در ارزیابی از وضعیت تساهل سیاسی در جامعه ۹/۴۷ درصد «بد» ارزیابی نمودهاند هرچه از میزان تحصیلات افراد کاسته میشد، وضعیت تساهل سیاسی در جامعه را بهتر ارزیابی نمودهاند. در مورد وضعیت دولت برای جلب مشارکت سیاسی پرسش به عمل آمد، نسل سوم «بد» ارزیابی نمودهاند ولی نسل دوم و اول «خوب» ارزیابی نمودهاند و افرادی که دارای تحصیلات دانشگاهی بودهاند، برخلاف سایر مقاطع تحصیلی ارزیابی «بد» داشتهاند. نتایج حاکی از آن است که میزان پذیرش ارزشهای دموکراتیک در افراد جامعه بسیار بالاست. به طور کلی میزان پذیرش ارزشهای دموکراتیک را اگر بخواهیم در بین نسلها مورد مقایسه قرار دهیم براساس نتایج فرضیه اول و دوم تفاوتی مبنی بر تفاوت نسلی دیده نمیشود، بلکه تفاوتی که بین نسل اول و دوم دیده می شود، با عنصر تفکیک نسلی و فرضیه دوم قابل توجیه نیست. چراکه نسل اول کمی دموکراتیکتر از نسل دوم میباشد. براساس دیدگاه اینگلهارت در مورد تفاوت نسلی مبنی بر «چرخه زندگی»، پیشرفت تکنولوژیکی و فناوری و آموزش افراد تحت تأثیر انواع ارتباطات بخشهایی از پراکندگی داده ها را در این پژوهش توضیح میدهد. در واقع میتوان گفت، به واسطه فرایند جهانی شدن و گسترش ارتباطات همه افراد جامعه جزء مخاطبان قرار گرفتهاند و روزانه اطلاعات زیادی در مورد حقوق و قوانین شهروندی و ارزشهای دموکراتیک در قالب فیلم، گردهم آییهای سیاسی، اخبار و … دریافت میکنند و بدین ترتیب تغییرات فرهنگی در همه نسلها تأثیر داشته است و اگرچه نسل جوانتر بیشتر از نسلهای قبل از خود تغییر یافته، اما منجر به شکاف نسلی نشده است. در عین حال اگر بخواهیم نسلهایی را که بر حسب تحولات دوری جنگ و انقلاب از هم تفکیک شدهاند را مورد مقایسه قرار دهیم، میتوانیم تفکیک مذکور را تاحدی روا بدانیم.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
نسل انقلاب، به میزان زیادی تمایل به ارزشهای دموکراتیک را از خود نشان داده است، در حقیقت این نسل هنوز پایبندیهای خود را نسبت به ارزشها و آرمانهایی که نقش مهمی در شکل دادن به رفتارها و اجتماعات و فرایند انقلاب داشت و در شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی خلاصه شده بود، حفظ کرده است و هم چنان خواهان برقراری آن ارزشهای وعده داده شده میباشد که از همان آغاز محل اجرایی نداشت و یا شاید هنوز برای مردم درونی نشده بود و بر همین اساس انتقادات خود را بر پیکره نظام وارد میکند و خواهان اصلاحات در جامعه میشود.
نسل دوم نسلی است که در دوران جنگ مشارکت فعال داشته است، دورانی که ارزشها و آرمانهایی مانند شهادت، اسارت و … مقدس شمرده میشد و کل نظام چنان درگیر مسائل جنگ و حوادث روزمره آن بود که فرصتی برای پرداختن به ارزشهای دموکراتیک وجود نداشت. در حقیقت، این نسل با تجربه ویژه و تکرار نشدنی از حوادث میدان جنگ و ارزشهای تبلیغ شده از وطنپرستی و کینهورزی با دشمن خارجی و تهدیدات آن، انتظارات و چشم داشتهای خاصی را برای این نسل به همراه داشت که موجب گسست این نسل از نسل قبل از خود شده است، بیآنکه در نسل بعد از خود هم استمرار پیدا کند و یا به عبارتی دیگر این نسل در رقابت با سایر کانالها در فرایند جامعهپذیری و تلقین ارزشهای خود به آنان ناموفق بوده است و نتوانست این ارزشها را در نسل بعدی بازتولید کند. این نسل هرچند نسبت به سایر نسلها ارزشهای دموکراتیک ضعیفتری داشته است، با این وجود تمایل زیادی به ارزشهای دموکراتیک نشان میدهد و در ارزیابی خود از وضعیت جامعه منتقد بودهاند، با این وجود میزان حمایت این نسل از وضعیت کنونی جامعه نسبت به سایر نسلها بیشتر است.
نسل سوم نسلی است که یک دوره تاریخی جدید را بدون تجربه انقلاب یا جنگ سپری میکند، اما همچنان با مسائل و بحرانهای پس ازجنگ دست و پنجه نرم میکند و تمایل دارد با ایجاد یک موقعیت جدید و اصلاحات در وضعیت کنونی جامعه ارزشهایی را تثبیت کند که در سطح جهانی مطلوب شمرده میشود و زمینهساز دموکراسی میباشد و در این راه کسانی را که منافعشان در گرو جاودانه کردن وضعیت فعلی و توقف تاریخ است از میدان بازی سیاسی بیرون کنند. بعلاوه، در هر دورهای گفتمانهای خاصی بر جامعه مسلط میشود که ارزشها و آرمانهای خاصی را به افراد القاء میکند و ارزشها و آرمانهای نسل سوم رهآورد گفتمان دموکراتیک بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ بوده است که نوع نگاه شهروندان را به حقوق خود و هم چنین نوع نگاه به شهروندان را در نزد برخی از حاکمان تغییر داد.
با توجه به نتایج به دست امده در این پژوهش، تجربیات نسلی نمیتواند، عاملی تبیین کننده قوی برای تفاوت نسلی باشد، توضیح این نکته لازم به نظر میرسد که این تفاوت نسلی فقط بین دو نسل آنهم به صورت جزیی وجود دارد و در همه نسلها ارزش دموکراتیک در سطح بالاست و میتوان گفت ارزشهای دموکراتیک در بین همه نسلها فراگیر شده است و دیگر متغیرهای زمینهای قدرت تبیین کنندگی را از دست دادهاند. چرا که علاوه بر تجربیات نسلی، که میتواند عاملی در تفاوت نسلی باشد، عواملی دیگر مانند: شزایط سیاسی جامعهی ایران، انواع مجاری اطلاعاتی و دسترسیهای ارتباطی و جهانی شدن واقعیات اجتنابناپذیری هستند که بر همه شئونات زندگی بشر اثرات تعیینکنندهای داشتهاند.
بنا بر تحلیل جامعهشناختی، جامعه ایران پس از انقلاب اسلامی سه مرحله یا دوران مجزا را طی کرده است: اول: دوران رهبری کاریزماتیک سالهای پس از انقلاب تا پایان جنگ. دوم، دوران مشارکت نفوذی، غیر رسمی، شخصی و مبتنی بر روابط و دوره پیدایش گروه های فشار که پس از جنگ قوام یافت. سوم: مطالبات دموکراتیک که به عقیده صاحبنظری، فصل تازهای در تاریخ انقلاب از نظر پیدا شدن یک اکثریت فکری تازه و یک قشر مشارکتجو در میان جوانان طبقه متوسط میباشد که نوعی چرخش و بازگشت به آرمانهای اولیه انقلاب و تقویت بعد دموکراتیک آن تلقی شده است (بشیریه. ۱۳۷۸٫ ص. ۸۸-۸۷).
برخلاف بسیاری از تصورات که ما وارث فرهنگ سیاسی برآمده از دولت متمرکز و مستبد هستیم، اما انگارههای فرهنگی این دولت در مردم نهادینه نشده یا به مرور زمان تغییر کرده است. نتایج یافته های تحقیق گویای آن است که افراد جامعه به طور متوسط دارای تمایلات ارزشی دموکراتیک هستند و فرهنگ دموکراتیک پدیدهای یکپارچه نیست، بلکه مراحل نسبتاً پویایی دارد که در زمان و مکان وسعت مییابد.
در واقع وجود فرهنگ دموکراتیک در بین توده مردم حکایت از فرایند دموکراسی دارد، اما این فرهنگ و ارزشها باید در وجود نخبگان نظامی و اداری نیز مشاهده شود و به نوعی در جامعه نهادینه شود، به این معنا که تا زمانی که این ارزشها در عمل تجلی نیابد، نمیتوان ادعای دموکراتیک شدن را داشت. بیان تمایلات ارزشی افراد جامعه، تقاضاهای سیاسی جدیدی است که نظام باید با سیاست کارآمد و مدبرانه خود در برآورده شدن آن در حد منطقی و سالم بکوشند تا شکاف بین فرهنگ سیاسی و نظام سیاسی از میان برداشته شود، در غیر این صورت این شکاف، جامعه را به چالش و بحرانی عمیق دچار خواهد کرد که قابل جبران نخواهد بود. در واقع میتوان گفت، دارا بودن فرهنگ دموکراتیک در بین توده مردم و نخبگان یکی از عناصر کلیدی برای برقراری دموکراسی میباشد که حتی ساختارهای مسلط با بهره گرفتن از روش ارعاب و خفقان نیز نمیتواند، این ارزشهای فرهنگی و نگرشهای ذهنی را تغییر دهد، چرا که این ارزشها در سطح جهانی مقبولیت پیدا کرده و از طریق رسانه ها و سایر کانالهای بدیل جامعهپذیری، به افراد القا شده و آنان را برای دستیابی به این ارزشها که حق طبیعی انها محسوب می شود؛ ترغیب و هدایت خواهد نمود. اما اگر ساختارها و شرایط جامعه، بستری جهت برقراری دموکراسی پایا فراهم کند، تغییر فرهنگ سیاسی افراد جامعه، به راحتی صورت میگیرد. چرا که علاوه بر این که در سطح جهان مقبولیت یافته، تأمین کننده بسیاری از حقوق انسانی است، که در هیچ نوع شیوه حکومتی یافت نمیشود.
یافته های دیگر تحقیق گویای آن است که اولین الویت افراد در بین دوازده ارزش مادی و فرامادی که در جدول ارائه شد، «رشد اقتصادی» میباشد، الویت دوم در نسل اول،« اقتصاد با ثبات»، در نسل دوم «آزادی بیان» و در نسل سوم «اشتغال» میباشد، در کل الویت دوم بدون توجه به تفکیک نسلی بیشترین فراوانی به گزینه «آزادی بیان» اختصاص یافته است و الویت سوم در همه نسلها «اشتغال» بوده است. هدف از ارائه این سؤال آزمون فرضیه اینگلهارت مبنی بر ارتباط معنیدار ارزشهای دموکراتیک و ارزشهای فرامادی بوده است که بر اساس آزمون پیرسون ارتباط معنیداری بین این دومتغیر وجود نداشت. اما از انتخاب این ارزشها میتوان فهمید که انتخاب هر گزینه، گویای نیازها و مطالباتی است که برای افراد جامعه برآورده نشده است. فرایند توسعه و نوسازی اکثر کشورهای جهان سوم، به صورت هماهنگ در همه ابعاد صورت نمیگیرد و همین عامل موجب میشود که یک جامعه از لحاظ اقتصادی ضعیف مانده، اما با توجه به گستردگی ارتباطات و پیشرفت تکنولوژیکی، فرهنگ افراد آن جامعه ارتقا یابد و با این استدلال میتوان گفت که فرضیه اینگلهارت نمیتواند در همه جوامع نتیجه یکسانی را داشته باشد. اقتصاد ایران در طول چند دهه اخیر نتوانسته است ظرفیت تولیدی، صنعتی، کشاورزی را افزایش دهد و این خود موجب پایین آمدن بهره وری و در نهایت کاهش سرمایهگذاری مجدد و افزایش بیکاری شده است. بنابراین میتوان گفت، تمایل به ارزشهای دموکراتیک، پیش از آنکه مبتنی بر تمایل به ارزشهای فرامادی باشد، متأثر از شرایط تاریخی و ساختاری و هم چنین چگونگی روند توسعه و رشد اقتصادی است.
در جامعهای با ساخت سنی جوان با شرایط مذکور دغدغههای اقتصادی برای افراد جامعه امری کاملا طبیعی به نظر میرسد. الویت دوم در جامعه «آزادی بیان» بوده که یکی از ارزشهای فرامادی میباشد. زمانی که برای اجرای پرسشنامه به افراد مراجعه میشد، بیشتر افراد از موضوع پرسشنامه میپرسیدند و از پاسخگویی به این سؤالات سیاسی طفره میرفتند، بعضی از پاسخگویان، قسمت ارزیابی وضعیت جامعه در همه گویه های آن از گزینه «نمیدانم» استفاده میکردند و یا اصلاً جوابی نمیدادند و در چندین موارد بعد از پرکردن سؤالات اول، پرسشنامه را بر نمیگرداندند.
در واقع این نوع رفتارها نشان دهنده آن بود که افراد در بیان عقاید و نظرات خود احساس آزادی نمیکنند. وقتی در یک جامعه مردم احساس کنند که هر نوع گفتگو و کنش سیاسی متضمن صرف هزینه و فایده است و ممکن است در این معامله متحمل هزینه شوند، ما در سطح جامعه شاهد بیتفاوتی سیاسی خواهیم بود، که با دموکراسی پایا ناسازگار است. میتوان گفت که شکلگیری یک حکومت بر بنیانهای ذهنی و پشتوانه های مورد باور مردم استوار است. در جامعهای که انتقاد به قدرت ویا حزب مسلط، حکم مسائل امنیتی را پیدا کنند، مردم از ابراز احساسات و درخواستهای واقعی خویش خودداری مینمایند و این موجب لطمه خوردن بر پیکره نظام خواهد شد. در جامعه امروز ایران، باید با یک نظام آموزشی کارآمد، برای ایجاد انسانهای عقلایی تلاش کرد، انسانهایی عقلایی که بدانند وجود احزاب مختلف با آرمانهای گوناگون در زیر پرچم واحد، در عین اختلافاتی که با یکدیگر دارند، برای کنترل دولتمردان و هم چنین حفظ منافع گروه های مختلف جامعه مفید خواهد بود و لازمه برقراری یک حکومت دموکرات و سالم، انتقاد سالم و سازنده است.
اگر دموکراسی را فرایند گسترش و تعمیق مشارکت سیاسی بدانیم، حداقل الزامات آن عبارتند از حق حاکمیت مردم، کسب نمایندگی درانتخابات و آزادیهای مدنی که رویهم رفته میتواند به عنوان دموکراسی سیاسی محسوب شود. دموکراسی اجتماعی فراتر از این الزامات رفته و شامل تامین برابری فرصتها و تامین اجتماعی برای همه شهروندان است. دموکراسی فرهنگی با تأمین آزادی مذاکرات و گفتمان هویتی با توجه به زبان، دین، قومیت، تفکیک جنسیتی و سبک زندگی از این هم فراتر میرود. اگرچه برخی از کشورهای خاورمیانه شاهد پیشرفتی بسوی دموکراسی سیاسی هستند ولی اکثریت این جوامع درساختن هرگونه بسترمناسب برای دموکراسی اجتماعی و فرهنگی درماندهاند.
منابع
آبرکرامبی، نیکلاس و دیگران(۱۳۷۰) فرهنگ جامعه شناسی، ترجمه حسن پویان، تهران، چاپ نشر، چاپ اول، بهار.
اسکینر، گوئنتین؛ داوید و دیگران (۱۳۸۱) فلسفه سیاسی معاصر دولت و جامعه، ترجمه موسی اکرمی، تهران، مرکز چاپ و انتشارات صحیفه وزارت امور خارجه.
آل غفور، سیدمحمدتقی (۱۳۷۵) نقش فرهنگ در ساختار سیاسی ایران معاصر، فصل نامه نقدونظر، شماره سوم و چهارم
آلموند گابریل، پاول بیگهام (۱۳۷۵) جامعه پذیری سیاسی و فرهنگ سیاسی، ترجمه علیرضا طیب، اطلاعات سیاسی اقتصادی، سال یازدهم، شماره ۵۶
اینگلهارت، رونالد (۱۳۷۳) تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه مریم وتر، تهران، نشر کویر.
باقری، خسرو (۱۳۷۹) امکان و فرایند تربیت مدنی در ایران، مجله روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، تابستان.
بالس، کریستوفر (۱۳۸۰) ذهنیت نسلی، ترجمه حسین پانسیو، فصلنامه ارغنون، شماره ۱۹٫
بدیع، برتران (۱۳۷۶) توسعه سیاسی، ترجمه احمد نقیب زاده، تهران، نشرقومس.
بشیریه، حسین (۱۳۷۰) “پیش درآمدی بر تاریخ اندیشه تساهل سیاسی"، نشریه دانشکده حقوق و علوم سیاسی، تهران
بشیریه، حسین(۱۳۷۸)جامعه مدنی و توسعه سیاسی در ایران، تهران، نشر علوم نوین.
بوستان، داریوش (۱۳۷۹) بررسی تأثیر طبقه اجتماعی بر فرهنگ سیاسی افراد بالای۲۰ سال شهر شیراز، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران.
بیتهام، دیوید و بویل، کوپن (۱۳۷۶) دموکراسی چیست؟ آشنایی با دموکراسی، ترجمه شهرام نقش تبریزی، تهران، ققنوس.
پای، لوسین و دیگران (۱۳۸۰) بحران ها و توالی ها در توسعه سیاسی، ترجمه غلامرضا خواجه سروری، تهران، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی.
پهلوان، چنگیز(۱۳۷۸) فرهنگ شناسی و گفتارهایی در زمینه فرهنگ و تمدن، تهران، انتشارات پیام امروز، چاپ اول.
توکل، محمد، قاضینژاد، مریم (۱۳۸۵) شکاف نسلی در رویکردهای کلان جامعه شناسی، نامۀ علوم اجتماعی، شماره ۲۷، بهار.
توکلی، مهناز (۱۳۷۸) بررسی نظام ارزشی دو نسل دختران (نسل انقلاب) و مادران آنها، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی.
جلالی، محمدرضا(۱۳۸۶) مقومات دموکراسی، اندیشه جامعه، شماره ۱۷و۱۸٫
جلایی پور، حمیدرضا (۱۳۸۱) جامعه شناسی جنبشهای اجتماعی، تهران، انتشارات طرح نو.
جلایی پور، حمیدرضا (۱۳۸۳) تأملاتی نظری در مورد دموکراسی در ایران کنونی، نامه علوم اجتماعی، شماره ۲۳، صص۱۹۱-۱۹۹
چیلکوت، رونالد (۱۳۷۷) نظریه های سیاست مقایسه ای، ترجمه وحید بزرگی و علیرضا طیب، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول.
خزایی، طاهره (۱۳۸۰) بررسی تحولات اجتماعی و فرهنگی در طول سه نسل خانواده تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
رابرت، دال(۱۳۷۹) دربارۀ دموکراسی، ترجمه حسن فشارکی، تهران، نشر شیرازه.
راش، مایکل(۱۳۷۷) جامعه وسیاست، ترجمه منوچهر صبوری، انتشارات سمت، چاپ اول.
ربیعی، علی(۱۳۸۰) جامعه شناسی تحولات ارزشی، نگاهی به رفتار سیاسی رأی دهندگان در دوم خرداد۱۳۷۶، فرهنگ واندیشه، شماره ۳٫
رزاقی، سهراب (۱۳۷۵) مؤلفه های فرهنگ سیاسی، نقدو نظر، شماره ۳و۴
رضایی، محمد(۱۳۷۸) بررسی رابطه نگرش اجتماعی با فرهنگ سیاسی دانشجویان ساکن مجتمع دانشگاه تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس.
ساعی، علی(۱۳۸۶) دموکراتیزاسیون در ایران (۱۲۸۵-۱۳۸۲)، تهران، آگاه.
سریع القلم، محمود(۱۳۸۷) فرهنگ سیاسی ایران، انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تهران، چاپ دوم.
شرفی، محمدرضا (۱۳۸۲) مجموعه مقالات گسست نسلها، تهران، پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی.
غلامرضا کاشی، محمدجواد (۱۳۸۵) نظم و روند تحول گفتار دموکراسی در ایران، تهران، گام نو، چاپ اول.
غلامرضاکاشی، محمدجواد و گودرزی، محسن(۱۳۸۴) نقش شکاف انداز تجربیات نسلی، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال چهارم، شماره۱۶٫
فارسون، سمیح و مشایخی، مهرداد (۱۳۷۹) فرهنگ سیاسی در جمهوری اسلامی، ترجمه معصومه خالقی، تهران، انتشارات باز.
قاضی نژاد، مریم (۱۳۸۳) نسل ها و ارزش ها و تحلیل جامعه شناختی تفاوت گرایش ارزشی نسل جوان و بزرگسال، رساله دکتری، تهران، داشکده علوم اجتماعی.
قوام، عبدالعلی (۱۳۷۹) چالش های سیاسی، تهران، نشر قومس
کاظمی، علیاصغر (۱۳۷۶) بحران نوگرایی و فرهنگ سیاسی در ایران معاصر، تهران، نشر قومس، چاپ اول.
کدیور، محسن (۱۳۷۹) دغدغه های حکومت دینی، تهران، نشر نی.
کریمی، محمد (۱۳۸۶) بررسی جامعه شناختی فرهنگ سیاسی دانشجویان، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران.
[شنبه 1400-09-27] [ 08:41:00 ب.ظ ]
|