اساساً از نظر پارسونز، تفاوت نقش‌ها در خانواده، شرط ضروری برای صورت پذیرفتن کارکردهای اساسی خانواده هسته‌ای است. ایفای نقش‌های ابزاری که در کار بیرون از منزل مصداق پیدا می‌کند – از سوی مرد و نقش‌های ابرازی که با حمایت و مراقبت از فرزندان تحقق می‌یابد ـ از سوی زن، زمینه را برای ادامه حیات سالم خانواده فراهم ساخته، همبستگی را در خانواده به وجود می‌آورد.

این، سیمایی از خانواده‌ای است که پارسونز، ساخت و کارکرد آن، و وظایف و نقش‌های اعضایش را ترسیم می‌کند. وی معتقد است که در وضع موجود، با وجود آنکه وظایف خانواده، نسبت به گذشته کمتر گشته و بسیاری از اموری که در گذشته خانواده متصدی آن بود، امروزه به سازمان‌ها و نهاد‌های اجتماعی واگذار شده است؛ ولی نقشی که خانواده عهده‌دار آن شده، دارای اهمیت بسیاری است، و به علاوه در خانواده وقت بیشتری برای رسیدگی به آن وجود دارد چون تمرکز روی ایفای نقش‌های محدودتری است و در نتیجه کیفیّت ایفای نقش‌، بالاتر می‌رود.

در اینجا لازم است که در نگاهی تطبیقی و تحلیلی، ربط میان نظریات پارسونز درباره خانواده (و به طور خاص خانواده هسته‌ای) را با دستگاه فکری و پیش‌زمینه‌های نظری و همچنین گزاره ‌های علمی او ـ در جامعه‌شناسی ـ جستجو و بررسی نماییم.

نظریه «نظام کنش» پارسونز، در همه ساحت‌های مورد بررسی او در جامعه تأثیر خود را نشان می‌دهد. یکی از این ساحت‌ها، خرده ‌نظام خانواده است. پارسونز، برای مطالعه خانواده ارزش‌های زیادی قائل است. مهم‌ترین دلایل این مسأله را در همین نگاه سیستمی او می‌توان جستجو کرد.

در اندیشه پارسونز، «حفظ نظم و ادامه بقاء اجتماعی جامعه» اصل اساسی و حیاتی است. شاید بتوان گفت تمام تلاش‌ نظری وی در طرح تئوری سیستم‌ها، به همین منظور صورت پذیرفته است. از سوی دیگر می‌توان ‌به این امر اعتقاد پیدا کرد که طرح مسأله «اعتدال» در نظریه «نظام» وی، حاکی از رویکرد محافظه‌کارانه او در عرصه حیات اجتماعی است. در حقیقت ـ همان طور که برخی از منتقدان او نیز معتقدندـ، پارسونز نسبت به شرایط اجتماعی و اوضاع سیاسی موجود در دوران خویش ـ به خصوص در آمریکا ـ موضع‌گیری مثبت دارد (یعنی آن را می‌پذیرد). حتی اگر مثل گی روشه این انتقاد را وارد ندانیم،به دلیل دسترسی به شواهدِ دیگر (از جمله تلاش پارسونز برای ارائه مدلی از خانواده که با شرایط سبز فایل ـ در جامعه­ مدرن ـ سازگاری داشته باشد) اصل مسأله­ قبول وضع موجود از سوی وی را می‌پذیریم. ‌بنابرین‏، پارسونز قصد دارد که از حیث تئوریک، مسأله «نظم در جامعه­ مدرن» را حل نماید. در این سیستم که کنشگر با شرایط تازه‌ای از حیث فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی روبه‌رو است، مسلماًً در تمام خرده نظام‌ها از حیث ساخت، کارکرد (از نظر شیوه اعمال کارکرد‌ها و یا اصل کارکرد در خرده نظام‌ها) و فرایند‌های درون سیستمی، باید تغییراتی متناسب با اوضاع جدید، رخ دهد.

یکی از خرده ‌نظام ‌هایی که در شرایط جدید، ملزم به تغییر در سیستم‌ و روابط خود می‌گردد، خانواده است. نظام خانوادگی باید به گونه‌ای ترسیم گردد که بتواند در نگاهی کلان، نقش خود را به عنوان یک خرده‌نظام، در نظم و انسجام اجتماعی به خوبی ایفا نماید.

در جامعه جدید که در اثر ترقی تکنولوژیک و پیشرفت صنعتی و در نتیجه تغییر مدل اقتصادی، اشتغال و تأمین معاش، معنای جدیدی پیدا کرده ­است، خانواده به عنوان پایگاه تولید نسل، می‌باید ساختار و کارکرد‌هایی را اتخاذ نماید که با این شرایط جدید همخوانی داشته باشد؛ به همین جهت نیز ساختار خانواده از حالت گسترده به شکل هسته‌ای تبدیل شده، کارکرد‌های ویژه نظام خانوادگی و همچنین اعضای آن نیز تغییر یافته است.

در این شکل جدید، خانواده دیگر نقش تولیدی ندارد و صرفاً به یک واحد مصرفی تبدیل می‌گردد. مسلماًً به خاطر مؤلفه‌های خاص جامعه­ مدرن (به عنوان نظام کل)، وضع غیر از این هم نمی‌تواند باشد؛ زیرا در شرایط جدید، به دلیل توسعه‌ تکنولوژی و صنعت و در نتیجه پیچیده‌تر شدن مناسبات زندگی بشری، نیاز‌های جدیدی برای افراد تعریف می‌شود که برآوردن آن در محیط خانواده به هیچ وجه میسّر نیست. همین خود موجب روی آوردن بسیاری از افراد به ایجاد مشاغل و یا شرکت‌ در نهاد‌های صنعتی، تولیدی و یا خدماتی می­گردد. این مسأله نیز در جای خود، نیاز به بسیاری از مؤسسات خدمات درمانی، تأمین اجتماعی، بیمه و حتی مراکز آموزشی و خدماتی مثل خانه های سالمندان،را به وجود می‌آورد.

‌بنابرین‏ می‌بینیم که خانواده برای بقا نیازمند آن است که از درآمد حاصل از اشتغال دست کم یکی از اعضایش، امرار معاش نماید ( و نیاز‌هایش را برآورد) همین، خانواده‌ را به یک واحد «مصرفی» مبدل می‌سازد. از سوی دیگر، همان طور که گفته شد، حداقل یکی از اعضاء ملزم به اشتغال در بیرون از خانه است؛ از آنجایی که پارسونز معتقد است به منظور حفظ سیستم، هر عضو باید نقشی را بر عهده گیرد که متناسب با او است، این نقش ـ یعنی اشتغال به منظور نان‌آوری برای خانواده ـ را بر عهده مرد می‌گذارد.

از همین جا به بعد است که مسأله تفکیک نقش‌ها در خانواده، در دیدگاه پارسونز، مطرح می‌شود.

البته مسأله «قشر‌بندی کارکردی» نیز که از نظریات مورد قبول کارکرد‌گرایان ساختاری ـ از جمله پارسونز ـ بود، تأییدی بر صحت ایده پارسونز نسبت به لزوم تفکیک نقش‌ها در خانواده به حساب می‌آید. به علاوه مقوله‌ « تخصصی‌شدن» که در همه عرصه‌های مدرنِ حیات بشری و حتی در خانواده­ مورد نظر پارسونز، وجود دارد، مؤید دیگری بر این نظریه­ او است. این مسأله (یعنی تخصصی شدن)، در خانواده موجب آن می‌شود که هر کس به ناچار ـ به خاطر تخصصی شدن همه حوزه های مربوط به زندگی ـ و به منظور بقاء سیستم، نقش‌ خاصی را در آن برعهده گیرد.[۸۱]

نظام مند بودن خانواده ایجاب می‌کند به عضو خانواده همواره به عنوان بخش و جزئی از یک کل نگریسته شود و هر سیاست و قاعده ای که برای خانواده در نظر گرفته می شود با لحاظ کلیت خانواده طراحی گردد.

گفتار دوم: ماهیت ایدئولوژیک نظام سیاست جنایی و خانواده

در این قسمت ابتدا به تبیین ایدئولوژی پرداخته سپس ارتباط آن را با نظام سیاست جنایی و خانواده بررسی می‌کنیم.

دانشواژه ایدئولوژی برای اولین بار در دهه های آخر قرن هیجدهم توسط دوستوت دوتراسی از پیشگامان فرانسوی پوزیتیویسم به معنی دانش آرای و عقاید یا به عبارت دیگر، تحقیق و بررسی در منشا تحول و تکامل اندیشه ها، اعم از اندیشه‌های مذهبی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی به کار برده شد. با گذشت زمان ایدئولوژی دستخوش تغییراتی از لحاظ معنی گردید و به جای اینکه معنای داشتن آرای و عقاید را بدهد، معنای آرای و عقاید و اندیشه هایی درباره انسان، جامعه و جهان را به خود گرفت ؛ که به دو معنا به کارمی رود. اول به معنای محدود که فقط شامل آرای و اندیشه‌های افراطی است دوم به معنای وسیع و گسترده مفهوم ایدئولوژی که شامل هر نوع نظریه جهت دار یا هر نوع تلاشی برای نزدیک کردن علم و سیاست به یک سیستمی از عقاید باشد. همین معنای دوم مورد توجه ما می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...