اولاً : مردم در بخشی از زندگی خود دچار بحران هایی می‌شوند که معمولاً در دوره میانسالی اتفاق می افتد ، در این دوران بسیاری از افراد (که در سازمان مشغولند ) به زندگی کاری و زندگی خانوادگی خود می نگرند و آینده و زمانی را که پیش روی دارند را محاسبه می‌کنند ، از خود می پرسند می خواهم بقیه عمرم را چه کاری انجام دهم ؟ هدفم چیست؟ کاری که انجام می دهم همان است که می خواهم ؟

ثانیاًً : نوسانات و تقاضای کار فرمایان برای ساعات اضافی در محیط کار بازتاب هایی در برداشته است افراد دیگر مشاغل بی خطر و ایمنی ندارند این موضوع نگران کننده است و نوعی خود بازبینی و خودکاویدن در افراد ایجاد ‌کرده‌است .

مفهوم سازی معنویت در محیط کار در سه سطح فردی ، گروهی ، سازمانی (میلیمین و همکارانش ).

  1. کار با معنا (در سطح خودی ):

یک حس عمیق معنا و مقصود در کار است . این بعد معنویت در محیط کار مشخص می‌کند که چگونه کارکنان در کار روزمره شان در سطح خودی تعامل دارند . هر فردی انگیزش درونی ، تمایل و علایقی برای مبادرت به انجام فعالیت هایی دارد که معنای بیشتری به زندگی خود و دیگران می بخشند .

  1. احساس همبستگی ( در سطح گروهی ):

بعد دیگر معنویت در محیط کار ، احساس نوعی پیوند و احساس همبستگی عمیق با دیگران است تعاملات بین کارکنان ، ارتباطات ذهنی ، احساس معنوی بین کارکنان در ‌گروه‌های کاری می‌باشد .

  1. همسوئی ارزش‌ها (در سطح سازمانی ):

بعد دیگر معنویت در محیط کار ، تجربه یک حس قوی از هم سوئی بین ارزش‌های فردی کارکنان با رسالت مأموریت و ارزش‌های سازمان است ‌به این معنی که افراد باور دارند مدیران و کارکنان در سازمان دارای ارزش‌های مرتبط و یک نوع وجدان کاری قوی هستند و سازمان نسبت به رفاه کارکنان و همبستگی آنان توجه دارد .

منافع معنویت در محیط کار :

یافته های تحقیقاتی پیشین تأکید کرده‌اند که ترویج معنویت در محیط کار می‌تواند منجر به منافع ذیل گردد .

الف- شهود و خلاقیت : معنویت می‌تواند به فرد کمک نماید تا مرزهای آگاهی خود را توسعه دهد این قدرت از اتصال خلاقیت فردی با قوه خلاق ناشی از خداوند نشأت می‌گیرد .

ب- صداقت و اعتماد :بسیاری از سازمان‌ها بر مبنای معنویت ، تمرکز اولیه خود را بر صداقت بنا نهاده اند در این سازمان‌ها سیاسی مبنی بر اینکه همه افراد با مشتریان و تأمین کنندگان با صداقت بر خورد می‌کنند .

ج- خودکامیابی : معنویت ارتباط خاصی با نیازهای مراتب بالای مازلو دارد مانند حس تعلق به دیگران و خودکامیابی ، پرورش معنویت منجر به احساس تکامل فرد در محیط کار و زندگی می‌گردد .

د- تعهد : معنویت تعهد را از طریق ایجاد جوی آکنده از اعتماد در محیط کار افزایش می‌دهد . تعهد سازمانی مفهومی است که به دنبال اتصال کارکنان به سازمان به کار گیرنده آن ها می‌باشد .

ه – عملکرد سازمانی : سازمان‌هایی که به تدریج و تشویق معنویت می پردازند تجربه ارتقاء عملکرد سازمانی را نیز دارند تحقیقات نشان داده است که این سازمان‌ها سود آوری و موفقیت گسترده تری را نجربه کرده‌اند.

معنویت یکی از ابعاد وجودی انسان است که ارتباط و یکپارچگی او را با عالم هستی نشان می‌دهد. یکپارچگی و ارتباطی که به انسان امید و معنا می‌دهد و او را از محدودی زمان، مکان و علایق مادی فراتر می‌برد (غباری بناب،۱۳۸۷). معنویت و مذهب مجموعه ای از کلمات و چارچوب ها را ارائه می‌دهد که از راه آن ها انسان می‌تواند معنا و مفهوم زندگی خود را درک کند( وست[۱]، ۲۰۰۱).

ایمان و معنویت امروزه یکی از ابزارهای اصلی متخصصان سلامت برای بهبود وضع مراجعان و بیمارانشان است به گونه ای که اغلب این متخصصان از مسایل معنوی به صورت گسترده در فرایند درمان استفاده می‌کنند ( ریچارد و همکاران، ۲۰۰۷). در واقع معنویت بعدی از زندگی انسان است که در هنگام ورود به اتاق مشاوره فردآن را به همراه خود دارد، بعدی که شامل باورهای معنوی، اعمال، تجارب ، ارزش ها، ارتباطات و چالش های معنوی فرد است(پارگامنت[۲]، ۲۰۰۷).

مهم ترین عوامل تاثیر گذار در نتیجه معنویت درمانی از نظر کوری(۲۰۰۵) عبارتند از :

الف – عمومیت( فرد خود را در گروه تنها فرد مبتلا به بیماری یا مشکل نمی بیند.

ب – نوع دوستی ( فرد در درون گروه از طریق برقراری شبکه اجتماعی از حمایت دیگران برخوردار می شود و به او احساس معنا و بودن می‌دهد.

ج –امید ( فرد با مشاهده افرادی که همان وضعیت را دارند و یا حتی وضعیت بدتری دارند اما احساس معنادار بودن زندگی را دارند به زندگی خود نیز امیدوار می‌شوند و احساس بهتری نسبت به کیفیت زندگیشان پیدا می‌کنند.

کارسو(۱۹۹۹) به نقل از ویلام (۲۰۰۰) اصول درمان معنوی را به شرح ذیل بیان می‌کند:

۱ – عشق به دیگران: عشق به دیگران در وحله اول مستلزم تمایز خویشتن است، ثانیاًً عشق به دیگران مستلزم داشتن توانایی بخشش است. بخشش انسان را از اثرات آزارنده خشم، نفرت، تحقیر و شرمندگی رها می‌کند و ثالثاً مستلزم پذیرش تمام و کمال دیگری است.

۲ – عشق به کار: هر فعالیتی حتی اگر جزیی و ناچیز، اگر با فداکاری و گذشت همراه باشد می‌تواند نقطه عطفی در زندگی باشد. ‌به این معنا که خداوند نه تنها در جزء جزء عبادات، بلکه در تمام کارهای روزانه نیز وجود دارد و فرد از طریق انجام کارهای روزمره می‌تواند به سطح متعالی تری برسد.

۳ – عشق به متعلقات: تعلق یعنی زندگی با دیگران و مشارکت با آن ها. در واقع تغلق عاملی برای نشان دادن حسن نیت و رشد معنوی فرد است و نیازمند فدا کردن خود و فارغ شدن از خود پرستی است.

۴ – اعتقاد به روحانیت: یعنی اعتقاد داشتن به حرمت هر چیزی که در اطراف ماست و به سبب آن چیزهای عادی به شیوه غیر عادی تجربه می‌شوند. داشتن احساس روحانیت مستلزم ترک لذات دنیوی است که در نهایت موجب هماهنگی بین جسم و طبیعت و در نهایت تعلق انسان به یک وجود متعالی تر می شود.

۵ – اعتقاد به وحدانیت: یکی احساس نامتمایز بودن از دنیای بیرونی که برای انسان معنا و آرامش به ارمغان می آورد. وحدانیت، احساس مسئولیت در مقابل همه، احساس تعهد همه جانبه و روشی برای برقراری ارتباط فداکارانه با دنیای پیرامون خود و بازتابی از یکپارچگی ذهن ، جسم و روح می‌باشد که حاصل آن رحم و شفقت است.

۶ – اعتقاد به معاد ( دگرگونی): اعتقاد به معاد یعنی اعتقاد به پیوستگی معنوی و تولدی دوباره.

پیشینه پژوهشی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...