پاکدامن و همکاران (۱۳۹۰) در مطالعه­ ای با عنوان “کیفیت دلبستگی به والدین و نشانه­ های درونی­سازی شدن و برون­سازی شده در نوجوانان: بررسی مقایسه­ ای نقش پدران و مادران” به بررسی رابطۀ کیفیت دلبستگی به والدین به عنوان یک پیش ­بینی­کنندۀ مهم مشکلات رفتاری-هیجانی پرداختند. نتایج نشان داد که دلبستگی بیشتر با والدین رابطۀ منفی با مشکلات رفتاری-هیجانی دارد و همچنین رابطۀ مثبت میان والدین و نوجوانان، شامل اعتماد و ارتباط، رابطۀ منفی معنادار و بیگانگی از والدین، رابطۀ مثبت معناداری با مشکلات رفتاری-هیجانی داشت.

میرفردی و همکاران (۱۳۹۱)، در مقاله­ای با عنوان “بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر گرایش به وندالیسم (خرابکاری) در بین دانش ­آموزان دبیرستانی شهر یاسوج” از نظریات آنومی و ساختار خانواده، جامعه­پذیری، خرده­فرهنگی و کلارک استفاده کردند. نتایج آزمون پیرسون در این مطالعه حاکی از آن بود که گرایش به خرابکاری با متغیرهای پایگاه اجتماعی اقتصادی، سن، جامعه­پذیری رابطۀ معناداری دارد ولی با متغیر جنسیت رابطۀ معناداری نداشت.

علیوردی نیا و حیدری (۱۳۹۱)، در پژوهشی با عنوان “تبیین کاربست تجربی نظریۀ یادگیری اجتماعی ایکرز در مطالعۀ رفتارهای وندالیستی دانش ­آموزان” نشان دادند که از میان ابعاد متغیر تقویت افتراقی، چهار بُعد عکس­العمل، تشویق، پاداش و موازنۀ تقویت، معنادار بوده و دو بُعد بازدارندگی و هزینه معنی­دار نیستند در این بین، بُعد تشویق و پاداش قوی­ترین پیش ­بینی­کنندۀ رفتار خرابکارانه و بُعد هزینه کمترین قدرت پیش ­بینی­کنندگی را دارند.

اعلمی و همکاران (۱۳۹۱)، در مقاله­ای با عنوان “نقش ابعاد رضایت زناشویی در پیش ­بینی اختلال رفتار مقابله­ای و اختلال سلوک” نشان دادند که مناسبات سالم بین والدین، نقشی تعیین کننده در شکل­ گیری توانایی سازگاری با دیگران در فرزندان دارد. نتایج همچنین نشان داد که مواجهه­های مکرر با تعارض والدین، در سطح درون روانی به اختلالات سلوک و رفتار مقابله­ای در کودکان منجر می­ شود.

دلاور و ابراهیمی (۱۳۹۲)، در مطالعه­ ای تحت عنوان “بررسی نقش عوامل فردی و خانوادگی در اختلال سلوک” ترکیب کمّی پایان نامه­ های انجام شده در حوزۀ عوامل فردی و خانوادگی مؤثر بر اختلال سلوک را مورد پژوهش قرار دادند. نتایج نشان داد که در اندازه ­گیری تفکیکی عوامل، متغیرهای مهارت­ های اجتماعی، مهارت­ های زندگی، احساس گناه، کودکِ کار بودن، پیشرفت تحصیلی، اسناد درونی-بیرونی، توانایی برنامه­ ریزی-سازمان­دهی، توجه به کلاس، وضعیت روانی والدین و رضایت زناشویی، سوء مصرف مواد در والدین و حرمت خود والدین بر اساس استانداردهای کوهن زیاد و معنادار است.

هاشمی و جوکار (۱۳۹۲)، در پژوهشی با عنوان “مدل­یابی علّی تاب­آوری هیجانی: نقش دلبستگی به والدین و همسالان، راهبردهای مقابله­ای و تنظیم شناختی هیجانات” به بررسی نقش واسطه­گری تنظیم عواطف و راهبردهای مقابله­ای در رابطۀ دلبستگی به والدین و همسالان با تاب­آوری هیجانی پرداختند. یافته ­های این پژوهش حاکی از آن بود که دلبستگی به والدین در مقایسه با دلبستگی به همسالان، پیش ­بینی کنندۀ قوی­تری برای تاب­آوری هیجانی هستند.

۲-۴-۲٫ پیشینه در خارج از ایران

زیمباردو (۱۹۶۹)، در دانشگاه شیکاگو، با مطالعه­ ای بوم­شناختی بر روی خرابکاری، خرابکاری را به عنوان مرض جوامع مدرن که با احساس بیگانگی و بی­معنایی مشخص می­ شود، تبیین نمود. وی از اصطلاح غیرفردی شدن برای توصیف موقعیتی که افراد یگانگی خود را از دست می­ دهند استفاده نمود. به اعتقاد زیمباردو، مرض جوامع مدرن، به تحرک زیاد، سریع، بی­هنجاری، رشد و بی­ثباتی جامعه مرتبط است.

سالیوان و سالیوان[۷۰] (۱۹۸۰)، در بررسی­ خود با عنوان “جدایی نوجوانان از والدین” دریافتند که چنانچه دانشجویان مقیم خوابگاه­ها در ارتباط با پدر خود احساس صمیمیت کرده و او را حامی تصور کنند، ممکن است این مسأله بتواند تأثیر مثبت کیفیت رابطۀ پدر بر سازگاری تحصیلی و هیجانی دانشجویان را تبیین نماید. همچنین آن­ها بین مؤلفه­ های دلبستگی والدینی و سازگاری هیجانی دانشجویان ارتباط معنی­داری یافتند.

مک­کوبی و ژاکلین (۱۹۸۰)، در مطالعه­ ای بر روی سنجش دلبستگی کودکان خردسال هر دو جنس به والدین دریافتند که دخترها نسبت به پسرها تمایل بیشتری را برای توجه به پذیرش اجتماعی پیدا نکردند. هرچند آن­ها اشاره ‌می‌کنند که محققانی همچون ادواردز و ویتینگ گزارش داده ­اند که در تعدادی از فرهنگ­ها، پسرها نسبت به دخترها خواستار دلبستگی بیشتری بودند.

لونسترین[۷۱] (۱۹۸۶)، در تحقیقی تحت عنوان “خرابکاری در مدارس”، که روی ۴۷۵ نفر از دانش ­آموزان مدارس انگلستان و آمریکا، با بهره گرفتن از تکنیک پرسشنامه و تحلیل رگرسیون ساده و چند متغیره، انجام داده است، به نتایج زیر دست یافته است: میزان بالای رفتارهای ضد اجتماعی و مخصوصاً خرابکاری در بین دانش­آموزانی که در دارودسته‌های بزهکار[۷۲] عضویت داشته اند، بیشتر از کسانی است که عضو چنین باندهایی نبوده‌اند. به نظر محقق، ساخت خانواده یعنی این که آیا همۀ اعضای خانواده مخصوصاً والدین نقش‌های خود را در خانواده به نحو مطلوب اجرا می‌کنند و یا این که خانواده از‌هم‌گسیخته و نابسامان است، با میزان انجام رفتارهای خرابکارانه ارتباط معنی­داری دارد. سایر نتایج این تحقیق نشان می‌دهد که عدم وجود پدر در خانواده و یا وجود ناپدری در خانواده، بیش از عدم وجود مادر، در میزان ‌بزهکاری و خرابکاری فرزندان مؤثر است.

آرمسدن و گرینبرگ (۱۹۸۷)، معتقدند مفهوم کیفیت دلبستگی از عناصر متعددی مانند اعتماد متقابل، کیفیت ارتباط و بی اعتنایی هیجانی (بیگانگی) تشکیل شده است که جنبه­ های عاطفی، شناختی و رفتاری دلبستگی بین فرزندان با والدین و همسالانشان را ارزیابی می­ کند. به طوری که عنصر اعتماد متقابل، احساس امنیت افراد را در میزان پاسخدهی والدین و همسالان نسبت به نیازهای هیجانی آن­ها، عنصر کیفیت ارتباط، کمیت و کیفیت ارتباط کلامی و عنصر بیگانگی نیز احساساتِ بی­اعتنایی هیجانی و انزوا را نشان می­دهد

دمور[۷۳] و همکاران (۱۹۸۷)، در “خرابکاری بین دانشجویان دانشگاه­ها”، که در بین دانشجویان ۵۸ دانشگاه و با تعداد ۱۷۲۹ نفر در انگلستان انجام داده‌اند، عقیده دارند که میزان خرابکاری در دانشگاه‌ها نسبت به دبیرستان‌ها نسبتاً کمتر بوده و بین نوع فعالیت‌های خرابکارانه دانشگاه‌ها با مدارس متوسطه، تفاوت چشم‌گیری وجود دارد. به نظر محققین، اعمالی از قبیل نوشتن روی میز و صندلی و دیوارها در دبیرستان‌ها شیوع بیشتری از دانشگاه‌ها دارد و خرابکاری‌های سیاسی و دسته‌جمعی در دانشگاه‌ها میزان بیشتری را نشان می‌دهد. سایر یافته های این پژوهش نشان می‌دهد که اشتغال جوانان به فعالیت‌های دانشگاهی نظیر فعالیت‌های فوق برنامه و ورزشی، عضویت در انجمن‌های مختلف دانشگاهی و مواردی از این قبیل، با رفتارهای خرابکارانۀ دانشجویان، ارتباط معنی‌دار و منفی دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...