سانتروک[۹۵] (۲۰۰۴)تفکر را چنین تعریف می کند :"منظور از تفکر( اندیشیدن )فرایندی است که توسط آن یادگیری های گذشته دستکاری و سازمان دهی می شود. از آنجا که یادگیری های گذشته ما در حافظه ذخیره می شوند، پس می توان تفکر را به عنوان دخل و تصرف و ایجاد تغییر در اطلاعات ذخیره شده در حافظه تعریف کرد(ترجمه سعیدی و همکاران،۳۸۷ ۱).
مورگان و همکاران [۹۶]در تعریف تفکر چنین نوشتند :"تفکر عبارت است از باز آرایی یا تغییر شناختی اطلاعات به دست آمده از محیط و نمادهای ذخیره شده در حافظه دراز مدت “.این تعریف کلی انواع مختلف تفکر را دربر می گیرد .بعضی از انواع تفکر جنبه بسیار خصوصی دارند و نمادهایی را به کار می گیرند که معانی کاملا شخصی دارند. این نوع تفکر را تفکر خود گرا[۹۷] می نامند. رویا موردی از تفکر خود گراست.ا نواع دیگر تفکر شامل حل کردن مسائل و خلق چیزهای تازه است. این نوع تفکر را تفکر هدایت شده [۹۸](جهت دار )می گویند (سیف ،۱۳۸۹)
آیزنک و کین[۹۹] (۲۰۰۵)اعتقاد دارند تفکر جریان یا فرایند است که در نتیجه آن اطلاعات به صورت جدیدی پردازش می شوند که حاصل این جریان و پردازش، به شکل صورت های مختلف تفکر پدید می آید که عبارت اند از: حل مسئله، تصمیم گیری، قضاوت، استدلال قیاسی و استدلال استقرایی(زارع ،۱۳۸۶).
مهارت های محوری تفکر
تفکر اثر بخش، زمانی به نتیجه مطلوب میرسد که فرد متفکر دارای مهارت هایی باشد و تمام این مهارت ها، متمرکز در کنار هم برای رسیدن به نتیجه فعالیت کنند .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مهارت های محوری تفکر، مهارت هایی هستند که برایر کارکرد سایر ابعاد اساسی به کار می رود. یعنی آنها وسیله ای در خدمت فراشناخت، فرایند های ادراکی یا تفکر خلاق و انتقادی هستند. این مهارت ها عبارتند از (مارینوز، رنگین، سومیوز و برنت[۱۰۰]،۱۹۸۹ ؛ترجمه احقر،۱۳۸۰ ):
متمرکز کردن مهارت ها: این مهارت ها هنگامی به کار می افتد که فرد مشکل، مسئله یا معنایی را احساس کند. متمرکز کردن مهارت، به فرد این امکان را می دهد که حواس خود را روی پاره ای اطلاعات بر گزیده متمرکز کند وبقیه را نادیده بگیرد. مهارت مرکزی شامل تعیین مسایل (روشن کردن نیازها، نا هم خوانی ها و تفاوت ها و موقعیت های دشوار )و ایجاد هدف (برقرار کردن جهت و مقصود )می باشد.
مهارت های جمع آوری اطلاعات: مهارت هایی هستند که به کار گرفته می شوند تا ماده یا محتوایی را که در فرایند شناختی باید به کار روند، آگاه سازند که شامل مهارت های مشاهده و تنظیم سوال است. مشاهده کسب اطلاعات از طریق یک یا چند حس است. این حواس نوعا"در جمع آوری اطلاعات جدید از محیط به کار می روند. تنظیم سوال، جستجوی اطلاعات جدید از طریق پرسش و تحقیق است (مارینوز و همکاران،۱۹۸۹؛ترجمه احقر ،۱۳۸۰ ).
مهارت های یاد آوری: فعالیت ها یا راهبرد هایی هستند که افراد آگاهانه به آن می پردازند تا اطلاعات را در حافظه بلند مدت خود ذخیره کرده و آنرا بازیابی کنند. در اینجا دو مهارت مهم عبارتند از: رمز گذاری و یاد آوری. رمز گذاری، ذخیره اطلاعات در حافظه بلند مدت است. یاد آوری فراخوانی اطلاعات از حافظه بلند مدت است (همان منبع).
سازمان دادن مهارت ها: آرایش اطلاعات به صورتی که بتواند با کارایی بیشتر مورد استفاده قرار گیرد. مهارت سازمان دهی عبارتند از: مقایسه، طبقه بندی، نظم و ترتیب. مقایسه توجه به شباهت ها است. نظم و ترتیب برای به توالی در آوردن عناصر بر طبق ملاک خاصی است.
مهارت های تحلیلی: برای وضوح بخشیدن به اطلاعات موجود از طریق بررسی بخش ها و روابط به کار می رود، در جهت تحلیل مسایل و اطلاعات به شناسایی اسناد مولفه ها، روابط و الگوها، شناسایی اندیشه اصلی و در نهایت شناخت خطاها می پردازند .
مهارت های تولیدی: تولید اطلاعات، معنی یا اندیشه های جدید با بهره گرفتن از معرفت قبلی می باشد. بدین صورت اطلاعات قدیم و جدید با یکدیگر پیوند می خورند این امر از طریق استنباط (فرا گذشتن از اطلاعات قابل دسترس )،پیشگویی(پیش بینی رویدادهای آتی )و شرح و بسط (افزودن جزئیات )صورت می گیرد.
یکپارچه کردن مهارت ها: مهارت یکپارچه کردن متضمن پیوند دادن و تلفیق و تر کیب اطلاعات است. این مهارت توسط خلاصه کردن (تلفیق اطلاعات به یک بیان جامع)یا بازسازی (تغییر ساختار دانش موجود برای جذب اطلاعات جدید) صورت می گیرد.
مهارت های ارزش سنجی: مهارت ارزشیابی در بر گیرنده ارزیابی معقول و کیفیت اندیشه هاست. برای ارزشیابی نیاز به ایجاد ملاک و وارسی است. ایجاد معیار و ملاک اشاره بر برقراری استانداردهایی برای قضاوت در خصوص ارزش یا منطق اندیشه هاست و وارسی، تایید درستی ادعاهامی باشد که از فرهنگ، تجربه و آموزش ناشی می شود.
ابعاد تفکر
بیر[۱۰۱] (۱۹۸۵)،ابعاد تفکر را به اعمال، دانش و تمایلات تقسیم می کند که هر یک از این ابعاد موجب غنی سازی تفکر می شود.
اعمال یا فعالیت های فکری به یک یا چند عامل شناختی وابسته هستند، که انواعی از دانش ها و نگرش ها ی خاص را می طلبد. فرایند تفکر شامل تعدادی از فعالیت های ذهنی است که به دودسته اعمال شناختی و فراشناختی قابل تقسیم است. اعمال شناختی شامل آن دسته از فعالیت های ذهنی است که برای معنا سازی یا جستجوی معنا به کار می رود و شامل سطوحی مانند تصمیم گیری، حل مسئله و مفهوم آفرینی است. از طرفی اعمال شناختی به تعدادی از مهارت های نسبتا"پیچیده تفکر مانند تجزیه و تحلیل، ترکیب ،استدلال و تفکر انتقادی قابل تجزیه است.
در کنار فعالیت های شناختی، اعمال فراشناختی نظارت بر تلاش های ذهنی به منظور یافتن یا ساختن معنا دارد ،بنابراین کنترل و هدایت اعمال ذهنی را بر عهده دارد.
دانش یا دانش تفکر، به اندازه حوزه ای مهم از دانش عملی دارای ابعاد است. اولین بعد آن “رفتار های عمومی[۱۰۲] "است که شامل اصول، بر پایه تجربه است و معمولا"فرد را به سوی نتایج مورد نظر هدایت می کند. بعد دوم آگاهی در مورد ماهیت دانش است. به این معنی که دانش هر فرد، دانشی انتخابی، آزمایشی، ناقص و تفسیری، قابل تغییر و ابطال پذیر است .
سومین بعد تفکر، نگرش است. سطوح نگرش را تمایلات[۱۰۳] می نامند. نگرش موجب جهت دهی و تحرک تفکر میشود. تمایلات به دو دسته قابل تقسیم است. تمایلات مربوط به تفکر عمومی که شامل مسامحه در ابهام، اشتیاق به قضاوت، احترام به شواهد و مدارک هنگام استدلال، اشتیاق به اصلاح یا تغییر قضاوت هنگامی که دلایل کافی وجود دارد، است. تمایلات مربوط به اعمال شناختی خاص که شامل مواردی چون اشتیاق به بررسی یک دیدگاه از منظر نظریات متفاوت با توجه به نظر خود، تمایل به محفوظ نگهداشتن اطلاعات پیش از قضاوت ،اشتیاق به تعیین جایگزین های پیشنهادی است (به نقل از بهبودی شبخانه،۱۳۸۸ ).شکل ۲ -۱ به خوبی ابعاد تفکر را از دیدگاه بیر (۱۹۸۵)نشان می دهد.
شکل۲-۱ :عناصر اصلی تفکر اقتباس از بیر (۱۹۸۵)
تفکر انتقادی
واژه انتقاد[۱۰۴] در یونانی سه معنا دارد :۱- به معنی نوعی قضاوت[۱۰۵] ۲- تصمیم گیری[۱۰۶] و ۳- در معنی گزینش حاصله از تصمیم گیری و قضاوت است. هم چنین، معیار[۱۰۷] نیز یکی دیگر از معانی انتقاد است زیرا معیار، نقشی موثر در ترجیح یا عدم ترجیح دارد (دمیر و همکاران ،۲۰۱۱ ).
در فرهنگ نامه مفهوم نقد کردن، تحقیق کردن و در نهایت هنر قضاوت کردن بیان شده است (تنکیت[۱۰۸] ،۲۰۱۰؛ به نقل از مارین[۱۰۹] و هالپرن،۲۰۱۱ ).
مروری بر ادبیات پژوهش در این حوزه بیان گر آن است که در تعریف تفکر انتقادی توافق عمومی وجود ندارد (استاپلیتون[۱۱۰] ،۲۰۱۱ ).
یکی از موانع جدی بر سر راه توافق در رابطه با مفهوم تفکر انتقادی وجود زمینه های متنوع در نظریات و مدل های ارائه شده از سوی دو رشته فلسفه و روانشناسی است. فلسفه بر ماهیت و کیفیت نتایج تفکر انتقادی مانند تحلیل مباحثات، استدلال منطقی و روانشناسان بر فرایند شناختی آن تاکید می ورزند. از طرف دیگر، روان شناسی رشد و شناختی بر مهارت های شناختی از قبیل ارزشیابی[۱۱۱]، تفسیر[۱۱۲] و تحلیل[۱۱۳] تاکید دارند ( به نقل از نوشادی و همکاران ،۱۳۸۹ ).
تفاوت دیدگاه افراد در تعاریفی که از تفکر انتقادی ارائه کرده اند، مشهود است؛ اما با کمی دقت می توان نقاط مشترکی میان این دیدگاه ها بازیابی کرد. تاکیدی که در اکثریت این تعاریف بر تفکر منطقی به عنوان زیر ساخت تفکر انتقادی شده است و نیز استفاده از برخی مهارت ها مانند تفسیر، مشاهده، استدلال[۱۱۴] و…و انتظار برون دادی مشخص مانند قضاوت یا تصمیم گیری را می توان فصل مشترک برخی ازاین تعاریف دانست ( به نقل از مکتبی فرد ،۱۳۸۹ ).
یکی از مشهورترین مطالعات در زمینه تفکر انتقادی، به وسیله ی انجمن ملی فلسفی آمریکا در زمینه ی آموزش و ارزیابی تفکر انتقادی صورت گرفته است. گزارش نتیجه ی این تحقیق به” گزارش دلفی[۱۱۵] "شهرت یافته است. در این گزارش، از تفکر انتقادی به عنوان عضوی از خانواده تفکر سطح بالا مانند حل مسئله[۱۱۶]، تصمیم گیری، تفکر خلاق[۱۱۷] یاد شده است (فاسیونه ،۱۹۹۳)
گزارش دلفی در نهایت، اتفاق نظر متخصصان را درباره ی تفکر انتقادی به شرح زیر مطرح می سازد:"تفکر انتقادی، تفکری است هدفمند و قضاوتی است خود تنظیم که مبنی بر تفسیر، تحلیل، ارزشیابی و استنباط به همراه تبیین مستدل، مفهومی، روش شناسی و ملاک شناسی یا قضاوت بر اساس بررسی های بافت و زمینه است. از این رو، اندیشه ی انتقادی ابزار ضروری پرسش وتحقیق به شمار می رود (بنینگ[۱۱۸] ،۲۰۰۶ ).
پاول (۱۹۹۵ )،تفکر انتقادی را به عنوان تفکری منظم و خود راهبر که با روشن سازی های تفکر مطلوب در یک شرایط به خصوص یا مقوله ای از تفکر را کامل می کند “تعریف کرده است (پوپیل ،۲۰۱۱ ).
آنجلی و والانیدز[۱۱۹] (۲۰۰۹ )، تفکر انتقادی را شامل جستجوی صحیح، بدون تعصب، نظام مند[۱۲۰] و تحلیلی، بررسی دید گاه های مختلف، ارزیابی استنباط ها و نتیجه ها و تجزیه و تحلیل دیدگاه های مخالف با بهره گرفتن از شواهد و مدارک وارزیابی نقطه نظرها در اطلاعات جدید می دانند .
تفکری که صراحتا” قصد دارد بر مبنای قضاوتی صحیح، استانداردهای مناسب، ارزیابی را به منظور تعیین ارزش، محاسن و مزایای صحیح یک چیز به کار گیرد (پل و الدر ،۲۰۰۸ ).
انیس[۱۲۱] (۱۹۸۹)تفکر انتقادی را تفکرمنطقی و عقلانی که بر تصمیم گیری آنچه باید باور داشت و انجام داد متمرکز است “تعریف میکند (پریسوز ،۱۳۸۹ ).
هالپرن (۱۹۸۹ )، اصطلاح تفکر انتقادی را برای توصیف تفکری که هدفمند، عقلانی وهدف مدار است به کار برده است. این تعریف هالپرن از تفکر انتقادی ،شامل تفکر خلاق، حل مساله و تصمیم گیری در مورد اینکه چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست می شود (اسمیت ،۲۰۱۲ ).
فیشر و اسکریون[۱۲۲] (۱۹۹۷ )، تفکر انتقادی را مهارت و تعبیر وتفسیر فعالانه و ارزشیابی مشاهدات و ارتباطات، اطلاعات و استدلالات تعریف میکنند (مک گیننز[۱۲۳] ،۲۰۰۴ ).
پل (۱۹۹۰)، تفکر انتقادی را هنر فکر کردن درباره فکر تعریف می کند (استاپلیتون ،۲۰۱۱ ).
ضرورت و اهمیت تفکر انتقادی
امروزه در مواجه با مسایل جدید، بهره گیری از تفکر قالبی، روش های معمولی و سنتی سودمند نیست. به نظر دوبونو[۱۲۴]، در جهان جدید هر فردی باید مهارت های زندگی[۱۲۵] را در خود ایجاد نماید (آنجفی و همکاران ،۱۳۸۸ ).
مهارت هایی که برای انتقال به دنیای فراصنعتی و برای موفقیت در جهانی معاصر که روز به روز به دانش جدید تری نیازمند است، لازم و ضروری است (موسلی[۱۲۶] و دیگران ،۲۰۰۵ ؛به نقل از مارین و هالپرن ،۲۰۱۱ ).
دلیل دیگر اهمیت تفکر این است که ما از نوع صحیح تحریک و چالش عقلانی لذت می بریم. فیلسوف جان راولز ارتباط بین تفکر و لذت را اینگونه بیان می کند که “در صورت همسانی بقیه چیزها، انسان ها از به کار بستن قابلیت های ذهنی خود لذت می برند و هر چه این قابلیت بیشتر شکوفا شود، یا هر چه بیشتر پیچیده باشد، به این لذت هم افزوده می شود “(فیشر ،۲۰۰۲ ؛ترجمه کیان زاده ،۱۳۸۸ ،ص ۲۰ )
دلیل دیگر اهمیت تفکر حول محور طبیعت اجتماعی زندگی بشری به خصوص پیوند بین مردم سالاری و حقوق شهروندی می چرخد. جامعه ی کاملا مردم سالار دمکراتیک به شهروندانی خود مختار نیاز دارد که بتوانند فکر کنند، قضاوت کنند و برای خود اقدام کنند (رد[۱۲۷] ،۱۹۹۸ ؛به ترجمه میرزابیگی و همکاران ،۱۳۸۸ ).
مهارت های تفکر انتقادی
تفکر انتقادی مانند سایر انواع تفکر دارای عناصری است که جزء لاینفک آن است. یکی از عناصر اصلی تفکر انتقادی ،مهارت های شناختی[۱۲۸] است که به کمک آنها، تفکر انتقادی عملی می شود. مهارت های شناختی به عنوان هسته اصلی تفکر انتقادی هستند. این مهارت ها عبارتند از: تفسیر و تعبیر، تجزیه و تحلیل، ارزیابی، خودتنظیمی[۱۲۹]، استدلال، توضیح و تبیین (فاسیونه[۱۳۰] ،۱۹۹۷ ).
تعبیر وتفسیر: به معنی فهم و بیان تجربیات، موقعیت ها، رویدادها و قوانین و معیارها می باشد .
تجزیه و تحلیل: به معنای شناسایی روابط استنباطی میان جملات بیانی، پرسش ها و شرح ها به منظور بیان عقیده، قضاوت ،دلایل، تجربیات و اطلاعات است.
ارزیابی: به معنای برآورد اعتبار نظرات یا موقعیت ها بر اساس برداشت شخصی، تجزیه و تحلیل موقعیت ها و قضاوت و جستجوی مرجع معتبر .
۴- استدلال: استدلال عناصری را که احتیاج به طراحی نتایج منطقی دارند مشخص می کند. افراد برای استدلال منطقی اطلاعات را به هم پیوند می زنند و از آنها نتایج را استخراج می کنند. اطلاعات از طریق اصول، مدارک، شواهد وعقاید جمع آوری می شود.
۵- توضیح و تبیین: به معنای توضیح پیرامون افکار خود و تشریح فرایند رسیدن به طرز فکر خاص و نیز ارائه منطق شخصی به صورت بحث های مستدل و قانع کننده.
۶-خود تنظیمی: خود تنظیمی اشاره به خود آگاهی و کنترل فعالیت شناختی دارد که در یک فعالیت مورد استفاده قرار می گیرد.
جامع ترین فهرست مهارت های شناختی فرعی توسط پائول، بینکر، جنسون، کرکلان [۱۳۱](۱۹۹۰ )بیان شده است که عبارتند از :
- افزایش تعمیم دهی و اجتناب از ساده سازی های بیش از حد
- مقایسه موقعیت های مشابه
- توضیح نتایج، باورها، فرضیات
- ارزیابی فرضیات و باز شناسی تفکر و شناسایی تناقضات موجود در آن ها
- دنبال کردن ریشه اصلی مسائل و سوالات
- رشد دیدگاه ها از طریق کشف عقاید، استدلال و نظریه ها
- گزینش ملاک ها، ارزش ها و معیارها برای ارزیابی
- تولید و ارزیابی راه حل ها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...