روابط خاصی بین شخصیتهای این قصه دیده نمیشود جز آنکه مکر روباه همه را گرد هم آورده و در نهایت همین مکر و حیلهی روباه باعث مرگ آنها میشود جز شیر که البته در پایان با اغتنام فرصت میتواند بر مکر روباه پیروز شود.
¨ آداب و رسوم
________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با ثروت و قدرت
_________________
■ عناصر روانشناسی
در این قصه شاهد غلبهی شیر بر روباه هستیم که در واقع غلبهی سادگی و صداقت بر مکر و حیله است. «در نقش برجستهی آشوریان و ایرانیان پیروزی حیوان قویتر بر ضعیفتر، همواره به معنای پیروزی زندگی معنوی بر غرایز پست بوده است» (سرلو، ۱۳۸۹ :۳۵۱). پیروزی شیر بر روباه نیز میتواند بیانگر پیروزی بعد معنوی انسان بر وجود غریزی او باشد. در این قصه شغال، گرگ و پلنگ هر سه میتوانند بیانگر غریزههای آدمی باشند که با سرکردگی روباه با مکر و حیله از بین میروند؛ اما اگر روباه را نماد نفس مکار آدمی بدانیم، باید چنین گفت که این بُعد وجود آدمی نمیتواند در مقابل شیر که بعد معنوی وجود انسان است، مقاومت کند و با زیرکی به موقع از بین میرود.
■ باورهای عامیانه و خرافی
____________
■ سایر عناصر
اغتنام فرصت، استفاده از هوش و فراست از دیگر عناصری است که در این قصه به چشم میخورد. همچنین تغییرناپذیری ذات موجودات، با این که روباه تصمیم به توبه گرفته، اما در نهایت مطابق با طبیعتش رفتار میکند و این مسئله تداعی کننده جزئی از آیهی ۳۰ سورهی روم نیز آنجا که میفرماید: «لا تبدیل لخلق الله» میتواند باشد. مذمت طمع، حیلهگری و نابودی فرد طمعکار و حیلهگر در نهایت نابود میشوند نیز از مواردی است که در قصه دیده میشود.
۳-۵-آخرین شتر میر حمید
* خلاصهی قصه
میرحمید مرد ثروتمندی بود و از مال دنیا فراوان داشت. او بسیار دست و دلباز بود، به همین جهت پس از مدتی فقیر و بیچیز شد. و از آن همه دارایی، جز یک شتر برایش باقی نماند. روزی، شاه و وزیرش که خود را به شکل درویش درآورده بودند، وارد چادر میرحمید شدند. میرحمید هم تنها شترش را برای آنها قربانی کرد. پادشاه به میرحمید گفت: «روز جمعه به مسجد بیا، پادشاه بهای شتر تو را میپردازد». میرحمید روز جمعه به مسجد رفت و پادشاه را در حال دعا دید، با خود گفت: « او دعا میکند که خدا به من یک شتر بدهد، خودم هم میتوانم دعا کنم». در نتیجه روی تپهای بلند رفت و این چنین دعا کرد: « خداوندا ! آنچه را که پادشاه تو طلب میکند من نیز خواهانش هستم». در همین هنگام، عصای میرحمید در زمین فرورفت و او به گنج دست یافت. بعداز مدتی پادشاه و وزیر دوباره به سراغ میرحمید رفتند. وزیر از دیدن ثروت میرحمید حسادتش گل کرد و نقشهای برای نابودی میرحمید کشید؛ اما میرحمید با زیرکی و درایت توانست مکر وزیر را دفع کند و خود وزیر پادشاه شود.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
___________
¨ کنشهای اساطیری
__________
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
- عدد هفت (هفت کوزهی طلا)
عدد هفت در اساطیر نقش ویژهای دارد. این عدد « دال بر اتحاد عدد سه و چهار است و کامل شدن یک دایره یا چرخهی نظم کامل»(گورین وهمکاران، ۱۳۷۰: ۱۷۷) را نشان میدهد. «تکرار و توادر رقم هفت در اساطیر، قصهها، متون مقدس و کتب الهی روشنگر اهمیت نمادی رقم ۷ است» (ستاری،۱۳۵۱، ۱۸: ۴۸).
کمتر قوم و جامعهای را سراغ داریم که در اسطورهها، افسانهها و معتقداتش « هفت کمیتی مشخص کننده و کامل نباشد، در زیر به برخی از آنها اشاره میشود. در خلقت عالم و آدم معتقدند که خداوند جهان هستی را در شش روز آفرید و در ششمین روز به آفرینش انسان و هفتمین روز به استراحت پرداخت. تقویم فعالیتهای روزانهی اقوام و ملل با تکرار هفت روز تنظیم یافتهاست. در اسطورههای یونان باستان خدایان هفت تناند که نگاهدارندهی جهان هستند. در نزد بودائیان، چینیان و ماهایا هفت عددی مقدس و متبرک است. در ادیان الهی و غیر الهی نیز عدد هفت جایگاه ویژهای دارد. در تورات، انجیل، آیین زرتشت و اسلام عدد هفت جایگاه خاصی دارد؛ به طور نمونه در اسلام عدد هفت خوش یمن و سمبل کمال است (نقل به تلخیص، روحالامینی، ۱۳۸۱: ۱۰۱۲-۱۰۰۹).
با توجه به این نمونه ها هفت در اغلب موارد، عدد اصلی بیشتر از شش و کمتر از هشت نیست بلکه معنی بسیار زیاد و به عبارت دیگر معنی در حد کمال و کامل از آن مستفاد میشود و هر جا که در قصص و افسانهها منظور گوینده بیان حد کمال بوده و یا خواسته مقدار را مبالغه آمیز عرضه دارد، از عدد هفت یاری گرفته است. در نزد حکما شش، عدد تام است، وقتی اصل عدد را که یک است با آن جمع کنیم هفت که عدد کامل است به دست میآید (همان، ۱۰۱۳).
در این قصه هم دست یافتن میرحمید به هفت کوزهی طلا در واقع دست یافتن به ثروتی زیاد است که برای مبالغه در آن از عدد هفت استفاده شدهاست.
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه متأثر از اقلیم خوزستان است. این تأثیر در نام شخصیت قصه، نحوهی زندگی وی، حیواناتی که دارد، همچنین بخشندگی زیاد که از خصوصیات بیاباننشینان است، دیده میشود. نشانی از شغل میرحمید نیست که بتوان او را جزء طبقهی خاص در جامعه نام برد؛ اما از قرائن و شواهد در داستان چنین برمیآید که شغل میرحمید مانند بسیاری دیگر از مردم عرب باید گلهداری بودهباشد. همچنین از وجود نشانههایی چون خیمه و حیواناتی که در قصه نام میبرد، میتوان فهمید که اثری از یکجانشینی، چه روستایی و چه شهری، در قصه دیده نمیشود. مقابل میرحمید، پادشاه و وزیرش قرار دارند، وزیر که در دیگر قصههای فارسی نیز آمده فرد مکار و حریصی است که عاقبت گرفتار مکر خود میشود. در مورد پادشاه به نظر میرسد که شخصیتی منفعل دارد در واقع مطابق تقسیم بندی مارزلف
یک شخصیت اصلی دیگر قصههای ایرانی که مخالف قهرمان داستان است، شاه است. صفات بد و نامطلوبی به وی نسبت داده میشود همچون حسد، غرور و ستمگری حداقل اینکه قدرت و توانایی آن را ندارد که از خود عقیده و رائی ابراز کند. بلکه باید گفت او به تبعیت از حرفهای زیرگوشی، نجواها و بدگوییهای زیردستان و مشاوران خود و بیش از همه وزیرش حکومت میکند و قضاوت او همیشه برحسب ظواهر امور است (مارزلف،۱۳۷۱: ۴۳).
شاه در این قصه، ستمگر و مغرور نیست؛ اما همانگونه که گفته شد شخصیتی منفعل دارد و تحت تأثیر حرفهای وزیر قرار میگیرد. شخصیت دیگری که میتوان از آن نام برد، زن همسایه است که در قصه به طور ضمنی به بدجنسی وی اشاره شدهاست.
مشابه این قصه در باب احسان بوستان سعدی با نام حاتم طایی آمده است، با این تفاوت که در آن حکایت پادشاه برای سنجش بخشندگی حاتم، سوارانی را نزد وی میفرستد و از او اسب گرانهایش را میخواهد. حاتم که شب قبل اسب را برای رسولان شاه کباب کرده، پریشان و مستأصل ماجرا را تعریف میکند. پادشاه وقتی این را میشنود مطمئن میشود که صفت بخشندگی حاتم، واقعاً برازندهی اوست.
¨ آداب و رسوم
________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
شخصیت اصلی قصه به دلیل بخشش زیاد، ثروت خویش را از دست داده و فقیر گشته؛ اما با ورود پادشاه به خیمهاش و اتفاقاتی که در طی قصه میافتد، دوباره ثروتمند میشود. در واقع اگر پادشاه با لباس مبدل وارد چادر میرحمید نمیشد و وی تنها شترش را برای پذیرایی از مهمان قربانی نمیکرد، شاید هیچگاه دوباره به ثروت نمیرسید. همچنین ارتقای مقام میرحمید از گلهداری و زندگی چادرنشینی به وزارت پادشاه فقط در سایه رابطه وی با پادشاه شکل گرفته است.
■ عناصر روانشناسی
در این قصه هم مانند قصهی آجیل مشکلگشا شخصیت اصلی قصه در اثر ارتباط با نیرویی فوق طبیعی (ارتباط با خدا و دعا کردن) به ثروتی کلان دست مییابد، به گونهای که موجب حسد وزیر میشود.(رجوع شود به قصه۲)
■ باورهای عامیانه و خرافی
خواب و تعابیر مربوط به آن از مواردی است که در باورهای عامیانه راه یافتهاست. تعبیری که میرحمید از خواب پادشاه میکند، به تأثیر محیط سرزمینهای عربی و فرهنگ آنها است که در قصه به آن اشاره شده است.. «در متون فارسی، رؤیایی که مربوط به سگ باشد، ثبت نشده است؛ اما در متون عربی اشاراتی به رؤیای سگ و تعبیر آن شده است و از جمله اینکه پارس کردن سگ نشانهی اخبار خوب و زوزهی آن اخبار بد است» (عبدالهی،۱۳۸۱: ۳۶۵). در این قصه هم دو صدای اول سگ که میرحمید تعبیر به نور و هو میکند در واقع صدای پارس سگ است؛ اما سومی که تعبیر به شیطان میشود، زوزهی سگ است.
■ سایر عناصر
وجود عناصری چون روز جمعه، مسجد و دعا کردن نشان از این دارد که قصه تحتتأثیر مذهب و دین اسلام شکل گرفته است. هم چنین این آموزهی اخلاقی که مکر و حیله در حق دیگران به خود فرد باز میگردد هم در قصه دیده میشود.
۳-۶- آدم بدبخت
* خلاصهی قصه[۱]
مرد فقیری از دست طلبکارش به شهر دیگری میگریزد و در آنجا اتفاقاتی برای او میافتد که به دلیل حماقت، در هر مورد گرفتاری برگرفتاریهایش افزوده میشود، در ابتدا زنی او را میفریبد و بچهای را به او تحمیل میکند. مرد میخواهد از شر بچه راحت شود به او اتهام دیگری میزنند. در راه قمقمهی مرد سواری را گم میکند و کتک مفصلی میخورد. در حین فرارش به مرد ثروتمندی برمیخورد و حاضر میشود که نوکری مرد را بکند مرد سگ و بازش را به وی میدهد تا به خانه ببرد. در راه سگ و باز را از دست میدهد، آنگاه وارد خانهی مرد میشود. در آنجا موجب مرگ بچهی کلفت خانه و اسب صاحبخانه میشود و در نهایت دوباره میگریزد.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
___________
¨ کنشهای اساطیری
__________
¨ پدیده ها و موجودات اساطیری
__________________
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه، نشان دهندهی ضعف تفکر و رکود اندیشه در میان گروهی از مردم است. به عبارتی، راویان این قصهها با بزرگنمایی یکی از اساسیترین آفات زندگی آدمی، یعنی رکود فکری را ترسیم کردهاند. از معضلات اجتماعی و فرهنگی، فساد اخلاقی موجود در جامعه است. قصه به زنی که با تقلب طلاق میگیرد و بچهای را به گردن مرد میاندازد، همچنین بچههای سر راهی اشاره دارد.
¨ آداب و رسوم
________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
[شنبه 1400-09-27] [ 07:34:00 ب.ظ ]
|