مرحله دوم : خشم در این مرحله، فرد احساسات مختلفی را تجربه می‌کند گاهی نسبت به همسر سابق خود احساس خشم کرده و گاهی نیز احساس شرم و گناه به وی دست خواهد داد. حتی ارتباط بین فردی افراد مطلقه، دستخوش تغییرات بسیار گوناگونی می‌گردد. معمولا فرد در این مرحله تا حد زیادی به مرور خاطرات زناشویی خویش می پردازد. گاهی فرد با مرور خاطرات به سرزنش خود

می پردازد و گاهی به دنبال مقصر این ماجرا می‌گردد. بسیاری از همسرانی که به تازگی از هم جدا شده اند بخش اعظمی از وقت خود را به به اندیشیدن درباره همسر سابق خود اختصاص می‌دهند. زندگی روز مره شان تکراری و بی مفهوم است گیر کردن در این مرحله می‌تواند فرد را به دام افسردگی
و اضطراب بکشاند. احساس پوچی که در این مرحله به سراغ فرد می‌آید می‌تواند از میزان توجه
و مراقبت او نسبت به فرزندش بکاهد.

مرحله سوم: افسردگی مرحله غلیان احساسات چند ماه یا یک سال طول می کشد وقتی فرد
این مرحله را طی می‌کند احساساتش ثبات بیشتری می‌یابند در واقع فرد در این مرحله به یک بلوغ ثانویه دست می‌یابد.

مرحله چهارم: پذیرش در این مرحله، غم و اندوه فرد نسبت به جدائی از همسر سابق تا حد زیادی کاهش یافته است و فرد می‌تواند با توجه به تجربیات گذشته خویش روابط جدیدی را آغاز کند.

۲-۱-۲ طلاق در نگاه دین اسلام

اسلام برای خانواده اهمیت فراوان قائل شده است و آن را سنگ بنای مهم حیات اجتماعی می شناسد. از طرفی دیگر، دین اسلام خانواده را کانون اخلاقی جامعه می­داند و ابراز می­دارد که نوع تربیت و ارتباطات موجود در خانواده، موجب وحدت و منش اجتماعی می­ شود. هم چنین از آن جهت که هر کودک، پستی ها و زبونی ها را در خانواده می­آموزد، آن را مرکزی سرنوشت ساز در جنبه­ انحراف و عصیان ذکر ‌کرده‌است (موحدی، ۱۳۸۸).

اما با وجود این که هیچ انسانی با انگیزه­ طلاق ازدواج نمی­کند، این پدیده در تمامی جوامع بشری دیده می­ شود و باید پذیرفت که طلاق یک راه حل است و هنگامی که زن و شوهر در روابط مادی و معنوی خود به بن بست می­رسند، می ­توانند از آن به­عنوان آخرین راه حل استفاده کنند (قنادان، مطیع و ستوده، ۱۳۸۴).

روایات فراوانی در مذمت و نکوهش طلاق وارد شده‌است، تعابیری مانند “طلاق،عرش خدا را به لرزه می‌آورد” حاکی از این مذمت است. در گذشته، طلاق پدیده ای مذموم محسوب می­شد و آخرین گزینه ی مورد توجه زوج ها بود، اما امروزه با توجه به سهولت مراحل طلاق توافقی و شکستن قبح اجتماعی آن، دادگاه های خانواده همه روزه شاهد حضور انبوه زوج های جوان هستند که برای طلاق مراجعه ‌می‌کنند(احمدی، ۱۳۸۸).

۲-۱-۳ مبانی نظری

۲-۱-۳-۱ نظریه رشد روانی – اجتماعی اریکسون

یکی از مبانی نظری این مطالعه، نظریه رشد روانی – اجتماعی اریکسون است. او در رابطه با تاثیرات زیان بار جدائی یا فقدان افراد معنی دار زندگی اشخاص سخن رانده است به عقیده ی وی هدایت کودکان همگام با رشدشان در محیط خانه واجتماع ، لایه به لایه شکل می‌گیرد. او معتقد است عوامل محیطی و اجتماعی که با آن ها مواجه می‌شویم بر شیوه های تحقق مراحل رشد تعیین شده ژنتیکی اثر می‌گذارند. او رشد انسان را تحت تاثیر هم عوامل زیستی و هم عوامل اجتماعی می‌داند. هر مرحله رشد بحران با نقطه تحول خاص خود را دارد که مقداری تغییر در رفتار و شخصیت ما ایجاب می‌کند. زمانی شخصیت فردی می‌تواند به رشد عادی خود ادامه دهد و نیرومندی لازم برای روبرو شدن با بحران مربوط به مرحله بعدی را کسب کند که فرد بتواند تعارض موجود در هر مرحله را حل کرده باشد. زمانی که تعارض در یک مرحله حل نشده باشد سازگاری با مرحله بعدی بسیار دشوار خواهد بود.

نوع ادراک کودکان از خویشتن[۵۸] بستگی به نوع ادراکی اطرافیان و به خصوص والدین از آن ها دارد. رشد هویت کودکان بستگی به شرایط و تغییرات خانوادگی آن ها در طول دوران کودکی دارد. کودکی
که در یک خانواده ی بدون پدر یا مادر رشد می‌کند به دلیل عدم وجود یکی از طرفین ، الگوهای والدینی کاملی را دریافت نخواهد کرد. کودکانی که والدین شان را در طول دوران طفولیت از دست
می‌دهند. بیشتر در معرض خطر از دست دادن اعتماد به دیگران هستند. آن ها بعدها زمانی که درگیر روابط عاطفی و اجتماعی خاص نظیر ازدواج می‌شوند اعتماد لازم را نخواهند داشت. بریور[۵۹](۲۰۱۰)
در مطالعه خود ‌به این نتیجه رسید که سن کودک می‌تواند بر میزان تاثیراتی که وی از طلاق والدینش دریافت می‌کند تاثیر بگذارد. چرا که فرض محقق در راستای تأیید نظریه اریکسون مبنی بر این امر بود که کودکان طی مراحل سنی مختلف با بحران های روانی – اجتماعی کوناگونی روبرو هستند. و با توجه به سن شان از طریق روش های مختلفی با رویدادهای مختلف زندگی برخورد می‌کنند.

۲-۱-۳-۲ نظریه دلبستگی جان بالبی

یکی دیگر از نخستین نظریاتی که در رابطه تاثیرات اولیه ارتباط کودک با مراقبت خویش بحث ‌کرده‌است نظریه جان بالبی[۶۰] می‌باشد به عقیده وی دلبستگی اولیه کودک به والدین می‌تواند بر رشد بعدی
او تاثیر عمیقی داشته باشد. بالبی عمیقا معتقد بود دلبستگی هائی که در کودکی شکل می گیرند بر شخصیت دوران بزرگسالی افراد تاثیر می‌گذارند. به عقیده وی زمانی که کودک از مراقبت کننده اصلی خود جدا می شود یک رشد واکنش های روشنی را نشان می‌دهد. کودکاین که به مادرشان یا مراقبی دیگر ، دلبستگی ایمن دارند در مقایسه با کودکانی که دلبستگی ناایمن دارند. در کاوش کردن محیط شان،
از اعتماد به نفس بیشتری برخوردارند. نظریه بالبی براین دو فرض استواراست که اولا مراقبت باشد برای کودک قابل دسترس و قابل اعتماد باشد و پایگاه امنی برای او ایجاد کند. و دوم اینکه رابطه پیوند دهنده یا فقدان آن درونی شده و به عنوان یک مدل روانی عمل می‌کند که روابط دوستانه و عاشقانه بعدی کودک ‌بر اساس آن شکل می‌گیرد. زمانی که کودک در رابطه با علت ترک مراقبت اصلی خویش ، حال چه به واسطه طلاق و جدائی و چه به واسطه مرگ، اطلاعات کافی را از محیط پیرامون دریافت نمی کند آسیب بیشتری از این امر خواهد دید. خیلی از والدین بدون آنکه در رابطه با علت جدائی
و طلاقشان با کودک گفتگو کنند اقدام به اینکار می نمایند(عبدی و پورپهلوان،۱۳۹۲).

۲-۱-۳-۳ دیدگاه سلیگمن

سلیگمن معتقد بود کودکان طلاق، چه قبل از طلاق، چه بعد از آن و چه در حین فرایند طلاق، الگوهای فکری منفی بسیار زیادی را تجربه می‌کنند و این الگوهای منفی با آن ها ماندگار خواهد بود. این امر می‌تواند توضیحی باشد مبنی بر این سوال که چطور افسردگی ناشی از جدائی و طلاق والدین با کودکان باقی خواهد ماند( استکول[۶۱] ، ۲۰۱۱).

۲ـ۱ـ۴ عوامل مؤثر در وقوع طلاق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...