از غفاری و رضایی، ۱۳۹۲) نشان میدهند که بیماری وسواس منجر به پایین آمدن کارکرد اجتماعی، خانوادگی و کیفیت زندگی افراد میگردد. افرادی که بیماری وسواسی دارند، علاوه بر مشکل وسواس، از کیفیت زندگی و عملکرد اجتماعی پایینی نیز برخوردار هستند (تینی و همکاران، ۲۰۰۳). نتایج تحقیق کارنو و همکاران(۱۹۸۸) نیز نشان داد که افراد دارای مشکل وسواسی دوست دارند خودشان را از نظر کیفیت زندگی در سطح پایینی ارزیابی کنند و همچنین این افراد از نظر اشتغال و وضعیت مالی نسبت به گروههای دیگر در سطح پایین قرار دارند. بیماران وسواسی کیفیت زندگی خودشان را بعد از درمان بیماریشان به طور معنی دار نسبت به قبل از درمان بهتر ارزیابی کردند (مورتیز و همکاران، ۲۰۰۵؛ لوچنر و همکاران، ۲۰۰۳؛ بابو همکاران،۲۰۰۱).
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 09:50:00 ب.ظ ]
|