علائم و نشانه های رفتار نابهنجار از دیدگاه انسانگرایان عبارتند از :فقدان بصیرت و فقدان کمال و پیشرفت شخص .

فقدان بصیرت به سه دلیل مشکل آفرین است ،اول اینکه این حالت فرد را از استدلال محروم می‌کند و همواره فکر خود را مشغول به جنبه‌های منفی شخصیت خویش می‌سازد. دوم اینکه ارزیابی خود را از خویشتن مختل می‌سازد و باعث ارزیابی غیر واقع بینانه از خویشتن می‌گردد؛و سوم اینکه کفایت شخصی و توانایی خود را برای خود شکوفائی تقلیل می‌دهد. هر چه از ابزار و بروز خصوصیات فطری و استعدادهای بالقوه انسان جلوگیری کند باعث اشکال رفتاری می شود . انسان می‌خواهد نیازهای خود را برآورده سازد وبه خودشکوفائی و کمال برسد ،وقتی نیازهای پائین تر ارضاء نشود ،فرد دچار محرو میت می‌گردد در این صورت تلاش می‌کند تا نیازهای اولیه خود را ارضاء نماید ،در این صورت اگر شرایط مناسب نباشد فرد زیر فشار قرارگرفته و باعث اختلال رفتار می شود(دادگر،۱۳۸۲).

۲-۳-۵-اجزاء ارتقاء سلامت روان

با توجه به منابع و فعالیت های انجام شده ،می توان هشت جزء سلامت روان زیر را برای ارتقاء سلامت روان ارائه نمود(لازاروس،۱۹۷۵).و آن ها را به عنوان اجزائی برای رشد افراد معرفی کرد:

    • کنارآمدن[۷۷]

    • مدیریت تنش و استرس[۷۸]

    • خودپنداره و هویت [۷۹]

    • عزت نفس[۸۰]

    • رشد خود[۸۱]

    • استقلال[۸۲]

    • تغییر[۸۳]

  • حمایت اجتماعی و تحریک[۸۴]

۲-۳-۵-۱-کنار آمدن

ایده کنارآمدن و مهارت های کنارآمدن از مفهوم سازگاری نظریه تکامل داروین[۸۵](۱۸۵۹)گرفته شده است که بشر به عنوان یک گونه همیشه در حال سازگاری با محیط است .

کنارآمدن به تلاش هایی گفته می شود که برای غلبه بر شرایط آسیب زا ،تهدید کننده یا پرکشمکش صورت می‌گیرد.لازاروس[۸۶](۱۹۷۵)دو نوع کنارآمدن را تعریف می‌کند:رفتارهای کنشی مستقیم مثل جنگ یا فرار و شیوه های تسکین دهنده مثل افکار و اعمالی که تاثیرات تهدید یا فشار را کم می‌کند .شکل های کنش مستقیم را به مثابه آماده شدن در مقابل آسیب ،پرخاشگری ،اجتناب،بی عملی یا بی تفاوتی ،معرفی می‌کند.و بر روی نظریه های فروید و روان پویایی ،مکانیسم های مختلف دفاعی مثل همانندسازی ،جابجایی و سرکوب ،انکار،واکنش سازی ،برون فکنی ،توجیه عقلی ،به عنوان اشکال تسکین دهنده سازگاری تأکید می‌کند.به طور معمول کنارآمدن به تحمل کردن چیزی یا شرایط و فشار ناخواسته ای گفته می شود.‌به این معنا ،مکانیسم ها و مهارت های کنارآمدن اغلب درباره خودتنظیمی[۸۷]و کنترل تکانه[۸۸]است ،تا درباره چالش با منبع فشار و شرایط یا توانایی ما برای ‌پاسخ‌گویی‌ به آن ها.این دورنمای کارمرد گرایی از سازگاری و تطابق ،در روانشناسی انعکاس یافته و حتی مورد تسویق قرارگرفته است(لازاروس،۱۹۷۵).

۲-۳-۵-۲-مدیریت تنش و استرس

مدیریت استرس و مفهوم استرس یه خودی خود از تعامل حیاتی ارگانیسم ،همراه با پاسخ های بیوشیمیایی معین نسبت به هر گونه بهم خوردگی این تعادل حیاتی خبر می‌دهند.بدن انسان نسبت به استرس یا بهتر بگوئیم ،تنش دچار دگرگونی های هرمونی و عصبی شدید می شود ،وهمراه با آزاد کردن هورمون آدرنالین و تغییرات احساسی ،برانگیختگی هیجانی ایجاد می‌گردد.چهار دسته واکنش نسبت به تنش وجود دارد:واکنش جسمانی(بی قراری)،واکنش روانی(فقدان اعتماد به نفس)،واکنش هیجانی (اضطراب) و واکنش رفتاری (افزایش یا کاهش خواب)(پاتل[۸۹]،۲۰۰۰).

سلیه[۹۰]اولین پیشتاز تحقیقات آزمایشگاهی ‌در مورد استرس است .او سه مرحله پاسخ به استرس (سندرم سازگاری عمومی)را به صورت یک قاعده ارائه می‌دهد:۱-واکنش هشدار،اولین مرحله از مقاومت پایین۲-مقاومت،مرحله حداکثرسازگاری و برگشت به تعادل۳-افسردگی یافروپاشی مکانیسم انطباق (تودور،۲۰۰۰،به نقل از نیری،۱۳۸۵).

انتو نوفسکی[۹۱](۱۹۷۹)از دیدگاه سلامت زا بین تنش (به جای استرس)به عنوان پاسخ ،و عوامل استرس زا تفاوت قائل می شود.او عوامل استرس زا را به عنوان نیازی که توسط محیط داخلی یا خارجی ارگانیسم ایجاد شده ،و موجب به هم خوردن تعادل حیاتی می شودتلقی می‌کند.بازگشت به حالت تعادل به صورت غیرارادی و تقریبا دور از دسترس است.او استرس را به عنوان فشاری که هنگام از بین نرفتن تنش باقی می ماند،تعریف می‌کند(نیومن[۹۲] و همکاران،۱۹۸۹)

مدیریت استرس یا مدیریت تنش انتونوفسکی هفت مرحله دارد .سازگاری معمول با زندگی ،آگاهی از آسیب پذیری نسبت به عوامل ایترس زا،شناخت آن ها ،آگاهی از تنش و پیامدهای منفی ،خنثی و یا حتی مفید آن ها ،مدیریت تنش ،و مدیریت استرس.این مراحل به طور خلاصه در زیر آمده است .

سازگاری معمول با زندگی در سطح مفهومی نیومن و همکاران (۱۹۸۹)سلامت روان را ،ظرفیت کنار آمدن با استرس های ناخواسته یا موقعیت های فوق العاده پراسترس ،و به عنوان تعادل بین فرد و محیط تعریف می‌کنند.‌بنابرین‏ سلامت و استرس هردو کیفیت های کنشی لازم و فعال برای کنارآمدن مناسب با زندگی است(نیومن و همکاران،۱۹۸۹).

۱-آگاهی از آسیب پذیری نسبت به عوامل استرس .این آگاهی با توجه به سن،مرحله زندگی ،عوامل بیولوژیکی ،سیک زندگی ،و باورها فرق می‌کند(پاتل،۲۰۰۰).

۲-شناخت منابع استرس:خانگی ،شغلی،اجتماعی،سیاسی و یا اقتصادی.

۳-آگاهی از تنش و پیامدهای منفی ،خنثی یا حتی مفیدآن .واژه “استرس مفید[۹۳]“توسیف کننده واکنش های موافق یا مفید نسبت به استرس است ،که فشار مثبت یا استرس بهینه هم گفته می شود،و نشان دهنده نیاز بشر به تحریک حسی است .با وجود این شوچ[۹۴](۱۹۸۹)‌به این مقوله به عنوان “یک وضعیت نامتمایز بدون هیچگونه مفهومی” انتقاد می‌کند و ترجیح می‌دهد که استرس را یک رابطه جدلی بین رشد ،سلامت ،عملکرد ،شخصیت و بیماری در نظر بگیردوآن را به کار ببرد.

۴-مدیریت تنش:این موضوعی است که در اکثر متون ،به عنوان روش های مطرح استرس عنوان می شود. مانند تمرین های تنفسی،آرمیدگی جسمانی ،رشد کهارت های ترتباطی ،تغذیه ،شیوه زندگی سالم ،آمادگی جسمانی و غیره (پاتل،۲۰۰۰).

۵- استرس چیزی است که پس از مدیریت تنش باقی می ماند.استرس به شکل های مختلف توصیف و یا مقیاس های مختلف اندازه گیری می شود،به خصوص با مقیاس درجه بندی سازگاری اجتماعی هولمز و راهه[۹۵].

۶- مدیریت استرس شامل درک عمیق تر چگونگی تاثیر استرس بر فرد و حل استرس است.

این مراحل طرح کلی از رشد سلامت روان فرد ارائه می‌دهد:که شامل آگاهی از الگوهای فردی سازگاری و آسیب پذیری در مقابل عوامل استرس؛شناسایی موارد خاص و معین استرس زا؛آگاهی از تنش و چگونگی نگهداری آن در ذهم هیجان و جسم؛توسعه روش های مدیریت تنش درجه اول ؛آگاهی از استرس و عوامل سترس زا ؛و توسعه روش های مدیریت استرس درجه دوم است(تودور،۲۰۰۰،به نقل از نیری،۱۳۸۵)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...