همدلی:

همدلی یعنی خود را جای دیگران گذاشتن و از دریچه چشم آن­ها به موضوع نگریستن، مانند آن­ها احساس کردن و اندیشیدن، یکی از زیباترین تعاریف همدلی تعریف دانیل گلمن در کتاب هوش عاطفی است، وی معتقد است توان گفتگو با دیگران یعنی بهره­ مندی از هوش عاطفی، این بیش از بهره­هوشی در موفقیت سهیم است.(دهقان­پور،۱۳۸۹)

همدلی به درک احساسات و تجربیات افراد دیگر از طریق قراردادن خود به جای دیگران گفته می­ شود(وصولی،۱۳۹۲)

همدلی به عنوان سائق و توانایی شناخت حالات روانی(احساسات، افکار و انگیزش­های) دیگران و پاسخ به ایشان با هیجانات همخوان،تعریف می­ شود( بیلینگتون[۶۹] و همکاران،۲۰۰۷به نقل از وصولی،۱۳۹۲).

تحول همدلی:

هافمن[۷۰](۲۰۰۰)، مبسوط­ ترین تئوری را درمورد تحول همدلی/همدردی ارائه ‌کرده‌است( هافمن تمایز واضحی بین همدلی و همدردی قائل نشده است). او در شرح تحول همدلی، رابطه آن با توانایی پاسخدهی پیش اجتماعی، احساسات حاصل از ادغام عاطفه نیابتی و درک شناختی دیگران را توضیح داده است. هافمن متوجه شد که در اوایل سال اول زندگی قبل از دستیابی کودکان به درک مشخص اینکه موجودیت فیزیک مجزا از دیگران دارند اغلب در پاسخ به گریه کودکان دیگر گریه ‌می‌کنند(آیزنبرگ[۷۱]،۲۰۰۴) مثلا وقتی برای نوزادان، صدای گریه نوزادان پخش می­ شود، آن­ها نیز متقابلا گریه ‌می‌کنند،آن­ها نسبت به گریه نوزادان۵ روزه بیش از گریه ساختگی به وسیله کامپیوتر با گریه یک کودک ۵/۵ ماهه حساسیت نشان می­ دهند(کاپلان[۷۲]،۱۳۸۶). تحقیقات نشان می­ دهند که نوزادان تازه متولد شده در پاسخ به گریه اطفال دیگر، گریه واکنشی دارند اگرچه واضح نیست که این گریه به همدلی ابتدایی،پاسخ شرطی یا تسری هیجانی برمی­گردد(تامپسون[۷۳]،۱۹۸۷؛مارتین[۷۴] و کلارک[۷۵]،۱۹۸۲). به عقیده هافمن گریه واکنشی پیش درآمد همدلی است و پایه­گذار اشکال ابتدایی همدلی ‌می‌باشد و از کمترین وساطت عامل شناختی برخوردار است. در اواخر سال اول زندگی، کودکان اضطرار همدلانه را از طریق مکانیسم­های ساده مثل همرنگی یا تقلید شرطی شدن یا تداعی تجربه ‌می‌کنند. این واکنش اضطرار همدلانه خود محور[۷۶] نامیده می­ شود که یک حالت نامشخص و کلی است که هم شخص درمانده و هم خود کودک را دربرمی­گیرد. در این زمان،کودکان به درک خود به عنوان یک موجود سازمان­یافته با موجودیت مجزا از دیگران نائل می­شوند، اما این احساس هنوز خیلی ناپخته است(مثلا آن­ها نمی ­توانند بین حالت درونی دیگران و خودشان کاملا تمایز قائل شوند). کودک یک ساله هنگام اضطرار دیگری، اغلب به دنبال آرامش و تسکین خودش است و برای آرامش دیگری تلاش نمی­کند(آیزنبرگ،۲۰۰۴).در ۳۸ تا ۶۱ هفتگی بعضی اوقات کودکان در پاسخ به اضطرار دیگران یک عاطفه­ی متقابل مثبت مثل لبخند زدن یا خندیدن هنگام آسیب دیدن دیگری نشان می­ دهند،هم گریه­های مضطرانه و هم پاسخ­های هیجانی مثبت در خلال سال اول یا دوم زندگی با افزایش سن، کاهش می­یابد(زاهن واکسلر[۷۷] و رادک- یاراو[۷۸]،۱۹۸۲).

مطالعات نشان می­ دهند که در اواخر یک سالگی، کودکان اغلب با نمود هیجانی دیگران مثل علائم آوایی و چهره افراد عاطفی می­شوند و واکنش نشان می­ دهند(سارنی[۷۹]،مومی[۸۰] و کامپوس[۸۱]،۱۹۹۸)و در ۱۲ تا ۱۸ ماهگی، کودکان اغلب به اضطرار دیگران توجه دارند(کانیکو[۸۲]و هامازاکی[۸۳]،۱۹۸۷؛زان- واکسلر و همکاران،۱۹۸۲).

هافمن بیان می­دارد که در اوایل سال دوم زندگی کودکان شروع به نمایش اضطرار همدلانه شبه خودمحور[۸۴]‌می‌کنند.آنان درمی­یابند و می­فهمند که دیگری در رنج یااضطرار است و خود و دیگری از نظر فیزیکی مجزا هستند و رفتار پیش­اجتماعی آنان اغلب خودمحورانه است، زیرا هنوز قادر به درک تمایز حالت درونی خود از حالت درونی دیگران نیستند.به عقیده هافمن در خلال سال دوم زندگی، کودکان شروع به نشان دادن اضطرار همدلانه عینی[۸۵]می­نمایند.آنان به گونه ­ای روبه رشد درمی­یابند که دیگران دارای حالات روانی(افکار،خواست­ها و احساسات) هستند که می ­تواند از حالت درونی آن ها متفاوت باشد و همدلی ایشان کمتر خودمحورانه است(آیزنبرگ،۲۰۰۴). در ۲تا۳ سالگی توجه همدلانه و رفتار پیش­اجتماعی در پاسخ به اضطرار والدین (جانسون[۸۶]،۱۹۸۲) خواهر و برادران (دیون[۸۷]،۱۹۸۸)و همسالان (کانیکو و همکاران،۱۹۸۷، هاوس[۸۸] وفارور[۸۹]،۱۹۸۷،دنهام[۹۰]۱۹۸۶)و غریبه­ها (جانسون،۱۹۸۲) وجود دارد. توجهات همدلانه در کودکان ۳-۱ ساله­ی بدقلق نسبت به کودکان ۳-۱ ساله­ی خوش­رفتار کمتر عمومیت دارد و پاسخ­های پرخاشگرانه به اضطرار دیگران در کودکان بدقلق بیشتر است(مین[۹۱] و جرج[۹۲]،۱۹۸۵؛ هاوس والدرج[۹۳]،۱۹۸۵) کودکان خردسال وقتی خود موجب ناراحتی دیگری نشده باشند بیشتر از وقتی که خود موجب آن شده باشند توجه همدلانه نشان می­ دهند( زان- واکسلر، رادک،یاراو، واگنر و چپمن[۹۴]،۱۹۹۲؛ دیون و براون[۹۵]،۱۹۹۱).

هافمن(۲۰۰۴) بر نقش تحول “خود” در بروز همدلی تأکید ‌کرده‌است. کودکان نوپایی که خودشان را در آیینه باز می­شناسند و احساسات ابتدایی نسبت به خود دارند، نسبتا همدل می­باشند و نسبت به سایر همسالانشان بیشتر به تسکین و آرامش دیگران هنگام گرفتاری و اضطرار می­پردازند (زان- واکسلر و همکاران،۱۹۹۲؛ پیسکوف- کوهلر[۹۶]،۱۹۹۱؛ جانسون،۱۹۸۲).

علاوه براین بر اساس تحقیقات انجام شده ارتقاء مهارت­ های دیدگاه­گیری بر کیفیت همدلی اثرمی­گذارد(زان-وکسلر،کول[۹۷]،ولش[۹۸]،و فاکس،۱۹۹۵)همان‌ طور که درنوباوگان و کودکان پیش­دبستانی مهارت­ های دیدگاه­گیری، فهم علل و پیامدها و همبستگی هیجانات،تحول می­یابند،توانایی همدلی نیز در آنان تحول و ارتقاء می­یابد، البته در اواخر کودکی رشد همدلی سرعت بیشتری پیدا می­ کند(آیزنبرگ،۲۰۰۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...