طبقه بندی افسردگی

دو نوع اختلال افسردگی وجود دارد.افسردگی یک قطبی که طی آن فرد از نشانه های افسردگی رنج می‌برد بدون اینکه اصلا به مانی مبتلا شود و افسردگی دو قطبی(مانیک دپرسیون)که طی آن هم افسردگی و هم مانی رخ می‌دهد.مانی عبارت است از :سرخوشی وگشاده رویی و همراه با تحریک پذیری و پر حرفی و عزت نفس کاذب و پرش افکار افراطی.وجود این دو اختلال خلقی که در ظاهر در دو جهت مختلف پیش می‌روند باعث پیدایی نام اختلالات عاطفی شده است تا افسردگی یک قطبی و افسردگی دو قطبی و مانی را در بر می‌گیرد.افسردگی بهنجار از نظر درجه با افسردگی یک قطبی فرق دارد.هر دوی آن ها نشانه های مشابهی دارند اما افسردگی یک قطبی نشانه های بیشتر و شدت و فراوانی بیشتر وزمان طولانی تری دارد.مرز بین اختلال افسردگی(( بهنجار)) و اختلال افسردگی که اهمیت بالینی دارد نامشخص است(سلیگمن و همکاران ۲۰۰۱).

در طبقه بندی علاوه بر تمایز افسردگی یک قطبی و دو قطبی افسردگی های دوره ای و مزمن را نیز متمایز می‌کند.در افسردگی مزمن یعنی اختلال افسرده خویی فرد حداقل دو سال تمام افسرده است بدون اینکه حداقل دو ماه به حال طبیعی برگشته باشد.افسردگی دوره ای که بسیار متداول تر است کمتر از دو سال دوام دارد و شروع آن مشخص است که این مورد آن را از عملکرد غیر افسرده قبل از آن متمایز می‌کند.بعضی افراد به افسردگی مضاعف دچار می‌شوند که علاوه بر اختلال افسرده خویی اساسی دوره افسردگی را نیز شامل می شود.کسانی که به افسردگی مضاعف مبتلا هستند نشانه های شدیدتر و میزان بهبودی کمتری دارند(ولز و ماتیو۱۹۹۴).

انواع افسردگی :

همان طور که گفته شد افسردگی درجاتی از یک حالت احساسی زود گذر تا یک اختلال شدید را در برمی گیرد. برای فهم بهتر این نکته، لازم است اشاره ای به انواع افسردگی داشته باشیم:

۱- احساس افسردگی:

که معمولا به عنوان اندوه شناخته می شود و در اثر تغییرات موقعیتی و شرایط جدید یا برخوردهای مقطعی ایجاد می شود. این احساس معمولا بعد از برطرف شدن موقعیت و سازگار شدن شخص با شرایط تازه، به سرعت از بین می رود.

۲- ‌داغ‌دیدگی یا واکنش سوگ:

غمی است که در اثر از دست دادن نزدیکان به وجود می‌آید در افراد رفتاری عادی است اما اگر این رفتار ادامه داشته باشد تبدیل به سوگ می شود.

۳- اختلال سازگاری با خلق افسرده:

مواجهه ی فرد با یک موقعیت قابل توجه گاهی منجر ‌به این حالت می شود. در چنین وضعیتی، انتظار می رود با کاهش تأثیر موقعیت، حالت های بیمار گونه نیز از بین برود.

۴- اختلال افسردگی عمده و افسردگی خویی:

زمانی که شدت علائم افسردگی به حدی باشد که کلیه ی عملکردهای آدمی را تحت الشعاع قرار می‌دهد و باعث تأثیرات عمده در عواطف، رفتار، تفکر و روابط اجتماعی می‌گردد، اختلال افسردگی عمده نامیده می شود. در صورتی که شدت علائم افسردگی به اندازه ای باشد که عملکردها کمتر آسیب ببینند، اختلال افسرده خویی وجود دارد.

۵- اختلال دو قطبی و ادواری خویی:

نوسانات خلقی شدیدی که بین دوره های شیدایی (شادی و خوشی افراطی که به نشئه تعبیر می شود) و افسردگی به وجود می‌آید، نشان دهنده و شاخص اصلی این اختلال است. در صورتی که نوسانات خفیف باشد و کمتر بر عملکرد آدمی تأثیر بگذارد، به آن اختلال خلقی ادواری یا ادواری خویی گفته می شود.

۶- اختلال دلبستگی واکنشی:

وابستگی های بیمار گونه ی دوران کودکی که از آن به عنوان افسردگی های دوران کودکی یاد می شود، تحت این گروه طبقه بندی می شود.

۷- اختلال خلقی یا افسردگی فصلی:

نوعی یا دوره ای از افسردگی است که معمولا در پاییز و زمستان تجربه می شود و یکی از عوامل مهم آن نور ناکافی است. احتمالا نور ناکافی تغییرات معنی داری را در سطوح برخی از هورمون ها به ویژه “ملاتونین” ایجاد می‌کند و از طرفی تغییرات دما و نور موجب به هم خوردن ساعت درونی بدن که الگوهای خواب و بیداری را کنترل می‌کند، می‌گردد و این تغییرات منجر به بروز این اختلال می شود.

جنبه جسمانی افسردگی

تا کنون بیشتر به جنبه‏ های روحی حالت افسردگی اشاره شده و برخی پزشکان و روان پزشکان و روان شناسان آن را یک بیماری روانی دانسته‏اند.

پژوهش های ۵۰ سال اخیر نشان می‏ دهد، کمبود ماده‏ای به نام “سروتونین” در مغز نیز یکی از عوامل ایجاد این بیماری است. دلتنگی فعال ‏در کتاب (ذهن ناآرام) نوشته کی جیمیسون آمده است:”درباره حالت افسردگی هیچ چیز خوبی نمی‏توان گفت، جز این که به شما تجربه‏ای می‏ دهد که می‏فهمید سالخوردگی یعنی چه، پیری و بیماری چه جور است، حالت مردن چگونه است و این که می‏گویند ذهن انسان کند و آدمی خرفت می‏ شود، به چه معنا است.

در ضمن شما معنای حالت هایی مانند: وقار، آراستگی، هماهنگی را می‏فهمید و خلاصه اینکه متوجه می‏شوید زشتی رفتار به چه می‏گویند. در این حالت شما هیچ باوری نسبت به امکانات خوش زندگی ندارید، به لذت‏های جنسی بی عقیده می‏شوید، زیبایی فعالیت را ‌در نمی‏یابید و سرانجام توانایی خود را برای خندیدن و خنداندن دیگران از دست می‏دهید.

دانشمندی دیگر به نام “آن پایکی” در مقاله‏ای که خلاصه آن در اینجا می ‏آید، می‏گوید: افسردگی همان غم و اندوه معمولی نیست، در مرحله‏ای از زندگی خود، همه‏ما درد و رنج را احساس می‏ کنیم، اما افرادی که گرفتار افسردگی هستند، تجربه‏ای کاملا متفاوت دارند. یک احساس فلج کننده، از دست دادن همه چیز و پوچی بر ما مستولی می‏ شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...