ماتساگاراس[۵۱](۲۰۰۵) با تأکید بر نقش پژوهش در آموزش، معتقد است زمانی که معلم از پژوهش استفاده می کند به تدریج درباره امتیاز و برتری حرفهای و شغلی خود متقاعد می شود یعنی دارای توانایی درک ماهرانهی تفاوتهای موجود در موقعیتهای پیچیده خواهد شد و از این طریق به طور صحیح مداخلهها و رفتارهای مناسب را برای بیشترین تأثیرگذاری انتخاب می کند. اسکان[۵۲] (۱۹۸۳)، با مطرح کردن عنوان «معلم متفکر» به شناخت و توسعه دانش حرفهای معلم و احساس مسئولیت برای درک و فهم اقدامپژوهی توسط معلم از طریق آموزشهای قبل از خدمت و ضمن خدمت تأکید بسیاری دارد.
بنابرین در دنیای امروزی که جوامع مختلف به سمت تخصصی کردن مهارت های حرفهای معلمان خود، حرکت میکنند ضروری است در کشور ما نیز معلمان به عنوان مهمترین کاربران نظریه های آموزشی، از مهارت های پژوهشی به منظور بهسازی حرفهای خود و بهبود شرایط آموزشی برخوردار باشند.
۲-۱-۵) توسعه ظرفیت پژوهشی از طریق آموزش پژوهش
توجه به ظرفیتها و قابلیت های پژوهشی معلمان لزوم توجه به نیازهای آموزش پژوهش به آنان را ایجاب می کند. به عبارت دیگر با در نظرگرفتن کاستیهای موجود در ظرفیتهای پژوهشی معلمان، لازم است در جهت بهبود امر آموزش پژوهش به آنان اقدامات اساسی صورت گیرد. طبق مطالعه ای که دودانی و لاپارته (۲۰۰۸) انجام دادند آموزش پژوهش[۵۳]به کارکنان موجب ارتقاء ظرفیت پژوهشی آنان میگردد. مون (۲۰۰۸) نیز یکی از عوامل مهم گسترش ظرفیت پژوهشی را آموزش پژوهش در سطح دانشگاهی و غیردانشگاهی میداند. به عقیدهی پیترسون و همکاران (۲۰۰۸)، مشارکت در برنامه های آموزش پژوهش می تواند به بهبود نگرش و علاقمندی افراد به پژوهش و گسترش دانش پژوهشی آنان کمک کند. اگر معلمان در زمینه فعالیتهای آموزشی و تخصصی ضعف و کاستی داشته باشند باید دانش و مهارت آنها از طریق برنامه های مداوم آموزشی به روز شود، این فعالیتها در حیطه توسعه حرفهای آنها قرار میگیرد (حجازی و همکاران، ۱۳۸۸). درمجموع میتوان گفت که بهبود مهارت های پژوهشی و ایجاد انگیزه برای انجام پژوهش در معلمان مستلزم مشارکت آنان در دوره های آموزشی برای انجام پژوهش است که این امر موجب توسعه ظرفیت پژوهشی معلمان میگردد. با توجه به شرایط کنونی نظام آموزش و پرورش ایران، دوره های آموزش ضمنخدمت برای معلمان، قابل دسترسترین برنامه هایی هستند که قادرند به طور گسترده زمینه های ارتقای دانش و مهارت های پژوهشی معلمان را فراهم آورند. دوره های آموزش ضمنخدمت منجر به تقویت توانمندیهای معلمان و تسهیل کسب دانش، پرورش مهارت ها و تواناییهای مربوط به بهبود عملکرد آنان و در نتیجه ارتقای کارایی نظام آموزشی در ابعاد مختلف میگردند (بازرگان، ۱۳۷۳). این آموزشها دارای اصول خاصی است، از جمله اینکه:
“آموزش کارکنان باید هدفمند باشد یعنی بر اساس حیطهها و سطوح اهداف آموزشی در نظر گرفته شود، آموزش کارکنان باید نظاممند باشد و با بهره گرفتن از جدیدترین روشها و رعایت اصول مربوط به مراحل سهگانۀ برنامه ریزی، اجرا و ارزیابی را دربرگیرد، آموزش کارکنان باید انعطاف پذیر باشد یعنی دگرگونی و تحولات موجود در جامعه را در ابعاد مختلف فنّی، علمی، تکنولوژیکی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را در نظر بگیرد، آموزش کارکنان باید مبتنی بر نیازسنجی و اطلاعات واقعی از نیازهای جامعه، سازمان و کارکنان برنامه ریزی گردد. بنابرین یکی از اصول اساسی در برنامه ریزی آموزشهای ضمن خدمت، نیازسنجی یا برآورد نیازهاست (فتحی واجارگاه، ۱۳۸۳).
بر همین اساس برای برنامه ریزی در جهت ارتقای شایستگیهای پژوهشی معلمان و آموزش پژوهش به آنان ابتدا بایستی نیازهای آموزش پژوهش به آنان شناسایی گردد.
۲-۱-۶) نیازسنجی آموزش پژوهش به معلمان
قبل از هر اقدامی در زمینه آموزش به معلمان، لازم است نیازها و کاستیهای پژوهشی آنها در محیط آموزشی شناخته شود و بر اساس آن برای توسعه حرفهای آنها برنامه ریزی اساسی صورت گیرد. به بیانی دیگر اولین مرحله در تدوین هر برنامه آموزشی، نیازسنجی آموزشی است که به شیوه های مختلفی انجام میگیرد. اولین گام در مسیر آموزش پژوهش معلمان، تعیین نیازها و اولویتهای آموزش پژوهش و یا به عبارت بهتر نیازسنجی آموزش پژوهش به معلمان میباشد. باید در نظر داشت زمانی برنامه ریزیهای آموزشی جهت ارتقاء ظرفیتهای پژوهشی معلمان مفید و مؤثر خواهد بود که فرایند تعیین نیازهای آموزش پژوهش به درستی طراحی و اجرا شده باشد.
نیاز مفهومی چندبعدی است که درک کامل آن تا حدود زیادی مستلزم جامعنگری است. به طور کلی اغلب تعاریف ارائه شده از مفهوم نیاز را میتوان در یکی از طبقات زیر قرار داد: ۱- نیاز به معنای خواسته ها و نظرات افراد، ۲- تعریف نیاز به عنوان نقص یا مشکل، ۳- تعریف نیاز به معنای فقدان یا ضرورت چیزی ۴- نیاز به معنای فاصله یا شکاف؛ در میان تعاریف مختلف کاملترین تعریف ارائه شده تلقی نیاز به عنوان نوعی تحلیل شکاف یا فاصله بین وضع موجود و وضع مطلوب است (فتحی واجارگاه، ۱۳۸۴). این تعریف از نیاز در ابتدا توسط کافمن بیان شده است. از دیدگاه وی ، وضعیت مطلوب در برگیرنده ی ایده آلها، هنجارها، ترجیحات، انتظارات و ادراکات مختلف درباره آن چیزی است که باید باشد. نیازسنجی دارای فرایند سه مرحله ای: شناسایی نیازها، تجزیه و تحلیل نیازها، و ارزشیابی مهارت های یادگیرنده و تحلیل تفاوت میباشد (بذرافکن و همکاران، ۱۳۸۸). بنابرین نیاز آموزشی عبارت است از تغییرات مطلوبی که در فرد یا افراد یک سازمان از نظر دانش، مهارت و یا رفتار باید به وجود آید تا فرد و یا افراد بتوانند وظایف و مسئولیّتهای مرتبط با شغل خود را در حد مطلوب، قابل قبول و منطبق با استانداردهای کاری انجام دهند تا از این طریق زمینه های رشد و تعالی کارکنان در ابعاد مختلف فراهم آید (مجتهد، مهدوی و خالقی سروش، ۱۳۸۲). همچنین در تعریف دیگری از نیاز میتوان گفت که:
“نیاز آموزشی به نیازهایی اطلاق می شود که از طریق آموزش قابل رفع باشند، اینگونه نیازها در حوزه های دانشی، مهارتی و نگرشی مطرح میشوند. رفع نیازهای آموزشی به طور صعودی مشکلتر و پیچیدهتر می شود، خصوصاًً در زمینه نگرشها با توجه به ماهیت و مقتضیات نگرش، شکل گیری و تغییر و توسعه آن و دخالت عوامل – غیرآموزشی- دیگر، پیچیدگی و مشکل بیشتری احساس می شود” (عباس زادگان و ترک زاده، ۱۳۸۱).
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 09:23:00 ب.ظ ]
|