همان‌ طور که در گفتار قبل مطرح شد انسان بیشتر در سنین نوجوانی به دنبال هویت انسانی خویش می‌گردد تا نوع بودن خویش را به اجتماعی که در آن زیست می‌کند اعلام دارد.یکی از ویژگی های شخصیت انسان در نوجوانی الگویابی و انتخاب الگوست تا بر مبنای آن روش و منش زندگی خویش را انتخاب نماید.هر فردی با توجه به گرایشات و ارزشهایی که برای او محترم است یک نوع الگو انتخاب می کند.اگر فردی ارزش‌های معنوی و مذهبی در او بیشتر رشد یافته باشد و محیط زیست اجتماعی او معنوی تر باشد الگوهایی را هم که بر می گزیند از میان شخصیت های مذهبی و اخلاقی خواهد بود.ولی اگر جوانی تحت تاثیر فرهنگ دیگری باشد یا ارزش‌های بیگانه را در درون خود نهادینه کرده باشد به دنبال الگو از میان همین فرهنگ می رود.آنچه که مهم است اینکه فرد به چه سمت و سویی گرایش دارد و خانواده و اجتماع چگونه او را به سمت یک هویت ارزشی سوق می‌دهند.از نظر قرآن کریم خداوند متعال بهترین اسوه و الگو را برای بشر تعیین ‌کرده‌است:«لَقَد کانَ لَکُم رَسولُ اللّه أُسوَهً حَسَنَهَ لِمَن کانَ یَرجو اللّه وَالیوم الاخِر ذَکَرَ اللّهُ کَثیراً:برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود،برای آن ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند،و خداوند را بسیار یاد می‌کنند.»[۷۶] شناساندن این الگوهای اخلاقی و الهی وظیفه خانواده ها و اجتماع و آموزش و پرورش است.[۷۷] از نظر کارل گوستاو یونگ انسان‌ها باید خصوصیات و درون نهفته خود را بروز دهند و آن را بیان کنند.یعنی مرد باید خصایص مردانه خود مانند تحکم و پرخاشگری و برتری جویی را بروز دهد و زن هم حس احساسی و ملایم خود را نشان دهد.تا وقتی که فرد همه جنبه‌های شخصیت خود را بروز ندهد نمی تواند به یک شخصیت سالم دست یابد.وقتی کسی بخشی از شخصیت او خفته و منع شده است بخش دیگر وجود او نیز پرورش نمی یابد.به عقیده وی تنها خصیصه ای که سلامت روان را تحلیل می‌دهد عدم ابراز تمامی جنبه‌های شخصیت است که باعث عدم پرورش و رشد جنبه‌های دیگر آن می شود.این قسمت از شخصیت مخفی مانده را سایه(shadow) نامیده است.سایه عمیقترین ریشه ها را در انسان دارد و غرایز ابتدایی ما را در بر می‌گیرد.از دیدگاه منفی سایه همه جوشش ها و انگیزه هایی است که جامعه آن ها را شر،گناه و غیر اخلاقی می‌داند و نمایانگر نیمه تاریک وجود ماست.ما اگر بخواهیم در کنار دیگران زندگی کنیم باید این جنبه ها و گرایشات مخفی را رام کنیم و اگر آن ها را فرو ننشانیم با واکنش آداب و رسوم و قوانین آن جامعه روبرو می‌شویم.از طرفی نمی توان این جنبه از شخصیت را فرو کوفت زیرا علاوه بر اینکه ممکن است شخصیت بیروح و ملال انگیز گردد بلکه هر لحظه ممکن است طغیان کند.چون ما اگر غرایز حیوانی را فروکوبیم ناپدید نمی شوند بلکه به صورت خفته در انتظار سستی یا بحران “من” جای می گیرند تا بتوانند دوباره تسلط خود را باز یابند.[۷۸]

امروزه با برداشته شدن اکثر مرزهای انسانی و ارتباطات رو به گسترش آدمیان و قرار گرفتن در مقابل آماج اطلاعات و تکثر و تنوع افکار انسان گاهی دچار چندگانگی می شود.در حوزه جرم شناسی یکی از مباحث مهم در روانشناسی جنایی و یکی از عوامل مؤثر در وقوع جرائم،بحران هویت و هویت یابی انسانی و تزلزل در شخصیت افراد است.اینکه فردی بدون شناخت از خود و گروه به دنبال هویت می‌گردد و اگر کسی در درون خود پیدا نکرد لاجرم به سمت گروهای هویت سازی می رود که اکثراً نتیجه ای جز تباهی و سیاه ندارد.عضویت در ‌گروه‌های زورگیر و یا اعتیاد افراد می‌تواند از زمره این جرائم باشد.خصوصاًً در بزهکاران هیجانی و اتفاقی این عدم ثبات در هویت بیشتر دیده می شود.

بند سوم: تاثیر باورهای دینی در هویت یابی انسانی

در تعالیم اسلامی یکی از مهمترین مسائلی که باعث از خود بیگانگی می شود وابستگی به دنیا و اشیاء موجود در آن است.این امر باعث می شود که شخص کمکم هویت وجودی خود را از دست بدهد و تبدیل به چیزی شود که تماما وابسته به اوست.چنین شخصی نمی تواند پله های ترقی و کمال را طی کند و مدام به دنبال هویتی است که به وجود او معنا دهد.[۷۹] اصالت و هویت انسان در قرآن از خلیفه الهی او سرچشمه می‌گیرد.انسانی که از تمامی اسماء و حقایق آگاه است و با فطرتی توحیدی به پروردگارش ایمان و باور دارد.مظهر عالی ترین جلوه خداوند است.اشرف مخلوقات،و حامل روح او،دارای خلقتی دقیق و حساب شده که با انتخاب صورت گرفته است و با اینکه در آمدن او ‌به این دنیا خودش تصمیم نگرفته ولی در عین حال دارای اراده و اختیار است.می‌تواند حسن و قبح را تشخیص دهد و به آن عمل کند.امانتدار خداوند است.به او اختیار و الهام و آگاهی داده شده که دو راه را برگزیند سعادت یا شقاوت را،ملکوت اعلی یا اسفل السافلین را.ارزش انسان در قاموس قرآن با توجه به تعریف هویت و اصالت او از عالیترین ارزش ها،‌تجلی‌گاه با شکوه ترین منزلتها،مسجود فرشتگان،که معرفت به خداوند موجب پی بردن به هویت و اصالت او می شود.انسان ها با الهام فطری که در آن ها نهاده شده زشتی‌ها را باتمام ابعادش و زیباییها را در تمامی نمودش در می‌یابند.آری این سیمایی است که دین از انسان تصویر می‌کند و انسان مومن به راحتی می‌تواند هویت وجودی خویش را بشناسد و در مسیری که برای او تعیین شده است گام بردارد.او دیگر سردرگم هزاران عقیده و باور متفاوت نیست.دیگر تکه ای از وجودش را از فلان فلسفه و فلان عقیده در نمی یابد.دین با ارزش گذاری بر روی انسان و داشتن برنامه و هدف مشخص و با استدلالات عقلی و فطری در پیدا کردن هویت کار را برای او راحت کرده و توانسته بسیاری از سوالات بی پاسخ بشر را پاسخ گوید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...