منبع کنترل درونی
افرادی که دارای متغیرهای شخصیتی موسوم به منبع کنترل درونی هستند، معتقدند که تقویت، تأثیر و کنترل داشته باشند و خود را حاکم بر سرنوشت خود ببینید اینان به توانایی خود در مهار کردن رویدادهای زندگی یعنی منبع داخلی نظارت و کنترل باور دارند. افراد دارای منبع کنترل درونی، اعتقاد دارند که کنترل کافی بر زندگی خود و رویدادهای آن داشته و مطابق همین باور رفتار میکنند. تحقیق نشان داده است که آن ها در تکالیف خود عملکرد بهتری دارند. کمتر تحت نفوذ دیگران قرار میگیرند و برای مهارتها و پیشرفتهای خود ارزش والاتری قائل هستند. اینان نسبت به قرنیههای محیطی که میتوانند برای هدایت رفتار خود از آن ها استفاده کنند. هشیارترند به علاوه آن ها بیشتر از افراد دارای منبع کنترلی بیرونی برای قبول مسئولیت اعمال خود آمادگی دارند. تحقیقات مقدماتی حاکی از آن است که افراد دارای منبع کنترل درونی از بهداشت روانی، بهتری برخوردارهستند. همچنین این افراد در تکالیف آزمایشگاهی در سطح بالاتری عمل نموده و کمتر مستعد تلاشهایی در تأثیر گذاشتن به آن ها میباشند. آن ها اضطراب کمتر و عزت نفس بیشتری گزارش میکنند، آمادگی بیشتری برای پذیرفتن مسئولیت جهت اعمالشان دارند و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند (کریمی، ۱۳۷۶).
آیا منبع کنترل درونی همیشه مطلوب است؟ پژوهشگران حوزه منبع کنترل نگران آن هستند که تمایز درونی – بیرونی صرفاً به عنوان اصطلاحی برای بیان خوب و بد یا با کفایت و بی کفایت به کار برود. با وجود این، در بسیاری از تحقیقات معلوم شده است که درونیها کارکرد بهتری نسبت به بیرونیها دارند. شاید یک علت آن باشد که بسیاری از پژوهشها در زمینههایی انجام شده که فرد بر آنچه برایش اتفاق افتاده تا حدودی کنترل دارد (مثلاً دانشجویان میتوانند با تغییر عادات مطالعه خود بر نمرههایشان اثر بگذارند). در چنین موقعیتهایی، اعتقاد به مهار شخص میتواند درست و انطباقی باشد، اما موقعیتهایی نیز هستند که فرد کنترل اندکی بر آن ها دارد. در برخی مشاغل خاص، کسانی که سخت کار میکنند به همان میزانی حقوق دریافت میکنند که افراد فراری از کار دریافت میکنند. در یک حکومت استبدادی، در اکثر موارد امکان آن وجود ندارد که به حکومت و دولت تأثیر گذاشت. در چنین موقعیتهایی، اعتقاد به مهار شخص ممکن است موجب پریشانی فرد شود (ساپینگتون[۳۸]، ۱۳۷۹).
منبع کنترل بیرونی
افرادی که دارای متغیرهای شخصیتی موسوم به منبع کنترل بیرونی هستند تصور میکنند که دریافت تقویت آن ها وابسته به مردم دیگر، تقدیر و یا شانس است این افراد معتقدند که بر آنچه بر ایشان روی میدهد کنترل ندارند و رویدادها را به منابع بیرونی از خود مثل شانس، سرنوشت و صاحبان قدرت نسبت میدهند. در واقع این افراد فکر میکنند که دریافت تقویت آن ها وابسته به لطف دیگران و یا شانس است. مردم دارای منبع کنترل بیرونی معتقدند که تقویت توسط مردم دیگر کنترل شده و آن ها را مقابل این نیروهای بیرونی ناتوانند (شولتز، ۱۹۹۸).
منبع کنترل ما تأثیر مهمی بر رفتآرمان خواهد داشت اشخاصی دارای منبع کنترل بیرونی که معتقدند رفتارها یا مهارتهای آن ها در تقویتهایی که دریافت میدارند اثری ندارد، در نتیجه در کوشش برای بهبود موقعیت خود فایده ای نمی بینند. آن ها به منبع کنترل زندگی خود در زمان حال یا آینده باور چندانی ندارند. (کریمی، ۱۳۷۶).
افراد معتقدند به منبع کنترل بیرونی ارزش ناچیزی برای هر گونه تلاش جهت بهبود بخشیدن به شرایط خود قائل میباشند. برای این افراد زندگی بیشتر نوعی بازی شانس است و به نظر آن ها موفقیت بیشتر شانس یا لطف دیگران بستگی دارد (گنجی، ۱۳۷۵).
بنابرین در مییابیم که منبع کنترل درونی – بیرونی یک بعد شخصیتی است و به طور کلی بیشتر مردم بین این دو حد افراطی قرار میگیرند. میزان درونی یا بیرونی بودن فرد یک رشته پیامدهای رفتاری خواهد داشت. انتظار میرود که درونیها در انواع بسیاری از فعالیتها سلطه جویی و کارآمدی نشان دهند. در حالی که بیرونیها بیشتر منفعل هستند و احتمال رفتار زیاد در آن ها کمتر است. جای تعجب نیست که افراد مستضعف و گروههای اقلیت، شدیداًً به بعد بیرونی نزدیک ترند (کریمی، ۱۳۷۶).
تصور راتر درباره انسان
در موضوع اراده آزاد در برابر جبرگرایی، نظام راتر طرفدار انتخاب و عمل آزاد میباشد، به خصوص در مورد مردمی که دارای منبع کنترل درونی هستند. از تأکید روی متغیرهای شناختی واضح است که راتر معتقد است ما میتوانیم تجربیات خود را تنظیم و هدایت کرده و رفتارهایمان را برتر ببینیم. امکان دارد تحت تأثیر متغیرهای بیرونی باشیم. ولی قادریم ماهیت و گستردگی این تأثیر را شکل دهیم. مردم با منبع کنترل نیروهای بیرونی قرار دارند. از نظر راتر بیشتر رفتار انسان آموخته شده میباشد. ولی برای عوامل ژنتیکی اهمیت کمی قائل است. عمدتاًً این تربیت ماست نه طبیعت، تجربه ماست و نه وراثت که ما را هدایت میکند. تجربیات یادگیری مادر کودکی مهم هستند ولی رفتار ما در سرتاسر عمر تعیین نمی کنند. شخصیت تغییر و رشد نمی کند شخصیت در الگوی به وجود آمده در کودکی تثبیت شده است. تجربیات یادگیری اولیه بر ادراک ما از وقایع بعدی تأثیر میگذارد، ولی ما قربانیان گذشته خود نمی باشیم به طور مداوم به محیطهای درونی بیرونی ما واکنش نشان میدهیم، و زمانی که این محیطها تغییر میکنند ادراکها از آن ها نیز تغییر خواهد کرد (شولتز، ۱۹۹۸).
در مورد جهانی بودن یا منحصر بودن رفتارهای انسان، موضع راتر در تصور او از موقعیت روان شناختی منعکس شده است. هر یک از ما در مورد جهان، دیدگاهی یگانه و منحصر به فرد پیدا میکنیم و تعبیر و تفسیر واکنشهای ما نسبت به محرکهای بیرونی بر حسب ادراک ما از آن محرکها صورت میگیرد. نتیجه این که هر یک از ما در موقعیت روان شناختی متفاوتی زندگی و عمل میکنیم (کریمی، ۱۳۷۶).
راتر هیچگونه هدف لازم و غائی در زندگی را از قبیل خود شکوفایی مورد بحث قرار نداده است ولی قویاً معتقد است که همه رفتارهای ما هدف مدار[۳۹] هستند. ما به جای سوق داده شدن از سوی نوعی حالت آرمانی که باید به آن رسید، یا اجبار به گریز از شرایطی چون اضطراب یا احساس حقارت، ما به طور مداوم هدایت میشویم تا به هدفهای فردی خود دست یابیم ما برانگیخته میشویم تا تقویتهای خود را به حداکثر و تنبیههای خود را به حداقل برسانیم، و در هر لحظه ای در مورد اینکه چگونه به بهترین وجهی به این هدفها برسیم، تصمیمهای آگاهانه ای میگیریم. (کریمی، ۱۳۷۶).
نظام یادگیری اجتماعی راتر تصوری خوشبینانه از طبیعت انسانی را پیشنهاد میکند. ما قربانیان بی اراده وقایع بیرونی، وراثت، یا تجربیات کودکی خود نیستیم، بر عکس ما در شکل دهی رفتار موجود و آینده خود آزاد هستیم (شولتز، ۱۹۹۸).
مفاهیم اساسی نظریه یادگیری اجتماعی (از دیدگاه راتر)
۱- کنترل
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 09:22:00 ب.ظ ]
|