– پرهیز از لقمه حرام:

از جمله عوامل بسیار مهمی که باعث هلاکت و بدبخت شدن انسان می‌شود، لقمه حرام است. کم نبودند کسانی که ابتدا خوب بودند، ولی به خاطر لقمه حرام به دره ّهای شقاوت و فضاحت پرت شدند. لذا لازم است ‌به این مسئله توجه نموده و غافل نشویم. برای لقمه حرام در روایات آثار متعددی بیان شده است از جمله: عدم استجابت دعاها، عدم قبولی نماز، پذیرفته نشدن اعمال صالح، عدم استشمام بوی بهشت، تضعیف ایمان و اعتقادات، اخراج از صیانت الهی، کاهش رزق حلال، خروج از ولایت پیامبر (ص) و اهل بیت او(ع)، حسرت در روز قیامت، لعن ملائکه، کوردلی. در مقابل لقمه حلال هر چند رنگین نباشد، موجب نورانیت دل و استجابت دعا و آمرزش و حفاظت الهی می‏ گردد.

– تأمل و تفکر ‌در مورد عاقبت مجرمان، مفسدان و مکذبان:

برای این که انگیزه انسان در مسیر دینداری تقویت شده و از انحراف دوری نماید، مناسب است که ‌در مورد عاقبت مجرمان، گناهکاران و کافران اندیشه نموده و عبرت گیرد. وقتی انسان در عاقبت مجرمان و ‌گنه‌کاران اندیشه می­ کند، پرده های غفلت تدریجا از جلوی چشمش کنار می­روند و انسان از عاقبت کارهای خود در صورتی که گناهکار باشد آگاهی می­یابد و همین مسئله عاملی برای دوری از انحراف و تقویت ایمان و اعتقادات می­ شود.

بارور کردن هویت انسانی و دینی جوانان

لذا باید به زیر ساخت های شخصیت جوان و نیازهای روحی و روانی او توجه نمود تا در پرتو آن بتوان فردی دارای تعادل روحی و بدنی داشت و او را بر اساس نیاز درونی و فطریش به سوی فضایل و کمال رهنمون ­نمود.
ایام جوانی و نوجوانی با دگرگونی هایی در جسم و روان همراه است. نوجوان به سرعت رشد کرده و شاهد تکامل جسمانی و نیرومندی بدنی خویش است و همزمان، عواطف و احساسات او نیز دچار تحول اساسی می­ شود و افکار و آرزوها و نگرش او پیرامون افراد و محیط اطراف را تحت تاثیر قرار می­دهد(قائمی، ۱۳۶۳).

جوان اگر دوره نوجوانی و «بحران بلوغ» را به خوبی پشت سرگذاشته باشد و از رشد شخصیت کافی و متعادل برخوردار شده باشد، دارای ویژگی هایی از قبیل احساس اطمینان، احساس استقلال و قوه ابتکار، قدرت تعیین هویت خود، احساس صمیمت، میل به بزرگ شدن و حس کمال می‌باشد(شریعتمداری، ۱۳۷۴).

او مسئولیت پذیر و به آینده امیدوار است و دوستدار خوبی ها و فضایل ‌می‌باشد. ایجاد و رشد و تبلور ویژگی­های فوق در جوانان در گرو داشتن نظام تربیتی کارآ و جامع است .اگر در این نظام به نیازها و انتظارات جوان همانند ابراز محبت، ابراز خود، تعلق به گروه، هدفمندی و پاسخ مناسب داده شود ‌به این رشد و بالندگی می­رسد و در غیر این صورت دچار « بحران هویت » می­ شود(شریعتمداری،۱۳۶۷).
در بحران هویت، او شدیداً دچار اضطراب و ناراحتی ذهنی است به طوری که نمی­تواند جنبه­ های مختلف شخصیت خویش را در یک خویشتن قابل قبول و هماهنگ، سازمان دهد و در «خودپنداری» دچار مشکل می­ شود. ‌بر اساس نظریه « اریکسون[۱۷] »، اگر هویت شخصی نوجوان در طی زمان و ‌بر اساس تجربیات حاصل از برخورد صحیح اجتماعی به تدریج ایجاد شود و او بتواند خود را بشناسد و از دیگران جدا سازد، تعادل روانی وی تضمین می­ شود، ولی اگر سرخوردگی و عدم اعتماد جایگزین اعتماد گردد، به جای تماس با مردم، گوشه­گیر و منزوی می­ شود و به جای تحرک به رکود می­گراید و به جای خود آگاهی و تشکیل هویت مثبت دچار ابهام در نقش خود می­ شود و هماهنگی و تعادل روانی وی به هم می­خورد و به بحران هویت­ دچار می­ شود (احمدی،۱۳۷۲).
▪ به هنگام این بحران او در چند مورد از موارد ذیل دچار تردید و شک می­ شود :
۱) اهداف­بلند­مدت

۲) انتخاب­شغل

۳) رفتار و تمایل جنسی

۴) الگوی رقابت

۵) تشخیص مذهبی

۶) نظام ارزشی اخلاقی

۷) تعهد گروهی

در نتیجه از عوارض منفی بحران هویت، تردید و ابهام در تشخیص مذهبی و نظام ارزشی است، به ویژه آن که همزمان با این بحران، قدرت تفکر انتزاعی در جوانان رشد نموده و به استقلال و استنتاج مسائل علاقه­مند می­شوند و به بررسی برهانی و منطقی دین در ‌پاسخ‌گویی‌ به مسائل توجه می­نمایند که این خود مشکل را دو چندان کرده و جوانی را که در وضعیت بحرانی نقش و وظایفی را که به وسیله خانواده و اجتماع برای وی مناسب تشخیص داده می­ شود با تمسخر و یا با پرخاشگری رد می­ کند، بیشتر به ورطه خطر و انحراف می­کشاند, به ویژه که در این سن, غرایز جنسی نیز بر این امر دامن می­زند و «هویت مذهبی» او را تهدید می­ کند و اگر هم به ظاهر هویت مذهبی را قبول کند، این عدم تعادل شخصیتی و روانی در هویت مذهبی نیز تاثیر گذاشته و به صورت افراط و تفریط بروز می­ کند و گاه او را در میان تضادی پیچیده اسیر می­ کند. به ویژه آن که به اعتراف روان شناسان، دوره جوانی و نوجوانی، دوره تحول ارزش‌ها و تردید در مفاهیم ارزشی است، و به نظر «دبس» ، نظام ارزش‌ها در مجاورت دنیای علم و اطلاع در جوانان پایه گذاری می شود و به تنظیم رفتار و مشخص نمودن عقاید آنان کمک می­ کند. اشپرانگر معتقد است که در دوره تحول نوجوانی، ارزش­های اساسی زندگی به ترتیب اهمیت به صورتی قطعی­تر و پایدارتر شکل ‌می‌گیرد و ارزش‌های حاکم بر فرد تعیین کننده نوع شخصیت او به شمار می­رود.(همان­منبع).
روشن است که ارزش ­مفاهیم نظری هستند که انتخاب بر اساس آن ها صورت ‌می‌گیرد و فرد را به عمل وا می­دارد، لذا باید پیرامون این مفاهیم به باوری روشن و مستدل برسد و از صمیم جان­پذیرا گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...