۲- رعایت دقیق و ظریف تناسبات هنری در فضای کلی ادبیات
این تناسبات که در لفظ قدما (البته در معنایی محدودتر) “مراعات النظیر” نامیده می‌شد، در شعر حافظ از اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار است.
به روابط حاکم بر اجزاء این ادبیات دقت کنید:

ز شوق نرگس مست بلند بالایی
شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست
چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم
کشیده در خم چوگان خویش، چون گویم

۳- لحن مناسب و شور افکن شاعر در آغاز شعرها
ادبیات شروع هر غزل قابل تأمل و درنگ است. به اقتضای موضوع و مضمون، شاعر بزرگ، لحنی خاص را برای شروع غزلهای خود در نظر می‌گیرد، این لحنها گاه حماسی و شورآفرین است و گاه رندانه و طنزآمیز و زمانی نیز حسرت بار و اندوهگین.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بیا تا گل برافشانیم و می‌در ساغر اندازیم
من و انکار شراب این چه حکابت باشد
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد
باید برون کشید از این ورطه رخت خویش

۴- طنز و نقد
زبان رندانه شعر حافظ به طنز تکیه کرده است. طنز ظرفیت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است. حافظ به مدد طنز، به بیان ناگفته‌ها در عین ظرافت و گزندگی پرداخته و نوش و نیش را در کنار هم گرد آورده است و از عقاید خشک مذهبی انتقاد نمود
پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند:

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد
باده با محتسب شهر ننوشی زنهار
که می‌حرام، ولی به ز مال او قافست
بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد

۵- ایهام و ابهام
شعر حافظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حافظ لذت بخش و رازناک است.
نقش موثر ایهام در شعر حافظ را می‌توان از چند نظر تفسیر کرد:
اول، آن که حافظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می‌کوشیده است تا شعر خود را به ناب‌ترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابهام جزء لاینفک شعر ناب محسوب می‌شود، حافظ بیشترین سود و بهره را از آن برده است.
دوم آن که زمان پرفتنه حافظ، از ظاهر معترض زبانی خاص طلب می‌کرد؛ زبانی که قابل تفسیر به مواضع مختلف باشد و شاعر با رویکردی که به ایهام و سمبل و طنز داشت، توانست چنین زبان شگفت انگیزی را ابداع کند؛ زبانی که هم قابلیت بیان ناگفته‌ها را داشت و هم سراینده اش را از فتنه‌های زمان در امان می‌داشت.
سوم آن که در سنن عرفانی آشکار کردن اسرار ناپسند شمرده می‌شود و شاعر و عارف متفکر، مجبور به آموختن زبان رمز است و راز آموزی عارفانه زبانی خاص دارد. از آن جا که حافظ شاعری با تعلقات عمیق عرفانی است، بی ربط نیست که از ایهام به عالی‌ترین شکلش بهره بگیرد:

دی می‌شد و گفتم صنما عهد به جای آر
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...