مقالات و پایان نامه ها | ۱-۱- کلیات – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
مقدمه
۱-۱- کلیات
هر انسانی آمیزهای از سه ویژگی نوعی، فرهنگی و فردی است که مجموعا کلیت منحصر به فردی را تشکیل میدهد که مورد توجه روانشناسی شخصیت است. کلی بودن مفهوم و پیچیدگی آن، موجب شده است که واژه شخصیت به شیوه های مختلفی تعریف شود (گروسی فرشی، ۱۳۸۰). از نظر آلپورت[۱]، شخصیت سازمانی پویا از نظامهای روانی و جسمانی است که در درون فرد قرار دارد و ویژگیهای فرد، رفتار و اندیشه او را تعیین می کند (پروین، ترجمه کدیور، ۱۳۸۱). شلدون[۲] نیز پویا بودن شخصیت را در تعریف خود مطرح کرده و میگوید، سازمانیافتگی پویشی جنبه های ادراکی، عاطفی، انگیزشی و بدنی فرد را شخصیت گویند (سیاسی، ۱۳۷۱، به نقل از خرمایی، ۱۳۸۵). میلین[۳] (۱۹۹۵، به نقل از رانکین[۴]، ۲۰۰۵) شخصیت را اینگونه تعریف می کند: الگوی پیچیده از ویژگیهای روانشناختی شکل گرفته که قسمت بزرگی از ناخودآگاه فرد هستند و نمی توان آن ها را به آسانی از بین برد و خود را به صورت غیرارادی در عملکردهای مربوط به یک موقعیت نشان می دهند. از نظر اتکینسون[۵]، اتکینسون، اسمیت، داریل جی، نولن- هوکسما (۱۳۸۱) نیز شخصیت الگوهای معینی از رفتار و شیوه های تفکر است که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین می کند.
رویکرد این پژوهش در ارزیابی ویژگیهای شخصیتی، رویکرد صفت[۶] است. رویکرد صفت معتقد است که «صفات»، الگوهایی از اندیشه، عواطف و رفتار را شامل میگردد که باعث
میشوند افراد با یکدیگر متفاوت باشند و این الگوها در طول زندگی ثابت هستند (کوستاو و مککری[۷]، ۱۹۹۰). ارائه دیدگاه صفت، پیشرفت مهمی در حوزه روانشناسی شخصیت محسوب می شود زیرا ارزیابیهای گروهی را در سنجش شخصیت میسر ساخت. تا اواخر دهه ۱۹۳۰ توافق اندکی بین روانشناسان و نظریهپردازان شخصیت در مورد روشهای ارزیابی و اندازه گیری شخصیت وجود داشته است. در دهه ۱۹۴۰ نظریه های چند صفتی و روشهای ارزیابی گروهی در شخصیت توسعه مییابد و با ارائه نظریه هایی مانند نظریه ۱۶ عاملی کتل[۸]، سهعاملی آیزنک[۹] و در نهایت رویکرد پنج عامل بزرگ شخصیت[۱۰] یا پنج بزرگ[۱۱]، پیشرفت مهمی را در نظریه های شخصیتی و روشهای اندازه گیری آن به وجود میآورد.
مدل پنج عامل بزرگ شخصیت در سالهای اخیر به عنوان رویکردی پرطرفدار و قدرتمند برای مطالعه ویژگیهای شخصیتی مورد توجه بسیاری از روانشناسان قرار گرفته است. این مدل بر این باور استوار است که انسان موجودی منطقی است که می تواند شخصیت و رفتار خویش را توضیح دهد (کوستا و مک کری، ۱۹۹۸). بر اساس این نظریه انسان موجودی است که روش زندگی خود را درک می نماید و توانایی تجزیه و تحلیل کنشها و واکنشهای خود را دارد (مککری و کوستا، ۱۹۹۶). دیگمن و آینویی[۱۲] (۱۹۸۶) میگویند، اگر تعداد زیادی مقیاس درجهبندی برای سنجش شخصیت مورد استفاده قرار گیرد و اگر گستره مورد سنجش این مقیاسها بسیار وسیع باشد توصیف شخصیت را میتوان به وسیله پنج عامل قوی توضیح داد. این پنج عامل اغلب با عناوین روان نژندی[۱۳](N)، برونگرایی[۱۴] (E)، گشودگی[۱۵] (O)، توافقپذیری[۱۶] (A) و وظیفهمداری[۱۷] © معرفی میشوند. این عوامل نه تنها در مقیاسهای درجهبندی فرد به وسیله دوستان یافت شده است (تاپس و کریستال[۱۸]، ۱۹۹۲/۱۹۶۱) بلکه در مقیاسهای گزارش ویژگیها به وسیله خود افراد (سادویسر[۱۹]، ۱۹۹۷)، در پرسشنامه نیازها و انگیزه ها (کوستا و مک کری، ۱۹۸۸) و در نشانهشناسی اختلال شخصیت (کلارک و لیویزلی[۲۰]، ۱۹۹۴) هم یافت شدهاند. لذا به نظر میرسد بیشتر آنچه روانشناسان با اصطلاح شخصیت توصیف میکنند، در مدل پنج عامل شخصیت خلاصه شده است.
کملمیر، دنیلسون و باستین[۲۱] (۲۰۰۵) بر این باورند که هر فرد برای ورود به اجتماع و در نتیجه رویارویی با موقعیتهای گوناگون و افراد مختلف (از نظر فرهنگی، اقتصادی، طبقه اجتماعی و . . .) به ابزارهایی مانند ساختارهای روانی و ویژگیهای شخصیتی مجهز است؛ ابزارهایی که می توانند در مقابله با رویدادهای مختلف زندگی به وی کمک کنند. این ساختارهای روانی نه تنها تحت تاثیر عوامل مختلفی مانند خانواده، اجتماع، گروه همسالان و غیره قرار دارند، بلکه این عوامل را نیز تحت تاثیر قرار می دهند (باری، لاکی و ارهک[۲۲]، ۲۰۰۷). پژوهشگران همواره به تاثیر این مؤلفه ها بر متغیرهای موجود در زندگی افراد مانند عملکردهای اجتماعی، تحصیلی، بین فردی و . . . توجه کرده اند (ویلسون، روهلز، سیمپسون و تران[۲۳]، ۲۰۰۷؛ داروس، هانزال و سگرین[۲۴]، ۲۰۰۸).
به علاوه، در دنیای امروز، فلسفه تعلیم و تربیت بر این اساس بنا شده است که تمامی جنبه های شخصیت فرد پرورش یابد، به این صورت که برای داشتن انسانی سالم، خلاق و مفید در جامعه لازم و ضروری است که همگام با توسعه قوای فکری و عقلی فرد، قوای اجتماعی و عاطفی او هم پرورش یابد. یکی از مهمترین عوامل سازگاری شخص با محیط، مهارت های اجتماعی اوست. مهارت های اجتماعی عاملی بنیادی در شکل گیری روابط، کیفیت تعاملات اجتماعی و حتی سلامت روانی فرد است (های، ۱۹۹۴؛ پارکر و آشر[۲۵]، ۱۹۸۷). ماتسون[۲۶] (۱۹۹۰) معتقد است مهارت های اجتماعی رفتارهایی هستند که رشد آن ها می تواند در روابط افراد از یک سو و بهداشت روانی آنان و نیز عملکرد مفید آنان از سوی دیگر تاثیرگذار باشد.
رشد و اعتلای اجتماعی در سایه مهارت های اجتماعی حاصل می شود که نتیجه آن سازگاری و برقراری ارتباط سالم و صحیح کودکان و نوجوانان با اطرافیان است. بنابرین مطالعه دقیق، برنامه ریزی اولیه، هدفگذاری صحیح و تلاش مستمر برای تقویت آن ضروری است.
علاوه بر این، شخصیت نه تنها در بعد فردی و اجتماعی تاثیرگذار است، بلکه در بعد آموزشی و تعاملات دانش آموزان در مدرسه نیز اثربخش میباشد. فرض زیربنایی این است که مشارکت فعّال دانش آموزان در نتیجه رفتارها و عواطفی نظیر عمل، پشتکار، علاقه و لذت است که منعکسکننده ویژگیهای شخصیتی آنان میباشد. پژوهشگران دریافتهاند که پیشرفت تحصیلی که در نتیجه تعامل رفتاری و عاطفی دانش آموز حاصل می شود تنها پیامد هوش فردی یا امکانات سختافزاری موجود در محیط نیست بلکه جنبههای روانشناختی افراد مانند رگه های شخصیت و سبکهای یادگیری نیز نقش مهمی دارند (بوساتو، پرینس، الشات و هامکر[۲۷]، ۲۰۰۰). برای مثال، کتل (۱۹۷۸، به نقل از اینفانته، سانچز و رودریگز[۲۸]، ۲۰۰۱) عنوان می کند که در گستره موفقیت آموزشی، نقش شخصیت فراتر از نقش هوش است. افزون بر این، نظام آموزش و پرورش بسیاری از کشورها سنجش روانی و به خصوص ارزیابی شخصیت افراد را در مقاطع مختلف مدنظر قرار داده است تا بتواند آنان را در موقعیتهای مختلف تحصیلی به خوبی هدایت کند.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 09:29:00 ب.ظ ]
|