‌«در یک مطالعه مشهور که روی مارها صورت گرفت، بندورا و همکارانش موفق شدند تا ترس شدید از مار را در گروهی از آزمودنی‌های بزرگ‌سال خود از بین ببرند. در ابتدای کار آزمودنی‌ها فیلمی را تماشا کردند که در آن کودکان، نوجوانان و بزرگ‌سالان به تدریج تماس بیشتری را با مارهای مختلف نشان می‌دادند. سپس در مرحله‌ی عملی کار، سرمشق‌ها به مارهای پلاستیکی و سپس به مارهای واقعی اما مرده دست زدند و سرانجام با لمس انواعی از مارهای زنده به آن مرحله رسیدند تا اجازه بدهند آزادانه، مارهایی بر روی بدن عریانشان بخزند. البته به آزمودنی‌ها اجازه داده شده بود تا هرگاه صحنه‌های فیلم برای آن‌ها ترسناک می‌شد، فیلم را متوقف کنند و آن را به یک یا چند لول پایین‌تر برگردانند. مهم این‌که آزمودنی‌ها از این طریق توانستند به تدریج بر ترس از مارها غلبه کنند. چرا که این یک روش سرمشق گیری مؤثر عادی شدن یک پدیده برای آزمودنی است و از آن مؤثرتر تماشا کردن یک سرمشق زنده و بعد فعالانه شرکت کردن در فعالیت‌های او می‌باشد. همان روشی که به «مشارکت هدایت شده»[۲۴۵] معروف است. در ابتدا آزمودنی سرمشق را می‌دید که جسورانه دارد یک مار را دست‌کاری و لمس می‌کند، بعد آزمودنی وارد همان اتاقی که سرمشق در آن بود می‌شد و دست‌کاری و لمس مار را از سوی سرمشق از نزدیک مشاهده می‌کردند، سپس در حالی که سرمشق دم و سر مار را گرفته بود آزمودنی با دستکش به لمس کردن ناحیه وسط بدن مار تشویق می‌شد. سپس آزمودنی‌ها مار را بدون دستکش لمس می‌کردند، و به تدریج دست به حرکت‌های جسورانه‌تر در لمس و دست‌کاری مار می‌زدند.»[۲۴۶]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

لازم به ذکر است که بندورا اشاره می‌کند که سرمشق گیری، به‌ویژه وقتی در آن از فیلم استفاده می‌شود، مزایای عملی دو چندانی برای درمان دارد. رفتارهای پیچیده‌ای را می‌توان به‌صورت یک کل دید و رفتارهای نامربوط می‌تواند کنار گذاشته شوند، به‌طوری‌که زمان سپری شده تنها برای تماشای آنچه مربوط به مسئله رفتاری مورد درمان است صرف شود. از طرفی هنگامی که فیلم ساخته می‌شود، هزینه آن ارزان‌تر از کاربرد مداوم سرمشق‌های زنده تمام می‌شود، زیرا می‌توان آن را به آسانی تکرار کرد و به‌وسیله درمانگران بسیاری به‌طور همزمان مورد استفاده قرار داد. [۲۴۷]
با توجه به زوایای پنهان و آشکار این مثال به نظر می‌رسد که به تمام و کمال چارچوب گفتار ما روشن شده باشد ولی با این حال به تطبیق این دو می‌پردازیم. اندیشمندان علوم اجتماعی بر این نکته اتفاق نظر دارند که انسان نیازمند زندگی اجتماعی است بر همین اساس او را موجودی اجتماعی قلمداد می‌کنند. گو اینکه گروهی این صفت را امری غریزی و ذاتی و گروهی دیگر آن را اکتسابی دانسته‌اند.
درعین‌حال زندگی، در جمع، شرایط و محدودیت‌های خاص خود را دارد. از این رو اجتماع تلاش می‌کند برای حفظ و بقای حیات خویش، افراد را ناگزیر سازد تا روابط و کنش‌های خود را در محدوده چارچوب‌های معین و بر اساس الگوهایی نسبتاً همساز با یکدیگر، سامان دهد.
این نیز به آن جهت است که شرط بقای جامعه، وجود یگانگی اجتماعی است.[۲۴۸] فلذا با وضع یک سری باید و نبایدهای اخلاقی و قانونی و همچنین نهادینه کردن تدریجی آن‌ها در ضمیر افراد سعی در تحقق این مهم می‌نمایند.
با تمام این وجود گاهی اوقات نهادهایی با تخطی از این معیارها به ترویج و تشویق صریح یا ضمنی شهروندان راجع به نقص و یا ناکارآمدی آن‌ها می‌پردازند. این در حالی است که هنوز باور همگانی بر قباحت این امور است.
حال اگر نهادهای مزبور بر اشاعه باورهای خود ممارست ورزند و با یک برنامه ریزی خاص قباحت ذهنی افراد جامعه را تطهیر نمایند، می‌توان گفت که رخنه ای برای نفوذ خود یافته‌اند.
در مثال فوق نیز باور همگانی افراد آزمایش پذیر بر این بود که مار موجودی خطرناک و لمس آن به هر طریق خلاف موازین یک عقل سلیم است، ولی دیدیم که ایجاد یک حس تنوع طلبی و مشارکت هدایت‌شده همان افراد را به حدی رسانده که حاضر شدند ماری زنده و حجیم بر روی بدن عریان آن‌ها بخزد.
رسانه‌ها نیز گاهی به عنوان نهادی مورد پذیرش و دارای جایگاه اجتماعی قابل قبول همین کار را با افراد جامعه، انجام می‌دهند. یعنی با نفوذی تدریجی و مشارکتی هدایت شده جلوه‌های گوناگونی از تخلف‌های قانونی و با بهنجاری‌های اخلاقی را به منصه ظهور می‌کشانند و از این طریق با عادی کردن این اعمال و شکستن قبح ذاتی آن بستر ارتکاب را برای مشتاقان و انگیزه مندان تسهیل می‌کنند. [۲۴۹]

بند دوم: مصادیق تئوری مشارکت هدایت شده

در باورهای اسلامی ما به نیازهای جنسی و جهت‌دهی مطلوب به آن‌ها و از طرفی توجه به پیامدهای نامطلوب بی‌بندوباری جنسی مکرراً از طریق راهکارهایی چون سوق دادن انرژی جنسی به امور معنوی و مطلوب، تشویق به ادامه تحصیل و کسب معرفت، آموزش شیوه‌های کنترل تحریکات جنسی، اعم از کنترل نگاه، دوری از رفتارهای اغواگرایانه، کنترل حس لامسه، حفظ حجاب و… به مردم و بالأخص مؤمنین سفارش شده است. چرا که گرفتار شدن به هر کدام از آن‌ها فرد را به منجلاب گناه می‌کشاند و زمینه ارتکاب هر عمل ناشایستی را در او فراهم می‌آورد.
برای مثال ازجمله موارد پیشگیری از تحریکات جنسی نوجوانان، دوری از رفتارهای محرک و وسوسه انگیز است. خداوند متعال زن را از انجام دادن رفتارهای اغواگرانه ای که طرف مقابل را تحت تأثیر قرار می‌دهد و هیجانات او را بر می‌انگیزد، نهی فرموده است. فلذا از آنجا که صدای زن برای مرد، جذاب و تحریک کننده است، خداوند متعال، به زنان دستور داده است که هنگام صحبت با مرد نامحرم، از نازک صحبت کردن و با ناز سخن گفتن بپرهیزند، از سخنان ناشایست بپرهیزند و حرف نیک بزنند.
از طرفی سفارش شده است دختر و پسری که به سن بلوغ رسیده‌اند و در تحولات نوجوانی به سر می‌برند و سیلی از محرکات درونی برای میل به یکدیگر در آنان وجود دارد، از خلوت کردن با هم (به‌ خصوص در جایی که فرد دیگری نمی‌تواند وارد شود) پرهیز کنند، چرا که نفس خلوت کردن، اثر بخشی محرکات را چند برابر می‌کند و زمینه انحرافات جنسی را فراهم می‌سازد چه برسد به این‌که خلوت نمودن توأمان با قصد گناه و ابزار آلات لهو و میگساری و… باشد.
حتی در کشورهایی که ارتباط دختر و پسر و دوستی آن‌ها با یکدیگر بلامانع است، اذعان دارند که تلاش جنسی زودرس، پیامدهای ناخوشایندی دارد و امر مطلوبی نیست. ولی با توجه به گفته «کنیزی» در مورد نیرومندی قوه جنسی در نوجوانان پسر، قرار دادن دختران و پسران نوجوان در کنار هم و سپس دستور دادن به آن‌ها که از ارتباط با یکدیگر خودداری کنید، درست مانند قرار دادن پنبه و آتش در یک ظرف و انتظار نسوختن آن است. [۲۵۰] این حرف بیشتر به یک شوخی شبیه است تا یک واقعیت. فلذا مجاز دانستن ارتباط دختر و پسر در جوامع اروپایی و آمریکایی، بیشتر ناشی از واقعیت زندگی اجتماعی آن‌هاست، نه پسندیده بودن این امر. بالطبع رسانه‌های آن‌ها نیز فراخور ظرفیت مورد پذیرش جامعه، تلاش و تکاپو برای جلب توجه مخاطبان خود دارند. پس با یک حساب سرانگشتی در خواهیم یافت که اشاعه این محصولات رسانه‌ای و فیلم‌های ماهواره‌ای تا چه اندازه خواهد توانست بستر ارتکاب انواع جرائم را برای جوانان کشوری چون ایران فراهم آورند، حال‌آنکه هنجارهای مورد پذیرش آن جوامع برای ما غیر قابل قبول است. [۲۵۱]

الف: بی‌حجابی و بدحجابی

«حجاب» در لغت به معنی پرده، حاجب پنهان و مانع است. جمع آن حجب، پوشش و روبنده است.[۲۵۲]
حجاب در اصطلاح: واژه حجاب در قرآن ۷ بار آمده است که به‌طور غیرمستقیم به عفاف مربوط است و بقیه موارد به معنی حائل، دیوار و مانع است. [۲۵۳]
حجاب به عنوان عامل تحکیم پیوند خانوادگی است. جای شک و شبه نیست که هر امری که موجب پیوند خانواده و سبب صمیمیت ارتباط همسران گردد، برای کانون خانوادگی مفید است و می‌بایست در جهت ایجاد آن حداکثر تلاش را به کار بست و بدین لحاظ دین مقدس اسلام برای پیدایش این تحکیم و به خاطر این‌که دامن زن، آلوده به گناه نشود و به منظور افزایش وقار و عفت زن، حجاب را بر او واجب نموده است.
ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی بیان می‌دارد: «هر کس عملاً در انظار، اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی کند علاوه بر کیفر عمل به حبس از ۱۰ روز تا دو ماه یا ۷۴ ضربه شلاق جریمه می‌شود و اگر مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد ولی عفت عمومی را جریحه‌دار کند فقط به حبس از ۱۰ روز تا دو ماه یا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می‌شود.»
تبصره ـ «زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ۱۰ روز تا دو ماه یا از ۵۰ هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد».
موضوع بی‌حجابی و بدحجابی در جامعه ما از اموری است که ذهن بسیاری از خانواده‌ها و دین‌داران جامعه را به خود مشغول کرده است. تلقی بدحجابی به عنوان امری نابهنجار و نامطلوب نشانگر این است که ذهنیت فرهنگی و دینی ما برای بدحجابی آثار و تبعات نامطلوبی قائل است و به تعبیر دیگر آن را علت برخی پدیده‌های نامطلوب دیگر در جامعه می‌انگارد.
منظور از حجاب اسلامی آن نوع پوششی است که دارای ویژگی‌های زیر باشد:
۱) حدود شرعی پوشش در آن رعایت شده باشد.
۲) با خودنمایی و جلب نظر نامحرمان همراه نباشد.
طبق این تعریف حجاب امری نیست که صرفاً به موضوع پوشش مرتبط باشد بلکه امری رفتاری نیز هست.
با اطلاعات بالا معلوم شد که بدحجاب فقط کسی نیست که حد واجب حجاب شرعی را رعایت نمی‌کند؛ ممکن است کسی این حدود را کاملاً رعایت کند ولی درعین‌حال وضع ظاهرش، نوع رفتارش با مردان، نوع سخن گفتنش، نوع راه رفتنش، حتی نوع نگاهش به افراد و اطرافش و در یک‌کلام نوع رفتار ارتباطی او در اجتماع به‌گونه‌ای باشد که زبان‌دار باشد یعنی با زبان بی‌زبانی توجه نامحرمان را به خود جلب نماید. [۲۵۴]
در سال‌های اخیر بنا به دلایلی رو به گسترش بیشتری نهاده و به عنوان یک تهدید برای تحکیم خانواده‌ها و امنیت فرهنگی و اخلاقی جامعه موردتوجه و تأکید قرار گرفته است.
هنجارهازندگی و رفتار اجتماعی افراد و گروه‌ها بر اساس قواعد نوشته‌ها یا نانوشته‌ها انجام می‌گیرد. این قواعد تعیین کننده بایدها و نبایدها و رفتار اجتماعی افراد و گروه‌ها را ترسیم می‌کنند، الگوهای پذیرفته شده فرهنگی آنان (اعم از آداب و رسوم و نحوه معاشرت و تعامل‌های اجتماعی و نگرش‌ها و باورها) می‌باشد.
بی‌توجهی به هنجارها در هر جامعه ای با عکس‌العمل و برخورد توأم با تنبیه افراد یک گروه یا یک جامعه همراه می‌گردد. بنا به میزان اهمیت و نفوذ و گستره هنجارها، عکس‌العمل‌ها نیز با شدت و ضعف همراه خواهد شد. در بسیاری از موارد هنجارها به قدری قدرت و سیطره برخوردارند که بعضاً دین و منطق و عقلانیت را نیز تحت‌الشعاع قرار می‌دهند.
جهل جوانان ما به جهان‌بینی غرب از یک‌سو و جهان‌بینی اسلامی از سوی دیگر، موجب پذیرش الگو و شیوه غربی که هیچ‌کس تناسبی با هویت اسلامی ما ندارد، از عوامل بدحجابی است. همین امر موجب شده است که جوان جامعه ما گاه غرب را با مقیاس بازیگر فیلم‌های سینمایی غربی بشناسد و از او الگو می‌گیرد، در حالی که بخش عمده شهروندان جامعه غربی به موازین و اصول اخلاقی و اجتماعی خود پایبند بوده و چه‌بسا گاه پوشش و آرایش دختران و زنان جامعه ما از زنان بی شخصیت و بی خانواده غربی الگوبرداری می‌شود و در ذهن او این مظهر آزادی و تجدد محسوب می‌شود.
خانواده نخستین و مؤثرترین محیط آموزشی و تربیتی انسان، محیط خانوادگی و اولین مربیان، پدر و مادر می‌باشند. خانواده به مثابه هسته اصلی و اولیه جامعه بوده و حالات فکری و روانی انسان را شکل می‌دهد. خانواده با کودک از تولد تا سالیانی چند در تماس مستقیم و انحصاری می‌باشد. کودکان و نوجوانان در محیط خانواده طریقه خوردن، نحوه سخن گفتن، لباس پوشیدن، راه رفتن و… را می‌آموزند. سلسله اعصاب و مغز و ذهن حساس و ظریف کودک از همان آغاز ولادت مانند دستگاهی دقیق از صحنه‌ها، حوادث رفتار و اعمال و حالات پدر و مادر فیلم‌برداری نموده و افکار و رفتار و عقاید خود را شکل می‌دهد. عدم پوشش درست از سوی مادر و پدر و ارتباط بدون عنایت به موازین اخلاقی و اسلامی به شدت در کاهش حساسیت‌های اعضای خانواده به‌ویژه فرزندان نسبت به هنجارها و ارزش‌های دینی تأثیرگذار خواهد بود.
بر اساس تحقیقات به عمل آمده خانواده اکثر قریب به اتفاق دختران و زنان بدحجاب و بزهکار یک یا چند ویژگی ذیل را داشته‌اند:

    1. از هم پاشیدگی کانون خانواده، اعم از آنکه ناقص یا کامل، اتفاقی یا ارادی (بر اثر طلاق، جدایی یا ترک و…) اتفاق افتاده باشد.
    1. عدم مراقبت والدین از فرزندان در اثر جهالت، گرفتاری و یا نقیصه‌های جسمی، حسی یا عاطفی.
    1. اعتیاد، بزهکاری و انحراف یک یا چند عضو خانواده.
    1. فضای نامطلوب خانوادگی در اثر تبعیض و تحقیر اعضای خانواده به‌ویژه مادر و فرزندان دختر و یا نازپروردگی و خشونت، حسادت، کثرت عائله و…
    1. اختلافات مذهبی یا نژادی، ناهماهنگی در اصول تربیتی.
    1. ضعف اعتقادات دینی و عدم حضور و مشارکت پدر و مادر در مراسم و اجتماعات مذهبی.
    1. رفاه بیش از حدّ و درآمدهای نامشروع و بادآورده.
    1. فقر، بیکاری و مشکلات شدید مالی.

در میان اعضای خانواده مادر نقش فراوانی در مسئله حجاب و پوشش فرزندان بر عهده دارد.
ریشه بسیاری از مفاسد اخلاقی و بدحجابی‌ها ثمره تلخ نهالی است که ریشه‌اش در میان خانواده‌های بی ایمان و بی‌اعتقاد و لاابالی و مادران بی‌توجه به دین و ارزش‌های اخلاقی رشد نموده است. در این زمینه آگاهی رسانی به مادران و پدران از راهکارهای فرهنگی است.
رسانه‌های ارتباط‌جمعی مهم‌ترین ابزار انتقال فرهنگ، مُد، ایدئولوژی در بین نسل جوان هستند. اطفال و نوجوانان وقت زیادی را صرف بهره‌گیری از رسانه‌ها می‌کنند و این باعث می‌شود که آثار آن ناخودآگاه به روی آنان تأثیرگذار باشد.
طبق مطالعات به عمل آمده این واقعیت آشکار شده است که بخش مهمی از آداب و عادات، نوع کالاهای مصرفی، مدل لباس، مدل مو، آرایش و حتی بعضی اصطلاحات و حرکات از سوی اطفال و نوجوانان به شدت تحت تأثیر تبلیغات و تعلیمات رسانه‌ای بوده است. [۲۵۵]

ب: موسیقی و مبتذل

موسیقی بخشی از فعالیت‌های هنری انسان است و شاید آدمیان بیش از هر محصول هنری دیگری، در زندگی روزمره خود آن را می‌شنوند. رسانه‌ها هر لحظه، از موسیقی برای ارسال پیام و تقویت تأثیر پیام‌های خود استفاده می‌کنند. چشم انداز استفاده از موسیقی نیز در حال تغییر است.
افراد می‌توانند موسیقی را از طریق اینترنت، ماهواره و… در حجم‌های زیاد روی دستگاه‌های بسیار کوچک که ساعات زیادی از الحان موسیقی را در خود جای می‌دهند، گوش کنند، هجوم رسانه‌ها و تکنولوژی‌های ضبط و پخش، موسیقی را در جامعه مدرن متحول کرده است.
موسیقی را در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان به دو قسم تقسیم کرد: موسیقی مبتذل و موسیقی غیرمبتذل. موسیقی مبتذل به آن دسته از موسیقی گفته می‌شود که حالت ابتذال داشته باشد و انسان را در افکار شیطانی بیندازد و از امور معنوی دور سازد و موسیقی غیرمبتذل به موسیقی گفته می‌شود که حالت فوق را نداشته باشد.
در این نوشتار منظور از موسیقی، موسیقی مبتذل می‌باشد که می‌تواند یکی از منجلاب‌هایی باشد که برای عموم جامعه خصوصاً اطفال و نوجوانان باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...