ج) صفات ثانویه[۱۲۱]

صفات ثانویه نشان دهنده ی آمادگی هستند که حداقل فراگیری، همسانی و قابلیت مشاهده را دارند (پروین و جان، ۲۰۰۱، ترجمه ی جوادی و کدیور، ۱۳۹۱). به همین خاطر آلپورت عقیده داشت برای شناخت صفات ثانویه لازم است فرد را به گونه ای صمیمی شناخت (هجل و زیگلر، ترجمه ی عسکری، ۱۳۷۹).

۲-۵-۲) نظریه صفات ریموند. بی.کتل

کتل برای مشخص کردن صفات زیر بنای شخصیت از روش آماری معروف به تحلیل عوامل سود جست (شاملو، ۱۳۹۰). کتل معتقد بود که یک منبع سودمند اطلاعات درباره ی وجود خصیصه ها زبان است. به عبارتی دیگر، هر زبانی که در طول هزاران سال تحول یافته است کلماتی را در بر دارد که عملا توصیف کننده ی همه ی خصیصه های رفتاری موجود در آن زبان می‌باشد. فرضا اهمیت یک خصیصه در تعداد واژه هایی که آن خصیصه را توصیف می‌کنند بازتاب می‌یابد. یک خصوصیت شخصیتی که با واژه های فراوانی توصیف می شود احتمالا مهم تر از خصوصیتی است که تنها با چند واژه توصیف شده باشد (کارور و شی یر، ترجمه ی رضوانی، ۱۳۸۷).

تحلیل های عاملی که کتل ‌در مورد هزاران آزمودنی جمع‌ آوری کرده بود، منتج در این عقیده در او شد که ذات شخصیت در یک مجموعه ی ۱۶ بعدی محدود می شود.

جدول۲-۱ شانزده عمل شخصیت کتل: (به نقل از کارور وشی یر به نقل از رضوانی ،۱۳۸۷ )

۱۶ عامل در تحلیل شخصیت کتل، آن گونه که به ویژگی هایی با نمرات زیاد وکم آن ها را برروی هر یک از ابعاد خصیصه مشخص می‌کند. عامل ها به ترتیب میزان واریانسی که هر عامل علت آن به شمار می رود مرتب شده اند.

    1. خونسرد در برابر خونگرم

    1. تفکر عینی در برابر تفکر انتزاعی

    1. تحت تاثیر احساس در برابر استوار از نظر هیجانی

    1. تسلیم در برابر سلطه گر

    1. متین در برابر پر شور

    1. مصلحت اندیش در برابر با وجدان

    1. کم رو در برابر جسور

    1. سرسخت در برابر نرم خو

    1. مطمئن در برابر شکاک

    1. عملگرا در برابر خیال پرداز

    1. رو راست در برابر موذی

    1. مطمئن به خود در برابر بیمناک

    1. محافظه کار در برابر تجربه گرا

    1. گروه مدار در برابر خودکفا

    1. تعارض باخود بی انضباط در برابر کنترل شده

  1. آرمیده در برابر تنیده

کتل صفات را به چند طریق طبقه بندی کرد:

الف)صفات مشترک و منحصر به فرد[۱۲۲]

کتل صفات مشترک را از صفات منحصر به فرد متمایز کرد. صفات مشترک صفاتی هستند که میان همه ی افراد آدمی یا لااقل میان همه ی افراد جامعه مشترک هستند (کریمی، ۱۳۸۵). هوش، برون گرایی و معاشرتی بودن نمونه هایی از صفات مشترک هستند (شولتز و شولتز، ۲۰۰۵، ترجمه ی سیدمحمدی، ۱۳۸۷).

صفات منحصر به فرد (خاص)، صفاتی هستند که اختصاصا به یک فرد معین دارد و وجه تمییز او از افراد دیگر است. این صفات خاص، خود بر دو نوع اند: الف) صفات خاص نسبی (صفاتی هستند که ترکیب عناصر و اجزای آن در هر کس به صورتی است که در کسان دیگر به آن صورت نیست)؛ و صفات خاص مطلق (صفاتی هستند که منحصراً به فردی واحد تعلق دارند و هیچ کس دیگری در آن مشترک نیست) (کریمی، ۱۳۸۵).

ب) صفات توانشی[۱۲۳]، خلقی و پویشی (انگیزشی)[۱۲۴]

– صفات توانشی:

صفات توانشی تعیین می‌کنند که ما تا چه اندازه ای برای رسیدن به یک هدف کارآمد خواهد بود. هوش نوعی صفت توانشی است؛ سطح هوش ما بر نحوه ای که برای هدف های خود تلاش می‌کنیم تاثیر می‌گذارد (شولتز و شولتز، ۲۰۰۵، ترجمه ی سید محمدی، ۱۳۸۷).

-صفات خلقی:

صفات خلقی، سبک کلی و حال وهوای هیجانی رفتار ما را توصیف می‌کند. برای مثال تا چه اندازه ای جسور، آسان گیر یا تحریک پذیر هستیم. این صفات بر نحوه ای که عمل نموده و به موقعیت ها واکنش نشان می‌دهیم تاثیر می‌گذارد (شولتز و شولتز، ۲۰۰۵، ترجمه ی سید محمدی، ۱۳۸۷).

کتل و همکارانش ظرف مدت چندین سال، ۳۵ صفت اصلی یا صفات مرتبه ی اول را مشخص کردند که عمدتاً بعد سرشتی شخصیت را ارزیابی می‌کند. از این عوامل، ۲۳ عامل، جمعیت بهنجار را توصیف می‌کند و ۱۲ عامل بعد بیمارگون را ارزیابی می‌کند. صفات خلقی به دو نوع صفات بهنجار و صفات نابهنجار تقسیم می‌شوند. صفات بهنجار که تحقیقات بسیار زیادی درباره ی آن ها انجام شده، ۱۶ عامل شخصیت است که در پرسشنامه ۱۶ عاملی شخصیت (مقیاس PF16)[125] کتل یافت می شود (فیست و فیست، ۲۰۰۲، ترجمه ی سیدمحمدی، ۱۳۹۱).

علاوه بر صفت بهنجار، ۷صفت بهنجار دیگر نیز وجود دارد که جمعا ۲۳ صفت بهنجار را تشکیل می‌دهد. این ۲۳ صفت، حداقل در چارچوب صفات خلقی، تصویر کاملی از شخصیت ارائه می‌دهند (شیر افکن، ۱۳۹۱).

۲-۵-۳) نظریه آیزنک درمورد صفات

رویکرد دیگر به صفات شخصیت که متکی بر تکنیک های تحلیل عامل است مربوط به نظریه هانس. جی. آیزنک است. او نظریه شخصیتی را ایجاد کرد که بر سه بعد استوار است. این ابعاد ترکیبی از صفات یا عوامل هستند. ما این عوامل را می‌توانیم به صورت فراعامل ها[۱۲۶] در نظر بگیریم. سه بعد شخصیت از نظریه آیزنک عبارتند از:

الف) برون گرایی در برابر درون نگری[۱۲۷]

ب) روان رنجورخویی در برابر پایداری هیجانی[۱۲۸]

ج) روان پریشی جویی در برابر کنترل تکانه[۱۲۹] (کارکرد فرامن)

مقایسه فراعامل های آیزنک و صفات مورد نظر کتل

بعد درون گرا- برون گرای آیزنک (بعدE) تا حدودی به عامل خونسرد در برابر خون گرم کتل (Q1) برابر است (کارور، شی یر، ترجمه رضوانی، ۱۳۸۷) روان رنجور خویی (N) آیزنک با صفت اضطراب کتل (QII) مشابه است (شولتز و شولتز، ۲۰۰۵، ترجمه ی سیدمحمدی، ۱۳۸۷). هم چنین بعد پایداری هیجانی آیزنک شبیه عامل سوم کتل یعنی ثابت از نظر عاطفی در برابر تحت تاثیر احساسات می‌باشد (کارور و شی یر، ترجمه ی رضوانی، ۱۳۸۷).

۲-۵-۴) نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت

الگوی پنج عاملی شخصیت از سه حوزه ی اصلی حمایت شده است: تحلیل عامل مجموعه بزرگی از اصطلاحات مربوط به صفات زبان، تحقیقات بین فرهنگی به منظور آزمون همگانی بودن ابعاد صفات و ارتباط صفات مندرج در پرسشنامه های صفات با پرسشنامه و مقیاس های دیگر (پروین و جان، ۲۰۰۱، ترجمه ی جوادی و کدیور، ۱۳۹۲).

مک کری و کاستا (۱۹۹۹)، الگوی نظری برای پنج عامل بزرگ تنظیم کرده‌اند، که آن را نظریه پنح عاملی خوانده اند. آن ها اساسا پنج عامل را به عنوان تمایلات مبنایی که زمینه ی زیستی دارد معرفی کرده‌اند؛ یعنی تفاوت های رفتاری مربوط به ژن ها، ساختارمانند آن بر می‌گردد.

این مدل پنج عاملی شخصیت، در نظریه صفت غلبه داشته است (مک کری و کاستا، ۱۹۹۹). این مدل شامل این ابعاد است:

    1. روان رنجور خویی

    1. برون گرایی

    1. گشودگی

    1. توافق پذیری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...