دانلود متن کامل پایان نامه ارشد – مزایای بسط برند – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
معیار تناسب، برای درک فرایند تعیمم نگرش از تئوریهای طبقهبندی استخراج شده و به کار گرفته شده است. بنابرین پیش از بررسی و بحث در مورد ادبیات ارزیابی بسط برند، در بخش بعد به طورخلاصه نقاط عطف اصلی در توسعه ادبیات طبقهبندی که اساس و پایه فرایند تعمیم نگرش را شکل میدهد توضیح میدهیم.
مزایای بسط برند
انگیزه اصلی معرفی بسط برند به بازار، سرمایهگذاری بر اساس ارزش ویژه ای است که آن برند در طول سالیان به دست آورده است. بنابرین مفهوم ارزش ویژه برند از مفاهیم مهمی است که در فرایند ارزیابی بسط برند باید مد نظر قرار گیرد. تعاریف زیادی از ارزش ویژه برند ارائه شده است که برخی از آن ها بر رویکرد بازاریابی استراتژیک استوارند و برخی دیگر بر اساس تئوریهای مالی تعریف شدهاند. تعریف آکر از ارزش ویژه برند چنین است:
« ارزش ویژه برند به یک سری از داراییآموزشها و متعلقات برند مثل آگاهی از برند، تداعی برند، مشتریان وفادار، کیفیت ادارک شده و روابط برند گفته می شود که باعث افزایش یا کاهش ارزش محصولات یا خدمات ارائه شده میشوند» (آکر، ۲۰۱۱).
اما کلر (۱۹۹۳) تعریف خودش را از ارزش ویژه برند دارد وآن را بر اساس ادارک مشتریان از برند تعریف میکند و آن را ارزش ویژه برند مشتری محور مینامد:
« اثر متمایزکنندهای که دانش برند بر پاسخ مشتریان به بازاریابی آن برند خاص دارد، ارزش ویژه برند را شکل میدهد» (کلر، ۱۹۹۳).
آن گونه که ذکر شد ارزش ویژه برند نتایج بلند مدتی را برای بازاریابی به ارمغان میآورد و میتواند استراتژی رشد یک بنگاه را در بلندمدت تعیین کند. استراتژی رشدی که ریشه در ارزش ویژه برند آن بنگاه داشته باشد میتواند باعث افزایش کارایی تلاشهای بازاریابی آن شرکت شود. مثلا مهمترین مفهومی که می توان از طریق آن، فروش اولیه یک محصول جدید را تخمین زد آشنایی مشتریان با نام برند و میزان مزیتهای جانبی آن محصول ( مثل تخفیفات نقدی و غیره) است. هردوی این فاکتورها نسبت به کانالهای توزیع، نحوه بستهبندی و آگاهی از برندی که از طریق تبلیغات حاصل شده است تاثیر بیشتری دارند (آکر، ۱۹۹۰).
تقریبا در تمامی آزمونهایی که بر مفهوم محصول جدید صورت گرفته است یک نام برند تثبیت شده عکس العمل اولیه و علاقهمندی به خرید مشتریان را برانگیخته است.
مخصوصا ارزش ویژه بالای یک برند، به بنگاه در کاهش هزینههای بازاریابی محصول در مرحله معرفی آن، که معمولا قیمت، به منظور پوشاندن قسمتی از هزینههای تولید بالا تعیین می شود، کمک میکند که این امر منجر به افزایش سودآوری آن محصول خواهد شد. سولیوان[۴۵](۱۹۹۰) در مطالعهای دریافت که شرکتهایی که نام برند قویتری داشتهاند هزینه تبلیغات کمتری نسبت به نامهای کاملا جدید پرداختهاند(سولیوان، ۱۹۹۰).
از سوی دیگر یک برند قوی باعث وفاداری مشتریان میشود که این امر به نوبه خود منجر به سودآوری بیشتر برای شرکت خواهد شد؛ زیرا اثبات شده است که حفظ مشتریان فعلی بسیار بهصرفهتر و ارزانتر از جذب مشتریان جدید است(آکر، ۱۹۹۲).
زمانی که نام یک برند قدرتمند به محصولی جدید تعمیم داده میشود، باعث ایجاد حس اطمینان خاطر در مشتریان میشود و عدم اطمینان خرید کاهش مییابد؛ زیرا مشتری احساس میکند که یک شرکت قدرتمند مورد اعتماد، این محصول را تولید کرده و در برابر ریسک های احتمالی از مشتری حمایت میکند (آکر، ۱۹۹۰).
از طرف دیگر بسط برند میتواند از راه ایجاد آگاهی در مشتریان جدید، به برند مادر قدرت بیشتری ببخشد. با توجه به مزیتهایی که یک شرکت میتواند از ارزش ویژه یک برند قدرتمند به دست آورد، بسط برند در بازار به شدت رقابتی امروز، که هزینه معرفی محصولات جدید روزبهروز افزایش مییابد، به یکی از مشهورترین راههای معرفی محصول بدل شده است.
با این وجود استراتژی بسط برند خالی از اشکال نیست. استراتژی بسط برندی که به صورت ضعیف اجرا شود، میتواند باعث آسیب رساندن به برند مادر و تصویر شرکت شود (لاکن و رودر جان، ۱۹۹۳؛ رایس و تروت[۴۶]، ۱۹۸۶)
حتی بسط یک نام برند مشهور نیز تا زمانی که مشتری فکر میکند استفاده از این نام به محصول ارزشی نیافزوده است، نمیتواند موفقیت محصول جدید را تضمین کند. در عوض مشتری ممکن است احساس کند که این بسط برند نوعی کلاهبرداری است. استفاده از نام تثبیت شده یک برند برای یک محصول معمولی نیز ممکن است این حس را در مشتری برانگیزد که نام برند مادر چیز جدیدی به محصول نیافزوده است و فقط قیمت آن را افزایش داده است (آکر و کلر، ۱۹۹۰).
شکست یک بسط برند ممکن است علاوه بر آسیب به همان محصول، برند مادر را نیز متاثر کند. مثلا لوی استراوس (Leevi’s) به تولید کت تک مردانه با نام دوخت کلاسیک لوی پرداخت، در حالی که نام برند لوی هیچ تناسبی با کت های سفارشی با کیفیت نداشت و نام آن با لباسهای راحتی گره خورده بود.
از سویی دیگر، بسط برند ها ممکن است بنگاه را از تولید و تثبیت نام های تجاری جدید بازبدارد که این خود باعث از دست رفتن فرصت برای ساختن برندهای جدید خواهد شد (آکر، ۱۹۹۰).
فرایند طبقهبندی و معیارهای تناسب
به فرایند دستهبندی اشیا (چیزها) و ویژگیهای آن ها و همچنین نتیجهگیری و استنباط در مورد آن ها، طبقهبندی گفته میشود. طبقهآموزشها مکانیسمی برای افراد فراهم میآورند که از آن طریق بتوانند با اشیا یا حوادث مختلفی که در یک طبقه قرار می گیرند، رفتاری یکسان داشته باشند و از این طریق فرایند تصمیم گیری را تسهیل میکنند.
« طبقه زمانی به وجود میآید که با دو شیء یا اتفاق مجزا، به صورتی یکسان برخورد شود» (مرویس و راش[۴۷]، ۱۹۸۱). طبقهها به دلایلی چند به وجود میآیند: اول اینکه یک نوع همبستگی و معنای یکسان برای چیزهای مختلفی که یک فرد ممکن است در زندگی روزمره خود با آن ها مواجه شود به وجود می آورند. با وجود این طبقات، دیگر نیازی نیست جزییات هر عضو آن طبقه را به خاطر بیاوریم؛ در عوض احساس و رویکردی را که نسبت به آن طبقه داریم به تمامی اعضای آن طبقه تعمیم میدهیم و بنابرین از صرفه جوییهای شناختی بهره میبریم (مدین[۴۸]، ۱۹۸۹).
به علاوه با بهره گرفتن از اطلاعاتی که در مورد آن طبقه داریم میتوانیم در مورد اعضای جدید آن طبقه هم، استنتاج مورد نیاز را داشته باشیم و آن ها را پیشبینی کنیم. بنابرین طبقهبندی چیزها، به ما کمک میکند تا دانش و آگاهی در مورد یک طبقه را برای ارزیابی اعضای آن طبقه استفاده کنیم و نحوه برخوردمان با آن عضو را تعیین نماییم. سه رویکرد تئوریک اصلی در مورد نحوه شکلگیری طبقهآموزشها وجود دارد که هر کدام فرضیات خاص خودش را می طلبد: رویکرد کلاسیک، رویکرد احتمالی یا شباهتپایه و رویکرد نظری.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 08:57:00 ب.ظ ]
|