مقالات تحقیقاتی و پایان نامه ها | گفتار دوم : اعمال تفکیک مقررات ماهوی از مقررات شکلی – 2 |
– مرسله جمیل بن دراج از یکی از صادقین علیهماالسلام که در آن آمده است : هرگاه کسی علیه خود به قتل ، اقرار نماید و شهودی علیه او نباشد کشته می شود ، پس اگر برگردد و بگوید انجام ندادم رها شده و کشته نمی شود . این حدیث میتواند موید الحاق قتل به رجم باشد [۵۴]
۵ . در زمینه اعمال قاعده درأ
این قاعده از مفاد حدیثی است که شیعه و اهل سنت ، به اتفاق از حضرت پیغمبر اکرم (ص) نقل کردهاست ، که فرمودند : « تدرأ الحدود بالشبهات » یعنی از حدود به وسیله شبهه ها جلوگیری می شود .
شبهه عبارت است از خطا و اشتباهی که در اثر ناآگاهی به حکم ، یا موضوع حکم و مشتبه شدن حلال و حرام ، و توهم حلیت و جواز و غیره برای مکلف پیش میآید . دو مورد مهم شبهه عبارتند از : شبه حکمی و شبهه موضوعی .
شبهه حکمی در جایی است که کسی به جهت ناآگاهی از قانون و حکم حرمت چیزی ، آن را مرتکب شود . مثل اینکه کسی از قانون زنا و نوشیدن شراب آگاهی ندارد و نمی داند که برای این دو عمل ، کیفری نیز مقرر شده است ، هرگاه مرتکب آن ها شود ، همین شبهه باعث سقوط حد از وی می شود . شبهه موضوعی این است که کسی فرضاً میداند که زنا و شرب خمر حرام بوده و جرم است و کیفر دارد ، اما موضوع برای او مشتبه شده است ، یعنی تصور میکند فلان زن همسر اوست ، یا تصور میکند فلان مایع آب است . [۵۵]
در قانون مجازات فعلی صراحتاً قاعده درأ نیامده است . هرچند در مواردی مانند مواد ۶۵ و ۶۶ قانون مجازات اسلامی نشان از پذیرش ضمنی این ماده دارد .
ماده ۶۵ قانون مجازات اسلامی : « هرگاه زن یا مردی حرام بودن جماع با دیگری را بداند و طرف مقابل از این امر آگاه نباشد و گمان کند ارتکاب این عمل برای او جایز است فقط طرفی که آگاه بوده است محکوم به حد زنا می شود . »
ماده ۶۶ قانون مجازات اسلامی : « هرگاه مرد یا زنی که با هم جماع نموده اند ادعای اشتباه و ناآگاهی کند در صورتی که احتمال صدق مدعی داده شود ادعای مذکور بدون شاهد و سوگند پذیرفته می شود و حد ساقط می گرد . »
ولی در چنین موادی نیز به صورت موردی مثالهای آورده شده است . قانونگذار باید اصول و قواعد کلی را بیان کند و کار تطبیق آن بر مصادیق را به قضات واگذار نماید . برشمردن تمامی مصادیق ممکن نیست . به ویژه آنکه برخی مصادیق نوپدید هستند .
در لایحه جدید قاعده درأ به عنوان یکی از عوامل سقوط مجازات در باب کلیات آورده شده است . در لایحه آمده : هرگاه وقوع جرم یا برخی از شرایط آن و یا هر یک از شرایط مسئولیت کیفری مورد شبهه یا تردید قرار گیرد و دلیلی بر نفی آن یافت نشود حسب مورد جرم یا شرط مذکور ثابت نخواهد شد . در خصوص جرایم حدی در ماده ۱۲۰ لایحه اینطور مقرر شده است : در جرایم موجب حد به استثناء محاربه ، افساد فی الارض ، سرقت و قذف ، به صرف وجود شبهه یا تردید و بدون نیاز به تحصیل دلیل حسب مورد جرم یا شرط مذکور ثابت نخواهد شد .
شرایط مسئولیت کیفری که عبارتند از : بلوغ ، اختیار ،علم و قصد در صورت وقوع شبهه و تردید در آن ها مانع شکل گیری جرمی خواهد بود که مستلزم مجازات است . در قانون فعلی این قاعده فقط در حدود پیشبینی شده است که با تصویب قانون جدید در جرایم غیر حدی نیز راه یافته است .
شرایط وقوع شبهه در تعزیرات و حدود متفاوت از یکدیگر میباشد . به طوری که مطلق تعزیرات ، در صورت ثبوت شرایط ، مشمول قاعده درأ خواهد بود در خالی که در محاربه ، افساد فی اارض ، سرقت حدی و قذف ، وقوع شبهه بی تاثیر میباشد .
گفتار دوم : اعمال تفکیک مقررات ماهوی از مقررات شکلی
در دنیای امروزی در اغلب کشورهای جهان ، قوانین شکلی از قوانین ماهوی تفکیک شده است . این تفکیک که از حدود ۹۰ سال پیش در کشور ما نیز مرسوم میباشد ، آثار و نتایج عملی و نظری بی شماری دارد ، از جمله اینکه قوانین شکلی ، عطف به ماسبق می شود ، به طور موسع تفسیر میگردد ، اثر برون مرزی ندارد و فوری به موقع اجرا گذاشته می شود ، در حالی که قوانین جزایی ماهوی عطف به ماسبق نمی شود و امکان دارد گاهی جنبه بون مرزی پیدا کند و حتی اجازه دهد قوانین جزایی ماهوی خارجی در قلمرو قوانینملی اجراگردد، روشی که درقلمروقوانین جزایی شکلی ممنوع میباشد. برای اعمال دقیق خصوصیات هرکدام از این دو نوع قوانین، هر یک را در آن موردتفسیرقرار داده و اجرا نمایند . برای تفکیک قوانین جزایی ماهوی از قوانین شکلی چند ضابطه علمی وجود دارد که بر آن مبنا تفکیک صورت میگیرد . از جمله می توان به دو ضابطه مهم اشاره کرد : الف : هدف قوانین کیفری ؛ ب : موضوع قو.انین کیفری ؛
هدف قوانین جزایی ماهوی حفظ نظم اجتماع و تامین هر چه بیشتر آسایش جامعه است در صورتی که هدف قوانین آیین دادرسی کیفری صیانت حقوق و آزادی متهم میباشد . همین هدف باید مشخص قوانین شکلی از قوانین جزایی ماهوی به شمار آید . ایرادی که به این نظریه وارد است زیرا بعضی از قوانین ماهوی فی حد ذاته مساعد به حال مجرم میباشد . مثلاً قوانین مربوط به کیفیات مخففه ، علل تبرئه کننده ، تعلیق اجرای مجازات با وجودی که از قوانین ماهوی محسوب میشوند معذلک مساعد به حال مجرم هستند . به عکس بسیاری از قوانین شکلی نه فقط نفعی برای متهم ندارند بلکه مضر به حال او نیز میباشند . مانند قوانینی که شرایط تعقیب را تسهیل می کند .
به موجب نظریه دیگر، ماهوی و یا شکلی بودن قوانین کیفری را باید به وسیله موضوع قانون تشخیص داد . مثلاً کلیه قوانینی که در زمینه تعریف جرم ، تعیین مسئولیت کیفری بزهکار و انشاء مجازات وضع و مقرر میگردد باید جزء قوانین ماهوی به شمار آورد و کلیه قوانینی را که برای حسن جریان محاکمات کیفری انشاء می شود جزئ قوانین شکلی محسوب داشت . اعم از اینکه به حال مجرم مساعد یا نامساعد باشد . [۵۶]
شکلی و ماهوی بودن قانون بر انشای مواد تاثیر میگذارد بدین معنا که در قوانین شکلی معمولاً مواد مفصل تر هستند و در آن ها با شرح و بسط بیشتری نحوه رسیدگی و حل و فصل امور بیان میگردد و به علاوه اصطلاحات پیچیده حقوقی در آن ها کمتر راه مییابد . برعکس در قوانین ماهوی اصل ایجاز و پر معنا بودن واژه های ماده اهمیت بسیار دارد و چون سخن از ماهیات حقوقی است ، کلام قانونگذار به سنگینی می گراید و از این رو کاربرد اصطلاحات در این گونه قوانین فراوان است . قانونگذار به هنگام وضع قانون باید ابتدا نوع قانون را مشخص سازد که شکلی است یا ماهوی و سپس وضع مواد را آغاز کند . شناخت این امر به او هم در انتخاب نحوه انشاء و نگارش مواد کمک میکند و هم او را از خلط کردن شکل و ماهیت باز میدارد و هم به او اجازه میدهد که در خصوص تعیین زمان اجرای قانون ، آن را به راحتی به پیش از زمان تصویب تعمیم دهد . [۵۷]
لکن با این حال کم نیستند مواردی که در آن ها قانونگذار این دو نوع قانون را خلط کردهاست . چنان که در قانون مجازات اسلامی که قانونی ماهوی میباشد امور شکلی بیان شده است .
الف : تشریح اختلاط در قانون مجازات اسلامی
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 10:03:00 ب.ظ ]
|