کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia


جستجو


آخرین مطالب

 



۱- یکی از خط مشی­های متداول عبارت از تغییر دادن جامعه برای منطبق کردن آن با اصول و نیازهای نوجوان است. ۲- راه ­حل دیگر تغییر خویشتن برای سازش با نظام و تقلیل دلهره و احساس تلاقی است. ۳- راه ­حل سوم عبارت از یافتن مکانی خاص در درون جامعه است که در آنجا نیروهای بالقوه شخصی بتواند به فعل درآید و تحول یابند. برخی دگرگونی­های تحول، توحید همسان­سازی­های دورۀ کودکی را به مخاطره می­اندازند و به آنچه اریکسون “همادگردی[۶۷]“، می­نامد منجر می­شوند. پدیدۀ “هم­شکلی­طلبی” می ­تواند به رهایی تدریجی نوجوان از وابستگی خانوادگی کمک کند و یا در صورت شدت و تداوم آن مانع استقلال وی شود. اریکسون معتقد است وقتی شخصی به یک هویت قابل اعتماد دست یافته باشد در تن خود، خود را در خانۀ خود احساس می­ کند، می­داند در چه جهتی پیش می­رود. به طور کلی افرادی که برای خود قدر و منزلت ناچیزی قائلند مفهوم نسبتاً پایداری از خود ندارند و چنین وضعی، اضطرابی را در آن­ها به راه می­ اندازد که کوشش­هایی که فرد برای حفظ ظاهر از خود نشان می­دهد، آن­را تشدید ‌می‌کنند. در مرحلۀ ششم یعنی مردم­آمیزی در برابر انزواطلبی، مشاهده می­کنیم که پس از آن­که نوجوان به کسب هویت خود نائل آمد می­ کوشد که آن­را در مقابل دیگران تقویت نماید. آن وقت است که برای صمیمیت و سرمایه ­گذاری در این راه آماده است. بدون آن­که خطر مستحیل شدن در دیگری در کار باشد. در این مرحله فرد ظرفیت عشق واقعی را دارد. وظیفۀ او عبارت از به هم پیوستن خواسته­ های زندگی خصوصی است. در این مرحله فرد به علت ترس یا زمینۀ فکر رقابت ممکن است با خطر جدا ساختن خود از دیگران مواجه گردد. اگر نوجوان در محیطی مناسب قرار گیرد ورود وی به یک سطح رشد یافتگی معقول و رضایت بخش تسهیل می­گردد. او در برابر چندین تناوب قرار ‌می‌گیرد و اگر مورد تشویق­های به جا قرار گیرد می ­تواند بزرگسالی مستقل با اغماض، دیگر دوست و اخلاقی شود.

از نظر تحولی، نوجوانی دورۀ شکل­ گیری و آماده شدن است. یکی از امکاناتی که در دورۀ نوجوانی گسترش می­یابد، تعهد است. یعنی ظرفیت پیگیری بی­کم­‌و کاست ارزش­ها، آرمان­ها که روابط پایدار، تعهد نسبت به خود و تمام تعهدات دیگر را زیر سیطرۀ خود قرار می­دهد. تعهد بین شخصی برای هر فرد مستلزم داشتن ظرفیت­های مبادله متقابل یعنی امکان برقرار ساختن روابط صادقانۀ متقابل است. یعنی روابطی که نیازها و ویژگی­های شخص دیگر را محترم می­شمارد. جوانی نه به معنای یک ساخت جدید، بلکه به صورت دگرگونی­های روانی-اجتماعی، دوره­ای از زندگی را تشکیل می­دهد. معمولاً جوانی در پایان تحصیلات متوسطه آغاز می­ شود و زمانی­که فرد در نقش حرفه­ای بزرگسال در می ­آید، پایان می­پذیرد. ویژگی­های اصلی جوانی عبارتند از: ۱- تحلیل روابط بین خود و جامعه، ۲- کنار کشیدن نسبی خود از جامعه و ۳- هویت مخصوص جوانی که فراسوی این دوره ادامه نخواهد یافت. به محض آنکه جوان به یک تعهد اجتماعی قطعی تن در دهد، جوانی پایان می­پذیرد (منصور و دادستان، ۱۳۶۹).

۲-۲-۴٫ نظریۀ بازگشتی

روانشناسی به نام جان کِر[۶۸] در اوایل دهه ۱۹۹۰ با ترکیبی از چند نظریۀ روان­شناختی و جامعه­شناختی تلاش نمود رفتارهای خرابکارانه در طرفداران فوتبال را تبیین کند. این تئوری بر مبنای تفسیر افراد از معنا یا مقصود کنش­هایشان قرار دارد. به نظر وی جوانانی که درگیر خشونت طرفداران فوتبال می­شوند، مبادرت به ارضای نیازهای خویش از طریق رفتارهایی ‌می‌کنند که مستلزم خطر، هیجان یا وضعیت­های متفاوت است. به اعتقاد کِر، رفتار انسان کاملاً ناپایدار است و ترکیبی از رفتارهای فراعاطفی در بروز رفتارهای خرابکارانه مؤثر است و چنین رفتارهایی لزوماًً شرارت­آمیز نیست، بلکه عمدتاًً به منظور هیجان و خشنودی ناشی از رها شدن از قواعد و محدودیت­ها صورت ‌می‌گیرد (رحمتی، ۱۳۸۲: ۸۳-۸۴).

از دیدگاه رامون اسپایچ (۲۰۰۶)، هیجانات و برانگیختگی­های احساسی لذت­آور که با مقابله خشونت­آمیز همراه می­ شود، یکی از اجزای کلیدی ساختار رفتارهای خرابکارانه است. خرابکار­­ها هیجان­طلب هستند به طوری­که مقابله خشونت­آمیز باعث یک تجربۀ سریع احساسی می­ شود که هیجانی لذتبخش همراه با ترشح بالای آدرنالین را برای آن­ها به دنبال خواهد داشت. وی فضای استادیوم­ها را جای خوبی برای آنان جهت عدول از قوانین انضباطی می­داند.

۲-۲-۵٫ دیدگاه­ های جنسیتی

برخی از روانشناسان، رفتارهای خرابکارانه و اوباشیگری را به ساختار هویت خشن مردانه نسبت می­ دهند. به طور مثال آرمسترانگ (۱۹۹۴)، معتقد است که ساختار خرابکار­ها بر پایه یک قدرت بدنی مردانه شکل گرفته است (اسپایج، ۲۰۰۶: ۱۹-۲۰). در برخی دیدگاه ­ها نیز ‌در مورد مردانگی اشاره شده است که این مسأله بین تمامی فرهنگ­ها مشترک و تغییر ناپذیر است و به تعابیر و تفاسیر و مذاکرات ملّی و محلی ربطی ندارد. در حقیقت تحقیقات مربوط به جنسیت و مردانگی همیشه در یک جوّ خاص بررسی شده ولی با این حال بیشتر این مردان جوان هستند که در اکثر جوامع به رفتارهای خرابکارانه می­پردازند و با آن درگیرند (نورمن چستر[۶۹]، ۲۰۰۱: ۷).

۲-۲-۶٫ نظریۀ دلبستگی

بالبی معتقد بود که رفتار انسان را تنها از طریق بررسی محیط انطباقی آن، یعنی محیطی بنیادی که این رفتار در آن محیط تکامل یافته است، ‌می‌توان درک کرد (کرین، ۱۳۸۹: ۷۸). نظریۀ وی بر این فرض استوار بود که کودک، سلسله مراتبی از روابط دلبستگی را ابتدا با مادر به عنوان مراقب اولیه توسعه می­دهد. بعدها اینزورث (۱۹۶۷) نشان داد که تقریباً تمام کودکانی که در یک دورۀ خاص به مادران خود دلبسته می­شوند، به چهره­ های آشنای دیگر همچون پدر، مادربزرگ و پدربزرگ نیز دلبسته می­شوند (پاکدامن و همکاران، ۱۳۹۰: ۸۷). اینزورث معتقد بود که همۀ کودکان به والدینشان دلبسته می­شوند اما احساس ایمنی آن­ها در ارتباط با بزرگسال متفاوت است. وی درجۀ سهولتی را که یک کودکِ درمانده، توسط مراقب خود به احساس امنیت دست می­یابد را کیفیت یا الگوی دلبستگی می­نامد (بهزادی­پور و همکاران، ۱۳۸۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 10:16:00 ب.ظ ]




طبق اصل ۷۱ قانون اساسی، قانون‌گذاری و وضع قوانین در عموم مسائل در حدود مقرر در قانون اساسی در صلاحیت مجلس شورای اسلامی (قوه مقننه) بوده و سایر مراجع مجاز به تفنین در این باره نمی‌باشند. با وجود صراحت مذکور در اصل فوق و تجویز توافق و درج شروط ضمن عقد نکاح در عقدنامه طبق مواد ۱۰ و ۱۱۱۹ قانون مدنی و اصول کلی حقوقی- بخشنامه مذبور می‌تواند به نوعی قانون‌گذاری جهت تعیین حقوق شرعی و قانونی زنان و دخالت در امر تقنینی کشور تلقی گردد، ضمن آنکه بخشنامه فوق برخلاف «اصل تحکیم و پاسداشت خانواده ها و حرمت و حقوق زنان» بوده و نوعاً مغایر با اهداف مذکور در اصل ۲۱ قانون اساسی در جهت احیای حقوق مادی و معنوی آن ها تلقی می‌گردد.

بند۳ – آثار حقوقی مترتب بر بخشنامه :

تا قبل از وضع این بخشنامه، اصل بر دین زوج نسبت به زوجه در مهریه و عندالمطالبه بودن آن بوده است، بر این اساس، صرف مطالبه مهریه از سوی زن و عدم امکان ارائه دلائل مثبته پرداخت آن از سوی مرد، حکم به محکومیت وی و روانه شدن به زندان ( در صورت دادخواست زن و عدم پرداخت مهر از طرف مرد) می‌گردید و مرد می‌بایست ادعای خویش را در مقام مدعی اعسار در عدم پرداخت نقدی مهریه برای دادگاه به اثبات می‌رساند. در این حالت، بسیاری از مردان با هدف جلوگیری از دستیابی همسران خویش به اموال آن ها، نسبت به انتقال یا مخفی ساختن آن ها اقدام کرده و دست آنان نیز کوتاه و خرما بر نخیل؟ از این رو، زنان در این حالت، در معرفی و تحصیل اموال همسر خویش دچار مشکلات عملی فراوانی بودند و چه بسا، سرخورده از طرح دعوی مهریه؟! معهذا، در صورت عمل به بخشنامه فوق، صرفنظر از اجحاف فراوان به زن جهت استیفای حق شرعی و قانونی خود در عمل- ملاک حصول به مهریه در گروه مستطیع شدن زوجه قرار می‌گیرد. این بدان معنا است که ممکن است مرد هیچ‌گاه توانمند نگشته یا توانمندی خویش را مخفی سازد و یا امکان اثبات تمکن مالی وی از سوی همسرش میسور نگردد. خصوصاًً‌ آن که، در پی وقوع طلاق یا زندگی غیرمشترک زوجین به لحاظ اختلاف فیمابین، امکان شناسایی اموال وی یا احراز ملائت او در عمل، مقدور نمی‌باشد، به علاوه، برخلاف دعوای اعسار در وضعیت فوق در این حالت، زن باید مراتب استطاعت مرد را به اثبات رساند که این موضوع نیز بنا به دلایل فوق ممتنع و به لحاظ اجرایی، کاملاً مشکل‌ساز می‌باشد.

علاوه بر این، بخشنامه فوق به دلیل مشکلات اجرایی مترتب بر آن، موجد افزایش دعاوی حقوقی یا کیفری فی‌مابین زوجین می‌گردد. این گونه است که مهریه به عنوان حق شرعی و قانونی زن با وجود «عندالمطالبه بودن آن» در هاله‌ای از ابهام قرار خواهد گرفت: در صورت نقل و انتقال اموال مرد- زن مجبور به تعقیب کیفری وی از حیث «معامله به قصد فرار از دین» گشته و با اثبات این ادعای برعهده او به عنوان شاکیه قرار گرفته و فرض اثبات ادعای توانایی و استطاعت مرد در پرداخت مهریه بر ذمه زن به عنوان مدعی قرار می‌گیرد. در این وصف (عندالاستطاعه بودن مال زوج) فرصت فراوانی جهت واگذاری و هر گونه انتقال اموال مرد فراهم گشته و امکان اثبات توانایی مالی وی برای زن با مشکلات عملی و اجرایی متعددی، خصوصاًً‌ با خروج زوج از کشور در حین رسیدگی به دعوی مهریه و انتقال اموال خود به غیر مواجه می‌گردد.همین امر مستوجب طرح دعوی حقوقی مربوطه از سوی زن نسبت به مرد خواهد بود. این نکته خود در تعارض آشکار با حقوق و منافع زنان و مغایرت با اصول مقرر در قانون اساسی و مستلزم بازبینی و ابطال آن در آتیه می‌باشد.

علاوه بر این، بخشنامه مذبور می‌تواند به نوعی در تعارض با منافع ملی محسوب گردد. زیرا، دعوی مهریه به لحاظ مالی بودن آن مستلزم تودیع هزینه دادرسی از سوی خواهان (زن) بوده و در صورت عدم توانایی زن به پرداخت هزینه فوق‌ و طرح ادعای اعسار و اثبات آن، تأدیه هزینه دادرسی در نهایت برعهده زوج به عنوان محکوم علیه آتی قرار می‌گیرد. معهذا طبق بخشنامه مذبور، زمان تودیع هزینه های دادرسی دعاوی بانوان از سوی مرد محکوم علیه در صندوق دادگستری مشخص نبوده و ضمن مشمول مرور زمان شدن آن، ممکن است به لحاظ متواری شدن محکوم علیه یا خروج از کشور (خصوصاًً‌ قبل از قطعیت حکم مهریه) اساساً‌ امکان دریافت آن به مانند مهریه زن از وی در عمل مقدور نباشد. با این وجود، بخشنامه مذبور بدون حسن و امتیاز نخواهد بود. برخی از محاسن این بخشنامه عبارتند از:

۱ـ در صورت توافق زوجین به درج شرط مذبور در سند نکاحیه ، دائر به عندالاستطاعه بودن مالی زوج نسبت به مهریه زوجه و با توجه به لزوم تأدیه مهریه زن به نرخ روز (محکوم به) نتیجه ضمنی این توافق به نفع زوجه در دریافت مطالبات خویش به نرخ روز (مازاد بر میزان آن به هنگام مطالبه زن)، البته در صورت وصول خواهد بود.

۲ـ نفقه قوت دیگر بخشنامه مذبور در «توافقی بودن» شرط مقرر در آن است، بدین معنا که زن مجبور به پذیرش «عندالاستطاعه شدن مالی زوج نسبت به مهریه» نبوده و صرفاً‌ در صورت موافقت زوجین در شرط ضمن عقد نکاح و امضای ذیل متون مربوطه، باید آثار حاصل از آن پذیرا باشند.

۳ـ مفید شدن درخواست اعمال ماده ۲ قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی از سوی زن (محکوم له)، مبنی بر تقاضای مرد(محکوم علیه مالی در دعوی مهریه) به بازداشت و زندان و کاهش نسبی زندان‌های مربوطه، به لحاظ لزوم مرعی داشتن شرط عندالاستطاعه بودن مال مرد و عدم امکان اعمال ماده فوق در عمل، از زمره دیگر موارد مذبور می‌باشد.این مهم در صورت صداقت و درستی زوجین در رفتار با یکدیگر و نکوداشت حرمت، حقوق و زندگی مشترک می‌تواند از محاسن بخشنامه فوق محسوب گردد. [۲۵]

بخشنامه اصلاحیه بند ج ماده ۱۸ آئین نامه نحوه اجرای محکومیت‌های مالی :

معاون ریاست قوه قضاییه چندی پیش، در رسانه های عمومی، نوید صدور و ابلاغ بخشنامه جدیدی را اعلان نمود که ظاهراًً ،حاکی از تجویز پذیرش دادخواست اعسار و تقسیط در ضمن رسیدگی به دعوای مهریه است. البته، مفاد این بخشنامه قبلاً، در زمان ریاست پیشین قوه، در مصوبه ای تحت عنوان «شیوه‌نامه اجرایی نحوه ارشاد و رسیدگی به پرونده های مطالبه مهریه و اعسار»۱ تنظیم و تدوین شده بود که در عمل، از اجرا بازماند و به جهت اختلاف روش های محاکم و تفاوت در برداشت های آنان به فراموشی سپرده شد. چنین به نظر می رسید سخنان مقام مسئول قضائی کشور حکایت از عزمی جدی در ساماندهی وضع زندانیان مهریه به ویژه با بهره گیری از نهاد قانونی اعسار می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:16:00 ب.ظ ]




دیگر آنکه در استصناع قبل از ساخت کالا هیچ مالکیتی برای سفارش دهنده متصور نیست و مواد اولیه کالا و سایر ملزومات تهیه آن در مالکیت سازنده است حال آنکه در عقد امتیاز محل احداث پروژه در زمره اموال عمومی است و حکومت که یک طرف قرارداد است بر آن مالکیت عمومی دارد به عبارتی هر چند مواد اولیه در مالکیت شرکت است ولی این مالکیت منحصر در آن نیست بلکه حکومت نیز دارای مالکیت محل احداث پروژه می‌باشد.

به عبارتی بر خلاف استصناع که مالکیت مواد کاملاً قبل از ساخت و تحویل متعلق به سازنده است در عقد امتیاز این مالکیت تام نیست و شرکت و حکومت هر دو به عنوان طرفین عقد به نحوی در محصول توافق، دارای مالکیت می‌باشند.

و بالاخره در عقد استصناع اجرت کالای ساخته شده از محل بهره برداری از کالا تأمین نمی‌شود بلکه قیمتی است که طبق توافق از طرف سفارش دهنده در ازاء ساخت و تحویل به سازنده پرداخت می‌شود در صورتی که در عقد امتیاز اجرت عملیات شرکت در احداث پروژه از محل خود پروژه پرداخت می‌شود و حکومت طبق توافق پس از بهره برداری شرکت در مدت معین از پروژه هزینه شرکت را پرداخت شده محسوب می‌کند.

مبحث چهارم: عقد مقاوله

عقد مقاوله از ریشه قول و به معنی گفتگو است و در اصطلاح عبارت است از عقدی که در آن یکی از متعاقدین متعهد به ساخت کالا یا انجام عملی در مقابل اجرتی است که طرف دیگر به او می‌پردازد. در عقد مقاوله شخص مقاول می‌تواند متعهد به انجام عمل شود و مواد عمل را سفارش دهنده برای او فراهم می‌آورد، کما اینکه جایز است که مقاول خود متعهد به عمل و تهیه مواد اولیه باشد. (ناصیف، ۱۹۹۷)

در ارتباط با استصناع و مقاوله می‌توان گفت ۴ دیدگاه وجود دارد:

دیدگاه اول معتقد است که استصناع مادامی که ساخت کالا به اتمام نرسیده است عقد مقاوله است و بعد از ساخت و اتمام کالا عقد مقاوله متحول به عقد بیع می‌شود در واقع استصناع را ترکیبی از مقاوله بیع می‌داند شبیه بعضی از حنیفه که استصناع را در ابتدا اجاره و در انتها بیع می‌دانند لکن بر این نظر که استصناع بدواً مقاوله و در انتها بیع باشد اعتراض شده است به اینکه ماهیت عقد و تبیین آن از جهت نوعیت در وقت انعقاد تعیین و تمام می‌شود و تعیین ماهیت آن متوقف بر آنچه که بعداً بر آن متربت است نمی‌باشد مضاف بر اینکه تغییر وصف عقد در زمان انعقاد به وصف دیگری در حین اجرا و تنفیذ جایز نیست و نکته دیگر اینکه مقاول (عامل) عمل خویش را تا مدت طولانی بعد از ساخت شی تضمین می‌کند که این امر دلالت بر آن دارد که مقاوله بعد از ساخت کالا به انتها می‌رسد (النشوی، ۲۰۰۷)

دیدگاه دوم قائل است که استصناع عقدی است که همواره مقاوله می‌باشد و مواد اولیه سفارش داده شده برای ساخت کالا تابع عمل است زیرا مالکیت سفارش دهنده نسبت به کالای ساخته شده نیست مگر نتیجه و لازمه اینکه مقاول اقدام به ساخت آن به حساب سفارش دهنده و صاحب کار نموده است و این نظر با رأی بعضی از فقهای حنفی مانند ابوسعید بردعی که قائل است به اینکه استصناع بر عمل واقع می‌شود نه بر عین متفق است (منصوری، همان، ص ۱۴۶)

این دیدگاه نیز خالی از اشکال نیست چرا که با ارتکاز عرفی از استصناع سازگار نمی‌باشد از آن جهت که عرف عقد را بر ماده و عین که نتیجه عمل است منطبق و عمل را مقدمه عین که مطلوب اصلی است می‌داند.

دیدگاه سوم می‌گوید: استصناع عقد مقاوله ای است که عمل و ماده (عین) هر دو درآن نقش اساسی را دارند و در واقع استصناع ترکیبی از عقد مقاوله و عقد بیع و چنانچه عمل اساس باشد و عین تابع آن، عقد استصناع مقاوله و بیع است و اگر بر عکس، عین اساس و عمل تابع آن باشد استصناع ترکیبی از بیع و مقاوله خواهد بود و در هر حال عقدی بسیط نیست که مقاوله صرف یا بیع تنها باشد (ناصیف، همان، ص ۶۲ و ۶۳)

دیدگاه سوم را دکتر سنهوری پذیرفته و گفته است در ابتدای امر آنچه به نظر می‌آید آن است که مقاوله براحتی از بیع متمایز می‌شود چرا که مقاوله بر عمل وارد می‌شود و بیع بر ملکیت مانند موردی که مقاول تعهد به ساخت خانه ای می‌کند اما اگر خانه را به حساب خود ساخت و فروخت در این حال دیگر عقد بیع است نه عقد مقاوله و شکی نیست که اگر سفارش دهنده مواد اولیه را به سازنده بدهد تا برای اوکالایی بسازد در آن حال ما فقط عقد مقاوله داریم و نه چیز دیگر. البته شبهه در جایی است که مقاول (سازنده) خود تعهد به عمل و تهیه مواد اولیه می‌کند که در این حال عقد مرکب از بیع و مقاوله است خواه قیمت و ارزش مبادله ای مواد اولیه از قیمت عمل بیشتر باشد یا کمتر و در نتیجه عقد بیع بر مواد اولیه منطبق شده و احکام بیع جاری می‌شود و عقد مقاوله بر عمل انطباق یافته و احکام مقاوله اجرا می‌گردد. (سنهوری، ۱۹۹۸)

این نظر نیز بازگشت به آن دارد که عقد استصناع ترکیبی از اجاره عمل و بیع باشد.

دیدگاه چهارم می‌گوید عقد مقاوله اعم از عقد استصناع است و استصناع نوعی از مقاوله محسوب می‌شود (النشوی، همان، ص ۳۸۵) چرا که با عنایت به تعریف عقد مقاوله که موضوع آن عمل و ماده با هم می‌باشد این تعریف به دست می‌آید که رابطه استصناع و عقد مقاوله عموم و خصوص مطلق است یعنی هر استصناعی مقاوله است ولی هر مقاوله ای الزاماًً استصناع نیست.

در نتیجه مقاوله در قانون متضمن دو عقد است یکی استصناع و دیگر اجاره اعمال. هر چند با تعریف قانونی مقاوله دیگر جایی برای استقلال عقد استصناع باقی نمی‌ماند (رشید، ۲۰۰۱) ولی به هر حال تساوی عقد استصناع و عقد مقاوله هم مردود است. دیدگاه چهارم با توجه به تعریف عقد مقاوله از دیگر آرای مطرح شده در این خصوص به واقعیت نزدیک‌تر است و تمایز استصناع را با مقاوله بهتر تبیین می‌کند.

با توجه به مطالب مذکور در رابطه با عقد استصناع و مصادیق مشابه در دیدگاه صاحب نظران، به نظر می‌رسد گر چه استصناع به عنوان یک عقد مستقل در مباحث حقوقی مطرح نشده است و کسانی نیز که خواسته‌اند آن را در ذیل بیع بگنجانند یا قائل به بطلان آن شده یا آن را از مصادیق بیع سلم دانسته‌اند و ضوابط بیع کلی را بر آن بار کرده‌اند و لکن می‌توان این رابطه قراردادی را بر اساس ماده ۱۰ ق.م که قراردادهای خصوصی را نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده‌اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشند نافذ می‌داند در قالب عقدی مستقل تحلیل کرده و قائل بر صحت چنین قراردادی باشیم.

در این صورت علاوه بر صحت قرارداد و عدم امکان ابطال آن می‌توان در مواردی که اختلاف نظر بین صاحب نظران در فقه و حقوق وجود دارد با آوردن ضوابط مورد نظر در ضمن قرارداد از منازعات احتمالی پس از وقوع قرارداد جلوگیری کرد.

مبحث پنجم: قراردادهای ساخت، بهره برداری و واگذاری (B. O. T)

قراردادهای ساخت، بهره برداری و واگذاری (B.O.T) گفته می‌شود ترجمه واژگان Built،transfer operate می‌باشد و در اصطلاح قراردادی است که به موجب آن کنسرسیومی متشکل از چند شرکت خصوصی ساخت پروژه ای عظیم را بر عهده می‌گیرد و پس از ساخت پروژه در مدت معین از آن بهره برداری می‌کند سپس آن را به صورت رایگان به دولت واگذار می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:15:00 ب.ظ ]




۲-۶-مؤلفه های هوش معنوی:
امونز (۲۰۰۰) هوش معنوی را شامل پنج مؤلفه دانست:
۱- ظرفیت برای تعالی
۲- توانایی برای تجربه حالت های هشیاری عمیق
۳- توانایی برای خدایی کردن و تقدس بخشیدن به امور روزانه
۴- توانایی برای سود بردن از منابع معنوی جهت حل مسائل
۵- ظرفیت پرهیزگاری (تقوی داشتن)
او عنوان می‌کند توانایی برای تجربه حالت های هشیاری عمیق و غیر معمول از ویژگی های مهم معنویت است. تعالی و کمال به معنای حرکت به سوی اوج، مرزهای فراتر از جهان فیزیکی و آگاهی عمیق از خودمان است.

همچنین عرفان آگاهی از واقعیت نمایی است، یک حس یگانگی و وحدت که مرز تمام اشیاء و پدیده ها ناپدید می شود و یک کلیت واحد به وجود می‌آید. اگر کمال گرایی را به عنوان مؤلفه اصلی هوش معنوی در نظر بگیریم در قرآن کریم چنین آمده است «اای انسان، تو در حرکت به سوی پروردگارت هستی و او را ملاقات خواهی کرد» (سوره انشقاق، آیه ۶).
مؤلفه دیگر هوش معنوی تقدس بخشیدن به امور روزانه است، یعنی تمام اموری که فرد انجام می‌دهد علاوه بر یک هدف اختصاصی یک هدف کلی و مقدس هم دارد، هنگامی که یک عمل با هدفی مقدس صورت می پذیرد کیفیت متفاوتی دارد، مثلاً ماهونی و همکاران (۱۹۹۹) دریافتند هنگامی که همسران به روابط خود جنبه مقدس می‌دهند رضایت زناشویی بالاتر و تعارضات کمتری دارند و بهتر می‌توانند مشکلات خود را حل و فصل کنند. در دیدگاه اسلام تأکید فراوانی در این خصوص شده است که در هنگام شروع کار و انجام امور روزانه با نام خدا و برای رضای او انجام شود.
چهارمین مؤلفه هوش معنوی به رابطه دین و معنویت با مهارت های حل مسأله اشاره دارد، بسیاری از افراد در معنا بخشیدن به پدیده‌های مختلف زندگی که ممکن است برای آنان سخت و دشوار باشد از باورهای دینی سود می‌برند و این مسأله می‌تواند تا حد زیادی به سازگاری آنان کمک کند، برای مثال پارگامنت (۱۹۹۷) عنوان می‌کند که دین می‌تواند در کاهش اثرات منفی استرس های زندگی در افراد مؤثر باشد.
پنجمین مؤلفه هوش معنوی صفات پرهیزگارانه است. ایمونز (۲۰۰۰) عنوان می‌کند رفتارهایی مانند بخشش، شکرگذاری، ایثار و فداکاری، عشق مقدس از جمله صفات پرهیزگارانه است که از مؤلفه های هوش معنوی به شمار می‌روند، از نظر بائو میستر واگزلین (۱۹۹۹) خود کنترلی هسته اصلی رسیدن به صفت تقوا و پرهیزگاری است.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایند «ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوا پیشه کنید و هر کس نگاه کند که برای فردای خود چه از پیش فرستاده است(سوره حشر، آیه ۱۸). مفهوم خود کنترلی نیز در متون اسلامی همان عدم پیروی از نفس است که چه بسا پیروی از آن باعث گمراهی و دوری انسان از تقوی و پرهیزگاری است(رجایی، ۱۳۸۹).

در این راستا نوبل(۲۰۰۱) ضمن تأیید مؤلفه‌ های آمونز، دو مؤلفه‌ زیر را به آن اضافه می‌کند:

۱-تشخیص آگاهانه این موضوع که واقعیت فیزیکی درون یک واقعیت بزرگتر و چند بعدی است و ‌در تعامل لحظه به لحظه با آن و به صورت هوشیارانه و ناهوشیارانه صورت بندی می شود.

۲-پیگیری آگاهانه سلامت روان شناختی، برای خود و جامعه جهانی(سهرابی، ۱۳۸۷).
امرام و درایر (۲۰۰۷) نیز هفت مؤلفه برای هوش معنوی مطرح کردند:
۱- هشیاری: آگاهی و خود دانایی رشد یافته
۲- فیض الهی: زندگی همراه با تظاهر عشق الهی و اعتماد در زندگی
۳- معنایابی: معنادار بودن فعالیت های روزمره از طریق احساس هدفمندی و یک حس وظیفه شناسی در روبه رو شدن با رنج ها و مشکلات زندگی
۴- تعالی: حرکت فراتر از یک خویشتن منفرد به یک کلیت به هم پیوسته
۵- حقیقت: زندگی با پذیرش و گشاده رویی، کنجکاوی و عشق برای تمام مخلوقات
۶- داشتن صلح و آرامش نسبت به خویشتن (حقیقت، خداوند و ذات حقیقی)
۷- هدایت- درونی: آزادی درونی همراه با مسئولیت و خرمندی در اعمال (رجایی، ۱۳۸۹).

از دیدگاه فریدمن و مک دونالد نیز مؤلفه‌ های زیر برای هوش معنوی بیان شده است:

۱-تمرکز داشتن بر معنای نهایی

۲-آگاهی از سطوح چندگانه هوشیاری و رشد آن ها

۳-اعتقاد به گرانبها و مقدس بودن زندگی

۴-فراتر رفتن از خود و اتصال به یک کل بزرگتر(آمرام، ۲۰۰۵).

وگان سه مؤلفه‌ را برای هوش معنوی ارائه نموده است:

۱-توانایی ایجاد معناداری مبتنی بر درک سوالات وجودی

۲-استفاده از سطوح چندگانه آگاهی برای حل مشکل

۳-آگاهی از ارتباط درونی همه چیز با هر چیز دیگر و با ماوراء (آمرام، ۲۰۰۹).

مک مولن نیزمعتقد است شجاعت، یکپارچگی، شهود، دلسوزی، از مؤلفه‌ های هوش معنوی هستند(عبداله زاده، ۱۳۸۸).

سیسک ارزش‌ها، تجارب و ظرفیت ها را از مؤلفه‌ های کلیدی هوش معنوی می‌داند(ساغروانی، ۱۳۸۸).

نوبل و وگان نیز هشت مؤلفه‌ را برای هوش معنوی در نظر گرفتند که نشان دهنده رشد هوش معنوی است. این مؤلفه‌ ها عبارتند از درستی و صراحت، تمامیت، تواضع، مهربانی، سخاوت، تحمل، مقاومت و پایداری و تمایل به برطرف کردن نیازهای دیگران( نازل، ۲۰۰۴).

۲-۷-مؤلفه‌ های هوش معنوی در اسلام:
در فرهنگ اصیل اسلامی به طور ضمنی هوش معنوی مورد توجه فراوانی قرارگرفته است .به طور مثال ،جامی(۱۳۸۱) ‌بر اساس متون مذهبی مؤلفه‌ های ذیل را برای هوش معنوی برشمرده است :
۱- مشاهده وحدت در ورای کثرت ظاهری

۲- تشخیص ودریافت پیام های معنوی از پدیده ها واتفاقات

۳- سوال ودریافت جواب معنوی ‌در مورد منشاء ومبداء هستی(مبداءومعاد)

۴- تشخیص قوام هستی وروایط بین فردی برفضیلت عدالت انسانی

۵- تشخیص فضیلت فراروندگی از رنج وخطا وبه کارگیری عفو ‌و گذشت در روابط بین فردی

۶- تشخیص الگوهای معنوی وتنظیم رفتار ‌بر مبنای‌ الگوی معنوی

۷- تشخیص کرامت وارزش فردی وحفظ ورشد ‌و شکوفایی این کرامت

۸- تشخیص فرایند رشد معنوی وتنظیم عوامل درونی وبیرونی در جهت رشد بهینه این فراید معنوی

۹- تشخیص معنای زندگی ،مرگ وحوادث مربوط به حیات ،نشور ،مرگ وبرزخ ،بهشت ودوزخ روانی ، ۱۰- درک حضور خداوندی در زندگی معمولی

۱۱- درک زیبایی های هنری وطبیعی وایجاد حس قدردانی ‌و تشکر

۱۲- داشتن ذوق عشق وعرفان که درآن عشق به وصال منشاء دانش است نه استدلال ‌و قیاس ،

۱۳- داشتن هوش شاعرانه که معنای نهفته در یک قطعه شعری را بفهمد

۱۴- هوش معنوی باعث فهم بطون آیات قرانی می شود وموجب می‌گردد افرادکلام انبیا را راحت تر وبا عمق بیشتر درک نمایند

۱۵- هوش معنوی در فهم داستان های متون مقدس واستنباط معنای نمادین این داستان ها کمک فراوانی می‌کند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:15:00 ب.ظ ]




البرزی (۱۳۹۰) در یک پژوهش نقش باورهای فرزندپروری و نگرش مادران به تفکر خلاق بر خلاقیت کودکان را مورد ارزیابی قرار داد. دین منظور ۸۰ کودک پیش دبستانی ۵-۶ ساله (۴۲ پسر و ۳۸ دختر) و مادران آن ها از مراکز پیش دبستانی شهرستان شیراز به شیوه نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. کودکان با آزمون خلاقیت تصویری تورنس و مادران با آزمون های مقیاس نوین گرایی والدین و پرسشنامه آموزگاری والدین ارزیابی شدند. پایایی و روایی ابزارهای پژوهش با روش های روایی محتوایی، همسانی درونی، آلفای کرونباخ و بازآزمایی بررسی شد. نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که بین باورهای مدرن مادران و خلاقیت در کودکان همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد ابعاد خلاقیت و بازی پیش‌بینی کننده مثبت و معنادار و کنترل پیش‌بینی کننده منفی و معنادار خلاقیت در کودکان بود. همچنین تفاوت های جنسیتی معناداری میان دختران و پسران در نگرش ها و باورهای فرزندپروری مادران و خلاقیت مشاهده شد.

پژوهش ها ‌در مورد سبک های فرزندپروری موید آن است که والدینی که از الگوهای سخت گیرانه استفاده می‌کنند، فرزندانی دارای مشکلات ارتباطی با همسالان و رفتارهای پرخاشگرانه خواهند داشت. در مقابل، والدینی که از سبک ها ی گرم و پذیرنده استفاده می‌کنند، با مشکلات اجتماعی کمتری در فرزندان خود مواجه می‌شوند (ایزر و همکاران،۲۰۰۵؛ به نقل از دبیری،۱۳۸۹).

لپوپورسکی، کربس، روبین و دیماتیو(۲۰۰۶) در یک مطالعه رابطه بین شادکامی و عزت نفس را بررسی کردند. و نتایج نشان داد که بین شادکامی و عزت نفس همبستگی مثبت و برابر (۵۸/۰= r ) وجود دارد. عزت نفس بالا منجر به شادی زیاد و عزت نفس پایین در برخی شرایط منجر به افسردگی می شود ( امانیان، ۱۳۸۸).

میرثانی، (۱۳۸۸) در پژوهشی به بررسی رابطه ی شیوه های فرزند پروری و اختلالات یادگیری فرزندان پرداخت که در آن ‌به این نتیجه رسید که شیوه فرزند پروری با اختلالات یادگیری رابطه دارد.

دبیری(۱۳۸۹) در پژوهشی به نقش پیش‌بینی کننده سبک های فرزندپروری و حرمت خود در شادکامی دانشجویان پرداخت که نتایج نشان داد که سبک فرزند پروری قاطع با حرمت خود و شادکامی رابطه معنادار دارد. بین سبک مستبدانه و شادکامی رابطه منفی معنادار یافت شد. همچنین بین دختران و پسران در نمره شادکامی تفاوت معنی داری مشاهده نشد. در مجموع نتایج حاکی از آن است که حرمت خود و نوع سبک فرزندپروری که والدین به کار می‌برند در شادکامی نقش اساسی و مهمی دارد.

مرادی و همکاران (۱۳۸۴) نیز در یک بررسی مروری بدین نتیجه دست یافتند که شادکامی با ابعاد شناختی، اجتماعی، هیجانی و جسمانی شخصیت رابطه دارد که در بعد عاطفی، شادکامی با ثبات هیجانی رابطه دارد.

امانیان(۱۳۸۸) ‌در مورد پیش‌بینی شادکامی از روی سه متغیر عزت نفس تحصیلی، عزت نفس خانوادگی و عزت نفس اجتماعی، ‌به این نتیجه رسید که فقط عزت نفس تحصیلی قادر به پیش‌بینی شادکامی است و این متغیر روی هم رفته ۲۸/۰۰ درصد واریانس کل شادمانی را پیش‌بینی می‌کند.

عباسی(۱۳۸۶) در پژو هشی نشان داد که سبک های تربیتی والدین بر سلامت روان و رفتار آن ها تاثیر بسزایی خواهد داشت . سبک تربیتی مقتدرانه در سلامت روان دانش آموزان در سطح ۱% و با اطمینان ۹۹% مؤثر است.

پژوهشی با عنوان بررسی و مقایسه رابطه بین شیوه های فرزند پروری مادران و عزت نفس دانش آموزان دختر ناشنوا و شنوا در مقطع متوسطه شهر تهران توسط حسینیان و همکاران (۱۳۸۶) انجام شد. نتایج نشان داد که بین شیوه های فرزند پروری مادران دانش آموزان ناشنوا و شنوا تفاوت معناداری وجود ندارد و بین عزت نفس دانش آموزان ناشنوا و شنوا تفاوت معنادار وجود دارد. بین شیوه فرزند پروری مقتدرانه مادران با عزت مفس فرزندان در هر دو گروه رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (۰۵/۰>P ).

عناصر مهریار(۱۳۸۵) درپژوهش خود با عنوان رابطه ی بین سلامت روان و شادکامی دانشجویان دختر و پسر انجام داده پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی است. نتایج نشان داده که نمره ی سلامت روان و مؤلفه‌ های آن؛ یعنی کارکرد جسمانی عدم اضطراب، کارکرد اجتماعی و عدم افسردگی با شادکامی رابطه ی معنا دارد. همچنین، رابطه ی مثبت معنی داری بین خرده مقیاس عدم اضطراب و شادکامی مشاهده شد یعنی رابطه ی مستقیمی بین عدم اضطراب و شادکامی وجود دارد. بدین معنا که هر چه نمره ی اضطراب فرد کاهش یابد میزان شادکامی نیز افزایش خواهد داشت. یعنی رابطه ی معکوسی بین عدم افسردگی و شادکامی وجود دارد مقایسه ی میزان شادکامی دانشجویان دختر و پسر نیز نشان دهنده ی تفاوت معنا داری بین میزان شادکامی دانشجویان دختر نیست. تجزیه و تحلیل داده ها نشان می‌دهد که رابطه ی معنی داری بین سلامت روان و شادکامی وجود دارد. ‌بنابرین‏ هر چه فرد از سلامت روان بالاتری برخوردار باشد، میزان شادکامی وی افزایش خواهد یافت و همین طور شادکامی فرد سلامت روان بالاتری را برای وی به ارمغان خواهد آورد.

رنجبر(۱۳۸۵) پژوهشی با عنوان مقایسه ی انگیزش پیشرفت، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانشجویان متعارف و غیرمتعارف انجام داده است.

نتایج نشان داده است که: ۱- انگیزش پیشرفت و عزت نفس دانشجویان غیرمتعارف با میزان پیشرفت تحصیلی، رابطه ی مثبت معنی دار بالایی دارد. از بین دو متغیر تبیینی، متغیر انگیزش پیشرفت، پیش‌بینی کننده ی نیرومندی است. ۲- سطح انگیزش پیشرفت دانشجویان غیرمتعارف، بیشتر از سطح انگیزش دانشجویان متعارف است. ۳- میزان پیشرفت تحصیلی دانشجویان غیرمتعارف، بیشتر از پیشرفت تحصیلی دانشجویان متعارف است. ۴- میزان عزت نفس دانشجویان غیرمتعارف بیشتر از عزت نفس دانشجویان متعارف است. ۵- سطح انگیزش پیشرفت دانشجویان غیرمتعارف مرد بیشتر از دانشجویان غیرمتعارف زن است. ۶- میزان عزت نفس دانشجویان غیرمتعارف مرد بیشتر از عزت نفس دانشجویان غیرمتعارف زن است. ۷- میزان پیشرفت تحصیلی دانشجویان غیرمتعارف مرد بیشتر از پیشرفت تحصیلی دانشجویان غیرمتعارف زن است. ۸- میزان پیشرفت تحصیلی دانشجویان غیرمتعارف سال اول، بیشتر از دانشجویان غیرمتعارف سال آخر است. ۹- بین میزان عزت نفس دانشجویان غیرمتعارف سال اول و سال آخر، تفاوت معنی دار وجود ندارد. ۱۰- بین میزان انگیزش پیشرفت دانشجویان غیرمتعارف سال اول و سال آخر تفاوت معنی دار وجود ندارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:15:00 ب.ظ ]