‌بنابرین‏ استثناء تنها مربوط به مواردى است که وصیت به طور شایسته صورت نگرفته، فقط در اینجا است که وصى حق تغییر دارد، البته اگر وصیت کننده زنده است مطالب را به او گوشزد مى‏کند تا تغییر دهد و اگر از دنیا رفته شخصا اقدام به تغییر مى‏کند و این از نظر فقه اسلامى منحصر به موارد زیر است:

۱-هر گاه وصیت به مقدارى بیش از ثلث مجموع مال باشد، چرا که در روایات متعددى از پیامبر ص و ائمه اهل بیت ع نقل شده که وصیت تا ثلث مال مجاز است و زائد بر آن ممنوع مى‏باشد.

‌بنابرین‏ آنچه در میان افراد ناآگاه معمول است که تمام اموال خود را از طریق وصیت تقسیم مى‏کنند به هیچوجه از نظر قوانین اسلامى صحیح نیست‏ و بر شخص وصى لازم است که آن را اصلاح کند و تا سر حد ثلث تقلیل دهد.

۲- در آنجا که وصیت به ظلم و گناه و کار خلاف کرده باشد، مثل اینکه وصیت کند قسمتى از اموالش را صرف توسعه مراکز فساد کنند، و همچنین اگر وصیت موجب ترک واجبى باشد.

۳- آنچه که وصیت موجب نزاع و فساد و خونریزى گردد که در اینجا باید زیر نظر حاکم شرع اصلاح شود.ضمنا تعبیر به” جنف” (بر وزن کنف) که به معنى انحراف از حق و تمایل یک جانبه است، اشاره به انحرافاتى است که ناآگاهانه دامنگیر وصیت کننده مى‏شود و تعبیر به” اثم” اشاره به انحرافات عمدى است.

جمله إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ که در ذیل آیه آمده، ممکن است اشاره ‌به این حقیقت باشد که هر گاه وصى با اقدام مؤثر کار خلافى را که از وصیت کننده سرزده اصلاح کند و او را براه حق باز گرداند خداوند از خطاى او نیز صرفنظر خواهد کرد(طباطبایی، ۱۳۹۰، ص۱۶۵).

۱-۳-۱-۲- فلسفه وصیت‏

از قانون ارث تنها یک عده از بستگان آنهم روى حساب معینى بهره‏مند مى‏شوند در حالى که شاید عده دیگرى از فامیل، و احیانا بعضى از دوستان و آشنایان نزدیک، نیاز مبرمى به ‌کمک‌های مالى داشته باشند.و نیز ‌در مورد بعضى از وارثان گاه مبلغ ارث پاسخگوى نیاز آن ها نیست، جامعیت قوانین اسلام اجازه نمى‏دهد که این خلاها پر نشود، لذا در کنار قانون ارث قانون وصیت را قرار داده و به مسلمانان اجازه مى‏دهد نسبت به یک سوم از اموال خود (براى بعد از مرگ) خویش تصمیم بگیرند.

از این ها گذشته گاه انسان مایل است کارهاى خیرى انجام دهد اما در زمان‏حیاتش به خاطر نیازهاى مالى خودش موفق ‌به این امر نیست، منطق عقل ایجاب مى‏کند که او از اموالى که زحمت تحصیل آن را کشیده براى انجام این کارهاى خیر لا اقل براى بعد از مرگش محروم نماند.

مجموع این امور موجب شده است که قانون وصیت در اسلام تشریع گردد و آن را با جمله حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ تأکید فرموده است.البته وصیت منحصر به موارد فوق نیست، بلکه انسان باید وضع دیون خود و اماناتى که به او سپرده شده و مانند آن را در وصیت مشخص کند، به گونه‏اى که هیچ امر مبهمى در حقوق مردم یا حقوق الهى که بر عهده او است وجود نداشته باشد.

۱-۳-۱-۳- عدالت در وصیت

در روایات اسلامى با توجه به بحثى که در آیات فوق ‌در مورد عدم تعدى در وصیت گذشت تاکیدهاى فراوانى روى” عدم جور” و” عدم ضرار” در وصیت دیده مى‏شود که از مجموع آن استفاده مى‏شود همان اندازه که وصیت کار شایسته و خوبى است تعدى در آن مذموم و از گناهان کبیره است. در حدیثى از امام باقر «ع» مى‏خوانیم:

من عدل فى وصیته کان کمن تصدق بها فى حیاته، و من جار فى وصیته لقى اللَّه عز و جل یوم القیامه و هو عنه معرض‏: کسى که در وصیتش عدالت را رعایت کند همانند این است که همان اموال را در حیات خود در راه خدا داده باشد، و کسى که در وصیتش تعدى کند نظر لطف پروردگار در قیامت از او بر گرفته خواهد شد(طباطبایی، ۱۳۹۰، ص۳۵۹).

تعدى و جور و ضرار در وصیت آن است که انسان بیش از ثلث وصیت کند، و ورثه را از حق مشروعشان باز دارد، و یا اینکه تبعیضات ناروایى به خاطر حب و بغضهاى بى‏دلیل انجام دهد، حتى در بعضى از موارد که ورثه سخت نیازمندند دستور داده شده وصیت به ثلث هم نکنند و آن را به یک چهارم و یک پنجم تقلیل دهند(طباطبایی، ۱۳۹۰، ص۳۵۹).

موضوع عدالت در وصیت تا آن اندازه‏اى در سخنان پیشوایان اسلام مورد تأکید واقع شده که در حدیثى مى‏خوانیم: یکى از مردان طائفه انصار از دنیا رفت و بچه‏هاى صغیرى از او به یادگار ماند، او اموال خود را در آستانه مرگ در راه خدا صرف کرد به گونه‏اى که هیچ مال دیگرى از او بجا نماند، هنگامى که پیامبر از این ماجرا آگاه شد فرمود: با آن مرد چه کردید؟

گفتند او را دفن کردیم، فرمود: اگر من قبلا آگاه شده بودم اجازه نمى‏دادم او را در قبرستان مسلمانان دفن کنید، چرا که بچه‏هاى صغیر خود را رها کرده تا گدایى کنند”!

۱-۳-۱-۴- وصایاى واجب و مستحب

قوانین اسلام شخص وصیت کننده را محدود به آنچه قبلا وصیت کرده نمى‏کند، بلکه به او اجازه مى‏دهد مادام که زنده است در مقدار و چگونگى وصیت و شخص وصى تجدید نظر کند، چرا که با گذشت زمان ممکن است مصالح و نظرات او در این زمینه دگرگون شود.

ذکر این نکته نیز لازم به نظر مى‏رسد که انسان باید وصیت خود را وسیله‏اى براى جبران و ترمیم کوتاهیهاى گذشته قرار دهد، حتى اگر کسانى از بستگان نسبت به او بى‏مهرى داشتند از طریق وصیت، به آن ها محبت کند، در روایات مى‏خوانیم پیشوایان اسلام مخصوصا نسبت براى خویشاوندانى که از در بى‏مهرى با آن ها در مى‏آمدند وصیت مى‏کردند و مبلغى را براى آن ها در نظر مى‏گرفتند، تا رشته گسسته محبت را دوباره برقرار سازند، بردگان خود را آزاد مى‏کردند یا وصیت به آزادى آن ها مى‏نمودند.

گرچه وصیت ذاتا از مستحبات مؤکد است، ولى گاه شکل وجوب پیدا مى‏کند، مثل اینکه انسان در پرداخت حقوق واجب الهى کوتاهى کرده باشد، و یا اماناتى از مردم نزد او است که در صورت عدم وصیت احتمال مى‏دهد حق آنان از بین برود، از آن مهمتر اینکه گاه موقعیت شخص در جامعه چنان است که اگر او وصیت نکند ممکن است لطمه شدید و ضربه جبران ناپذیر بر نظام سالم اجتماعى یا دینى وارد گردد، در تمام این صورتها وصیت کردن واجب مى‏شود.

۱-۳-۱-۵- آیا وصى مى تواند محتواى وصیت نامه را تغییر دهد؟

آیات ۱۸۱ ـ ۱۸۲ سوره «بقره»:

فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (۱۸۱)فَمَنْ خَافَ مِن مُّوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿ پس هر کس آن [وصیت] را بعد از شنیدنش تغییر دهد گناهش تنها بر [گردن] کسانى است که آن را تغییر مى‏دهند آرى خدا شنواى داناست. ولى کسى که از انحراف [و تمایل بیجاى] وصیت‏کننده‏اى [نسبت به ورثه‏اش] یا از گناه او [در وصیت به کار خلاف] بیم داشته باشد و میانشان را سازش دهد بر او گناهى نیست که خدا آمرزنده مهربان است.

نخست مى فرماید: «کسى که وصیت را بعد از شنیدنش تغییر دهد، گناهش بر کسانى است که آن را تغییر مى دهند» (فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذینَ یُبَدِّلُونَهُ).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...