نیومن به عنوان یک معمار تأکید کار خود را بر طراحی قرار داده بود. به عبارت دیگر، همان جنبه که در کار جفری مورد غفلت واقع شده بود. در واقع نیومن در کتاب و تئوری خود، با عنوان فضای قابل دفاع (۱۹۷۳) بر این نکته تأکید داشت که میان طراحی وشکل فیزیکی با جرم ارتباط معناداری وجود دارد و این امر را آمارها تأیید می­ نماید. تئوری “فضای قابل دفاع” ماهیت پیشگیری از جرم را تغییر داد. نیومن (۱۹۷۲) در واقع کلیه نظریات و تئوری­های نظریه­پردازان پیش از خود را به تکامل رساند. مطالعات اولیه وی بر روی راه ­حل­های معماری کنترل جرم در محدوده مجتمع­های مسکونی عمومی انجام گرفت. او تحقیقات خود را بر روی یک کار آماری و تحلیلی در شهر نیویورک انجام داده و نظریات جیکوبز را مورد ارزیابی قرار داد. برعکس نظریات جیکوبز و بر طبق بررسی­ های نیومن خیابان­های تجاری جرائم زیادی را با خود به ارمغان ‌می‌آورد، به طوری که افزایش ارتفاع و همچنین افزایش اندازه پروژه­ ها در افزایش جرایم مؤثر ‌می‌باشد. او راهروها و کریدورهایی که از دو طرف پوشیده ‌شده‌اند را مستعد ارتکاب جرایم و خرابکاری می­داند و همچنین معتقد است که کلیه فضاها باید متولی داشته باشد. او فضاهای خالی و بدون متولی را مستعد ارتکاب جرایم دانسته و سلسله مراتبی چهارگانه برای فضاهای کالبدی ارائه می­ نماید که هر یک توسط موانعی سمبلیک و یا کالبدی تعیین حدود می­گردند:

      • سطوح عمومی: سطوحی هستند که حضور و استفاده شهروندان مختلف در آن ها امکان­ پذیر بوده و مورد استفاده همگان می­باشند. (مثل: خیابان­ها، میادین شهر، پارک­ها و غیره)

      • سطوح نیمه عمومی: سطوحی هستند که مورد استفاده تعداد محدودتری از شهروندان ‌می‌باشد. لیکن همگان امکان حضور در آن را دارند. (مثل لابی هتل­ها، آپارتمان­ها و غیره)

      • سطوح نیمه خصوصی: سطوحی هستند که جهت استفاده تعداد محدودی از شهروندان که اکثراً ساکنان آن محیط هستند ‌می‌باشد (مثل راهرو، پله­ها و آسانسورهای آپارتمان­های مسکونی)

    • سطوح خصوصی: سطوحی هستند که تنها مورد استفاده افراد ساکن درون آن واحدها می­باشند. (مثل سطوح داخل آپارتمان­های مسکونی)

عقاید نیومن با نظریات جیکوبز نزدیکی بسیار داشت اما نمی­ توان کتمان نمود که عقاید او جزئیات بیشتر و دقیق­تری در طراحی برای ایجاد فضاهای امن نسبت به جیکوبز برخوردار بوده چرا که جیکوبز مسائل را کلی­تر از نیومن نگریسته. وی نظریات خود را تحت عنوان تئوری “فضاهای قابل دفاع” مطرح نمود و در تعریف این اصطلاح فضاهای قابل دفاع را فضاهایی می­داند که در آن­ها طراحی به نحوی است که به ساکنان و شهروندان به عنوان افرادی مسئول در محله و یا فضاهای شهری امکان نظارت و کنترل داده شده و حتی تشویق می­شوند (۱۹۷۲،Newman).

‌بر اساس این تئوری فضای قابل دفاع موجب تقویت دو نوع از رفتارهای اجتماعی می­ شود، قلمروگرایی و نظارت طبیعی. هدف تئوری فضاهای قابل دفاع این است که “حس خفته قلمروگرایی” را در ساکنان محله بیدار کند به گونه ­ای که این خصیصه تبدیل به مسئولیتی برای ساکنان در جهت تبدیل محله به محیط و فضای امنی برای ساکنان شود.او در مطالعات و تحقیقات خود دریافت که جرم در مجتمع­های مسکونی عمومی اغلب در جایی صورت ‌می‌گیرد که فعالیت­های مجرمانه به سختی مشاهده و روئیت می­گردد و دسترسی عموم ‌به این مکان­ها به سادگی صورت نمی­گیرد او نتیجه گرفت که هنگامی­که ساختمان­ها به گونه ­ای طراحی شوند که ساکنین بتوانند درب­های ورودی و اماکن عمومی را ببینند جرم کاهش می­یابد، همچنین دریافت که مشارکت ساکنین و ترغیب حس مسئولیت­ پذیری آنان نسبت به فضاهای عمومی اطراف محل سکونت خود و ایجاد غریزه طبیعی قلمروگرایی در بین ساکنین مجتمع­های مسکونی برای پیشگیری از جرم و کاهش جرایم بسیار مؤثر واقع می­ شود. ضمناً نیومن در سال ۱۹۷۳ ‌به این موضوع نیز پرداخت که انجام تغییرات در طراحی­های کالبدی محیط باعث آزادسازی رفتارهای پنهانی ساکنین گردیده و آن­ها را تشویق می­ کند تا برای حفظ اموال خود تدابیر رفتاری را اتخاذ نمایند که به طور روزمره این فعالیت­های رفتاری به عنوان مانع مهمی در برابر ناهنجاری­های اجتماعی در محل عمل می­ کند. طبق نظریات نیومن بازداشتن و کاهش ارتکاب جرم یعنی:

      • توانمندی طراحی کالبدی محیط در ایجاد یک قلمرو و حس مالکیت در فرد و تقویت غریزه طبیعی مالکیت و قلمروگرایی

      • توانمندی طراحی کالبدی محیط در ایجاد موقعیت نظارت و مراقبت شهروندان

      • قادر بودن طراحی کالبدی در آگاهی دادن به جدایی حریم­های عمومی از خصوصی و یا نیمه عمومی و نیمه خصوصی

      • توانمندی طراحی کالبدی محیط در تشویق شهروندان به حضور در فضاهای عمومی و حفظ آزادی رفت و آمد به مکان­های عمومی و حفظ اموال شخصی

      • توانمندی طراحی کالبدی به سخت­تر کردن اهداف مجرمانه و منصرف شدن آنان از ارتکاب جرم

    • توانمندی طراحی کالبدی به ترغیب حس مسئولیت­ پذیری شهروندان نسبت به فضاهای عمومی

نیومن مدل فضاهای قابل دفاع را در دو نمونه از پروژه­ های مسکونی بدین طریق آزمایش نمود که در یکی از این پروژه­ ها خصوصیات و فضاهای قابل دفاع نسبت به دیگری کمتر رعایت شده بود. وی پس از انجام آزمون در این دو پروژه گزارش نمود که در پروژه مذکور آمار جرم و هزینه­ های نگهداری به طرز چشمگیری بالاتر بوده است. در مراحل بعدی نیومن این آزمایش را بر بیش از یکصد پروژه مسکونی انجام داده و نتیجه ­گیری نمود که میان ویژگی­های کالبدی یک محیط و الگوهای جرم ارتباط وجود دارد(۱۹۷۲،Newman).

این موارد تا سال­های اخیر نیز به عنوان عناصر کلیدی در CPTED مطرح بوده است. جفری در ویراست دوم کتاب خود، در سال ۱۹۹۷، دیدگاه­ های خود را گسترش داد و مدل­های رفتاری پیچیده­تری را ارائه نمود. مدل­­های رفتاری که در آن محیط­های فیزیکی و رفتار مجرمان بر یکدیگر تأثیر متقابل دارد. این مسئله مبنایی را بنیان گذاشت که هدف جفری از آن ها توسعه مدل­های رفتاری و منظور از آن ها پیش ­بینی تأثیر تغییر و اصلاح محیط خارجی و داخلی بر رفتار مجرمان بود. دهه ۷۰، بعد از دهه ۶۰ میلادی که دهه انتقاد از وضع موجود بود، اولین جرقه­ها و سنگ بناهای اصلی و بنیادی CPTED توسط نیومن و جفری گذاشته شد. در این دوره با انجام مطالعات تجربی و انتشار کتب مختلف CPTED از دوران کودکی خود خارج شد. (قورچی­بیگی،۱۳۸۶،۲۶-۲۵)

ج) دوره زمانی سوم: دهه ۸۰

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...