در پژوهشی که زارعی زوارکی (۱۳۸۲) درباره ی کاربرد فناوری های شبکه ای انجام داده است، رابطه ی بین میزان استفاده از این فناوری ها به وسیله ی استادان و بازده های یادگیری دانشجویان مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که بین کاربرد فناوری های شبکه ای از سوی استادان و بازده ی یادگیری دانشجویان رابطه ی مثبت و معناداری وجود دارد.

ب) پژوهش های خارجی

وزارت آموزش و پرورش و مرکز پیشبرد تحقیق و توسعه در فناوری آموزشی قبرس توسط (ورسیداس و همکاران[۲۰]،۲۰۱۰)، ارزیابی وسیعی از برنامه های پرورش حرفه ای معلم در ارتباط با فناوری اطلاعات و ارتباطات داشته است. نتایج ارزیابی حاکی از علاقه کم معلمان به کاربرد فناوری اطلاعاتی و ارتباطی بنا به دلایل کمبود زمان، طراحی بی ساختار برنامه درسی مدرسه، کمبود تشکیلات زیربنایی و ابزارهای جهت حمایت معلمان و یادگیرندگان بوده است.

در پژوهشی که کوبان[۲۱] و دیگران (۲۰۰۱) در باره استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات و دست رسی به آن در مدارس راهنمایی انجام دادند، موانع بهره گیری نوآورانه از فناوری را شناسای کردند. این عوامل عبارتند از:

      • معلمان برای یافتن و ارزشیابی نرم افزارها، زمان کافی در اختیار ندارند.

    • آموزش رایانه در اوقات مناسب انجام نمی شود.

  • اکثر آموزش ها کلی بوده و به ندرت با نیاز خاص معلمان تناسب دارد.

‌بر اساس پژوهشی که اسنوینک و ارتمر[۲۲] (۲۰۰۰) انجام دادند، معلمان اظهار تمایل کرده‌اند قبل از آنکه فناوری اطلاعات و ارتباطات در برنامه درسی گنجانده شود، مهارت های رایانه ای پایه را بیاموزند. در این پژوهش نیز موانع استفاده از رایانه به دو دسته ی بیرونی و درونی تقسیم بندی شده است. از جمله موانع بیرونی می توان به تجهیزات و امکانات مربوط اشاره کرد. مهارت های مورد نیاز برای بهره گیری از فناوری اطلاعات و ارتباطات نیز به موانع درونی مربوط می شود. اسنوینک و ارتمر معتقدند موانع بیرونی همواره سبب می شود که موانع درونی خود را نشان ندهند.

ممتاز[۲۳] (۲۰۰۰) عوامل اثر گذار بر استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات را مورد بررسی قرار داده است؛ این بررسی نشان می‌دهد که دست رسی به منابع، کیفیت نرم افزار و سخت افزار، سهولت استفاده، محرک های یادگیری شغلی و آموزش هایی که معلمان برای استفاده، محرک های یادگیری شغلی و آموزش هایی که معلمان برای استفاده از رایانه داده‌اند، از مهمترین عوامل مؤثر بر تصمم گیری معلمان برای استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات در کلاس درس به شمار می‌روند. در این پژوهش، بر نقش آموزش تأکید شده است. همچنین، ممتاز پیشنهاد ‌کرده‌است که کاربرد موفقیت آمیز فناوری اطلاعات و ارتباطات نیازمند قرار گرفتن سه عامل معلم، مدرسه و سیاست گذاران در چارچوب تغییر است.

گوها[۲۴] (۲۰۰۰) درباره معلمان مدارس ابتدایی ایالات متحده مطالعه ای انجام داد. پژوهش او نشان داد معلمان بر این باور بودند که رایانه می‌تواند یادگیری دانش آموزان را افزایش دهد و دیدگاه مطلوبی در باره کسب مهارت های فناوری اطلاعات و ارتباطات داشتند. برخی معلمان سختی کار و زمان ناکافی را به عنوان موانع به کارگیری رایانه در طول فرایند تدریس بر شمردند.

کاکس[۲۵] و دیگران (۱۹۹۹) عوامل مؤثر بر استفاده معلمان از فناوری اطلاعات و ارتباطات در کلاس درس را مورد بررسی قرار داده‌اند؛ یافته های این پژوهش نشان می‌دهد که برخی از مهمترین عوامل عبارتند از:

    • جذاب تر و آسان تر کردن درس ها

    • تفریحی و متنوع ساختن آموزش

  • بالا بردن انگیزه دانش آموزان و ایجاد محیط لذت بخش برای معلمان و دانش آموزان

به علاوه تعدادی عامل نیز شناسایی شدند که تنها به معلمان مربرط می شود. از جمله این عوامل می توان به موارد زیر اشاره کرد:

    • عرضه بهتر مواد آموزشی

    • دست رسی هرچه بیشتر به رایانه، به منظور استفاده شخصی

    • بالا بردن قدرت معلم در مدرسه

    • بالا بردن قدرت ومنزلت معلم در مدرسه

  • افزایش کارایی معلمان

سیمپسون[۲۶] و دیگران (۱۹۹۹) پژوهشی انجام داده‌اند که در آن مهارت های معلمان و نگرش دانش آموزان نسبت به فناوری اطلاعات و ارتباطات بررسی شده است؛ بر اساس یافته های این پژوهش، میزان ارزش و اعتباری که معلمان برای فناوری اطلاعات و ارتباطات قائل می‌شوند و میزان تمرین مهارت های بالا به وسیله معلمان از جمله عواملی هستند که بر کسترش مهارت های آنان تاثیر می گدارند.

مورفی و گرین وود[۲۷] (۱۹۹۸) موانع بهره گیری از فناوری اطلاعات وارتباطات در برنامه های درسی مراکز تربیت معلم انگلستان را بررسی کردند؛ ‌بر اساس یافته های این پژوهش، دست رسی ناکافی دانشجویان به رایانه، سیاست فناوری اطلاعات وارتباطات که از سوی طراحان اولیه برنامه های تربیت معلم اتخاذ شده است و نبود تشویق دانشجویان تربیت معلم ‌در مورد استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات در فعالیت های تمرینی، از جمله موانعی بودند که شناسایی شدند.

نتایج پژوهشی که به وسیله راسل و برادلی[۲۸] (۱۹۹۷) بر روی ۳۵۰ معلم مدارس ابتدایی و متوسطه استرالیا انجام شد، نشان داد اگرچه معلمان به طور کلی نگرش مثبتی نسبت به استفاده از رایانه داشتند، اما آنان دارای توانایی‌های اندکی در این زمینه هستند. یک سوم از این معلمان رایانه را منع اضطراب دانستند و اضطراب خود را به عواملی از قبیل ترس از آسیب رسیدن به رایانه و بروز شرم ساری در صورت استفاده نامناسب از رایانه نسبت دادند.

فابری و هیگز[۲۹] (۱۹۹۷) با طرح این سوال که «چرا بین میزان استفاده واقعی و استفاده مورد انتظار از فناوری تفاوت وجود دارد؟»، موانع استفاده از فناوری اطلاعات وارتباطات در آموزش و پرورش را مورد مطالعه قرار دادند. آنان دریافتند عواملی چون مقاوت در برابر تغییر، نگرش منفی نسبت به رایانه، هزینه ی بالای فناوری رایانه و دست رسی ناکافی به فناوری اطلاعات و ارتباطات تفاوت یاد شده را توجیه می‌کند.

لارنر و تیمبرلیک[۳۰] (۱۹۹۵) پیمایشی انجام دادند که در آن ۷۸ معلم دوره ی ابتدایی انگلستان شرکت داشتند. در این پژوهش معلمانی مورد نظر بودند که از دانش رایانه ای محدودی برخوردار بودند. این پیمایش به منظور مطالعه ‌در مورد مهمترین متغییرهای مؤثر بر میزان استفاده از رایانه از سوی معلمان انجام شد. دانش، نگرش و اضطراب معلمان و همچنین منابع و امکانات موجود در مدرسه متغییرهای مهمی بودند که میزان استفاده از رایانه به وسیله معلمان یاد شده در آموزش را تحت تاثیر می‌دادند. لارنر و تیمبرلیک دریافتند که بین دو متغییر اضطراب و استفاده از رایانه هم بستگی بسیار بالا و منفی وجود دارد. بدین معنی که هر چه این معلمان اضطراب بیشتری داشته باشند کمتر از رایانه استفاده می‌کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...